سرگذشت و یا تاریخچه¬ی زندگی یک نفر در ایران گاهی به غلط به طور دیگری تعبیر و تفسیر می-شود. یک غلط رایج نیز وجود دارد که این بزرگان علم و ادب هستند که این شایستگی را دارند که سرنوشت خود را بنگارند. این غلط رایج مانند افکار آل احمد قلم ها را می ¬شکند. چه کسی این حدود را تعیین کرده که فلانی بنویسد و بهمانی نه؟ «مهم این نیست که آدم کسی باشد، مهم اینست که کسی بماند.» این گفته شاید از رژه مارتن دوگار باشد که شاهکار خانواده ی تیبو و یا آلبر کامو را نگاشته است. و در این مورد بسیار زیباست.
من سی سال است که مولا را می شناسم و یکی از کسانی که او را ترغیب به این کرد که سرگذشتش را بنویسد اینجانب بودم و از این بابت که در این ترغیب به نتیجه ای رسیدم بسیار خوشحالم. تازه چند نفر دیگر را به این امر تشویق کرده ام که بزودی آثارشان منتشر خواهد شد. ساختار زندگی حسین مولا با اثری که انتشار داده است بقدری همخوانی دارد که میتوان گفت مثل دو ساحت در یک جسم تنیده شده است. و مولا به زیبائی در این اثر نشان داده است که چقدر صادق است و چقدر فضیلت و زندگی و جوانیش را در خدمت خطر کردن گذاشته است.
تنها یادمان باشد که این کتاب نه قصدش نقد سیاست خاصی است و نه نقد یک ایدئولوژی خاصی است. این کتاب تا آنجا که خود کتاب بطور گویا بیان میکند دربدریها و مصائبی است که مولا جهت یافتن برادر به آن تن در داده است. بخودی خود وارد گروهها و دستجاتی شده که راه برادر را که نه سوسیالیسم و یا ایدئولوژی خاصی بلکه برادری و برابری است پیش ببرد. او بیطرفانه هر چه که پیش آمده است نگاشته است و کتاب شرح زندگی اوست. در آخر هم چنانکه مشاهده میشود عکسهائی از اسناد و فرزندان و فرزند نو یافته وهمسر و نوه هایش دارد. بنابراین این کتاب نه خواسته گروه و یا دسته ای را محکوم کند و نه خواسته گروه و یا دسته ای را تبلیغ کند. بنطر این کتاب برای جوانان نوشته شده است تا با این تجارب آشنا شده و معقولانه تر فکر کنند و راههایی را در زندگی بر نگزینند که نسنجیده باشد.
اگر سرگذشت جنبشهای ملی، مذهبی، و سیاسی و در کل سرگذشت همه ی جنبشها و رهبران و یا دست اندرکارانش به نگارش در نیآید آیندگان ما هیچ سندی دال بر اینکه این کار و این سیاست دوباره کاری نیست نخواهند داشت. هرگز در تاریخ ایران اینهمه بر خورد به شکست جنبشهای داخل ایران که در این سه دهه انجام شده وجود نداشته است. سرگذشت گروه پنجاه و سه نقر را در نظر بگیرید. هیچ سند جامعی غیر از چند نوشته¬ی پراکنده از تقی ارانی و یک کتاب از بزرگ علوی و غلوها و دروغ زنی های حزب توده که بالاخره معلوم نمیشود که کی کجاست، در آن مورد نداریم. از حزب توده ی آغازین هم تا حدی داریم ولی باز کافی نیست. ولی اکنون با این نوشته ها و زحماتی که امثال حسین مولاها و دهها نفر دیگر کشیده اند و می کشند، به کنج و زوایائی از این تشکیلات و تشکلات برمی ¬خوریم که پیش از این از آنها بی خبر بودیم.
مولا در این نوشته خود را استریپ تیز سیاسی می کند. هرگز داعیه¬ی رهبری در این اثر ندارد. با تشویق برادر بزرگتر به سیاست گام می گذارد و شاید ناخواسته. این برادر بزرگ است که الگوی مقدس اوست. نه حزب توده و یا سیاست خاصی! چرا که در آن برهه از زمان او کودکی بیش نیست. ده دوازده ساله اعلامیه پخش می کند چرا که برادرش با رفتار و سکناتش که الگوی حسین است او را تحت تاثیر قرار داده است و او چون برادر را درستکار و جدی و مرد میدان می داند دنباله روش می-شود. حسین به دنبال برادر می رود و می رود تا اینکه از کشورهای دیگر سر در می آورد. می فهمد که برادر زیر تیغ قهر استالین رفته است. حسین می خواهد راه برادر را ادامه دهد ولی می فهمد برادر اشتباه کرده است. راه از مسکو نمی گذرد. او مسیر پکن را بر می گزیند ولی آنرا هم پس از سالها کنار می گذارد. سپس به راهی می رود که کمتر کسی به آن فکر کرده است. در این مسیر مرارت ها را تحمل می کند و نامرادی ها و نامردی ها را با جان و دل پذیرا می شود تا اینکه به هدف نهایی وی که بزرگی و عظمت ایران است دست یابد. وقتی یاد حسین مولا می افتم آخر فیلم عصر جدید چارلی چاپلین یادم می افتد که در آن چارلی چاپلین و دوست دخترش دارند در جاده ای راه می روند که بنظر بینهایت طولانی می آید. و حسین هنوز این راه را می رود.
ابتدا رادیو صدای آزادی را راه می اندازد که هنوز هم در استکهلم نظیر یک چنین رادیوی روشنگر و دموکراتیکی راه اندازی نشده است. او فکر می کند که ملت ما دموکراسی را خوب نفهمیده اند و نمی دانند پلورالیسم چیست. در این رادیو سعی می کند این مسئله را بگشاید. و در این مورد بدون هیچ چشمداشتی از جیب خود مایه می گذارد. همسر وفادارش خانم ژیلا افاضت نیز در کنارش با وی سالها می رزمد. سپس با جهان مدرن پیش رفته رادیو را غلاف می کند و شمشیر جدید و برایی را که برای خود جهانی است راه می اندازد. یعنی سایت آینده نگر که توسط دوست بزرگواری مراحل تکنیکی آن انجام شده بود، به راه می افتد.
این سایت تاکنون توانسته است که قشر وسیعی از جوانان و فرهیختگان ایران را با آینده نگری آشنا کند. دانشگاهیان و روشنفکران از آن چیزها یاد می گیرند و ماهانه صدها مقاله ی جدید در این سایت انتشار می یابد. در صورتیکه تمامی گروههای سیاسی دیروز همگی به زانو افتاده اند. هر چند که اندیشه ی آینده نگری نه قصدش انقلاب و نه مسئله اش انقلاب است. بلکه آهنگ پیشبرد آگاهی و دانش مدرن را دارد که همه را نه به امروز و نه به دیروز بلکه به فردائی زیبا راهنمائی می کند.
مولا هر چند که سن وسالی دارد ولی روحیه اش هنوز مانند مبارزی جوان است و سرشار از انرژی و من از این بابت به مولا تبریک می گویم. همیشه شاد باشی مولای عزیز.