روزگاری فیزیکدانان آوردند که به علمی دست یافتند که آن علم بسیار عجیب و غریب است. آنان اسمش را کوانتم فیزیک گذاشتند. این علم به آمار ربط پیدا کرد. اصلا نه گفت چیزی درست است و نه گفت غلط. بلکه بما یاد داد که بگوئیم به احتمال زیاد درست است و یا به احتمال زیاد غلط. ماست حتما سفید نیست بلکه چند صدم درصد سیاهی هم دارد. یکی از این دانشمندان فرمولی را کشف کرد که در یک سوی فرمول ذره حکم می راند و در آنسوی فرمول موج! چه ما مثلا نور و انرژی را موجی بدانیم و چه ذره ای این فرمول برایمان جواب یکسان میدهد. این یک فرمول آشتی کنانه بود. چرا که خیلی وقت بود که بین فیزیکدانان به نتیجه ای نمی رسیدند که بالاخره نور موج است یا اینکه ذره است. بالاخره این دانشمند که حالا مرده است و امیدواریم که در قبرش آرامش داشته باشد این آشتی کنان را آفرید.
اکنون فیزیکدانان برای هر ذره ای موجی هم پیدا میکنند و برای هر موجی ذره ای هم قائل می شوند. خوب اینها چه معنی دارند؟ آیا میتوان به جای اینکه یک آسپرین بخوریم تا سر دردمان خوب شود یک موجی بفرستیم که همان کار را بکند؟ آیا خواهیم توانست به جای اینکه تره و جعفری و گوشت و لوبیا و غیره را سرخ کنیم و قورمه سبزی درست کنیم ما موجی را درست کنیم که آن موج قورمه سبزی را به خون و رگ ما بفرستد؟
حال برای لحظه ای فرض میکنیم که این اندیشه درست باشد. نه لازم خواهد بود حیوانات را بکشیم و نه لازم خواهد بود چیزی بکاریم. دستگاهی پیش خود خواهیم گذاشت و یا اینکه دستگاه کوچکی را توی یکی از سرخرگهای ما خواهند گذاشت که تمامی غذای بدن ما را با هر مزه ای که بخواهیم برایمان موجوار بسازد و ما را سیر کند. این دستگاه ما را به آنجائی خواهد رساند که ما دیگر مردمانی فقیر در جهان نخواهیم داشت. کسانی که فیله خوردن برایشان آرزو بود خواهند توانست هر روز و هر دقیقه نه تنها فیله بخورند بلکه رویش بستنی و قهوه نیز میل کنند، آنهم بدون هیچ زحمتی! مشکل دارو ها هم حل خواهد شد و مشکل اینکه این ظرف و آن ظرف سرطان زاست و یا شرابهای فلان کشور سمپاشی شده اند و در طولانی مدت آدمی را به امراض مختلف دچار میکنند نیز از بین خواهد رفت. خواهی توانست در کویر ساعتها بگردی بدون اینکه بدنت از بی آبی بخشکد. خواهی توانست با آن دستگاه امواج الکترومغناطیسی درست کنی که همان هوا باشد و در زیر آب زندگی کنی بدون اینکه به نفس کشیدن احتیاج داشته باشی. خواهی توانست با آن تمامی خستگی هایت را از بین ببری و یا به یک خواب شیرین بروی! خواهی توانست خونت را همیشه
37 درجه نگه داری و در چله ی زمستان بر روی برفهای سیبری و یا کلیمانجارو بخوابی!
اما حکمرانان بسرعت با این مخالفت خواهند کرد. چرا که تمامی مادیات عالم که حالا شده است موج و مجانی در خدمت همه از آفریقا تا بنگلادش قرار گرفته، آنها را از جلال و جبروت کبریائی شان به زیر خواهد کشید. این تعجب آور است. ولی بقول آینشتاین: "دو چیز بینهایت است یکی حماقت بشر و دیگری کیهان، وی سپس بسرعت می افزاید که در مورد دومی شک دارد."
در جهان موجی مردم نه به مسکن و نه به کار و نه به نان احتیاج نخواهند داشت حتی نه بهمدیگر. ما دانش آموزان کلاس دوم دبستان می دانیم که خطر موقعی به سراغ آدمی میآید که قرار است چیزی بینشان تقسیم شود. اگر آن دستگاه بتواند مواد مخدر را هم موجی کند آنموقع موادی ها هم دیگر لازم نخواهند دید که برای یک دلار آدم بکشند.
همه چیز از اعتبار دیرین خود خواهد افتاد. کاخها با کوخ ها هیچ فرقی نخواهد داشت. حتی کاپیتال کارل مارکس دیگر بی اثر خواهد شد . نوه ی کیم ایل سونگ قوم و اقربایش را نخواهد کشت ولی شاید موهایش را به همان مدل کوتاه کند.
وقتی که بدنت چه در بوران و برف و چه در باران وتگرگ مقاوم است و می توانی زیر آب هم بخوابی و این دستگاه خواهد توانست پوست ترا با لایه ای از امواج فولاد یا الماسهای موجی شده مقاوم کند گلوله هم بتو اثر نخواهد کرد. این انسان بدون غذا و پوشاک خواهد توانست روی کره مریخ و ماه و هرجای دیگری که بخواهد زندگی کند. سرگردان بین کرات آسمانی به گردش بپردازد بدون اینکه بدنش آسیب ببیند و یا از تشعشعات ماورای بنفش بین ستارگان و سیارات درچار صدمه شود. این یک انسان فرضی آینده است. اگر حاکمان اجازه دهند این روز بزودی خواهد آمد. بنابراین اعدام مغزها که همان سانسور اینترنت و موبایل ها است. حتی اگر در تازانیا و یا کوتانکا هم صورت گیرد. جنایتی نابخشونی به انسان، به کره ی زمین به حیوانات به گرسنگان جهان خواهد بود و این جنایت بسیار وحشتناکتر از جنایات جنگ جهانی هاست. بسوی غذاهای موجی و بدنی موجی و لباسی موجی و ولگردی بین کرات به پیش! جهان آیندگان جهانی با صفا و بدون دغدغه و نگرانی است. جهانی است که حتی فیلمهای هالیوودی هم هنوز از فکرش عاجزند. بسوی آینده ای که همه اش اندیشه و شگرد است، بشتابیم. و موانع را با علم، نه با جبر و زور و خشونت که شایسته ی انسان نیست از میان برداریم.
شیرزاد کلهریwww.kalhori.com
shirzad@kalhori.com