این مولا آخرش منو به کشتن می ده! من کی گفتم که چون روبوت ها به جای کارگر ها می نشینند پس روبوتها ارزش اضافی ایجاد می کنند؟ من همین الان اینرا اعلام می کنم که روبوت جزو سرمایه ی ثابت است. پس ارزش افزایی نمی کند! پس در آیند ه هیچ کس استثمار نمی شود. طبقه ی کارگر به طبقه ی روبوت تبدیل می شود. این طبقه هم چون از آهن و IC وچیپس و پروگرام تشکیل شده به تمامی اتمها ی ژرمانیم و سلیسیوم خود قسم یاد کرده که از فرمان کارفرما که استثمارش می کند سر برنتابد!
تازه خبر بد دیگری هم برایتان دارم! ابتدا این مولای عزیز برای این کفر گوئی من بایستی آن دستگاهی که آدمها را قرار بود بیست سانتی بکند، بدست گیرد و منو دو سانتی بکند و در سوراخ کلیدی پنهان کند. آنوقت من این کفر جدید را برایتان برملا می کنم! البته ایشان بعد از تماسی تلفنی این قول را دادند!
والله وقتی این مولا از انقلاب دیجیتالی حرف می زند منظورش قتل عام نیست. می گوید ما اهلی شده ایم. و وقتی که می گوید که ما دیجیتالی شده ایم. منظورش این نیست که آچار فرانسه توی کله ی ماست.
طفلی این مولا خیلی وقت پیش از ما شروع به جراحی مغز کرد! هر چه داس بود و چکش بود از مغزش بیرون کشیدند. قیافه اش نور لنینی اش را بسرعت از دست داد. بسیار اهلی شده بود. دیگر برای برابری، مردم را به دو قسمت متساوی تقسیم نمی کرد.
مولا به من گفته که هر کجای مقاله هایم بوی خون می دهد بیانات را به گردن وی بیندازم. من هم در این مورد خاص ابدا کوتاهی نخواهم کرد.
اسپین ها خاصیتی در ذرات بنیادی هستند. چندین رقم اسپین داریم. مثلا مهمترین اینها اسپین الکترون است. نگاه کنید چون میخواهم که شما را میانبر ببرم. وقتی که شیر آب را باز می کنید از چپ به راست بسته و از راست به چپ باز می شود. حرکت الکترون فقط به دور هسته نیست بلکه به دور خودش هم هست. به این شکل که وقتی از چپ براست حرکت می کند نیروئی به طرف هسته وارد می آورد و وقتی از راست به چپ حرکت می کند، نیروئی به طرف خارج از هسته وارد می کند.
تا اینجاش به مولا ربطی ندارد چون بی خطر است. من خوبی و بدیش را به عهده می گیرم. اما از این ببعد را سراغ مولا بروید چون چنانکه گفتم به من قول هائی داده.
حالا دانشمندان خدا نشناسی که حتی بوئی از سوسیالیسم هم نبرده اند. به این نتیجه رسیده اند که از این خاصیت الکترونها استفاده کنند. به جای اینکه الکترونها را به اینور و آنور برانند با اشاره ی کوچکی حرکت این اسپینها را کنترل بکنند. دستشان بشکند که در کار خدا دخالت می کنند و دستشان را تا مرفق به خون الکترونهای بی گناه آلوده می کنند. با این کار این لامصب ها دارند سرعت کامپیوتر ها... ببخشید رایانه ها را به هزار تا ده هزار برابر میرسانند. تا شما مسیحی ها، مسلمانها و کمونیست ها هر چه دلتان بخواهد با سرعتی که نمی توانید در خواب هم ببینید. چاپخش کنید. این چند جمله ی آخری هم مال من است. حالا هرچی بد و بیراه است به سرعت به سوی اِمیل این مولا بفرستید. او بداند و شما.
آن کلاه استرالیائی دفعه پیش را نمی دانم این مولا از کجا گیر آورده و به سر من گذاشته و گرنه تمامی گناهان را مثل یک رفیق که از جانش می گذرد به عهده می گرفتم . اما این عقل دیگر زیادتر شده و نمی شود کاریش کرد.
اما راستی من هر چه می گردم جز در ممالک فلاکت زده که سیفون دموکراسی را به همراه ترقی کشیده اند. در جای دیگری نمی بینم که مردم از استثمار صحبت کنند. ارزش اضافی که آن مرد بزرگ در حدود صدو هفتاد سال پیش میگفت. اعتبارش را از دست داده.
مهندسین و تکنیسین ها ربطی به طبقه ی کارگر ندارند. اینها در اریکسون و یا در جنرال الکتریک نشسته اند و دارند توطئه های علمی می کنند تا به من کامپیوترهای قوی بدهند. با نانو تکنولژی دارند توازن بدن منو میزان می کنند. دنبال سیاهچاله ها در آسمانها می گردند. خورد و ریز اتمها را هی باز می کنند و هی می بندند. ذرات جدید کشف می کنند. این احمق ها گاهی آب خوردن را هم فراموش می کنند. روزه به تمام معنی می گیرند.
پریروزها کشف کردند که وزن جهان فقط مولکولها و اتمهای شناخته شده نیست. کوارکها هم که پروتن و نوترن را ساخته اند هم فقط پنج در صد وزن جهان را تشکیل می دهند. پس این نود در صد جهان کجا رفت. حالا بیا ای مولای گرامی این خبط بنده را راست و ریست کن! بیا دیگه!
www.gsfc.nasa.gov/topstory/20011015blackhole.html
حالا کارت به جائی رسیده که 90 درصد وزن و انرژی جهان را هم می خوری هان! گفتم که مولا جان با من کار بکنی به جاهای باریکی کشیده می شوی! کمونیسم را که ترک کرده بودی حالا بیا 90 در صد جهان را هم پیدا کن! گفتم که این آینده نگران کافران جدیدند و مرگشان واجب است. حالا این مولا 90 در صد جهان را هم مثل برنج آبکش شده بالا رفته. اما من نمی دانم که چگونه می خواهد اینرا هضم کند. خودت قول دادی برادر برو و جورش را هم بکش!
این نود درصد جهان را ماده ی سیاه و یا انرژی سیاه می نامند. بعد ها با جدیت به آن خواهم پرداخت!
من اصلا می خواهم این مولا را بیش از اینها به خطر نزدیکتر کنم، که دیگر آینده بازی نکند.
خونی که در رگهای ما جریان دارد و سیگنالهائی که مشاهدات و داده های بیرون را به مغز ما می رساند، ارتباطی که سلولهای مغزی ما در اثر تخلیه های الکتریکی بر قرار می کنند همه و همه ی این پدیده های بدن عقب افتاده ی ما با روابطی که الکتزیسیته و مغناطیس در اختیار ما گذاشته ارتباط دارند. بدون این ارتباطات ما لحظه ای در قید حیات نخواهیم بود. این روابط حالا با روابط پیچیده ی کوانتم مکانیک بررسی می شوند تا اینکه دقیقا ارتباطات درونی ما را کشف کنند. روند حرکت سلولها، دلیل ترشح آنزیم ها، چگونکی رفتار فیزیکی ـ الکترونیکی مغز و اعصاب و بالاخره دلایل پُر پَر وپیمان حرکت قلب و ترشح عروق.
روح به الکترو مغناطیسم تنزل پیدا کرده و بشر یواش یواش خودش را لخت و مزخرف در مقابل علم می یابد. علم توی گوشش می گوید که ای نابکار!
تو اتمی! مولکولی! داری لحظه به لحظه تجزیه می شوی به قول گارسیا لورکای اعدام شده: باران به دهانت می بارد! تو ای بشر! ای اشرف مخلوقات ای بد بخت! اینهمه سوار اسب تبختر نشو! یک ترانزیستور کارش را دقیقتر از تو انجام می دهد.
داشت با این شعار ها خوابم می برد.
چند سال پیش داشتم چیزی را محاسبه می کردم. در این محاسبه بایستی دو و نیم میلیون انتگرال حل می شد تا جوابش پیدا شود. یک پروفسور نیمه خلی داریم که به این جور مزخرفات می پردازد. قرار شد که من برنامه ای بنویسم که این عمل نا مطبوع را انجام دهد. برنامه نوشته شد و این انتگرال ها آنموقع درعرض یک هفته توسط این برنامه حل شد. پروفسوره با غرور خاصی برایمان مثالی آورد که شما هم گوش دهید:
سالهای قبل از جنگ جهانی دوم پسری که باباش هم مهندس برق بود برای گرفتن دکترایش بایستی دوازده هزار انتگرال را حل می کرد. باباش هم برایش کمک کرد و با اینهمه ده سال حل این انتگرالها به طول انجامید. حالا قدر کامپیوتر را فهمیدید!
برای دفعات بعد این مولا را با خطرات جدیدی مواجه خواهم کرد.
مولا زنگ زد و گفت که بر و بچه دارد. هنوز هم توی ستاد فرماندهی اش در سایت آینده نگر نشسته و به ما فرمان میدهد و فکر می کند که از لنینیسم بریده! بالاخره هر چه بد وبیراه راجع به این مقاله دارید به اِمیل واریز بفرمائید. shirzad@kalhori.com