ايران پسا تحریم و بحران در شرکتهای نفت بينالمللی
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[04 Feb 2016]
[ سید کامران باقری]
۱۳۹۴/۱۱/۱۴
ما ايرانیها هميشه حس غریبی نسبت به شرکتهای بزرگ و بينالمللی نفتی داشتهايم. حسی که ريشه در تاروپود تاريخ معاصر ايران دارد. بله منظورم همان شرکتهايي است که "کنسرسیوم نفت ایران" را تشکیل دادند و انریکو ماتائیِ ایتالیایی آنها را "هفت خواهران" نامید. همانهایی که زمانی حرف اول و آخر را در صنعت نفت جهان میزدند. شرکتهایی چون بیپی، شل، شورون و اکسان موبیل که حضورشان در هر کشور نفتخيزی با حرف و حدیثهای فراوان همراه بوده و هست. از دغدغه استثمار گرفته تا نفوذ سياسی و فساد اداری. ما ايرانیها هنوز که هنوزه دل خوشی از همکاری با آنها نداریم اما همواره خود را نیازمند به همکاری با آنها دیدهايم. کافيست نگاهی گذرا به اخبار و جدلهای اخير در باب قراردادهای جديد نفت و گاز ايران بياندازيد تا متوجه حضور پررنگ نام این غولهای نفتی در واقعيتهای امروز جامعه ايرانی شويد. ما آنچنان از اين شرکتها نام میبريم که گويي آنها همچنان حاکمان بلامنازع صنعت نفت جهانی هستند. اما زمانی که ما زیر سایه تحريمهای ظالمانه و خودتحریمیهای جاهلانه بوديم، دنیا از تحرک بازنايستاده و تحولات شگرفی در جریان بوده است. در اين نوشته به يکی از اين تحولات شگرف و اهميت تاريخی آن به طور مشخص اشاره دارم.
در ژانويه سال 2015 مقالهای را در يک ژورنال بينالمللی مرتبط با اين صنعت منتشر و در آن، افول قريبالوقوع اين غولهای نفتی را پيشبينی کردم. اين پيشبينی در آن زمان تا اندازه زيادی دور از ذهن مینمود. عملکرد مالی و سودِ سهامِ پرداختی این شرکتها به گونهای نبود که بویِ بحران یا حتی افول از آن به مشام برسد. اما پيشبينیِ من نه یک حدس زيرکانه که نتيجه يک پژوهشِ علمی در باب روند تحول در صنعت نفتوگاز بود. اين روند تحول را میتوان به اختصار چنين مرور کرد.
تسلط بیچون و چرای غولهای نفتی بر صنعت جهانی نفتوگاز از همان ابتدا بر چهار ستون اصلی استوار بود: دسترسی مستقيم به منابع نفتوگاز، منابع چشمگير مالی، توان برتر مديريتی و قدرت فناوری. اما مزيت مطلق اين شرکتها در ارتباط با اين ستونهای قدرت به تدريج رنگ باخت. اجازه دهید این چهار عنصر قدرت را کمی بشکافيم.
زمانی اين شرکتها به پشتوانهی قراردادهای امتيازی، دسترسی مستقيم و مالکيتی به منابع نفتیِ کشورهايي چون ايران داشتند. قرارداد دارسی که در سال 1901 میلادی امضا شد، نمونهای از این امتيازات بود. از سوی ديگر، اکتشاف، استخراج و توليد نفت و گاز نيازمند منابع مالی قابلتوجهی بود که تامین آن از توان بسياری از کشورهای نفتخيز خارج بود. جيبِ پرپول این شرکتها هم مزيت ديگری بود که کشورهای نفتی را به همکاری با آنها مجبور میکرد. توان اجرای پروژههای بزرگ و پيچيدهی متعدد در سطح بينالمللی، مزيت ديگری بود که عامل برتری همهجانبه غولهای نفتی در صنعت نفتوگاز شده بود. تخصص عميق در مذاکرات بينالمللی، مديريت پروژه، مديريت ريسک، مديريت مالی و ... گوهری بود که اجرای اقتصادی پروژههای بزرگ نفت و گاز بدون آن شدنی نبود. هفت خواهران از این نظر هم بیرقيب بودند. دست آخر اين که برای اکتشاف و استخراج منابع نفتوگاز به دانش و فناوری پيشرفتهای نياز بود که دوباره همانها مالکان انحصاری آن بودند. کنترل آنها بر منابع نفت و گاز و پشتوانه پژوهشی آنها به گونهای بود که هيچ بازيگر ديگری در اين صنعت را يارای دسترسی به اين دانش و فناوری پيشرفته نبود.
