اقتصاد دانان فردا_2
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
یک اقتصاددان یا به عبارتی کارشناس اقتصادی به معنای واقعی کلمه، تنها زمانی تربیت میشود که بتواند این وقایع اقتصادی را تحلیل نموده و در صورت لزوم با خروج از چارچوبهای موجود با خلاقیت همراه با منطق، مساله یک جامعه را شناسایی نموده و بر مبنای بهترین راه حل موجود، نسخههای اقتصادی خود را به سیاستگذاران ارائه نماید.
اشاره:آنچه پیش رو دارید بخش دوم مقاله ایی دو قسمتی ایست از آلن فریمن. این مقاله دستاورد یک همفکری گسترده پیرامون آموزش اقتصاد است که توسط انجمن بریتانیایی اقتصاددانان هترودوکس سازمان یافته است. مقالهی حاضر در پی اثبات این ادعا است که پیش نیاز تحول در آموزش اقتصاد، حاکمیت یک رویکرد نقدپذیر است که از جوهرهی پلورالیستی در آموزش منشا گرفته باشد. این مقاله دو بخشی توسط حامد سعیدی صابر ترجمه و تنظیم شده است.
***
023810fتشت رسوایی اقتصاد از بام افتاده است و حالا دامنه قضاوتهای منفی درون رشتهای به بیرون از فضای دانشگاهی اقتصاد و به متن مردم کشیده شده است. سیمون جنکینز[۱] روزنامه نگار مشهور روزنامه گاردین در نهم جولای ۲۰۰۸ در مقالهی خود چنین نوشت:
“هرچه مردم به رکود نزدیکتر میشوند به نظر میرسد تمامی کارها و شغلها در افق ناپدید میشود. شرایط اقتصادی هر روز نابه سامانتر از قبل میشود، برخی از فرصت طلبان جیبهایشان پرپول میشود و هزاران شهروند آبرومند و محترم نیز بدبخت و آواره میشوند. مردم میگویند رکودهای اقتصادی دوباره جان گرفتهاند. آنان به تجربه در طی چند دههی گذشته دریافتهاند که سیاستمداران و اقتصاددانان هیچ گاه نتوانستهاند اقدام موثری برای رهایی از بحران انجام دهند. بنابراین آنها امروز از سیاستمداران خود میخواهند که همه چیز را به حال خود رها کنند تا لااقل اوضاع خرابتر از شرایط کنونی نشود و بلکه خود به خود سر و سامانی بگیرد. مردم میگویند سیاستهای اتخاذ شده در سالیان اخیر فقط اوضاع را وخیمتر کرده است. از سیاستهای مالیاتی تا ریاضتهای اقتصادی و سیاستگذاری بازار مسکن همه و همه این حرف مردم را تایید میکند. ظاهرا اقتصاددانان طرحی برای پیشگیری و خروج از بحران ندارند. “
هم از نظر مصرفکنندگان عادی و هم از نگاه مصرف کنندگان آگاه اقتصادی، علم اقتصاد وجهه عمومی و مردمی خود را از دست داده است. علم اقتصاد فاجعههای پیش رو را نمیبیند. نظرات به اصطلاح درخشان این رشته که برنده جوایز علمی میشوند در اوج بحران، تکنیکهای پیشین را تقدیس میکنند و کمتر فعالیتی برای جلوگیری از بحرانها یا مقابله با آنها میکنند و جالبتر آنکه این نظریات هنوز هم به دنبال ارائهی چارچوبی نظری و سازگار با پارادایم موجود برای راه حل بحرانهای اقتصادی هستند.
منشا نهادی شکست بنیادین اقتصاد
منشا این شکست بنیادین نیست؟ بدون تردید این شکست از یک رویهی نهادی نشات میگیرد. خط شکست این رویه مرتبط به شیوهای است که علم اقتصاد از آن تبعیت میکند. من نشان خواهم داد که علم اقتصاد لااقل در سطح اقتصاد دانشگاهی فعالیتهای خود را به گونهای پیگیری میکند که اصل سازگاری با چارچوبهای پذیرفته شده کنونی را بر همه معیارهای دیگر ارجحیت میبخشد.
تصویری کوچک از این منشا نهادی زمانی نمایان گردید که در ششم نوامبر ۲۰۰۸ ملکه انگلستان رسما ساختمان جدید مدرسه اقتصادی لندن را افتتاح نمود. وی در این مراسم یک پرسش منطقی را مطرح نمود:
“چرا هیچ کس فاجعه اقتصادی قریب الوقوع را ندید؟”
پاسخ این سئوال بسیار روشنگر بود. پروفسور گاریسانون[۲] مسئول پژوهشی دانشگاه چنین پاسخ داد:
“چون در هر سطحی، هر کس به دیگری اعتماد نمود و بدین سان همه فکر میکردند که کار درست را انجام میدهند.”
این پرسش و پاسخ بسیار روشنگر میتواند ما را به قلب مساله وارد نماید:
تعامل محض همان گونه که مستعد گردآوری خردهاست قابلیت جمعآوری حماقتها را نیز دارد!
نکته حائز اهمیت در این مورد آن است که تعامل میان دیدگاهها یا به عبارت تخصصیتر هماندیشی میان نظرات، زمانی دارای ثمرات علمی خواهد بود که چندین شرط در فرآیند آن مورد دقت قرار گیرد:
۱- در این تبادل نظر، از تمامی نظرات استقبال شود. این بدان معناست که نباید صرفا دیدگاههای سازگار با چارچوبهای پذیرفته شده در فضای بحث وارد شوند و برای حرکت رو به جلو، آثار خلاق و چارچوب شکن نیز اجازه ارائه نظرات خود را بیابند.
۲- این هماندیشی با نگرشی واقع بینانه و برای حل واقعی و عملی مساله موجود انجام پذیرد. معنای این شرط آن است که میبایست از لفاظیهای رایج دانشگاهی که یک ایده را به انواع و اقسام روشها بازتوضیح میدهند پرهیز شده و صرفا نظراتی که در جهان واقع به حل مشکل موجود میانجاد مورد توجه قرار گیرند.
۳- اصل تفکر نقادانه در این هم اندیشی مورد احترام قرار گیرد تا برای برون رفت از چالشهای موجود ابزارهای لازم در اختیار دانشمندان و متفکران قرار گیرد.
چنانچه این سه شرط در تعاملات علمی و دانشگاهی مورد بیتوجهی قرار گیرد، هماندیشیها و تلاشهای علمی نه تنها منفعتی را نصیب جامعه نمیکند بلکه علمی مانند اقتصاد را چنان در خواب و خیال باطل غوطه ور میسازد که حتی با بزرگترین بحران اقتصادی قرن نیز از این توهم خارج نمیشود.
در اقتصاد دانشگاهی امروز، تعاملات و همایشها، هیچ یک از شرایط فوق الذکر را ندارد. توافق و سازگاری دیدگاهها و نظرات است که حد قابل قبول کیفیت را تعیین میکند. همین توافقات و سازگاریها است که کارکرد دیگر نظریات را سنجیده و رتبه بندی میکند.
مشکل این سیستم رتبه بندی زمانی بروز میکند که اختلافات نظری میان پارادیمها (و نه صرفا در داخل یک پارادیم) قد علم میکند. در این شرایط، سیستم رتبهبندی کنونی قادر نیست تا مخالفت را از کیفیت تمایز بخشد. بدین ترتیب همواره فشار مزمنی بر روی یک ارزیاب وجود دارد تا رتبهی پایینی را برای نظرات مخالف در نظر گیرد و این رتبه پایین نه به دلیل کیفیت پایین اثر علمی بلکه بدان علت است که ارزیاب با محتوای نظریهی مورد ارزیابی مخالف است.
این موضوع خطری جدی برای هر علمی به شمار میرود. زیرا فعالان علمی را تشویق میکند تا با چشم پوشیدن از واقعیتها، برای اخذ رتبههای بالاتر، خود را به چارچوبهای موجود مشغول سازند. عدهی اندکی هم که حقیقتجویی خود را فدای مدارج علمی نمیکنند از محافل علمی طرد میشوند.
از نظر جامعهشناسی، هر واقعهی اقتصادی کاملا منحصر به فرد است. این بدان معناست که هرگز یک رخداد اقتصادی با تمامی ویژگیهای علّی و معلولی و پیرامونی تکرار نمیشوند. از سوی دیگر، شرایط زمانها و مکانها و فرهنگها در بسیاری از موارد تفاوتهای ماهوی و نهادی با یکدیگر دارند.
از این رو یک اقتصاددان یا به عبارتی کارشناس اقتصادی به معنای واقعی کلمه، تنها زمانی تربیت میشود که بتواند این وقایع اقتصادی را تحلیل نموده و در صورت لزوم با خروج از چارچوبهای موجود با خلاقیت همراه با منطق، مساله یک جامعه را شناسایی نموده و بر مبنای بهترین راه حل موجود، نسخههای اقتصادی خود را به سیاستگذاران ارائه نماید.
ما پلورالیسم به معنای هرج و مرج را به هیچ عنوان نمیپذیریم بلکه معتقدیم این حق طبیعی دانشجویان اقتصاد است که با انواع نظریات و روشهای آموزش اقتصاد آشنا شوند و آنچه را که صحیحتر و کاربردیتر میپندارند در حل معضلات بی شمار اقتصادی جامعهشان به کار بندند.
اما آیا به واقع نظام آموزشی جزم گرا و غیرمنعطف موجود توان تربیت چنین اقتصاددانانی را دارد؟ پاسخ این سئوال را پیش و بیش از همه خود دانشجویان اقتصاد یافتهاند و حالا باید دید انقلاب هترودوکس چه زمان به ثمر مینشیند.
منابع:
Colander, D., Hans Foellmer, Armin Haas, Michael Goldberg, Katarina Juselius, Alan Kirman, et al., 2009. ‘The Financial Crisis and the Systemic Failure of Academic Economics
Desai, R., 1994. Second-Hand Dealers in Ideas: Think-Tanks and Thatcherite Hegemony
ESRC. 2009. International Benchmarking Review of UK economics. London: ESRC. Retrieved January 7, 2009,
Freeman, A. 2008. Submission from the Association for Heterodox Economics to the international benchmarking review on research assessment. On the Horizon 16, no. 4: 279 – 285.
Freeman, A. and A. Kliman (2008). ‘Beyond Talking the Talk’ in Fullbrook, E. (2008) Pluralist Economics. Zed Books
Fullbrook, A. (2005). Teaching Economics: PAE and Pluralism. Post-Autistic Economics Network, July 2005. http://www.paecon.net/PAEarticles/Fullbrook2.htm.
Fullbrook, E. (2001). Real Science is Pluralist; An Argument for Pluralism in Economics.
Fullbrook, E. (2008). Pluralist Economics. Zed Books Ltd.
Gans, J. S. and Shepherd, G.B. (1994), ‘How the mighty have fallen: Rejected classic articles by leading economists’, Journal of Economic Perspectives, 8: 165-79.
Grazia Ietto-Gillies. (2008a). A XXI-century alternative to XX-century peer review. Real-World Economics Review,
Hodgson, G., U. Mäki and D. McCLoskey (originators) ‘A Plea for a Pluralistic and Rigorous Economics’. (۱۹۹۲). The American Economic Review
Lee, F. S. and Sandra Harley. (1998). Peer Review, The Research Assessment Exercise and the Demise of Non-Mainstream Economics. Capital and Class, (66), 23-53.
Lee, F.S., ۲۰۰۹ An Informational Directory for Heterodox Economists.
Mason, P., 2009 Meltdown: the End of the Age of Greed. London. Verso.
Pettifor, A., 2006. The Coming First World Debt Crisis (1st ed.). Palgrave.
Portes, R., 2008. Royal Economic Society Valedictory. Royal Economic Society.
Stiglitz, J,. 2008. The Triumphant Return of John Maynard Keynes. Project Syndicate, December 1 2008. http://www.project-syndicate.org/commentary/stiglitz107.
Tett, G.., 2009. Fool’s Gold: How the Bold Dream of a Small Tribe at J.P. Morgan Was Corrupted by Wall Street Greed and Unleashed a Catastrophe. Free Press.
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری: