اشاره: آلیشیا پویانا دارای مدرک دکترای اقتصاد از دانشگاه آکسفورد انگلستان است. او استاد و محقق تمام وقت دانشگاه فلاکسو مکزیک و همچنین استاد مدعو دانشگاه آکسفورد و مدرسه اقتصاد لندن است. علاوه بر این، او عضو مؤسس انجمن جهانی اقتصاد، هیئت تحریریه مجله اقتصاد واقعی و هیئت اجرایی انجمن بین المللی اقتصاد توسعه است.پویانا جدیدترین دستاورد علمی و حرفهای خود را به مطالعه اثرات پیوستن امریکای لاتین به اقتصاد جهانی اختصاص داده است.آلیشیا در مقاله حاضر موضوع رکود بیسابقه اخیر اقتصادی را با مبانی نظری اقتصاد نئوکلاسیک و نحوه آموزش آن گره زده است و خواستار اصلاحات جدی در این زمینه شده است. لازم به ذکر است این مقاله توسط حامد سعیدی صابر ترجمه و تنظیم شده است.
بحرانی که اقتصاد جهانی از سال ۲۰۰۷ تا به امروز با آن دست به گریبان است پایههای پارادایم اقتصادی حاکم را شدیدا به لرزه در آورده است. مبانی نظری و مدلهای ریاضی که پشتوانه سیاستهای اقتصادی اتخاذ شده و نحوه حضور دولت در اقتصاد در سه دهه گذشته بوده است در پی این رکود عمیق و فراگیر، مورد تردید جدی قرار گرفتهاند. ناتوانی اقتصاد اروپا و امریکا در خروج از بحران و ناپایداری اقتصادهای چین و برزیل به این تردید بیش از پیش دامن زده است. گذشته از این در آخرین پیش بینیهای منتشر شده از سوی نهادهای رسمی بینالمللی ادعا شده است که اقتصاد جهان همچنان میبایست با یک رکود مزمن دست و پنجه نرم کند؛ رکودی که طی آن در یک دوره طولانی جهان شاهد نرخ بهره پایین، نرخ تورم اندک، نرخ رشد اقتصادی کم و بیکاری بالا خواهد بود و ناگفته پیداست که این پدیدهها چه اثرات شومی بر روی سطح درآمدها و عدالت اقتصادی خواهد داشت.
در پی بحران شدید مالی در سراسر جهان، توانایی بازار برای دستیابی به یک رشد پایدار در همه زمینهها از جمله شاخصهای اقتصادی سیاسی اجتماعی و زیست محیطی به صورت جدی زیر سئوال رفته است. برای دستیابی به یک اقتصاد پایدار لازم است رشد اقتصادی فراگیر بوده و از روند نسبتا منظمی برخوردار باشد. علاوه بر آن این اقتصاد میبایست قادر به کاهش فقر و بی عدالتی جامعه باشد. در چنین جامعهای حقوق شهروندی برای تک تک افراد جامعه محترم شمرده میشود و عوامل تولید به شکلی منطقی در فرآیندی صحیح به کار گرفته میشوند.
بحران حاکم بر اقتصاد جهان موجب شده است هم افکار عمومی و هم نخبگان و تصمیم سازان نسبت به فرآیندهای بازار آزاد بیاعتماد شده و مبانی اقتصاد کلان را زیر سئوال ببرند. نظریه کلاسیک و نئوکلاسیک اقتصاد که عمدتا بر پایه مبانی اقتصاد خرد شکل گرفته است امروز از سوی اندیشمندان درون رشتهای و نیز متفکران سایر رشتهها مورد نقد واقع شده است.
اعتماد مردم به سیاستهای اقتصادی نظام سرمایه داری که در بسیاری از موارد منجر به اثرات معکوس بر جوامع شده است نیز سلب شده است. در پی عدم توان علم اقتصاد در پیش بینی بحرانهای شدید اقتصادی از جمله بحران مالی اخیر، کارکردهای این علم به عنوان یک ابزار پیش بینی کننده نیز مورد تردید و تامل جدی واقع شده است. حداقل توقعات این است که اقتصاد در گام نخست از پوسته یک علم منزوی بیرون آمده و با درک اثرات نامطلوب فقدان مطالعات بین رشتهای گامهای عملی در راه رفع این خلأ بر دارد.
دلایل محکمی بر لزوم انجام مطالعات بین رشتهای و چند رشتهای در علم اقتصاد وجود دارد. طبیعی است که متخصصان رشتههای مختلف علمی در موارد زیادی بر روی یک موضوع کاربردی خاص و مشترک کار میکنند. به عنوان نمونه موضوعات زیر را در نظر بگیرید:
– بهبود وضعیت تغذیه در جامعه
– شناسایی گونههای پرمحصول بذرها
– کنترل رشد جمعیت
– کاهش آلودگی هوا
– برنامهریزی برای ساخت یک شهر جدید
در همه این موضوعات، علم اقتصاد حداقل با یک رشته تخصصی دیگر نیازمند همکاری است. در این تلاش علمی مشترک هیچ یک از علوم بر یکدیگر تفوق و برتری ندارند و همگی برای دستیابی به هدف مشترک در زمینه موضوع فعالیت تلاش میکنند.
امروز میتوان صدای شکتسته شدن استخوانهای سرمایه داری را به آسانی شنید. طرفداران نظام سرمایه داری امروز به شدت احساس خطر میکنند زیرا اقتصاد کشورهای پیشترفته غربی هر روز بیش از پیش رو به افول میگذارد. بی عدالتی، بیکاری و کاهش رشد اقتصادی سیگنالهایی هستند که کشورهای کمتر توسعه یافته را بیش از پیش نسبت به نظام سرمایه داری بدیین میکنند. این بدبینی فرآیند جهانی سازی یا حاکم کردن اقتصاد نئوکلاسیک بر کشورهای در حال توسعه را کند نموده است. متاسفانه طبق معمول، سیاستهای حاکمان نظام سرمایه داری برای مقابله با بحران نابخردانه و ناکارآمد بوده است. رهاسازی سیاستهای پولی و فقدان نظارت پولی بر بانکها آسانترین راهی بوده است که در کشورهای سرمایهداری برای نجات بانکها از ورشکستگی انتخاب شده است. از دیگر سو برای مقابله با بحران کسری بودجه، کاهش مخارج عمومی و به اصطلاح اقتصاد ریاضتی در دستور کار این کشورها قرار گرفته است. شدت اجرای این تصمیمات به گونهای است که در بسیاری از موارد، حقوق اولیه شهروندی نیز نادیده گرفته شده و کارگران و کارمندان از حداقل حقوق برای تامین نیازهای اساسی خویش عاجز ماندهاند. هیچ کس از جریان ارتدوکس نئوکلاسیک ادعا نکرده است که بحران بزرگ سال ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸ میلادی را حتی تا حدودی پیش بینی کرده است. حالا دیگر این پرسش ملکه الیزابت در بازدید از مدرسه اقتصادی لندن به یک مطالبه فراگیر تبدیل شده است:
«جای تعجب است چرا هیچ کس بروز بحران با این عظمت را پیش بینی نکرده بود»
وقتی سخن از مباحث تخصصی اقتصاد به میان میآید ما اقتصاددانان معمولا به سرعت نمودارها و فرمولهایی را پیش روی طرف مقابل میگذاریم تا بلکه به واسطه چیزهایی که خودمان هم چندان سر از آنها در نمی آوریم طرف مقابل را مات و مبهوت کنیم.
اما گاهی افکار عمومی پرسشهایی را پیش روی ما میگذارند که فرار از پاسخگویی به آنها جندان هم آسان نیست.
گالبرایت
گالبرایت یکی از اقتصاددانان هترودوکس در مقالهای با ارائه مستندات قابل توجهی ادعا نموده است که بسیاری از اقتصاددانان منتقد به جریان غالب این بحران را پیش بینی نموده و درباره آن هشدار داده بودند. وی از اینکه جریان نثوکلاسیک با ایجاد یک خفقان آموزشی رسانهای اجازه رسیدن صدای اقتصاددانان هترودوکس به گوش مردم و مسئولین را نداده است و این رویه نادرست که همچنان نیز تداوم دارد بسیار ناخرسند است.
ضعفهای علم اقتصاد در حوزه آموزش نیز هر روز بیش از پیش نمایان میگردد. ادعای هاچسون (۲۰۰۱) مبنی بر اینکه «اقتصاد ، تاریخ را به فراموشی سپرده است» میتواند معنایی دو گانه داشته باشد.
نخست آن که مدلهای اقتصادی دوره زمانی را از تحلیل حذف نمودهاند. دوم آنکه تاریخ عقاید اقتصادی به عنوان یک درس اختیاری آن هم در دورههای عالی آموزشی، به قهقرا تبعید شده است. رویکردهای هترودوکس تمایل دارند تا تاریخ را به شکل جدیتری در اقتصاد دخیل کنند. ناگفته نماند که این تمایل هترودوکسها چندان هم بی غرض نیست، با اشاره به این واقعیت که اقتصاد نئوکلاسیک، همواره تنها داروغهی شهر نبوده است و با بررسی منتقدانه این سیر تاریخی که اقتصاد چگونه به نقطه کنونی رسیده است، در حقیقت وجود خود را بیش از پیش توجیه میکنند. این رویکرد نمیبایست به این نتیجه گیری منجر شود که مدلهای اقتصادی صرفاً مدلهای تاریخ عقایدی هستند. بلکه رهیافت مذکور بر این اعتقاد پافشاری میکند که نظریات نمیتوانند خارج از بستر اجتماعی تاریخی خود به درستی مطرح و پذیرفته شوند.
در دوره معاصر حتی در درون اقتصاد جریان غالب، دیدگاهی در حال شکل گرفتن است که معتقد است محتوای فعلی آموزشی اقتصاد گویای موضوعات اصلی نیست، آموزش اقتصاد را از پویایی دور نموده و آن را از جذابیت انداخته است. بکر با استناد به مقاله کین(۲۰۰۰) و جنبش اقتصاد پست اوتیستی که از فرانسه آغاز گردید به انتقادهای وارد بر جریان غالب از سوی اساتید و دانشجویان اشاره میکند. انتقاد کین، مفاهیم نظری بنیادین محتواهای درسی رشته اقتصاد را هدف قرار داده بود. شکایتهای دانشجویان فرانسوی عمدتاً از این بود که علم اقتصاد بسیار انتزاعی، غیرواقعی و بی ربط است. این انتقادات از پارهای جهات، بازتاب این دیدگاه است که اقتصاد به اندازه کافی به شواهد تجربی یا تاریخ اقتصادی نهادهای اقتصادی توجه ندارد. نقد اصلي مکتب فرا اوتيستي به فقدان واقعگرايي در اقتصاد و به طور کلي به روش آن وابسته است. به عنوان نمونه تلاش براي ثابت نگه داشتن همه شرايط با واقعيت تعارض دارد. تنها يک پارادايم غيرواقعي است که مستلزم آکروبات بازي روششناختي است تا واقعيت و نظريه را چنان در نظر بگيرد که بالاجبار بر هم منطبق شوند.
اين نوع از ارتباط ميان روش و واقعگرايي است که اقتصاد را براي افراد غيراقتصاددان بسيار متفاوت جلوه ميدهد؛ اين روشها اغلب مبهم هستند زيرا به دنبال مصادره به مطلوب واقعيت هستند و نه آشکار ساختن بينشهايي دربارهي آن. ادوارد فول بروک (Edward Fullbrook)، استاد و محقق دانشگاه وست انگلند (West England university) و مسئول شبکه آنلاين اقتصاد پسا درخودمانده اين انتقاد را به عنوان «يک نقطهي کليدي ادراک» لحاظ ميکند. او بيان ميدارد: « علم اقتصاد بايستي درگير مسائل واقعي اقتصاد شده و تحليلهاي خود را براي عموم تحصيلکردگان جامعه، قابل فهم گرداند». ثابت نگه داشتن چيزها به جاي پرداختن به بيثباتي مسائل واقعي اقتصاد يکي از انتقادات اصلي وارد بر روش اقتصادي است.
«ثابت نگه داشتن چيزها» ميتواند يکي از دلايل تمرکز نئوکلاسيکها بر روي تعادل ايستا به جاي تعادل پويا باشد، تمرکزي که مکتب فرا اوتيستي غالباً آنرا به عنوان مشکل اصلي روش اقتصادي حاکم ميشناسد. «مخالفت اصلي من با نظريهي نئوکلاسيک پيرامون اصرار اين نظريه بر تعادل است»، کين اضافه ميکند: «به گونهاي که گويي فرآيندهاي اقتصادي تنها در تعادل اتفاق ميافتند. اين منطقي نيست: فرآيندهاي اقتصادي همانند تمامي نظامهاي ديگر پويا و تکاملي در طول زمان و دور از تعادل رخ ميدهند».
اين انتقادي است که هستهي پاردايم نئوکلاسيک را هدف قرار ميدهد. در چالش بر روي وجود تعادل نه ويژگيهاي آن، رويکرد فرا اوتيستي اقتصادي مورد اشاره قرار میگیرد که کاملاً متفاوت از چيزي است که امروز در کلاسهاي درس دانشگاه و به همان اندازه در مراکز اقتصادي جاري است. اين رويکرد به اقتصادي اشاره دارد که که از واقعيت و نه از نظريه تشکيل يافته است. با اين منطق، استفادهي بيش از حد از آمار، مشکل کاربرد غلط ابزارهاي سنجش علمي را به همراه دارد. اين بدان معنا نيست که هيچ شرايطي وجود ندارد که در آن تحليل تعادل معتبر باشد بلکه مقصود آن است که اين تحليل تعادلي تنها يک ابزار محدود است و نه يک چارچوب کامل اقتصادي.
منابع:
– Ackerman (2008). ‘Democracy and ‘grand’ corruption’, International Social Science Journal, Vol. 48, Issue 149, pp. 365-380, September 1996.
– Alesina A. Ardagna, S. Trebbi, F. (2006). ‘Who Adjusts and When? On the Political Economy of Reforms’, National Bureau of Economic Research. Working Paper ۱۲۰۴۹
– Burchardt Hans-Jürgen and Kristina Dietzb (2014). ‘(Neo-)extractivism – a new challenge for development theory from Latin America’, Third World Quarterly, Vol. 35, Issue 3, pp. 468-486, April 2014.
– Cornia, Andrea (2012). ‘Inequality Trends and their Determinants: Latin America over 1990-2010’, Working Papers – Economics wp2012_02.rdf, Universita’ degli Studi di Firenze.
– Galbraith, John Kenneth (1974). ‘El poder y el economista útil’, Trimestre Económico. Vol. 41, No. 161(1), enero-marzo, 1974, pp. 231-247. Retrieved at: http://www.jstor.org/stable/20856403
– Galbraith, James Kenneth (۲۰۰۹). Who Are These Economists, Anyway? Retrieved at: http://www.nea.org/assets/docs/HE/TA09EconomistGalbraith.pdf
-Kay, John (2009). ‘How Economics Lost Sight of Real World’, Financial Times, 21 April 2009.
Krugman, P. (1997). Pop Internationalism (The MIT Press). Krugman, P. (۱۹۹۹). ‘The Fall And Rise of Development Economics’
-Minsky (2008) [1a. pub. 1986]. Stabilizing an Unstable Economy (McGraw-Hill Professional(
– Mirowski, Philip (Ed.) (1994). Natural Images in Economic Thought: Markets Read In Tooth and Claw (New York: Cambridge University Press
– Puyana, A. (2014). ‘Pondering the hurdles for the Mexican economy while reading Capital in the Twenty First Century’, Real-World Economics Review, special issue on Pikety No. 69.
– Puyana, A. (2011). ‘Economic growth, employment and poverty reduction: A comparative analysis of Chile and Mexico’, ILO Employment Working Paper No. 78
– Puyana, A. and J. Romero (2009). México. De la crisis de la deuda al estancamiento económico. (El Colegio de México(
– Puyana, A. and J. Romero (2012). ‘Informalidad y Dualismo en la Economía Mexicana’, en Estudios Urbanos, Vol. 27, No. 3
Shiller (2005). Irrational Exuberance (2nd edition, Princeton University Press(