نظام سیاسی در ایران آینده
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[19 Jul 2022]
[ فرهاد یزدی]
– نوزدهم ماه ژوییه 2022
از هنگامی که بشر در اجتماع زندگی کرد، برای اداره امور دست به ایجاد حکومت زد. با گذشت زمان و ازیاد جمعیت، شکل حکومت در اکثر جاها به صورت استبدادی در آمد. پس از هزاره ها، بتدریج نوعی دمکراسی بعنوان حق حاکمیت ملت، در صحنه ظاهر شد. در سده های اخیر، کم کم حقوق بشر به عنوان یک اصل، در جهان مورد استقبال قرار گرفت. بنا بر این دیدگاه، تمامی افراد بشر از حقوق برخوردار هستند که غیر قابل سلب می باشد. از این رو درپاره ای از نقاط جهان، افراد از آزادی و برابری، هرچند با استثناهایی، برخوردار شدند. پس از چندی آزادی و برابری در برابر قانون و احترام به حقوق دیگران بسط پیدا کرد تا جایی که دستکم در نص قانون، تفاوتی از نظر مذهب، جنسیت و نژاد وجود نداشت، هرچند که در عمل هنوز راه درازی در پیش است. امروزه در سرزمین هایی که دیگاه برقراری اراده ملی به صورت حق انتخاب دولت و قانون وسیله ملت (دمکراسی) و حفظ کامل حقوق فردی و رواداری (لیبرال) حاکم است، آن را "غرب" می نامیم.
باعث شگفتی است که در پیش از 2500 سال، یعنی در دورانی که کشتار و غارت، برده داری و سوزاندن سرزمین های دشمن امری عادی به شمار می رفت، در نقطه ای از جهان، که از آن دوران تا کنون ایران نامیده می شود، چنین دیدگاه جا افتاده در جامعه حکم فرما بود. البته در آن دوران حق انتخاب حکومت وسیله ملت هنوز پا نگرفته بود. اما حقوق فردی، آزادی مذهب، برابری و رواداری در برابر دیگران در این سرزمین تثبیت شده بود. انسان به عنوان مرکز زندگانی رسمیت یافت و از این رو انسان مجبور بود که آزاد باشد. انسان نمی توانست بنده هیچکس حتا آفریدگار باشد. انسان دارای ارزشی بس والا بود. انسان چون آزاد بود، حق انتخاب داشت. بدین سبب، مسئول اعمال خود نیز بود. از این رو، قوانین وسیله انسان و برای انسان وضع می گردید. نیروهای ناشناخته: طبیعت، بت ویا خداوند مسئولیت سرنوشت بشر را بعهده نداشتند و وضع کننده قوانین برای زندگانی انسان نبودند. البته برای بهتر زیستن، انسان بایستی خود را با قوانین هستی همراه می کرد. چون تمامی انسان ها آزاد بودند، پس بایستی از نظر حقوق اجتماعی که انسان وضع می نمود، برابر باشند. انسان تنها برای خود زندگی نمی کرد، بلکه نظر به تمامی جامعه داشت. با این دید و با تمام ارزشی که انسان و حقوق او داشت، نگاه به جهان و زندگی از "من" به "ما" مبدل می گشت. منافع فردی، حتا ازآن پادشاه نمی توانست بر منافع جمع، برتری داشته باشد. در دورانی که همه در خدمت پادشاه و یا دستگاه دینی بودند، در دیدگاه مهری این پادشاه بود که در خدمت ملت قرار داشت. در دورانی که در خارج از سرزمین ایران، پادشاه و یا دستگاه دینی، خود قانون بودند ویا قوانین رایج را بهر نوع که می خواستند، تعبیر می کردند، در دیدگاه مهری، پادشاه نمی توانست بر خلاف خواست ملت حکم رانی کند زیرا "فره ایزدی" و یا مقبولیت نزد ملت، را از دست می داد.
در دیدگاهی که انسان را در مرکز قرار می داد و مسئولیت قانون گزاری و اجرای آن را بعهده او می گذاشت، به ناچار "خرد" و "دادگری" ارزش والا می یافت. خرد از این رو ارزشمند می گردید که اداره زندگی روزمره و روابط میان افراد، خانواده و دولت، در نبود آن زیان می دید. خرد مورد نیاز بود تا بتواند، بهترین رابطه ممکن در زمان را بیآفریند. خرد، همواره به "ما" نظر دارد و نه "من". خرد منحصر به "فرد" نمی باشد. از این رو، تصمیم گیری ها نیاز به رایزنی عمومی و دستکم برگزیدگان را داشت. راستی، ویژگی خرد است. بدین سان، دروغ، نادانی، عوام فریبی، خرافات، خودپرستی در درازمدت نمی توانست در این دیدگاه رشد نماید.
باید در نظر داشت که تاریخ بشر، تاریخ تلاش در دستیابی به دادگری است. اگر بشر دارای حقوق غیر قابل خدشه می باشد، از این رو دادگری بر پایه حفظ حقوق فردی و جمعی در رابطه اجتماعی برقرار می گردد. ظلم بر هر فرد، به عنوان ظلم بر جامعه به حساب می آمد. می توان گفت که دادگری، تضمین حقوق انسان وسیله انسان می باشد و باید بتواند از قانونی که انسان وضع کرده تبعیت نماید. نیروهای ماورالطبیعه به هر شکلی که باشند، از معادله کنار گذارده می شود. نهاد دادگستری نمی توانست به عنوان نهادی برای تثبیت قدرت فردی و یا انتقام جوئی، بدل گردد.
با چنین ایدئولوژی حاکم بر جامعه، انسان آزاد بود و بردگی نمی توانست شکل گیرد. آزادی مذهب و برابری در برابر قانون برای همه کس از هر نژاد، با هر زبان و با هر جنسیت، نمی توانست برقرار نباشد. اخلاق بر جامعه حکم فرما بود. داد و دادگری برمبنای قوانینی که انسان آزاد وضع می نمود، نظم در جامعه را تضمین می کرد. در چنین جامعه ای، محیط مستعد برای رشد دانش فراهم می شد. باید توجه کرد که این قوانین انسانی، تنها ایرانیان را در بر نمی گرفت. در تمامی امپراتوری ایران، همگان از حقوق انسانی برابر با ایرانیان برخوردار بودند. زیرا هر فرد و تمام افراد جامعه در برابر فرد و افراد دیگر جوامع، مسئول بودند. باید توجه داشت که رسالت یا صدور ایئولوژی نیاز به دو عامل دارد: نخست اینکه آن دیدگاه مورد استقبال دیگر ملت ها باشد و دوم قدرت اجرای آن نیز وجود داشته باشد. دیدگاه مهری در کردار نمی توانست مهاجم باشد. اما مجبور به تثبیت رسالت ایران برای گسترش دیدگاه مهری در بخش هایی از جهان که در دسترس بود، گردید.
البته می دانیم که ایرانیان پاسداری مورد نیاز از این دیدگاه را در بلند مدت انجام ندادند و پس از چندی جذب خلق و خوی دیگران شدند. جهان آن روز پذیرای چنین دیدگاه انسانی نبود. لازم به یاد آوریست که این دیدگاه تمامی تاثیر خود را از دست نداده و به صورت های گوناگون و از همه مهمتر در عرفان ایران خود را تاکنون حفظ کرده است. عرفان ایران، مظهر ارزش انسان در دوران تاریک بشریت بوده و هست که همچنان می درخشد. ارزش های والا در "مکتب عشق" عرفانی بازتابی از ارزش های مهریست. با وجودی که ارزش های مهری هیچگاه دیگر در ایران به ایدئولوژی حاکم دیگر بدل نگشت، اما این ارزش ها در جامعه ایران نیز هیچگاه فراموش نشد.
آینده ایران
آینده ایران می تواند بس درخشان باشد. شرط مورد نیاز برای چنین آینده، در نبود جنگ داخلی و مداخله نیروهای خارجی خلاصه شده که آنهم در گرو نحوه گذار از نظام اسلامی است. نظام مافیایی اسلامی، که تنها ماندن در قدرت را مدنظر دارد، در زیر فشار خیزش داخلی و شکست های سیاست خارجی، در آینده نه چندان دور از هم خواهد پاشید. به ویژه که فرمان فرمای این رژیم یعنی روسیه خود در حال نشیب سریع می باشد. در نبود جانشین تثبیت شده، هنگامی که قدرت مرکزی از هم بپاشد، امکان درگیری جنگ داخلی بسیار زیاد است. به ویژه که تمامی همسایگان و دیگر قدرت ها آماده گرفتن ماهی از آب گل آلود هستند. برای جلوگیری از چنین رویدادی، دو عامل مهم همبستگی ملی و پشتیبانی جهان غرب، به عنوان پادزهر عمل خواهند کرد. در هر حال، در نبود جنگ داخلی و تجزیه، با در نظر گرفتن تحول داخلی در چهل و چند سال گذشته و تلاش بیش از یکسد سال در راه آزادی و برقراری اراده ملی، ایران راهی به جز دمکراسی در پیش نخواهد داشت. یعنی راهی را که اروپا در سده ها افتان و خیزان طی کرد، با استفاده از تجارب آنان، بسرعت خواهد پیمود. با اختی که فرد فرد ایرانیان در ضمیر خود با مکتب مهری دارند، به احتمال بالا در گزینش آینده، روی به دمکراسی لیبرالی خواهند گذاشت. ایران فردا، آمادگی و شایستگی چنین دولتی را دارد. البته می دانیم که دمکراسی بخاطر وجود آزادی موارد زیر را همراه می آورد: نیاز به پاسداری دایم؛ تشنج و درگیری میان گروه ها با خواست ها و دیدگاه های گوناگون؛ کندی در تصمیم گیری و اجرای طرح های اقتصادی؛ سوءاستفاده به صورت ایجاد گروه های مافیایی، اما هیچگاه مافیا صاحب کشور مانند آنچه ایران امروز شده نخواهند شد؛ ووو. اما بازهم می دانیم که دمکراسی با تمام نقایصی که دارد، در درازمدت تنها نظامی است که (1) بالا ترین منافع ملت که در برگیرنده اقلیت می باشد را تضمین می کند، (2) با وجودی که به طور دایم افراد و گروه های بسیاری از نظام شکایت دارند، اما همیشه اکثریت این نظام را بر دیگر گذیدارها ترجیح می دهند، (3) از برخورد تند و مسلحانه در جامعه پیش گیری کرده است (4) بالاترین تضمین تثبیت جامعه را در مقایسه با دیگر رژیم ها، همراه می آورد و (5) دادگری در بالاترین سطح ممکن در هر زمان برقرار می باشد (6) اگر استقلال را تلاش در راه رسیدن به هدف های ملی در شرایط زمان تعریف کنیم، این رژیم بالاترین دست آورد را خواهد داشت. (7) گرچه راه رسیدن به سطح زندگی بالاتر، منحصر به دمکراسی و بازار آزاد نیست، اما تاریخ ثابت کرده که در درازمدت سطح زندگی شهروندان را بالا برده و در نهایت سالم ترین نوع حکومت می باشد.
هدف های هر نظام که در هر حال منشعب شده از دیگاه حاکم می باشد، دارای ضعف و نقایص می باشد و خواهد بود. تنها می توان گفت که در مقایسه، دمکراسی لیبرالی، دادگرانه ترین و سالم ترین رژیم برای اداره اجتماع است. خوشبختانه ارزش های حاکم بر چنین رژیمی در ایران زنده است و بازهم خوشبختانه، غرب سده ها تجربه در اجرای چنین نظام را بدوش می کشد، که می تواند ایران آینده را در دوران بنسبت کوتاهی درخشان کند. باید از فرصت استقبال کرد.
///////////////////////////////////
۱ - ارزش والای انسان بارها مورد تاکید قرار گرفته بود. "زمانه به مردم شد آراسته از او اوج گیرد همه خواسته". ارزش والای انسان در بعد از اسلام و در عرفان ایران مورد تاکید بسیار بوده است: مولوی می فرماید "مفروش خویش ارزان که تو بس گرانبهایی" و یا سعدی می فرماید "بنگر که تا چه حد است مقام آدمیت."
۲ - این قوانین کم تر نوشته شده بلکه به صورت سنت و فرهنگ، بر جامعه حاکم بود.
۳ - چون انسان در طبیعت زیست می کرد، وظیفه نگاهداری از محیط زیست و موجودات زنده در آن را بعهده داشت.
۴ - "چو خسرو شوی، بندگی را بکوش."
۵ - فریدون فرخ، فرشته نبود به مشگ و به عبنر، سرشته نبود
به داد و دهش یافت آن نیکویی تو داد و دهش کن، فریدون تویی
۶ - در ایران کهن و باستان هیچگاه برده داری پا نگرفت. در آمریکا که یکی از قوی ترین دمکراسی ها در آن حکم فرماست، نظام برده داری تنها در سال 1865 ( 157 سال پیش) پس از خونین ترین جنگ آن کشور که 620 هزار کشته (برابر با 2% جمعیت) به جای گذاشت، به پایان رسید. پایان برده داری در این سرزمین ها، به معنای برابری نژادی نبود.
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری: