تاثير اجزاء اقتصاد دانش محور بر بهره وري نيروي كار
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[05 Apr 2015]
[ رضا خواجه نائيني]
معيار توسعه يافتگي هرکشوري به ميزان بهره گيري مطلوب و بهينه از منابع و امکانات موجود در جهت نيل به اهداف اقتصادي آن دارد. اين موضوع بيانگر جايگاه ويژه بهره وري در استراتژي توسعه اقتصادي کشورهاست. اهميت بهره وري در افزايش رفاه ملي اکنون به طور عام پذيرفته شده است. در يک جامعه مشخص تمام فعاليت هاي انساني از بهبود بهره وري منتفع مي گردد.
در دنباله راهبرد استراتژي بهره وري به عنوان يک برنامه بلندمدت، از نيروي انساني به عنوان مهمترين عامل ياد مي شود، همچنين نقش آن در بهره گيري بهينه از عوامل ديگر از اهميت ويژه اي برخوردار است . با مطالعات انجام شده ، بيشترين افزايش در محصول ناخالص ملي بر اثر بهبود در اثر بخشي و کيفيت نيروي انساني بوجود مي آيد، تا بکارگيري کار وسرمايه اضافي ، و نيز محصول ناخالص ملي در اثر رشد بهره وري سريعتر از رشد عوامل توليد افزايش پيدا مي کند.اين امر را در گزارشي که سازمان OECD در سال 2001 منشر کرد، مي توان مشاهده نمود. در اين گزارش آمده است اختلاف موجود در عملکرد اقتصادي ، در بين کشورهاي اين سازمان تا حدودي در استفاده مختلف از نيروي کار بستگي دارد.کشورهايي نظير استراليا ، ايرلند ، امريکا و چند کشور ديگر بهره¬وري نيروي کار واستفاده از نيروي کار را به طور همزمان بهبود بخشيدند(2001 OECD,) بنابراين با توجه به نقش بهره وري در رشد اقتصادي لازم است که اهميت تمام عوامل اصلي که بر رشد بهره وري در سطح کلان کمک مي کند يا مانع آن مي شود ، شناخته شوند. اين عوامل سياست هاي کلي دولت ، خط مشي ها ، راهبردهاي اقتصادي و اجتماعي ، دورهاي تجاري ، محيط طبيعي و تغييرات جمعيتي و ساختاري را در بر مي گيرد ( جوزف پروکوپنکو،1372). نکته مهمتري که دولتها در بررسي عوامل موثر بر رشد بهره وري در سطح کلان بايد مورد حائز اهميت قرار دهند، اين است که براي بهبود بهره وري بايد به دنياي که سريعاً در حال تغيير است توجه داشت . امروزه عواملي که بر رشد بهره وري تاثير گذار هستند با عواملي که چند دهه پيش موثر بودند. تفاوت زيادي دارند. سازمان OECD در جستجوي اين که عملکرد اقتصادي بسياري از کشورهاي پيشرفته اروپاي عضو اين سازمان در مقايسه با امريکا بعد از سال 1995 چرا ضعيفتر است؟ پاسخ را در رشد بهره وري امريکا ، مخصوصاً بهره وري نيروي کار و تقويت مولفه هاي اقتصاد دانش محور مثل افزايش هزينه هاي ICT، افزايش هزينه هاي تحقيق و توسعه و افزايش هزينه هاي آموزشي يافتند. اين مولفه ها تاثير معني داري در عملکرد نيروي کار داشتند و باعث پيشرفت تکنو لوژي در امريکا شدند.
با توجه به اهميت ذكر شده، در اين مقاله سعي شده عوامل اقتصاد دانش محور مثل تعداد محققين، مخارج R&D ، ICT و سطح تحصيلات و اختراعات روي بهره وري نيروي كار بررسي شود.
2- ادبيات بهرهوري و عوامل اقتصاد دانايي محور:
در جهان امروز، با توجه به محدوديت عوامل مختلف توليد، نياز حياتي به بهره وري فزونتر چه در كشورهاي پيشرفته و چه در كشورهاي در حال توسعه ضروري است و كارشناسان و صاحبنظران اقتصادي در نظام هاي مختلف عملاً به نحوي يكسان اهميت موضوع افزايش بهره وري را مورد تأكيد قرار داده¬اند. كلاگ (...) سطح زندگي بالاي مردم ممالك متحده آمريكا را ثمرة مستقيم بهره وري بيشتر اقتصاد آمريكا مي داند.
اصطلاح بهره وري از ديدگاه سازمان ها و دانشمندان به طرق مختلفي تعريف گرديده است. از ديدگاه كشورهاي عضو سازمان همكاري و توسعه اقتصادي (OECD) بهره وري برابر است با خارج قسمت خروجي (ميزان توليد) بر يكي از (كل) عوامل توليد. آژانس بهره وري اروپا (EPA) بهره وري را درجه استفاده مؤثر از هريك از عوامل توليد دانسته و معتقد است بهره وري در درجه اول يك ديدگاه فكري است كه همواره سعي دارد آنچه را در حال حاضر موجود است بهبود بخشد. مركز بهره وري ژاپن (JPC) نيز بهره وري را به حداكثر رساندن استفاده از منابع و كاهش هزينه هاي توليد، گسترش بازارها و . . . مي داند به گونه اي كه به سود كارگر، مديريت و عموم مصرف كنندگان باشد. بهره وري به طور كلي شامل بهره وري جزئي و كلي است بنابراين دو نوع نسبت را مي توان براي اندازه گيري بهره وري در تمام سطوح اقتصادي به كار برد.
= بهره وري كل
= بهره وري جزئي
بهره وري جزئي شامل بهره وري نيروي انساني، بهره وري سرمايه، بهره وري انرژي و . . . است. آنچه در اين مقاله مورد بررسي قرار گرفته است بهره وري نيروي كار مي باشد و آن به خاطر تأثيري است كه رشد بهره وري نيروي كار در بسياري از كشورهاي پيشرفته بر رشد اقتصادي داشته است.
پذيرش اين كه تكنولوژي بدون در نظر گرفتن عامل انساني باشد، مؤثر نيست و از طرف ديگر انسان توانايي خلاقيت و ابتكار دارد اهميت بهره وري نيروي كار را دو چندان مي كند و رشد آن به عنوان شاخصي براي رشد GNP مي تواند باشد.
نكته اي كه در اين ميان نبايد فراموش كرد تغييرات سريع علم و فن آوري در دنيا است كه باعث مي شود در هر برهه اي از زمان عوامل متفاوت بر بهبود بهره وري نيروي كار موثر باشد البته بعضي عوامل مثل انگيزه هاي مادي هميشه تأثيرگذاري خاص خود را دارند. عواملي كه در چند سال اخير بر كيفيت بهرهوري نيروي كار مؤثر بوده است با عوامل سال هاي پيش متفاوت هستند. سازمان OECD در گزارش خود دليل عملكرد ضعيف اقتصادي تعداد زيادي از كشورهاي OECD در مقايسه با اقتصاد آمريكا را افزايش رشد و كيفيت بهره وري نيروي كار ذكر كردند. در ادامه اين گزارش آمده است بهره وري نيروي كار به چند طريق مي تواند افزايش يابد: 1) به وسيله بهبود كيفيت استفاده از نيروي كار در فرآيند توليد 2) افزايش استفاده از سرمايه و بهبود كيفيت آن 3) توجه بيشتري در كارآيي چگونگي استفاده از هر دو عامل توليدي با هم. كيفيت نيروي كار، در اين گزارش اصلي ترين عامل در رشد بهره وري نيروي كار ذكر شده است كه افزايش درجه تحصيلي كاركردن، افزايش سطح تحصيلات عالي، سرمايه گذاري در سرمايه فيزيكي، سرمايه گذاري در ICT، مخارج بر روي R&D و افزايش بهره وري چند عاملي، عوامل تأثيرگذار بر آن بوده اند.(OECD, 2003b). در ادبيات اقتصادي امروز به عوامل ذكر شده، عوامل اقتصاد دانايي محور گفته مي شود كه در مدل هاي رشد درونزا عامل اصلي پيشرفت تكنولوژي است كه به طور مستقيم و معنادار بر محصول سرانه نيروي كار (بهرهوري نيروي كار) تأثير مي گذارد.
با توجه به اين كه مدل هاي رشد درونزا، تكنولوژي را حاصل عملكرد نظام اقتصادي هر كشور مي دانند و اهميت انكار ناپذير تكنولوژي را در رشد بهره وري سرانه نيروي كار و درآمد سرانه يادآور مي شوند، مطالعه و بررسي عوامل تأثيرگذار و دستاوردهاي اقتصاد دانش محور بر پيشرفت تكنولوژي و در نتيجه بر بهرهوري نيرو كار در كشورهايي كه توانسته اند خود را با تغييرات سريع دنيا وفق دهند داراي اهميت فراوان است.
3- مباني اقتصاد دانش محور:
جهان در مرحله خيز نوين ديگري واقع شده است و اقتصاد مبتني بر توليد جاي خود را به اقتصاد مبنتي بر دانش و اطلاعات داده است. دانش و اطلاعات نقش اساسي و پايه¬اي در رشد و ايجاد ارزش افزوده در جوامع توسعه يافته و پسا صنعتي دارد. روند پيشرفت جوامع صنعتي در طول تاريخ نشان مي¬دهد عواملي که جوامع در حال توسعه را به دوره توسعه يافتگي و پسا صنعتي هدايت ميکند، اطلاعات، فناوري و دانش است
در اقتصاد دانش محور توجه به ايجاد دانش و محصولات و خدمات جديد است نه بر تخصيص منابع موجود، در اقتصاد يادگيري که با تغييرات سريع و در حال شتاب مشخص مي شود، براي افراد و بنگاه ها و حتي سيستم هاي ملي غيرعقلايي خواهد بود اگر ظرفيت هاي فکري خود را جهت تخصيص مجدد منابع بکار بگيرند چرا که آنها مي توانند از ظرفيت هاي فکري خود جهت ايجاد ايده هاي جديد استفاده کنند. آنهايي که صرفاً به تخصيص منابع متمرکز مي شوند در بلندمدت حيات اقتصادي خود را از دست مي دهند. (Lundvall, 2000)
از نظر OECD اقتصاد دانش محور اقتصادي است که مستقيما براساس توليد توزيع و مصرف دانش و اطلاعات قرار گرفته باشد (OECD,2001). در اقتصاد دانش، دانش محرک اصلي رشد، ايجاد ثروت و اشتغال در تمامي رشته فعاليت¬هاست. براساس اين تعريف اقتصاد دانش تنها بستگي به تعداد محدودي صنايع مبتني بر فناوري بسيار پيشرفته نيست بلکه در اين نوع اقتصاد کليه فعاليت¬هاي اقتصادي به شکلي بر دانش متکي است. حتي فعاليت¬هايي نظير معدن و کشاورزي که اقتصاد قديمي خوانده مي-شوند. همچنين دانش مورد نياز براي ساختن اقتصاد دانش تنها از نوع فناوري محض نيست و دانش فرهنگي، اجتماعي و مديريتي را نيز دربر مي¬گيرد (وحيدي،1380).
در اقتصاد دانش محور، سهم قابل توجهي از توليد ناخالص داخلي از رشته فعاليتهاي مبتني بر دانش و دانش¬بر، مانند صنايع با فناوري برتر و متوسط و خدمات مالي و تجاري دانش محور است، دانش بيش از عوامل سنتي نظير کار و سرمايه موجب توليد مي¬شود و ارزش بسياري از شرکت-هاي نرم¬افزاري و فناوري زيستي، نه ناشي از دارائيهاي فيزيکي آنان بلکه ناشي از سرمايه¬هاي غير ملموس آنها يعني دانش و مجوزها و امتيازات علمي آنهاست. ( OECD,1996)
4- ويژگي هاي اقتصاد دانش محور:
اقتصاد دانش محور داراي زير ساخت ها و ويژگي هاي خاص خود مي باشد، ويژگي هايي که عامل اصلي شکل گيري و تحقق اقتصاد دانش محور مي باشند. اين ويژگي ها عبارتند از:
1- دانشي که مشتمل بر آموزش و تحقيق و توسعه مي باشد. 2- فناوري اطلاعات و ارتباطات.
3- صنايع با فناوري برتر.
4- سرمايه هاي مخاطره پذير
فرايندهاي توليد دانش، توزيع دانش، انتقال دانش و کاربرد دانش چهار فرآيند اساسي در اقتصادهاي مبتني بر دانش هستند حجم و چگونگي رابطه اين فرآيندها با يکديگر متمايز کنندۀ اقتصادهاي مدرن از اقتصادهاي سنتي مي باشند. در اقتصادهاي سنتي حجم اين فرآيندها اندک و رابطه بين آنها خطي است. يعني، ابتدا دانش توليد مي شود. آنگاه توزيع شده و منتقل مي گردد و در نهايت مورد استفاده قرار مي گيرد. بين استفاده از دانش و توليد آن رابطه مستقيم وجود ندارد. بلکه يک رابطه غيرمستقيم يک طرفه بواسطه انتقال دانش شکل گرفته است که ضامن هيچگونه پويايي نيست اقتصاد دانش محور داراي جريان هاي بازخوردي از دانش است بدين معني که دانش از ساير فرايندها به فرايند توليد دانش نيز جريان مي يابد. در واقع يکي از کانال هاي اساسي جريان دانش، جريان آن از فرايند استفاده به فرايند توليد است. دانشي که در اين کانال جريان مي يابد دانش چگونگي و در رابطه با مسائل فرايند استفاده مي باشد اين جريان پويايي سيستم اقتصادي ومتمايز کننده اقتصادهاي سنتي از اقتصادهاي مبتني بر دانش است.
//////////////////////////////////
1 . تكنولوژي را مي توان اصول و كشفيات علمي و روش هاي انتقال آن براي توليد يا بهبود توليد كالا و خدمات تعريف كرد. تكنولوژي پيشرفت فني را به دنبال دارد و آن را مي توان اين طور تعريف كرد: به دست آوردن محصول بيشتر با مقادير ثابت و معين نهاده ها (هايون جوز).
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری:
|
بنیاد آیندهنگری ایران |
دوشنبه ۱۲ آذر ۱۴۰۳ - ۲ دسامبر ۲۰۲۴
اقتصاد فراصنعتی
|
|