سرنوشت ایران در رابطه با وقایع هفته گذشته
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[11 Jan 2020]
[ فرهاد یزدی ]
– دهم ژانویه 2020
برای پاک کردن و یا دستکم کم رنگ کردن جنایت وحشتناک جمهوری اسلامی در آبان ماه، سوءقصد به سلیمانی و وقایع پس از آن، امری مثبت برای رژیم بود. با گذشت هرروز، گسترش جنایت رژیم در این وقایع آشکارتر شد. تا جائی که رویتر از برآورد کشته شدن 1500 نفر و آمریکا 1000 نفر، گزارش دادند. با وجودی که جهان، رژیم کنونی ایران را جنایتکار می داند و می شناسد، شدت آسیب بر پیکر ایران بسیار بزرگ و غیر قابل باور بود. در هنگ کنک در مخالفت آشکار با چین کمونیست و لبنان تکه تکه شده بر مبنای قوم و مذهب در منطقه خاورمیانه، مدتهاست که تظاهرات ضد حکومتی برقرار است. اما در هیچیک استفاده از گلوله جنگی تاکنون گزارش نشده است. در عراق و ایران، هردو زیر نفوذ و اداره نظام اسلامی درنده خوئی سده های میانی با تمام ویژگی های متعلق به خود، به نمایش گذارده شد. بهشت تخیلی وعده داده در هردو جهان، سال هاست که به دوزخ واقعی بدل گشته است.
حذف سلیمانی از صحنه، موقعیت ویژه ای در اختیار نظام گذاشت که بتواند بر جنایات خود سرپوش گذاشته، نقش خود به عنوان ظالم را کم رنگ کرده و ذهن عموم را به نقطه دیگر، منحرف کند. رژیم به مظلوم بدل شد. در تظاهراتی که پس از وقایع آبان در حمایت از نظام شکل گرفت، با تمام تلاشی که کردند و با استفاده از تمامی امکانات حکومتی، نتوانستند جمعی بیش از بیست هزار در دانشگاه و میدان اطراف آن گرد آورند که نشان دهنده شکست و بی آبروئی رژیم در جامعه بود. نظام به اندازه ای در آشفتگی بسر می برد که قادر به اضهار نظر در باره این تظاهرات در سراسر کشور، تا چند روز نبود. حتا پس از گذشت چند هفته هنوز نیز نتوانستند (به احتمال زیاد نخواستند) تعداد کشته شدگان، زخمی ها و یا دستگیر شدگان را اعلان کنند. در همین راستا، قادر نبودند که برنامه ای برای ریشه یابی و ،یا سیاستی در پیش گیری از تکرار آن وقایع در آینده، ارائه دهند. با مرگ سلیمانی، میلیون ها ایرانی بدون صحنه سازی رژیم به خیابان ها کشیده شدند. او بدل به یکی از معدود قهرمانی شد که ایران در سده ها در جستجوی آن بود. ایران، نیاز به قهرمان داشت و دارد. این نیاز بر دوش او افکنده شد. باید توجه کرد که پس از آغامحمد خان قاجار، ایران پیروزی در خوری بدست نیاورده است. در این سال های دراز، بخش بزرگتری از پیکر کشور جدا شد و بخش کوچک تری بنام ایران باقی ماند. شکست های متعدد نظامی و سیاسی و تحقیر کشوری که سابقه چند هزار ساله دارد، برای ایرانیان بسختی قابل هظم بود. از این رو، تجلیل از او و در این ابعاد، غیر طبیعی نیست. او به عنوان نماد مقاومت در برابر قدرت خارجی، بخودی خود قهرمان شد. رژیم از واکنش طبیعی ملت استفاده کرده و تلاش کرد که با بزرگ کردن نقش وی و قهرمان پروری، خاطره وقایع آبان را هرچه بیش تر از یادها بیرون برد. همزمان با تجلیل هرچه بیش تر از او، بازهم تلاش کرد که شک و تردید در دست داشتن دستکم پاره ای افراد و یا نهادها از داخل رژیم در دادن اطلاعات مربوط به وی به آمریکا، دامان خود را پاک کند. اینجا بهیچوجه منظور این نیست که جمهوری اسلامی و آمریکا با تبانی با یکدیگر، سلیمانی را از صحنه حذف کردند بلکه منافع مشترک می تواند نقش تعیین کننده داشته باشد.
بدون تردید باند مجتبی خامنه ای و اطلاعات سپاه، از حذف رقیبی پرتوان از صحنه، دستکم در حال حاظر خرسند شدند. از نظر آمریکا، ادامه سلیمانی در صحنه که در گذشته برای مبارزه با طالبان و داعش سودمند بود، تاریخ مصرف خود را از دست داده بود و از مهره ای مثبت به منفی برای منافع آنان بدل گردیده بود. بنا به یک دید و نظر، اشتراک منافع و نه تبانی، اطلاعات رسیده از داخل رژیم، مورد استقبال و استفاده آمریکا قرار گرفت. همان طور که در پیش نیز گفته شده، امکان لو رفتن وی از جانب گروه های گوناگون و از آن میان شیعه های مخالف ایران، نیز وجود دارد. بهر حال، هرکس و یا گروهی که چنین اطلاعاتی را داده باشد در این واقعیت که مجتبی خامنه ای و باند اطلاعات سپاه از آن بهره مند شدند، تفاوتی نمی کند. منابع مالی که در اختیار سلیمانی بود، امروز امکان خیلی زیاد دارد که در چنگال این گروه قرار گیرد.
دومین عاملی که به یاری نظام آمد تا وقایع آبان ماه فراموش گردد، شلیک نمایشی 16 موشک به دو پایگاه در خاک عراق که سربازان آمریکائی و ناتو در آن اسقرار داشتند، می باشد. گرچه هیچیک از عملیات نظام اسلامی در راه منافع ایران نمی باشد و تنها در راه حفظ نظام شکل می گیرد، اما باید سپاس گذار باشیم که این حملات "تلافی جویانه" تنها برای حفظ ظاهر و با اطلاع به مقامات آمریکائی انجام گرفت، تا تلفاتی بهمراه نیاورد. اگر این حمله دارای تلفات بود، آمریکا مجبور بود که حملات گسترده تری را علیه ایران انجام دهد که می توانست به جنگ فراگیر بدل شود. باید توجه کنیم که در تمامی این جریانات، ستاد نیروهای مسلح، یا بالاترین مقام نظامی ایران، به یک بیانیه کوتاه و فرمول وار، بسنده کردند. این خیمه شب بازی، هنگامی تکمیل شد که آمریکا پس از سال ها، "ناگهان" متوجه شد که نباید به گروه های منفور و تجزیه طلب "ایرانی" یاری رسانده و باید مانع حضور بلندپایگان آن کشور در جلسات این گروه ها باشد.
تمامی این وقایع، می توانست با تحت الشعاع قرار دادن وقایع آبان ماه، به سود نظام پایان یابد. اما هرج و مرج حاکم بر ایران و عدم مدیریت نظام منجر به دوفاجعه شد: فاجه له شدن 60 نفر در مراسم تشیع جنازه سلیمانی در کرمان. این تلفات نشان داد که رژیم حتا نمی تواند مراسمی را مدیریت کند. فاجعه بزرگ تر و ملی، ساقط کردن هواپیمای اوکراینی در آسمان تهران است. از واژه هرج و مرج استفاده می کنیم، که نشان دهیم با بدبینی، وقایع را برآورد نمی کنیم. با اطلاعاتی که تا به امروز داده شده، گفته شده که هواپیما براثر موشک زمین به هوا منفجر شده است. اشتباه و یا قصدی بودن شلیک هنوز روشن نیست. حتا هنوز نمی توان گفت که خرابکاری در هواپیما و یا انفجار بمب، سبب اصلی سقوط نبوده اند. در هر حال، چه عمدی و چه سهوی، قصور از جانب ایران و نظام است. این امر نشان می دهد که تا چه مقدار آشفتگی در ایران کنونی در جریان است. مانند همیشه، نخستین اقدام نظام، تلاش برای سرپوش گذاردن می باشد. یا به سخن دیگر، احمق فرض کردن همه ی جهان. بدون فوت وقت، رئیس هواپیمائی کشوری اعلان می کند که نقص فنی موجب سقوط هواپیما شده است. او همچنین اطلاع می دهد که جعبه سیاه هواپیما، برخلاف هنجار جهانی، نه به سازنده، نه صاحب آن و نه به مقامات بی طرف دیگر که دارای قابلیت تفسیر اطلاعات باشند، داده نخواهد شد. اخبار رسیده حاکی است که در حالی که بالاخره به چند متخصص اجازه داده اند که به ایران برای بررسی سفر کنند، بقایای هواپیمای منفجر شده، با بلدوزر صاف شده است. با تمام قوا، نظام در تلاش است که هرچه زودتر، غوغای برخاسته از چنین وضعیتی را بسرعت خاموش کند. در حالی که در تمامی جهان برای قربانیان این حادثه پیام های تسلیت صادر شده و در کانادا برای ایرانی تبارانی که تبعه کانادا شده بودند، مراسم یادبود متعددی بر گذار شد، برای کم اهمیت نشان دادن این حادثه، حتا پیام تسلیتی از جانب رهبر و دیگر مقامات نظام انتشار نیافته است. جنایت در نظام اسلامی مدت هاست که قبح خود را از دست داده است.
اگر مدعیان قدرت در نظام اسلامی براین تصوراند که با کم رنگ شدن وقایع آبان ماه و خروج سلیمانی از دور، می توانند به استحکام مواضع خود بپردازند، در اشتباه هستند. خشم ناشی از جنایت در مورد هواپیمای ساقط شده، چه سهوی و چه عمدی، بر خشم ملت بخاطر وقایع آبان افزوده خواهد شد. همزمان نیاز فوری رژیم، دسترسی به منابع مالی است. هیچ یک از حوادثی که در چند هفته گذشته اتفاق افتاد، برای حل این مشکل کافی نیست. البته عربستان و دیگر حکام عرب خلیج فارس می توانند بسرعت و بدون رعایت قوانین دست و پا گیر جهانی، به یاری مالی نظام اسلامی بشتابند. حذف سلیمانی از صحنه، امکان نزدیک شدن اعراب به نظام اسلامی را افزایش می دهد. اما تا هنگامی که ولایت فقیه در ایران حکمفرماست، هیچ قدرت منطقی به یاری نظام نخواهد آمد. اصل ولایت فقیه، کشورهای جهان را با مشگل سختی روبرو کرده است: اصلاح نظام برپایه ی تجربه 40 ساله، غیر ممکن است از این رو چاره ای به جز خلع آن وجود ندارد. مذاکره با ایران برای تغییر موضع، تا هنگامی که اصل ولایت فقیه برقرار است، بیهوده است. زیرا هر لحظه می تواند بنا به نظر او تغییر یابد. پس یگانه راه باقی مانده، تغییر رژیم در ایران است. حذف سلیمانی وسیله ی آمریکا، این احتمال که وی بایستی یکی از موانع مذاکره با آمریکا بوده است، مطرح کرده است. بسخن درست تر خواست کنار گذاردن این اصل، یکبار دیگر به موضوع اصلی بدل شده است. اگر این نظریه صحیح باشد، تنها مانع جدی، وجود رهبر است که مانع سرسخت آشتی ایران با جهان است. احتمال غالب براین است که، تلاش جهان در راه آفریدن مشکلات هرچه بیش تر برای نظام اسلامی ادامه خواهد یافت. تحریم های اقتصادی برداشته نخواهد شد تا با سخت کردن وضعیت اجتماعی و اقتصادی ایران،ملت را برای خیز نهائی برای برکناری رژیم، یک بار دیگر به صحنه وارد کند. فاجعه سقوط هواپیما که جهان پذیرفته نظام اسلامی آفریننده آن بوده است همراه با وقایع آبان ماه، به ایجاد اتحاد در میان دولت های خارجی برای سرنگونی رژیم، و آمادگی ملت برای خیزش نهائی در داخل کشور، یاری می رساند.
-------------------------------------
۱ به مقاله پیشین "نتایج حذف فیزیکی فرمانده سپاه قدس" در همین تارنما مراجعه شود.
۲ - با سابقه آتش زدن سینما رکس آبادان وسیله ی این گروه، دست زدن به جنایت سقوط هواپیما (با چه هدفی؟) دور از ذهن نیست.
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری: