آیندهپذیری: چالش اساسی آیندهپژوهی در جهان در حال توسعه.
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
آیندهپذیری: چالش اساسی آیندهپژوهی در جهان در حال توسعهمیگویند هنگامی که لئوناردو داوینچی، هنرمند و مخترع مشهور ایتالیایی ایدهی کالبدشکافی اجساد مردگان را با دوستانش که حتا تعدادی از آنها شاگردان خودش بودند، مطرح ساخت؛ همگی گریختند و او با ایدهی کالبدشکافی بدن انسان تنها ماند!
سالها طول کشید تا دانش پزشکی سر انجام به ارزش ایدهی داوینچی پی برد، اما همواره این پرسش مطرح بوده است که چرا این ایده در زمان خود درک نشد و از آن قدردانی نگردید؟ آیا داوینچی جلوتر از زمان خودش حرکت میکرد یا آن که دوستانش در گذشتهای زندگی میکردند که به گمان آنها ”حال“ پنداشته میشد؟! آیا امروز نیز ما میتوانیم با اطمینان بگوییم که در زمان ”حال“ زندگی میکنیم؟!
به نظر میرسد آیندهپژوهی معاصر در جهان در حال توسعه که پیش از این جهان سوم نامیده می شد، وضعیتی مشابه ایدهی اولیه کالبدشکافی در دوران لئوناردو داوینچی دارد. کوششهای شایان توجهی توسط آیندهپژوهان در گوشه و کنار جهان صورت گرفته است، کنفرانسها و رویدادهای علمی متعددی در ارتباط با آیندهپژوهی برگزار گردیده و حتا دورههای آموزشی کوتاه و بلند مدت بسیاری در برخی دانشگاهها ایجاد و راهاندازی گردیده است؛ حتا ادبیات و دانش قابل توجهی توسط آیندهپژوهان تولید شده است، اما وقتی دانش یا هنر آیندهپژوهی میخواهد وارد ابعاد کاربردی و پیادهسازی در حوزههای اجتماعی شود، با موانع و چالشهای گوناگونی روبهرو میشود.
در یک جمعبندی از این موانع میتوان عوامل گوناگون فرهنگی، منطقهای و جغرافیایی، اجتماعی، اقتصادی و ... را شناسایی نمود، اما مهمتر از همه با یک عامل شناختی و ادراکی روبهرو هستیم و آن اصل پذیرش آینده یا به اصطلاح ”آیندهپذیری“ (Futurability) است. منظور از آیندهپذیری وجود استعداد، شناخت و درک لازم در میان شهروندان یک جامعه برای ”پذیرش آینده“ و به بیان بهتر استقبال از آینده است.
منظور از استقبال از آینده، مشایعت گذشته و خداحافظی با آن است. زمان با سرعت بسیاری رو به آینده در حال حرکت است و گرفتار شدن در چنگال گذشته تنها سبب غفلت از آینده و آنچه که در پیش است، میشود. یادآوری این نکته ضروری است که حتا در مکاتب معنوی نیز نگرش مثبتی به آینده وجود دارد. آموزههایی مانند منجی گرایی، معاد یا آخرت، صلح سراسری و محبت عمومی و دیگر آموزهها یا فضایل اخلاقی همگی تعالیمی هستند که با نگاه به آینده مطرح شدهاند. آیندهی بشریت برای همگان اهمیت دارد.
دانش آیندهپژوهی به جهان فناوری نیز گام گذاشته است و تمامی کوشش خود را با بهره گیری از فنونی نظیر ”ارزیابی فناوری“ (Technology Assessment) صرف ایجاد موقعیتهای بهتر برای زندگی، سلامتی و بقای انسان در محیط ناآرام و متلاطم کنونی جهان کرده است. آیندهپژوهان نقش قابل توجهی را برای ”فناوری” به منظور ساختن جهان آینده قایل هستند و با ترسیم آینده مطلوب و مرجح برای جوامع انسانی در پی استقرار الگوهای مناسبتری از حیات فردی و اجتماعی هستند. ایجاد بسترهای مناسب است که این آیندههای بدیل را به واقعیتهایی عینی و ملموس تبدیل مینمایند، و الا هیچ آیندهپژوهی بدون ایجاد شرایط لازم نمیتواند ایدهها و اندیشههای خود را پیرامون آینده محقق سازد.
نوآوری، تفکر خلاق، ایدهپردازی و دیگر توانمندیهای ذهنی همگی در خدمت فرایندی قرار میگیرند که هدف آن ایجاد شرایط بهتر برای فعالیت و زندگی نسلهای کنونی و بعدی انسان بر روی کره خاکی زمین (و شاید کرات دیگر) در آینده است. با این وجود، به دلیل آن که آینده سرشار از رویدادها و احتمالاتی است که شناسایی و پیشبینی تمامی آنها آن هم به صورت کاملاً دقیق وجود ندارد، برخی افراد که دیدگاههای مشکل پسند یا کمال گرا (Perfectionist) دارند، با دیدهی شک و تردید به این دانش نوین مینگرند.
نکتهای که هنوز برای بسیاری روشن نشده این است که وقتی از مقوله آیندهنگری و پیشبینی آینده سخن به میان میآید، باور عمومی به این پندار گرایش مییابد که آینده پژوهان نیز مانند طالع بینان یا فالگیران می توانند به پیش بینی آینده و امور آن بپردازند، حال آنکه واقعیت کاملاً متفاوت از این است. هیچ آینده پژوهی تا کنون ادعا نکرده است که می تواند آینده را به درستی و بی هیچ کم و کاست یا اختلافی پیش بینی کند، بلکه آینده پژوهان آیندههای ممکن در ارتباط با یک رویداد یا پدیده را در قالب سناریوها، چشم اندازها و تصاویر بزرگی از آینده ترسیم می کنند که رسیدن به هر یک از آنها را منوط به طی شدن فرایندی خاص و ایجاد شرایطی ویژه می دانند.
از این رو آینده پژوهی کوششی برای رسیدن به آینده است (که مانند هر کوشش دیگری امکان و احتمال بروز خطا و اشتباه در آن وجود دارد)، نه گمانه زنی دقیق و خطاناپذیر آینده.
از آن جایی که خلق تصاویر آینده به دلیل بعد زمانی با زمان حاضر در برگیرنده عناصری است که گاهی دور از تصور ما هستند، آینده پژوهان به ویژه آنان که تمرکز خود را برفناوری معطوف ساختهاند اغلب به خیالبافی و غرق بودن در اوهام و تخیلات متهم می شوند. به تصاویر ارایه شده برای آینده توسط آنها به دیدهای از شک و تردید و حتا تمسخر نگریسته می شود و عموم مردم اعتقاد یا باور چندانی به این تصویرها ندارند چرا که آنها را زاییده تصورات برخی از افراد خیال پرست و توهم زده می دانند.
حال آن که تصور و تخیل مادر بسیاری از نوآوریها و اختراعات بوده است. اگر تخیل وجود نداشت شاید امروز چیزی به نام هواپیما وجود نداشت و انسانها هیچگاه نمی توانستند تصور کنند که مانند پرندگان در آسمان به پرواز در آیند. یا اگر تخیل وجو نداشت شاید گراهام بل نمی توانست چیزی به نام تلفن را اختراع کند و سبب ارتباط میلیونها نفر ردر سراسر جهان شود. بنا براین به قول انیشتن که خود از بزرگترین فیزیکدانان جهان معاصر بود، تخیل از علم بالاتر است.
بر این اساس میتوان جایگاه خاصی را برای تخیل در آیندهنگری فناوری در نظر گرفت. بدون تصور و تخیل اختراعاتی که تا کنون پدید آمدهاند، هیچگاه بروز نمی یافتند و از ظاهر شدن اختراعات آینده نیز محروم می ماندیم. حال می توان گفت بخشی از مفهوم آیندهپذیری که پیشتر به آن اشاره شد در ارتباط با همین تخیل و تصور است. اگر افراد یک جامعه ظرفیت پذیرش تخیلات و تصورات بیشتری را در مخیله خود پدید آورند، در حقیقت به نوآوری ها و اختراعات بیشتری خوش آمد گفته اند.
هر عقل سلیمی می پذیرد که تخیل خلاق و سازنده متفاوت از خیالبافی است. تخیل سازنده سبب ظاهر شدن استعداد و نبوغ انسانی در قالب نوآوریها و اختراعات می گردد، حال آن که خیالبافی دستاوردی جز اتلاف عمر و وقت انسان ندارد و فرد خیالزده را به شخصی بیهوده و بی ثمر برای خود و جامعه تبدیل می کند، چیزی که اغلب از آن با اصطلاح ”انگل جامعه“ یاد می شود. بدین ترتیب برای آن که بتوانیم آینده پذیری را در یک جامعه افزایش دهیم باید ظرفیت های تخیل و تصور پذیری افراد آن جامعه را بالا ببریم.
نکتهای که در این میان بسیار جالب و در خور توجه به نظر می رسد این است که تقریباً هیچ فردی را نمی توان یافت که از شندیدن داستان یا افسانه ناراحت شود یا آن را دوست نداشته باشد. با وجود آن که تقریباً همگان هنگام شنیدن یک داستان به تخیلی یا اسطورهای بودن عناصر آن اذعان و آگاهی دارند، اما باز هم با تمامی علاقه به آن گوش میدهند و از شنیدن آن لذت میبرند.
اما هنگامی که نوبت به تعریف داستانی از آینده می رسد، بلادرنگ ابروان شنونده ها در هم گره می خورد و با اخم یا نگاه تردیدآمیز سخنان گوینده را گوش می دهند. اگر چه رمان های علمی – تخیلی یا به اصطلاح (Science-Fiction) توانستهاند مخاطبان خود را در میان جوامع مختلف بیایند، اما تعداد آنها در مقایسه با رمانهای گذشته پرداز آنقدر اندک است که تقریباً به حساب نمیآید.
شاید موفقیت گذشتهپردازی و پیشی گرفتن آن از آیندهپردازی را بتوان در یافتن تصاویری از گذشته در ذهن افراد دانست و این که اشخاص هنگامی که مطلبی را می شنوند ناخودآگاه آن را با تصاویر موجود در حافظه خود مطابقت می دهند تا تصویری مشابه آن بیابند، اما چون انسانها در حالت عادی هیچ تصویری از آینده ندارند، قادر به انجام این کار نیستند. این در حالی است که بنا بر مطالعه گروهی از دانشمندان فرایندی که در مغز انسان هنگام تفکر و اندیشه پیرامون آینده صورت میگیرد، دقیقاً همان فرایندی است که در هنگام گذشته اندیشی در مغز و ذهن آدمی روی میدهد.
به تازگی مطلب کوتاه و جالبی را در همین خصوص ترجمه کردهام و امیدوارم بتوانم به زودی آن را روی همین وبلاگ قرار دهم اما تا آن هنگام یک نکته را از یاد نبریم و آن این که دانههای آینده برای جوانه زدن در مزرعه آینده اندیشی نیاز به نور و آفتاب آینده پذیری دارند، پس بیایید با تاباندن نور آیندهپذیری سر برآوردن آنها را به تماشا بنشینیم.
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری:
|
بنیاد آیندهنگری ایران |
پنجشنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۳ - ۱۴ نوامبر ۲۰۲۴
انسان گلوبال
|
|