هر قدر که بخواهیم الکترونها را بهم نزدیک کنیم، همانقدر به نیروی بیشتری احتیاج داریم و این نیرو با نزدیک شدن الکترونها آنقدر زیاد می شود که ما قادر به عرضه ی آن نخواهیم بود. در فیزیک قدیم یعنی فیزیک نیوتنی و غیر کوانتمی این مقدار نیرو بینهایت است ولی در فیزیک کوانتمی غیر ممکن می شود. چرا که موضوع عدم قطعیت و اصل طرد پائولی پیش کشیده میشوند که بحثهای خاص خودشان را دارند.
ممکن است که سئوال شود که یک میخ چگونه وارد یک تخته میشود. جواب راحت است. با هر ضربه ی چکش ما فاصله ی بین اتم های میخ آهنی را با ملکولهای تخته کم میکنیم. هر چقدر که اینها بهم نزدیکتر شوند همانقدر هم نیروی رانشی بین آنها زیادتر میشود و چون ساختمان قرار گرفتن اتمهای میخ حالت کریستالی دارد جدا کردن اتمهای نزدیک بهم میخ آهنی انرژی بیشتری از جدا کردن مولکولهای تخته می طلبد. بدان جهت است که میخ داخل تخته می رود و نه بالعکس!
بایستی بدانیم که حتی راه رفتن ما هم روی فضا صورت میگیرد. چرا که هرگز پاهایمان با زمین تماس پیدا نمی کند. حتی مرده ی ما هم روی فضا می ماند. هیچ آبی به تن ما نمی خورد ولی ما با اینهمه تمیز میشویم چرا؟
در ترکیبات شیمیائی الکترونهای اتمها و یا مولکولها یا به اشتراک گذاشته میشوند و یا از یکی پریده روی آنیکی قرار میگیرند. مثلا اتم کلر و سدیم که هر دو جزو عناصر بسیار سمی و کشنده ی جدول مندلیف هستند به واسطه ی همین الکترونها نمک طعام را درست میکنند که نه تنها کشنده نیست بلکه کمبودش در بدن ما ضایعاتی بوجود آورده، که تولید بیماری میکند.
تمامی الکترونیک از تلویزیون گرفته تا موبایل، گوشی، بلندگو، لیزرهای مختلف و سیستماهای کنترول هواپیما و قطار و همه همه از چگونگی حرکت الکترونها و طرز گرفتن انرژی آنها ساخته شده است. اگر الکترون نبود جهان تنها ذرات پراکنده ی بی خاصیتی بیش نبود.