تنگ تر شدن حلقه فشار
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[20 Sep 2020]
[ فرهاد یزدی]
– بیستم سپتامبر 2020
ازهمپاشی داخلی در نظام اسلامی، ابعاد وسیع تر و به احتمال زیاد، تعیین کننده فوری، به خود می گیرد. وضعیت وخیم اقتصادی و سیاسی اکنون با اوج گیری دوباره گسترش کرونا، همراه شده است. شتاب شیوع بیماری به اندازه ای است که معاون وزارت بهداشت به طور رسمی اعلان می کند که تقسیم بندی کشور بر مبنای شدت بیماری دیگر معنای خود را از دست داده است. زیرا تمامی کشور در خطر فاجعه فوری می باشد. رژیم توان تحمل، تحریم ها، افزایش شدید بیکاری، نارضایتی عمومی در سطح انفجار، انزوای سیاسی و توطئه مدعیان قدرت بر علیه یکدیگر را نداشته و اکنون با ازهمپاشی امنیتی از دورن نیز روبروست. کافی است که تنها به چند واقعه، تمامی به شدت نفرت انگیز، نگاه کنیم: قتل عمد نوید افکاری در مکانی و وسیله عواملی که مسئولیت و هویت آنان هنوز برای ملت روشن نشده است، اقرار به خرابکاری در تاسیسات هسته ای نطنز وسیله ی عاملین ایرانی و آمرین خارجی (به احتمال زیاد اسرائیل)، افشا شدن پاره ای از جزییات حمله به رژه اهواز و بالاخره اقرار به شکست برنامه ی حجاب اجباری در تلویزیون رژیم از سوی چهره شاخص "اصولگرا".
به تدریج و آنهم به خاطر برخورد رقبای قدرت در داخل رژیم، چنین به نظر می آید که هماهنگی میان قوه قضائیه، سازمان زندان ها، وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه، دستکم در مورد حکم اعدام فرمایشی نوید افکاری و اجرای آن، از همپاشیده است. گروه های خودسر، بنا به فرمان کلی "آتش به اختیار"، به طور مستقل عمل نموده اند. یک نکته را نباید فراموش کرد که طبیعت هر دو گروه خون آشام است. از این رو گزینش میان خشونت و ملایمت، تنها و تنها با محاسبه سیاسی صورت می گیرد. از شواهد چنین پیداست که بخشی از نظام، بنا به دلایلی که بیش تر برای بزک کردن نظام در خارج از کشور و آنهم در موقعیت حساس کنونی در رابطه با تحریم ها، مربوط می شود، خواست دوری جستن از تندروی در داخل هستند، تا شاید امکان گشایش در امور مالی را افزایش دهند. اما گروه دیگر، که بقای رژیم را تنها و تنها در نگاهداری سطح ترس ملت می دانند، از هر نوع خشونت استقبال می کنند. از دید این گروه، ملایمت حکومتی از جانب ملت، تعبیر به تسلیم و نشانه افول نظام خواهد شد.
در این مورد ویژه، حکم اعدام که بدون تردید در یک محاکمه فرمایشی صادر شده بود، همان طور که گفته شد، گرفتار زدوخوردهای داخلی، گردید. گروهی که خواستار تندروی بودند، برخلاف نظر دیگر صاحبان قدرت، با قتل عمد متهم (گناه و یا بی گناهی تفاوتی نمی کرد) تمامی رژیم را در برابر اقدامی انجام شده، قرار دادند. رژیم امیدوار بود که با یاری کشورهای اروپائی شاید بتواند کمی از شدت تحریم ها کاسته و پولی به دست آرد. در این راه تا آنجا پیش رفت که حتا آزادی فرد ایرانی – انگلیسی در برابر دریافت بخشی از طلب ایران از انگلیس مربوط بر قراردادهای رژیم گذشته، را پذیرفت. اما قتل فجیع وعمد نوید افکاری، تمامی این رویاها را در هم ریخت. البته، هدف های درجه کم اهمیت تر نیز وجود داشت که می توان از آن میان، ضربه به رئیس قوه قضائیه را اشاره کرد، در نظر گرفته شده بود. این واقعه، فراوانی مراکز قدرت و درهم شکسته شدن هرم قدرت و انظباط در نظام اسلامی و به ویژه در میان نهادهای امنیتی، را روشن می کند.
خرابکاری در تاسیسات هسته ای نظنز و دیگر عوامل وابسته که بنا بر اهمیت استراتژیک آن، می بایستی از نظر حفاظت امنیتی از درجه بسیار بالایی برخوردار باشد، ناتوانی سازمان های اطلاعاتی و به ویژه اطلاعات سپاه را بر جهانیان آشکار کرد. براثر ریشه دواندن شدید فساد در همه ارکان کشور و به ویژه در کانون رژیم همراه با این دو واقعیت که نظام هر زمان می تواند فرو ریزد و دیگر ایمانی برای هواداری از رژیم باقی نمانده، صید جاسوس برای قدرت های خارجی بسیار ساده و ارزان گردیده است. همزمان، رژیم تلاش می کند که قدرت اطلاعاتی خود را به رخ ملت کشد. دستگیری چند تن از مخالفان خارج از کشور و ترور قاضی مسعودی در رومانی وسیله ی سازمان های اطلاعاتی، آب به آسیای آنان ریخت. اما پیش از این که بتوانند، از "پیروزی" های به دست آمده، بهره برداری تبلیغاتی کنند، مجبور به اقرار به شکست امنیتی در این مکان حساس گردیدند. همراه با سرقت اسناد هسته ای از محل حفاظت شده در چندی پیش، ترور و انفجار در مراکز نظامی، به نظر می رسد که سامان امنیتی رژیم در حال فروپاشی است. مقامات رژیم با تضرع خواستار توقف عملیات خرابکارنه قدرت های خارجی در این تاسیسات گردیده اند.
مهدی نصیری، از چهره های شناخته شده "اصولگرا" در برنامه چهار تلویزیون ایران، از قانون حجاب اجباری به طور آشکار انتقاد کرد. بنا به گفته او که از هواداران پروپاقرص نظام اسلامی است، بیش از 70% جامعه ایران، مخالف حجاب اجباری هستند. اما اجازه انتشار آمار تهیه شده وسیله ی وزارت ارشاد داده نمی شود. او می گوید که جستجوی نان یک دختر 12 ساله در زباله ها، توجهی را جلب نمی کند. اما "اگر همین دختر حجابش را بردارد، می شود یک مساله جدی و اگر یک ویدئوئی هم بگیرند که صد متر راه می رود، می شود یک مساله اساسی." به سخن دیگر برای نظام اسلامی فقر و نداری که در یک کشور بالقوه ثروتمند که تنها در نتیجه تثبیت فساد و ندانم کاری ایجاد شده، برای حکومت مایه شرمساری و نشانه نبود مشروعیت به حساب نمی آید. اما بد حجابی عماد خیمه ی اسلام است تا اندازه ای که یک معترض به حجاب اسلامی به 24 سال زندان محکوم می گردد.
شاید بیش از هر نمونه دیگر، گزارش حکم مقصران در رژه اهواز گویای متلاشی شدن سپاه پاسداران از درون باشد. حمله مسلحانه در شهر اهواز شهری، که از نظر تبلیغات ضد ایرانی بسیار مهم است انجام گرفته. این رژه که برای نشان دادن توان سپاه به کار گرفته شده بود، بر اثر حمله مسلحانه با دستکم 24 نفر کشته و بیش از 60 زخمی به پایان رسید. اخبار جستجه و گریخته، از ابعاد ترسناک این توطئه پرده بر می دارد. افراد مسئول تامین امنیت رژه نیروهای مسلح، در برابر مهاجمین دست به مقاومت نزدند. بنا به گفته رئیس وقت کمیسیون امنیت ملی مجلس در زمان حمله "8 یا 9 تفنگ دوربین دار مشرف به محل وجود داشت ." اما شلیک به مهاجمین انجام نگرفت. عضو دیگر همین کمیسیون می گوید که مهاجمین "12 دقیقه تیراندازی کردند." و "هیچ کس به آنها شلیک نکرد." طومار نیروهای مدافع، در برابر حمله ی تعدادی انگشت شمار، از هم پاشید. بازهم گفته شده که سی نفر از مقصرین به دادگاه معرفی شده اند. برای اخذ تصمیم، گزارش به رهبر انقلاب فرستاده شده است که هنوز پس از گذشت 2 سال نتیجه اعلان نگردیده است. روشن است که رژیم نمی داند که چه واکنشی از خود بروز دهد. هرگونه گذشت و چشم پوشی نتیجه ای بجز افزایش انگیزه برای تکرار این گونه واکنش ها نخواهد داشت. حال اگر حمله ی در قد و قواره حمله عراق در چهل سال پیش به ایران تکرار گردد، حماسه آن جنگ، به احتمال زیاد، دیگر تکرار نخواهد شد. از سوی دیگر اقرار به چنین واقعیتی ژرفای از همپاشی سپاه پاسداران، حافظ نهائی رژیم را به طور کامل آشکار خواهد کرد.
به احتمال زیاد خروج سلیمانی از صحنه با تمهیدات رهبر انجام گرفت. تنها رقیب قدر در سپاه از میان برداشته شد. اما بهمراه آن، مهره همتراز دیگری که در هر حال رژیم بدان نیاز دارد، در سپاه دیده نمی شود. حتا گام نهادن علنی اسرائیل یعنی رژیمی که بنا بود به دریا ریخته شود، به خلیج فارس با اعتراض چندانی روبرو نشد. واکنش سپاه و تمامی رژیم، در برابر شناسائی رسمی اسرائیل وسیله ی امارات، ملایم تر از این امکان پذیر نبود. رژیم به امارات برای باقیمانده فعالیت های اقتصادی خود نیازمند است و درک کرده که قدرت مانور چندانی در آن محل ندارد. اما از سوی دیگر و همزمان با این تحولات، ارتش که هم از احترام ملت و هم کشورهای خارج برخوردار است، با مانور بزرگ خود که فرماندهی آن را امیری بعهده داشت که شایعه دستگیری وی بخاطر انتقاد تند از سپاه در همه جا پخش شده بود، دست به قدرت نمائی زد. قدرت نمائی در برابر چه نیروئی؟ می توان امیدوار بود که ارتش، بیش از آن واقع بین است که قدرت خود را همتراز نیروهای تمرکز یافته غرب در منطقه، همراه با اسرائیل و اعراب برآورد نکند. پس به احتمال زیاد مانور ارتش را می توان قدرت نمائی در برابر سپاه در هم ریخته پاسداران به حساب آورد. آیا قدرتمندی که دستکم مورد تنفر ملت نیست، در سیاست ایران در حال شکل گیری است؟
تمامی این تحولات همزمان گردیده با افزایش فشار های آمریکا که تنها به مسایل مالی محدود نمی گردد. رسانه های معتبر آمریکا، گزارش می دهند که ترامپ که خود را در آستانه شکست انتخاباتی می بیند، امکان زیاد دارد که بدنبال بهانه برای ضربه نظامی به جمهوری اسلامی باشد. در این راستا در 18 سپتامبر بدون سروصدا، ناوگروه نمیتس را به خلیج فارس اعزام کرده است. حملات تبلیغاتی آمریکا نیز، در چند روز اخیر افزایش یافته است.
تمامی این تحولات را چگونه می توان برآورد کرد؟ چنین بنظر می رسد که با درهم شکستن سازمان های امنیتی نظام، دشمنان رژیم که همه ی همسایگان و قدرت های خارجی دیگر را در برمی گیرد، زمان را برای سرنگونی مناسب تشخیص داده اند. همین شرایط و به ویژه نفرت شدید ملت، خیزش عمومی در داخل را نیز آماده کرده است. فشار خارجی بر نظام اسلامی، دو هدف را دنبال می کند: جلو انداختن خیزش ملت و کاستن از توان سرکوب رژیم.
---------------------------------------------
۱ - قانون عرضه و تقاضا.
۲ - بی بی سی فارسی – هفدهم سپتامبر 2020
۳ - رادیو فردا، 17 سپتامبر 2020
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری: