سامسونگ در سال ۱۹۳۸ به عنوان یک شرکت بازرگانی تأسیس شد که بیشترین کارش صادرات ماهی، میوه و سبزی به چین بود. این شرکت در یک دهه، با رشدی بسیار سریع، به یکی از ۱۰ شرکت بزرگ کره تبدیل شد و امروزه در شمار پیشگامان جهانی است و هر روز بر سهم بازار جهانی آن افزوده میشود. اما رمزِ پیشرفتِ شتابان سامسونگ چه بوده؟ البته که پاسخ دادن به این پرسش آسان نیست. اما ابتدا اجازه دهید نگاهی به یکی از شاخصهای عملکردی این شرکت بیاندازیم.
تعداد اختراعات ثبت شده شرکت سامسونگ در آمریکا در سال ۲۰۱۴ به عدد شگفت انگیز ۴۹۵۲ رسیده است. اگر تعداد روزهای کاری سال را حدود ۲۵۰ روز در نظر بگیریم، متوجه میشویم که کارکنان شرکت سامسونگ در هر روز حدود ۲۰ اختراع را با موفقیت ثبت کردهاند. بدون احتساب اختراعاتی که این شرکت به هر دلیلی تمایل به ثبت آنها نداشته یا با ثبت آنها موافقت نشده است، هر روز ۲۰ پروژه بیهمتا در سطح جهانی در این شرکت به نتیجه رسیده است. با توجه به این که طبق آمار از هر ۱۰۰ تلاش نوآورانه، یکی دو مورد بیشتر شانس موفقیت ندارند، باید نتیجه گرفت که روزانه کار بر روی چند هزار پروژه نوآوارنه در سامسونگ شروع میشود. این به جز پروژههای نوآورانه جاری آن شرکت است.
از این آمار نباید به سادگی گذشت. باید قدری فکر کرد و پرسید که فضای کار و بینش مدیران و کارکنان یک شرکت باید چگونه باشد تا "روزانه هزاران پروژه نوآورانه در آن شروع شود." چه چیزی باعث میشود که شرکتی با هزاران نوع محصول و پروژه ریز و درشت در بازار جهانی، که بالطبع زیر بار انواع و اقسام فشارهای زمانی و هزینهای است، روزانه چند هزار پروژه پرهزینه و پرریسک نوآورانه را کلید بزند؟ این پرسش میتواند چندین پاسخ داشته باشد اما یکی از مهمترین آنها "اراده آهنین برای ساختن فردای مطلوب" است.
شرکتهایی که در دیروز و امروز گیر کردهاند نمیتوانند به نوآوری فکر کنند و برای نوآوری دل به دریا بزنند. به آب و آتش زدن برای نوآوری، کار کسانی است که عطشِ ساختن فردا دارند. برای ساخت فردا باید آن را شناخت و ابزارها و لوازم آن را فراهم کرد. با افکار و لوازم پوسیدهی دیروز نمیتوان به فکر ساختن فردا بود. رهبران سامسونگ موفق شدهاند که در عین هدایت نیروی کار سازمان برای برآوردن نیازهای عملیاتی امروزشان، دل و جان کارکنان را به فردا ببرند. اگر چه ممکن است صحبت کردن درباره این کار ساده باشد، اما اجرای آن در عمل کار بسیار دشواری است.
اکنون بیایید از خود بپرسیم آیا سازمانها و شرکتهای ایرانی مهیای ساختن فردا هستند؟ بیشک پاسخ منفی است. در بیشتر شرکتهای ایرانی، میتوان بوی مسموم "روزمرگیِ گذشته-گرا" را به محض ورود حس کرد. ای کاش این روزمرگی از جنس امروزی بود!!! بیشتر سازمانها و شرکتهای ایرانی با واقعیتهای امروزین دنیای کسبوکار، فاصله بسیار دارند. در دنیای امروز که پیشتازی در گرو نوآوری و خلق و تجاریسازی دانش است، هنوز بسیاری از مدیران ایرانی سودای دلالی کالاهای فیزیکی وارداتی در فضای پساتحریم را در سر میپرورانند. اگر چه سایه سنگین اقتصادِ نفتیِ دولتی و تحریمهای ظالمانه بینالمللی در شکلگیری این اتمسفرِ کشندهیِ گذشته-گرا سهم داشتهاند، اما شرکتها (به ویژه شرکتهای خصوصی) میتوانند انتخاب کنند که همچون اسلاف خود در گذشته غرق نشود. آنها میتوانند چشمها را بشویند و جور دیگر ببینند!