علیرضا رضایی طنزنویس، در ۴۴ سالگی، درفرانسه درگذشت. او در ده سال گذشته لحظهای از غم دوری از زادگاه خود آرام نگرفت. خبر درگذشتش وقتی در همه جا پیچید که او را در خانه اش، بی جان و تنها یافتند. رضایی طنز اندیشمند را در فرم برنامه های شفاف سازی مطرح کرد . براستی طنز چیست ؟ این یادداشت کوتاه هراس دیکتاتورها را از طنز پردازان بیان می کند .
تفاوت طنز اندیشمند با هزل ، هجو و فکاهی چیست ؟ رابطه طنز با جنبش های مدنی و تحولات اجتماعی چگونه می باشد ؟ آیا طنز یک تعهد اجتماعی است ؟
در این نگرش کوتاه ، تلاش می شود به این پرسش ها پاسخ داده شود .
طنز جراحی ماهرانه است و هجو سلاخی آشفته . طنز کلاس درس است و هزل و فکاهی زنگ تفریح . طنز سیلی محکمی است که به صورت یک مسموم می زنند تا خوا بش نبرد و به ادامه حیات او کمک شود ، هر چند ضرباتی که به صورت او نواخته می شود دردناک است . طنز مانند فشاری است که به سینه یک مغروق وارد می شود تا ریه هایش را فعال و ماندنش را تضمین کند ، هر چند که ممکن است دنده هایش را بشکند .
فکاهی با طنز متفاوت است . طنز یک پدیده مردمی است و امیدوار است . اما فکاهی نومید است و بر خلاف ظاهر شادگونه و” مشنگ وارش” ناا مید است ، به بن بست رسیده و کاری نمیتواند بکند به جزء مسخرگی . فکاهی بیان نومیدی است که راهی برای “ساختن ” و شیوه ای برای “ایجاد کردن ” نمی یابد . امیدی به آینده ی تابناک نمی بیند و چشم داشتی به ” بازسازی ” نمی بیند . جهان پیرامونش را تلخ و شوم می بیند و ا مکان ساخت و تغیر را نمی بیند پس ” مسخرگی ” را پیشه می کند
طنز از عمق آرزوها و خواسته های مردم متبلور می شود و یک تعهد اجتماعی است. طنز نویس آلترناتیو ارائه نمی دهد، نقاط ضعف را می بیند، آنها را برجسته می کند. گاهی اغراق می کند و بعد مانند یک گلادیاتور به آنها حمله می کند.
طنزنویس نومید نیست ، سر به هواست، پس کلامش تلخ می شود، او عمیق تر می اندیشد و اندیشمندانه و حساب شده فکر می کند، گاه ایجادگر یک لبخند است و گاه یک زهرخند . قهقهه راه نمی اندازد، درون را به خنده وا می دارد ، اندیشه را به کار می اندازد ، امیدوار است و ویرانگر زشتی هاست. دارای برخورد معکوس و “معکوس نویسی” است. در ظاهر تجاهل می کند و در ژرفنا اندیشه می ورزد. کنایه و گوشه بیشتر از هر حرفی در طنز استفاده می شود. طنزنویس باید اطلاعات عمیق فلسفی و اجتماعی داشته باشد، بر تاریخ مسلط باشد، ادبیات را بداند، با هنر و شعر رابطه تنگاتنگ داشته باشد و اولویت ها را بشناسد. ” فکاهی نویس ” دانش اندک دارد و بی ابزار است ، به ناگزیر به مسایل حاشیه ای روی می آورد و ناچار است از مفاهیم سکسی و کلمات مستهجن و برخورد به اقوام دیگر [ با تصور وی اقوام ضعیف تر ] روی آورد .
یکی از خصوصیات طنز این است که خواننده را وامی دارد که شاهد این باشد که انسان ها خودشان به کارهای خودشان بخندند. گفت: “خود گویی و خود خندی، عجب مرد هنرمندی”. ما انسانها انقلاب می کنیم و خودمان به انقلاب ساخته و پرداخته خودمان می خندیم. در واقع خنده های ما شکل مسخ شده گریه ای است که به فراسوی ضجه و رنج رسیده و طنز مکث هایی است که در بین گریه پدید می آید.
طنز یک تعهد اجتماعی است. حکومتها در مقابله با طنز، تحمل کمتری دارند، چرا که طنز، ابهت شان را می شکند. عظمت و اتوریته آنها را خرد می کند و آنها را بی اعتبار و بی ارزش می کند.
گاهی یک قصیده کوتاه طنز، موثرتر و کارآتر از صدها صفحه مطالب پژوهشی و تحلیلی است. دیکتاتورها از کسانی که آنان را به تمسخر می گیرند، بیش از کسانی که با آنان مبارزه می کنند، آزرده می شوند و تلاش می کنند تمسخرکنندگان خود را زودتر از بین ببرند.
طنز حکم بولدوزری را دارد که ویران می کند. طنز آلترناتیو ارایه نمی دهد . یک طنز نویس به تنهایی می تواند با نوشته ها و سروده هایش [ که دهان به دهان می گردد ] ابهت یک دیکتاتور و حکومتش را به خطر اندازد .
طنز میدان گاه و حوزه مشخصی دارد و هدفش نه سازندگی ، بلکه ویران کردن و آشکار کردن ” نابکاری ها ” است . یک طنز نویس نا بود می کند ، در حالیکه بخش های دیگر ادبیات که در حوزه کارهای جدی هستند ، گهی سازنده هم می باشند و حتی گاهی آلترناتیو هم ارایه می دهند . طنز ویرانگر است و سازنده نیست . طنز نویس ، ارایه آلترناتیو را در وظیفه خود نمی بیند ، بلکه “نابکاری ها ” و نقاط ضعف را می جوید و به آن ها یورش می آورد و ابهت ها ی اقتدار گرایان را ویران می کند .
rezaalavim@yahoo.com