همین دیروز فکر میکردم که این اینترنت چیزهائی دارد که هنوز هم که هنوز است گوشه و زوایایش کشف نشده است. کسی که یک موبایل نیمه مدرن توی جیبش است. با خود میلیونها مقاله و کتاب حمل میکند. که در شکل کتابی اش میتواند چندین هزار تریلی کاغذ باشد. تازه پیدا کردن یک مقاله از آن چندین هزار تریلی کاری بس ناممکن خواهد بود. چرا که نه تنها به کار فیزیکی عظیمی احتیاج خواهد بود، بلکه به یک نظم مخصوصی که تا دیروز کتابدارهای با وجدان بدانگونه کارها دست می یازیدند، نیاز پیدا خواهد کرد.
این پایان ماجرا نیست! بلکه میلیونها کلیپ، فیلم ، عکس و همچنین موزیک ، ترانه و صداهای ماندگار از نیلسون ماندلا تا مارتین لوترکینگ و آینشتاین نیز وجود دارند که همگی در یک دستگاه به اندازهی کف دست آدمی قرار گرفته است. این از عجایب جهان نیست؟ این به تنهائی خود هزاران عجیب دارد.
مسئله کجا به جرم ربط پیدا میکند؟
آری اینجا مسئله جرم میشود که درسی به نام درس موبایل در مدارس نه بطور رسمی و نه بطور غیر رسمی وجود ندارد. کتاب را در مدارس به رایگان میدهند ولی از دادن موبایل خودداری میکنند. عالم بچگی را روانشناسان بهتر از ما میدانند. جدیدا کتابهای زیادی به فارسی ترجمه شده است که به روانشناسی کودک مربوط میشوند. یکی از این کتابها که جدیدا به فارسی ترجمه شده،[i] آن انسانی شو، که می توانی بشوی، کتاب مفیدی است. می تواند در درک خود و کودک آدمی را کمک کند. بگذریم که اینجانب روانشناس نیستم.
اما می توانم حدس بزنم که یک موبایل چقدر می تواند در روان بچه تاثیر بگذارد. و چگونه بچه می تواند از این تاثیر گذاری برای یادگیری خود و ارضاع جهان کودکی خود که نمی خواهد از دیگران عقب بیفتد، چیز فرا بگیرد. یک موبایل در اولین سالهای تحصیلی کودک می تواند مغز کودک را به جهان چنان باز کند که بتواند بسرعت و با فکری باز و روشن به جهان بنگرد. کودک ممکن است در ابتدا به کلیپ های موزیک و رقص و تیکه های خنده دار نگاه کند. که صد البته بزرگان هم اینکار را می کنند. اما فکر نکنید که این تیکه ها به کودک آموزش نمی دهند! اینگونه اندیشیدن اشتباه بزرگی است! یک موزیک به بچه ریتم، وزن، قافیه، تشخیص صدا، لرزش صدا و شعرهای فراوانی با زبانهای مختلف که در نهایت به یادگیری سریعتر زبانهای مختلف و جهان شعر و موسیقی می انجامد، را فرا می دهد. سپس بچه ای که مثلا یک دائی در آمریکا دارد را وادار می کند که با گوکل برود تا جلو خانه ی دائی اش، آنرا ببیند و آن اتوپیائی که برایش از آمریکا و خانهی دائی اش که دور از دسترس بنظر می رسیدند، بشکند. این به کودک یک اعتماد بنفسی می دهد که هزار معلم با زبان عادی نمیتواند آنرا به او بیآموزاند.
موبایل و کلاس درس برای موبایل، بایستی یکی از موثرترین و مهمترین بخش آموزش باشد. این درس بایستی در صدر همه ی دروس قرار گیرد. یک نابغه ای که اعتماد بنفس نداشته باشد با یک گیج هیچ فرقی ندارد. بچه ای که داخل فیس بوک یک کمنت میگذارد و آنرا برآی العین در اینترنت مشاهده می کند. چنان به اوج شادی می رسد و چنان خودش را بزرگ می بیند که خط سیرش را می توان در تمامی مسیر زندگی اش یافت. بچه ای که از این آموزش و از این وسیله دور نگه داشته شود. جرمی اجتماعی است.
جامعه ای که می خواهد برای خود ریاضی دان، فیزیک دان، سیاستمدار، پزشکان حاذق و اقتصاددانان برجسته تربیت کند. بایستی و هزار بار بایستی از اولین روز مدرسه یک موبایل مدرن و یا حداقل یک کامپیوتری که به اینترنتی قوی وصل است را در دسترس کودکان قرار دهد. و گرنه این جامعه از قحطی رجال در آینده ی بسیار نزدیک دچار بی تعادلی شده و به قهقرا خواهد رفت.
کسانی که بی مغزانه در مورد وجود کامپیوتر و سرعت اینترنت ها فضولی میکنند احمق هائی هستند که حتی دو متر جلوترشان را هم نمی بینند. و این کوری در جهانی که به چشم بیشتر ازهمیشه نیاز است، جرم است.
من اینجا از همه ی خوانندگان این سایت و مسئول محترم سایت با شکوه آینده نگر جناب آقای حسین مولا می خواهم که با راه اندازی صفحه ای برای آموزش استفاده ی صحیح از موبایل و کامپیوتر پیش قدم شوند. تا کسانی در آن صفحه بتوانند دانش خودشان را از کامپیوتر و موبایل در اختیار فارسی زبانان (این سایت خوانندگان افغانی و تاجیکی هم دارد) قرار دهند. و یا اینکه با راه اندازی یک فیس بوک برای آینده نگران، که بتوانیم با جوانان هر چه سریعتر ارتباط بر قرار کنیم، پیش قدم شوند.
همه ی تان را می بوسم و سال نو خوبی را برایتان آرزو میکنم.
دکتر شیرزاد کلهری
1 آن انسانی شو، که می توانی بشوی، نوشته ی راوتنبرگ و رُگول؛ ترجمه ی حبیب جلیلی کهنه شهری؛ از انتشارات فروغ در آلمان.