خلاصه اين که چهار برگ برندهی هفت خواهرانِ نفتی، آنها را به حاکمان بلامنازع صنعت نفت جهانی تبدیل کرده بود. اما این سروری به تدريج رنگ باخت. موج ملی شدن منابع نفتوگاز در دههی 60 میلادی، شروعی برای افول این شرکتها بود. اين شرکتها در گام نخست، کنترلِ مالکيتی خود را بر منابع از دست دادند. سپس در طی سه دوره تاريخی پس از آن، مزيتهای سه گانه ديگر هم یکییکی رنگ باختند. بازيگران جديدی در اين صنعت قد برکشيدند و معادلات سابق را به هم زدند. مزيت در دانشوفناوری نفتوگاز، آخرين سنگر دفاع غولهای نفتی برای حفظ جايگاه لرزان خود است. اما رقبای جديد با سرمايهگذاری سنگين در پژوهشوتوسعه در شرف فتح اين سنگر آخر هستند.
اگر چه بيشترِ پايههای قدرتِ اين شرکتهای نفتی فروريخته بود، اما آنها به لطف قيمت بالای نفت به خوبی توانسته بودند ظاهر را حفظ کنند. آنها مدتها بود که مزيت قدرت مالی را از دست داده بودند و مجبور بودند بخش اعظمی از منابع مالی لازم برای پروژههای خود را از بازارهای سرمايه يا رقبای جدید خود تامین کنند. اين موضوع در قراردادهای توسعه ميادين عراق به خوبی نمايان شد. با اين وجود، قدرت رسانهای و پرداخت سودِ سهام اين شرکتها به گونهای بود که اين امر انعکاسِ درخوری نيافت.
اما سقوط قيمت نفت، ديگر مجالی برای اين سرپوش گذاشتنها باقی نگذاشت. اين شرکتها تا به اينجا مجبور شدهاند جمعِ زیادی از کارکنان خود را اخراج کنند. هر چه قيمت نفت پايينتر رفت، اعداد و ارقام اخراج کارکنان بزرگتر شد. يک روز بیپی از اخراج 4000 تن از کارکنانش خبر داد و روز ديگر شل عذر 7500 نفر از کارکنانش را خواست. با همين روند کاهش قيمت نفت، به زودی خبرها از اخراج کارکنان فراتر خواهد رفت. اين غولهای نفتی اگر زمين نخورند، دستکم مجبور خواهند شد که مدل کسبوکار خود را تغيير داده و احتمالاً به زیرمجموعههای تخصصیتر و کوچکتر شکسته شوند. توجه داشته باشید که عامل اصلی افول اين شرکتها نه سقوط قيمت نفت که از دست رفتن تدريجی مزيتهای چهارگانه آنها بوده و هست.
اما اين جابجايي بزرگ قدرت در ايران اساساً دیده نشده است. در حالی که غولهای نفتی یا همان هفتخواهرانِ سابق، به سرعت رو به افول هستند، ما همچنان مايليم آنها را در هيبت غولهای قدرتمند سابق ببينيم! همچنان به دنبال تعريف روابط خود با آنها بر پايه همان ذهنيت هستيم. هم اين تحول و هم پيامدهای اقتصادی-سياسی ناشی از آن مهمتر از آنند که بتوان به سادگی از کنار آنها گذشت. نخبگان صنعتی، اقتصادی و سياسی کشور بايد اين پديده را رصد و تحليل کنند. اين کار میتواند راهگشای تنظيم بهتر و دقيقتر سياستهای صنعتی و اقتصادی و حتی تعاملات بهتر بينالمللی در دوران پساتحريم باشد.
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری: