رابطه حکومت اسلامی و تجزیه ایران
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[18 Aug 2020]
[ فرهاد یزدی]
– هفدهم اوت 2020
به استنثنای رقابت جهانی میان آمریکا و چین، خاورمیانه و مناطق متصل به آن، کانون بی ثباتی جهانی می باشد. در زمانی به نسبت کوتاه ما شاهد دگرگونی های آینده ساز در این منطقه می باشیم. فراز ترکیه به عنوان نیروی اثر گذار در ساختار آینده قدرت های منطقه همراه و همزمان بوده است، با فرود سیاسی و نظامی رژیم اسلامی. افزایش آشکار و پنهان نفوذ سیاسی اسرائیل در جهان عرب و به ویژه در خلیج فارس نتایج درازمدت در توازن قوا در منطقه ایجاد خواهد کرد.
اسرائیل تلاش کرد که پیش از پایان دوره ریاست جمهوری ترامپ، در راستای افزایش امنیت ملی خود و در رقابت با نظام اسلامی، جای پای خود را در کنار مرزهای ایران هرچه بیش تر تثبیت کند. احتمال برنده نشدن ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری پیش رو، بر فوریت امر افزود. اسرائیل با حمایت بی چون چرای ترامپ، به احتمال زیاد به زودی با بحرین نیز روابط سیاسی برقرار خواهد کرد. هدف نهائی در این تلاش ها، حکومت عربستان است که با در نظر گرفتن جامعه قبیله ای و نفوذ شدید اسلامی ها، برقراری روابط نیاز به زمان دارد تا بتواند تحقق یابد. از دید عربستان، ایجاد رابطه با اسرائیل برای سنگین کردن وزنه مقاومت در برابر نظام اسلامی، از مدت ها پیش درک شده و این روابط نه چندان پنهانی برقرار گردیده است. هرچند اسرائیل تمام تلاش خود را خواهد کرد که این امر به طور رسمی را پیش از تغییر احتمالی حکومت در آمریکا، به واقعیت بدل کند. ایران که به طور تاریخی در حاشیه کرانه های خلیج فارس همیشه حضور موثر داشته، با به قدرت رسیدن نظام اسلامی، شاهد دگرگونی موقعیت خود در این منطقه بوده است. این امر تثبیت شده ایست که قدرت حاکم در هر منطقه هرچند غیر مهاجم، دیگر بازیگران را به ناچار مجبور به موضع گیری می کند، هرچند که توان ابراز به طور آشکار را نداشته باشند. موضع گیری امارات در برابر رژیم پیشین ایران از این دست بوده است. اما با تغییر نظام سیاسی ایران و در پیش گیری تز تهاجمی "صدور انقلاب" به تدریج و به طور روشن، امارات همراه با عربستان با همراهی هرچه بیش تر با غرب، روی به سیاست های ضد رژیم که چاره ای نداشت که به ضد ایران نیز بدل گردد، آوردند. نخستین دست آورد سیاست صدور انقلاب، بدل شدن امارات به قطب بزرگ سیاسی، مالی و بازرگانی در خلیج فارس به هزینه ی ایران گردید. حجم فعالیت بازرگانی و مالی این واحد سیاسی کوچک، به مراتب از ایران هشتاد میلیون نفری حتا در دورانی که تحریم وجود نداشت، بزرگ تر است. همراه با متحد نزدیک خود عربستان و دیگر شیخ نشینان مانند کویت، بحرین و قطر، مهار تریلیارد دلار ثروت را در اختیار دارند که وزنه تاثیر گذاری آنان، در جهان را بشدت تثبیت کرده است.
به موازات واحدهای سیاسی عرب خلیج فارس، برنده دیگر سیاست صدور انقلاب، اسرائیل بوده است. اگر روزی برقراری روابط سیاسی با عرب های خلیج فارس از رویا تجاوز نمی کرد، امروز براثر اقدامات "دشمن شکن" نظام اسلامی، این سرزمین ها به دامن اسرائیل به پناه رفته اند. نه تنها اسرائیل از نقشه جهان برداشته نشد، بلکه نفوذ آن واحد سیاسی، امروز به مراتب بالاتر است تا روز شکل گیری حکومت اسلامی. پایگاه های آشکار اسرائیل در منطقه که پیش تر به باختر ایران (جمهوری آران و اقلیم کردستان) محدود بودند، اکنون به جنوب ایران نیز رسیده اند. در حالی که رژیم اسلامی پیش از پیش زیر فشار قرار می گیرد و رو به سستی می گذارد، یک نتیجه اجتناب ناپذیر آن، افزایش امکان تجزیه ایران در صورت یک بحران شدید داخلی می باشد. سستی نظام و شکست در تمامی جبهه های داخلی و خارجی، احتمال وقوع بحران داخلی را تشدید می نماید. حکومت کنونی اسرائیل و گروه بزرگ دست راستی های آن کشور همراه با متحدین خود در آمریکا و انگلیس و اعراب، خواهان تجزیه ایران هستند. چنین هدفی همراه با نفوذ سیاسی اسرائیل در غرب و تاثیری که بر سیاست گذاری آن کشورها دارند، همراه با پول اعراب (و اتحاد عربستان با پاکستان فراموش نشود)، تهدیدی فوری و عملی بر پاسداری از یک پارچگی سرزمینی ایران است. احتمال افزایش فوری ادعای امارات در دست یابی به جزیره های سه گانه ایران در نزدیکی تنگه هرمز، احتمالی است جدی و فوری. حتا می توان تصور کرد که در صورت واژگونی قدرت مرکزی در ایران، این جزایر راهبردی با حمایت آمریکا، اسرائیل عربستان و پاکستان، وسیله ی نیروهای "امارات" اشغال نظامی شوند.
فراز همزمان اسرائیل و ترکیه در منطقه همراه با نشیب قدرت ایران، برخورد منافع و تضاد میان برندگان و دست و پا زدن بازنده را، همراه خواهد آورد. ترکیه پس از افزایش قدرت در سوریه، عراق و اقلیم کردستان، اکنون با دخالت در لیبی با هدف کنترل منابع نفتی آن سرزمین، امید دست یابی به خودکفایی در انرژی را به شدت بالا برده است. حکومت ترکیه در چند سال گذشته ثابت کرد که برای دست رسی به هدف های خود، از توان توامان انعطاف و ریسک پذیری بالا برخوردار است. ترکیه برخلاف اروپا و آمریکا در سیاست های خود در منطقه، مردد نیست و مصمم به نظر می رسد. عراق و اقلیم کردستان، با در نظر گرفتن عزم و قدرت ترکیه و در نبود قدرت موثر ایران به عنوان عامل تثبیت کننده و احتمال رو به افزایش خروج آمریکا، به ناچار به بخشی از خواست های آن کشور پاسخ مثبت خواهند داد. براثر باج گیری نفتی در لیبی، که به طور مستقیم و ویژه منافع ایتالیا و فرانسه را به چالش می کشد، ترکیه به مقدار زیاد نیازهای انرژی خود را برآورده خواهد کرد. ترکیه در آستانه کاستن میلیاردها دلار در سال از هزینه های مربوط به انرژی، می باشد. البته، ترکیه از این که اسرائیل مرزهای نفوذی خود را تا آستانه حلیج فارس گسترش دهد، خشنود نیست. رقیب جدید، همیشه مساله های ناشناخته همراه می آورد. ترکیه همچنین خواستار حفظ موقعیت خود در قطر که در آن نیروی نظامی دارد، می باشد. هنوز نمی دانیم که توان دست رسی ترکیه به هدف های ابراز شده کافی است و یا خیر؟ و از این رو نمی دانیم که موفق خواهد شد و یا مانند نظام اسلامی، با شکستی سخت از صحنه کنار خواهد رفت. اما می دانیم که در حال حاظر مصمم است که در دست یابی به هدف های ملی، مقابل قدرت های کوچک و بزرگ در منطقه، ایستادگی کند. می توان انتظار داشت که با قدرت گیری اسرائیل و ترکیه در منطقه و در حالی که نظام اسلامی با تهدید فروپاشی داخلی روبروست، از شمال ایران تا کرانه های جنوبی خلیج فارس تا پاکستان و به احتمال زیاد افغانستان، تهدیدهای جدی امنیتی بر ایران افزایش یابد.
تهدیدهای امنیتی بر ایران، تنها به مرزها محدود نمی گردد. ستاد نیروهای مسلح با صدور اطلاعیه ای از گسترش فعالیت های سایبری برعلیه تاسسیاست زیر بنایی و دفاعی کشور خبر می دهد. انفجارها و سوء قصد های مشکوک، به دلیر شدن عوامل وابسته به خارج، اشاره می کند. هر روز خبرهای راست و یا دروغ در مورد دستگیری، اعدام و بدام افتادن افراد و گروه های برانداز، انتشار می یابد. تمامی این گزارش ها، اشاره به فراوانی جاسوس در سطوح مختلف کشور می نماید که با در نظر گرفتن شیوع بی سابقه فساد، قابل انتظار است. از دید ملت، مبارزه با فساد نمایشی است باور نکردنی. اما این نمایش در حالی اجرا می شود که بخشی از مدارک فساد سردمداران نظام، یکی پس از دیگری آشکار نیز می گردد. گسترش و حجم بزرگ چنین فسادی بر خشم ملت و چند دستگی در هیئت حاکمه، در حالی می افزاید که فساد همچنان پابرجاست و نشانه ای از نشیب آن دیده نمی شود. نمی توان از نظامی چنان فاسد، انتظار داشت که حتا اگر درک کند که راه دیگری در پیش ندارد، بتواند با فساد درون مبارزه کند. هرچه سستی نظام آشکارتر می گردد، انگیزه برای فاسدین برای آخرین بهره برداری، نیز افزایش می یابد. تمامی این وقایع در حالی اتفاق می افتد که از یکسو کرونا همچنان به کشتار ادامه داده و همزمان جنگ قدرت پس از ازمیان برداشتن سلیمانی ابعاد وسیع تری بخود گرفته و از سوی دیگر وضعیت ارزی کشور به شدت وخیم است. اثرات همگی این عوامل، به شدت بخشیدن خشم در جامعه منجرمی گردد. حکومت براین امید بود که با تصویب لایحه ضد پولشوئی، گشایشی در دارائی های کشور در خارج به دست آمده و دستکم بخشی از آن برای رفع نیازهای فوری، آزاد گردد. از گفتار بسیاری از مسئولین اداری از رئیس جمهور گرفته تا رئیس شورای امنیت کشور، چنین برداشت می شد که طرح مربوطه، تنها نیاز به تائید "رهبر" دارد. تاکنون چنین امری صورت نگرفته است. به احتمال، رهبر نظام نمی خواهد که تمامی هزینه و بار "توبه" بگردن او افتد. از این رو، رژیم اسلامی برای کاستن از فشار داخلی و خارجی، هر روزه خود را بیش از بیش به دامان روسیه و چین می افکند. اما هر دو کشور نامبرده تاکنون ثابت کرده اند که آمادگی درگیری جدی با آمریکا بخاطر کمک مالی به ایران را ندارند. چین در درجه نخست و پس از آن با اختلاف زیاد روسیه، با آمریکا برخوردهای راهبردی در دیگر نقاط جهان دارند و تلاش در مهار آن می کنند. هیچ یک، شاید به استثای رهبر بی تعادل آمریکا خواستار تنش شدید نیست. به ویژه روسیه با تحولات در بلاروس در موقعیت وخیمی قرار دارد. تنها متحد روسیه در اروپا در حال از دست رفتن است. پوتین نمی تواند به طور مستقیم در سرکوب ملت در بلاروس شرکت کند زیرا در صورت شکست و در نتیجه از دست دادن کامل آن سرزمین، با شکست غیر قابل جبرانی روبرو خواهد شد. از این رو، تلاش می کند هرچه که ممکن است با آرام کردن روابط با غرب، از دخالت آنان در تظاهرات تا آنجا که ممکن است بکاهد. از سوی دیگر، هر دو قدرت، مانند هر کشور زنده، به دنبال گسترش نفوذ خود، از آن میان در ایران، تا آنجا که ممکن است، هستند. اما هر اقدامی باید بتواند با امتیازهایی که نوید می دهد، تناسب داشته باشد. از این رو با تمام امتیازهائی که روسیه در درازای این چهل سال، از رژیم اسلامی گرفت، اکنون نه تنها گامی در راه کاستن از فشار اقتصادی نظام برنمی دارد، بلکه به اخراج نیروهای آن کشور از سوریه به اسرائیل نیز کمک کرد. می توان برداشت کرد که نقطه روشنی در آینده نظام دیده نمی شود.
نظام تا اندازه زیاد امید خود را در پیروزی حزب دمکرات در انتخابات آینده آمریکا می بیند. این امیدی است واهی. هیچ حزب سیاسی و یا حکومتی در غرب تحمل متهم شدن به همکاری برای نجات رژیم، را ندارد. اما اگر رژیم اسلامی بدون جانشین تثبیت شده سقوط کند و در نتیجه درگیری های داخلی پیش آیند، در آن صورت و در حالی که در تمامی مرزهای ایران نیروهای ضد ایرانی در انتظار نشسته اند و به طور یقین از فرصت پیش آمده با دخالت مسلحانه وسیله ی گروه های مزدور مذهبی و قومی خارجی (درست مانند سیاست سلیمانی در منطقه) استفاده خواهند کرد و کشور با خطر حتمی تجزیه روبررو خواهد شد. هرچه حکومت اسلامی با این حالت بلاتکلیفی و نیمه جانی ادامه یابد، این احتمال شدیدتر و فوری تر خواهد شد.
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری: