گمانه به یقین تبدیل شد . شاهزده جوان ( و نوه عبدالعزیز) , محمد بن سلمان , توسط پدر(ملک سلمان ) بر تخت ولایت عهدی بنشست تا که بزودی فرمان روایی سرزمین ال سعود را در ید خود گیرد . پسر عموی ناتوانش ( محمد بن نایف ولیعهد سابق ) با بی چارگی در مکه با وی بیعت کرد و برای او آرزوی موفقیت کرد .
پس از مرگ ملک عبدالله در ژانویه ۲۰۱۵ ، برادر وی سلمان (و دوازدهمین فرزندِ عبدالعزیز آل سعود) ، به عنوان هفتمین پادشاه عربستان سعودی بر تخت سلطنت بنشست و فرزند وی ( محمد بن سلمان ) با سمت جوانترین وزیر دفاع طرا ح ماجراجویی و جنگ در یمن شد و در روزهای پیش به عنوان مبتکر «محاصره» قطر نام گرفت و در سمت رئیس شورای اقتصاد و توسعه ، با فاصله گرفتن از اقتصاد وابسته به نفت و فضای بازتر برای بنگاههای اقتصادی و حذف یارانهها و حقوقهای دولتی کلان و حتی خصوصی سازی بخشی از شرکت نفت عربستان هم برنامههای جدیدی در اقتصاد بسته عربستان ارایه داد .
پایان دوران بن عبدالعزیز و آغاز دوران بن سلمان
انتصاب محمد بن سلمان به ولیعهدی بدون اینکه واکنشی در خاندان سعودی بروز یابد نشان می دهد که ( بر خلاف برخی از تحلیلها) انتقال قدرت به نسل دوم فرزندان عبدالعزیر با چالش جدی و بی ثباتی در دوره گذار مواجه نیست. آیا عربستان عصر نوینی را آغاز کرده است که می توان آن را عصر بن سلمان نامید؟ . از آنجایی که محمد بن سلمان جوانی ۳۲ ساله است و در صورتی که اتفاق غیرمنتظره ای رخ ندهد وی برای دهه های متمادی به عنوان حاکم عربستان حکمرانی خواهد کرد. پس این رویداد واقعیت نوینی را در برابر شهروندان سعودی از یک سو و بازیگران خارجی از سوی دیگر قرار داده است که همانا ورود به عصر بن سلمان است . آیا در دوران بن سلمان الزامات خاصی در پیش روی کشورهای منطقه قرار می گیرد ؟و سرکردگی جهان عرب توسط محمد بن سلمآن استوارتر می شود ؟ آیا تلاشی است برای «کشاندن جنگ به داخل ایران» ؟ و هشداری است برای حاکمان تهران و جنگ نیابتی وارد عصر جدیدی می شود ؟ آیا عناصر ژئوپلیتیک توسط مرد قدرتمند ریاض تغیر می کند ؟
از هم پاشیدگی قاعده های بازی قدرت
اقدام اخیر ملک سلمان بن عبدالعزیز ، تمام قاعده های بازی قدرت در این کشور را به هم ریخت و برای اولین بار سنت پادشاهی را دگرگون کرد . چراکه پسر جانشین پدر شد در حالی که طبق سنت قدیمی منصب پادشاهی عربستان تا پیش از فوت تمامی پسران بنیانگذار پادشاهی سعودی از برادر بزرگتر به برادر کوچکتر به ارث می رسد . با توجه به سنت پادشاهی از برادر به برادر ، مخالفان این پیش آمد را یک کودتا ارزیابی می کنند .
زمینه های شاه شدن شاهزاده ها
عبدالعزیز آل سعود ، بنیانگذار عربستان ، چهارده شاهزا ده دا شت که فقط هفت تای آنان شاه شدند . (و گویا آخرین آنان ملک سلمان است . )
هر شاهزاده سعودی برای رسیدن به پادشاهی نیاز به سه زمینه قدرت دارد تا سلطان شود . یکم تایید آمریکا ، دوم بیعیت خاندان سلطنتی سعودی با وی و سوم (برای خالی نبودن عریضه و دغلکاری ) تایید مردم عربستان !! . البته به نظر می رسد قدرت دو مورد اول بر مورد سوم می چربد. محمد بن سلمان با زیرکی هایش دو تنگنای اول را به راحتی هموار کرد. چرا و چه گونه ؟
یکم ؛ تایید آمریکا : اخیرا سندی فاش شده که آشکار می کند محمد بن سلمان و دونالد ترامپ در جریان کمپین انتخاباتی او و گفتگو های مفصل در ریاض ، مقدمات به تخت نشستن را ساخته و پاخته کرده بودند.
این سند نشان می داد که ترامپ در ازای وارد کردن پول های عربستان به بازارهای آمریکا قول داده بود از به قدرت رسیدن محمد بن سلمان پشتیبانی کند.
طبق این سند ، محمد بن سلمان ، کمی پس از انتخاب دونالد ترامپ ، طرح کاملی را به ترامپ داده بود که بیشتر بندهایش شامل قراردادها و سرمایه گذاری صدها میلیارد دلاری تحت عنوان هماهنگی با اهداف برنامه های انتخاباتی او بودند.
به رغم اینکه محمد بن نایف فرد مورد اعتماد آمریکا در داخل خاندان سعودی محسوب می شد اما به سبب نا توانی وی ، از حوزه قدرت بیرون رانده شد و محمد بن سلمان توانسته حمایت آمریکا را جلب کند.
سی ان ان پیشتر بیان کرده بود ، محمد بن سلمان نخستین فرد در خاندان سعود است که با ترامپ رسما دیدار کرد. همچنین استقبال پر از تشریفات از محمد بن سلمان ۳۱ ساله در کاخ سفید، وزن سیاسی وی را در درون خاندان سعودی افزایش داد. به باور تحلیلگران، شاید مهمترین نکته سفر محمد بن سلمان به آمریکا تثبیت جایگاه وی در رقابت داخلی آل سعود برای جانشینی ملک سلمان ۸۱ ساله باشد.
اما زمینه دوم یعنی خاندان سلطنتی و جلب نظر اعضای خاندان ، ملک سلمان کارهای زیادی را برای نشاندن پسرش به قدرت انجام داد که شاید گفت، فصل اول خلاص شدن از شر تمامی طرفداران و وابستگان ملک عبدالله بن عبدالعزیز ، پادشاه سابق عربستان بود که همه را از دفتر سلطنتی حذف کرد.
به این ترتیب پادشاه ده ها تن دیگر از اعضای خاندان سلطنتی همسو و وفادار ! را در پست های مهم گذاشت و هدف از حضور آنان ، تقویت جایگاه محمد بن سلمان در داخل خاندان آل سعود و قبضه کردن قدرت بود.
پادشاه در ادامه جنگ قدرت در این کشور اختیارات محمد بن نایف (که وزیر کشور بود) را باز هم اندک کرد، از این رو ، پادشاه دستور تاسیس مرکز امنیت ملی تحت نظارت دفتر سلطنتی را صا در کرد که این مرکز رقیب مستقیم وزارت کشور محسوب می شود. سپس سلمان بن عبدالعزیز دستور تغییر و تحول در وزارت دادگستری این کشور را داد. طبق این دستور، نام هیئت تحقیق و دادستانی کل به دادستانی کل تغییر کرد. طبق این دستور، دادستان کل که از این پس به طور مستقیم با پادشاه در ارتباط است ، از استقلال تام برخوردار خواهد بود و هیچ کس حق دخالت در کار وی را نخواهد داشت. این در حالی است که پیشتر دادستان کل با ولیعهد عربستان مستقیم در ارتباط بود و این فرمان به معنای محدود شدن اختیارات محمد بن نایف بود.
اما زمینه سوم ملت عربستان ؛ که در ذیل هر حساب و کتاب دیگر قرار می گیرند چون خاندان سلطنتی با قبضه کردن همه ارکان قدرت به آسانی می توانند صدای مخالفان را خاموش کرده و آنها را از صفحه روزگار پاک کنند . پس در این شرایط ، مردم چندان محلی از اعراب نخواهند داشت.
حضور پررنگ محمد سلمآن در راس قدرت ، تاثیر فراوانی در شرایط منطقه و آرایش دنیای عرب و کشورهای حوزه خلیج فارس و رویارویی ایران و عربستان گذاشته و جنگ نیابتی را وارد فاز نوینی خواهد کرد .