همه ی ما میدانیم که آچار یکی از ابزارهای عادی مکانیکی است. اما این بشر ابزارساز آچار را تا روبات ها و کامپیوترها و برنامه های مختلف رایانهای ترقی داده است. اکنون اداره و کارخانه ای نیست که در آن رایانه وجود نداشته باشد. تمامی محاسبات اقتصادی و علمی و تمامی مقالات منتشره در سراسرجهان بصورت دیجیتالی در حافظه های مجازی کامپیوتر جاگذاری میشوند. از این حافظه کسی در آنسوی آنگولا همانگونه استفاده میکند که در نیویورک. هر روز این مقالات و اطلاعات بیشتر و بیشتر میشوند.
جالبی رایانه ها در این است که سلیقه ها را هم تقسیم میکند. هر کس پی تحقیق یا سلیقه ی خودش گوگول را میراند. من اسم اینکار را گوگل گردی میگذارم. انبوهی از مردم روزانه فراخور خواست، سلیقه، نیاز، پژوهش و حتی خریدوفروش خویش به اینترنت سر می زنند. گوگل گردی نه تنها تفریح است بلکه غنی از اطلاعات هم هست. آدمی که تا دیروز از کتاب و مجله خسته بود و یا قدرت خرید اینهمه مجله و روزنامه را نداشت امروزه روز نه تنها احتیاجی بدانها ندارد بلکه خبر را با سرعت نور گوش میدهد. تظاهرات با پخش زنده ی اوکراین را همزمان با تظاهر کننده می بیند. شهر خودش را با گوگلگردی پیدا میکند. حتی گاهی عکس شهرشان را در همان روز می بیند. از تحولات اقتصادی و اجتماعی و علمی در همان دم خبردار میشود. با مادر و همسر و پدر و فرزندانش میتواند اسکایپ کند و با پخش زنده در حین عذا خوردن تماشایشان کرده، گپ بزند.
سئوال اینست که آیا هزار کارگر میتوانست یک چنین امکانی را با چکش و آچار در خدمت شما بگذارد؟ جواب در آستین بسیاری از پارینه اندیشان اینست که بلی! همه ی اینها را کارگران ساخته اند. بایستی گفت کارگری که اینها را ساخته دیگر کارگر کلاسیک دوران مارکس ولنین نیست. اینها تکنسین ها و مهندسینی هستند که دستکم به ابزاری مسلح هستند که با ماشینی هوشمند مانند کامپیوتر کار میکنند. یعنی حتی قالب ریز هم مجهز به تکنولژی ماشینی است. خود قالب ریز یک نوع برنامه ریز هم هست. اکنون دارد چاپکرهای سه بعدی بسرعت تکنیک را غنی تر میکنند و جای قلب گیر ها را می گیرند.
کوچکترین مثالی که میتوان زد اینکه آچار سابق رشد کرده و آچار ساز را به گور برده است. این موضوع به یک فیلم هالیوودی شبیه است ولی همین هست که هست. روند رشد کامپیوتری به همه جای اجتماع جهانی ما کشیده شده است.
اکنون اگر یکی را از تلفن همراهش و یا انترنت اش دور کنی مجرم هستی! چرا که وی را از اطلاعاتی که مورد نیاز مادی یا معنوی اش است محروم کرده ای. این محرومیت با زندانی کردن طرف مجرم هیچ فرقی نمیکند. زندانی مگر کیست؟ کسی ست که از اجتماع دور میشود . اکنون اجتماع دیگر اجتماع یک ده و یا یک شهر نیست. اجتماع، اجتماعی جهانی است.
برای یک فردی که در سوئد نشسته گرسنگان آفریقا همآنقدر مهم هستند که پولداران روسیه! حتی نژادپرستان سوئدی هم هرگز نمیگویند که نژاد دیگر را بکشید! چرا که تمدن و تکنولژی جهانی هم نه اینرا میخواهد و نه قبول دارد. برای جهان کنونی کشتن و اعدام کردن مضحکه است. زیرا این برخورد ها به زمانی برمیگردد که تمامی راه حلها مکانیکی بودند. جهان دیجیتالی جهانی مجازی است که واقعیت را متغیر میکند. جهانی که سوسیالیسم را میخواست و آنرا از طبقه ی کارگر طلب میکرد، دیگر مرده است. آن اینترناسیونالیسم به یک اینترناسیونالیسم دیجیتالی که در آن روح انسانها با هم همکاری میکنند و اطلاعات خود را مشترکا داخل فیس بوک میریزند تبدیل شده است. دیگر استادکار شگرد خود را از زیردست خود نمیتواند پنهان کند. بلکه زیردست کافیست یوتیوب گیرش بیآید تا ده برابر استادکارش از تکنیک و شگردهای مدرن آن کار سر در بیآورد.
از نظر رشد افکار و اندشه انترناسیونالیسم بیست سال است که در جهان گسترده شده است. روبات ها و برنامه ریزی های دیجیتالی خیلی وقت است که جای کارگران سراسر جهان را گرفته است و کسی برای اتحاد جهت برقراری سوسیالیسم دیگر وجود ندارد. آنهائی هم که باقی مانده اند در سرزمین هائی زندگی میکنند که سوسیالیسم در آنها به ابزار سرکوب تبدیل میشوند تا ابزار برابری. چرا که اگر چیزی برای تقسیم وجود نداشته باشد مردم خودشان را با هم تقسیم میکنند. بخودی خود طبقه ی حاکم یا قشر حاکم طبقات و اقشار زیر دست را له و لورده میکند. درست مانند استالین پس از جنگ جانی اول و یا پول پوت و غیره.
تحول دیجیتالی جهان کنونی خوشبختانه دارد یوغ بردگی را از نوع بشر بر میدارد و به آنها آگاهی و دانش میدهد و سراسر جهان را به آگاهی یکدست که در آن هیچ کس با هیچکس فرقی ندارد، فرا میخواند. درست مانند نفس کشیدن که میلیاردر و گدا در آن یکی است.
حتما لازم نیست که مارکس بدبخت را بیدار کنیم و ازش بخواهیم برای این جهان هم مانیفستی بنویسد. مانیفست این جهان گویاتر از آنست که به نوشتن احتیاج داشته باشد. جهان کنونی به مارکس و امثال وی احتیاجی ندارد. دیگر جهان ناجی ها سپری شده است همه ی مردم جهان دارند همدیگر را نجات میدهند. سیل علم و تکنولاژی که اکنون در جهان سرازیر شده است دارد همه را با خود میبرد. کشورهائی که دیر بجنبند عقب خواهند ماند و ممکن است خود را به دام حرکتهای مکانیکی مردم برای نابودیشان بیندازند. کشورهای آگاه و عاقل دارند همپای تکنولوژی و آگاهی جهانی پیش میروند و خودشان را با جهان آینده که مسئله اش دیگر گرسنگی و بی مسکنی و بیکاری نیست بلکه جهانی پر از دانش و آگاهی است سازگار می کنند. هر کس چه بخواهد و چه نخواهد به این مسیر خواهد افتاد. این است سرنوشتن محتوم بشر کنونی!
به اطراف خود نگاه کنید! به فرزندتان، به همکارانتان! هرکدام با تلفن همراه خود بنوعی مشغولند. حرفهای شما دیگر برایشان جالب نیست چرا که بهتر و جالب تر از آنها را از اینترنت پیدا میکنند. جوابهای گزافه گویانهی شما را درباره ی سئوالی که برایش پیش آمده دیگر دوست ندارد. وی گوگل گردی میکند و جواب خویش را با سند و مدرک پیدا میکند. جهت خندیدن دوست آفریقای جنوبیش که هرگز وی را ملاقات نکرده، جکی را میفرستد و دوست هندیش یک کلیپ و دوست زنلاندنوی اش یک صحنه ی واقعی. حالا تو برایش زیاد مهم نیستی تو پس از مدتی تکراری می شوی ولی اینترنت تنها مواقع شنیدن ترانه های نو برایش تکراری است و گرنه همیشه چیز نوی در آستین دارد. وی زمانی ترا میخواهد که تو هم مثل او باشی و از نیازهای وی در اینترنت با خبرش کنی! درست بدین سبب است که بچه ها هر روز از پدر و مادر خود بیگانه تر شده و به دوستان و همفکران خود نزدیکتر میشوند. این همفکری دارد جهانی میشود و به این همفکری خرده نگیرید. برخی به غلط معتقدند که آدمی دارد ایزوله و اتمیزه میشود در صورتیکه برعکس انسان دارد جهانی میشود. همین همفکری به حرکتهای بزرگ اجتماعی مثلا در مصر انجامید. یا که کسی برای عمل جراحی خود نیاز مادی داشت، میلیونها دلار برایش با کلیک های انترنتی جمع شد. از این حرکتها بینهایت است برویم و بیشتر بدانیم.
این حرکتی است که دارد تمامی چهره ی جهان را عوض میکند. تمامی قوانین بشری با این حرکت نقض شده اند و دوباره باید باز نوشته شوند. قانون باید خود را منطبق با دیجیتالیسم کند و گرنه قانونی ضد بشری است. بشر بغیر از دست و دهن چیز دیگری پیدا کرده است و آن همان ابزار دیجیتالی کنونی است که مانند دست و دهن و پا برایش خدمت میکنند و گاهی بسیار موثر تر از آنها هم هست.
اکنون میلیونها کتاب را میتوان در یک کامپیوتر جا داد. بجای اینکه منتظر کتابی سفارشی باشی، یا کیلومترها راه بروی تا کتابی بخری و یا قرض کنی. کتابها و مطالب لازم در خانه ی گرم و نرمت پس از چند دقیقه و گاهی چند ثانیه در جلوت ظاهر میشوند. می توانی حروف ریز کتابت را درشت کنی، میتوانی رنگ صفحه اش را پر رنگ یا کم رنگ کنی، میتوانی بخشی از آنرا بدون اینکه به کتابت آسیبی برسد بر داری یا کپی کنی و به جای دیگر بچسبانی، میتوانی پهلویش و یا یک صفحه مجازی دیگر در همانجا بوجود آورده، یادداشتهایت را بکنی. میتوانی چندین میلیون کتاب را بهمراه خود تا هر کجا که خواستی ببری که جمعا دارای وزنی برابر یک کتاب باشد. این یعنی انقلابی بسیار بزرگتر از تمامی انقلابات جهان تا کنونی! دیگر هیچ چیز از لوله ی تفنگ بیرون نمی آید. بلکه از صفحه رنگی و زیبای کامپیوتر بیرون می آید. هیچ کشور دیکتاتوری یارای مقابله با تمامی جهان را ندارد. آگاهی جهانی باعث شده است که کشورهای جهان برای استقرار دموکراسی در جائی دیگر حتی گاهی ناخواسته در گیر شوند. دوست و دشمن را کنار هم بگذارند و سر میز مذاکره بکشانند و یا حکومت دیکتاتوری را سرنگون کنند. جهان دیجیتالی جهان شتاب و سرعت هم هست. دیر بجنبی رفته ای! دیگران آگاه تر از تو می شوند و ترا میخورند. نگاه کنید به کره ی جنوبی دارد ژاپن را می خورد با تکنولژی آمریکا برابری میکند و ثروت هنگفتی را به بچه های سرزمینش هدیه میدهد. این تنها از طریق آگاهی جمعی است که می تواند اینچنین عمل کند و آنرا مدیون دانش دیجیتالی کنونی است. پس حالا دیدید که چگونه چکش بلند شد و یک طبقه ی پیشرو سابق را بکلی نابود کرد؟ حالا فهمیدید که چگونه بهار اعراب پدیدار شد؟ و از آفریقا تا عراق را دربر گرفت. هیچکدام از این کشورها حرفی از سوسیالیسم نزدند. بلکه دموکراسی خواستند. بدانیم دوستان آگاهی و دانش حرف اول و آخر جهان کنونی است. این است جهان کنونی، همین!