راهنمایان گردشگری، کاشفان سرمایههای نمادین
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[23 Mar 2016]
[ دکترمحسن رنانی]
دکتر محسن رنانی عنوان کرد
اصولا صنعت گردشگری هر کشور بر محور «سرمایه های نمادین» آن کشور می چرخد که برخی از اقسام این سرمایه ها، ذاتا واجد ارزش های تاریخی و فرهنگی هستند و برخی نیز اصولا دست ساز بوده و با هنر مردمان و همت دستاندرکاران گردشگری و درایت سیاستگذاران یک کشور شکل می گیرند.
مطابق با مباحث جامعهشناسان، هر جامعهای دارای شش نوع سرمایه است: سرمایه اقتصادی، سرمایه انسانی، سرمایه اجتماعی، سرمایه فرهنگی، سرمایه سیاسی و سرمایه نمادین. سرمایه اقتصادی شناختهشدهترین نوع سرمایه است که شامل انواع سرمایههای فیزیکی (ساختمان، زمین، ماشینآلات، تجهیزات و...) و سرمایههای مالی (پول، اعتبار بانکی، سهام، ارز، طلا و...) است که از طریق آنها میتوان ارزش اقتصادی خلق کرد. از زمان پیدایش علم اقتصاد در قرن هفدهم میلادی تا اوایل قرن بیستم، آنچه که بر اندیشه اقتصادی حاکم بوده و به عنوان پایه توسعه اقتصادی جوامع تلقی میشد، سرمایه اقتصادی بوده است. در اوایل قرن بیستم به تدریج مفهوم «سرمایه انسانی» مطرح شد که مقصود از آن تواناییهای تخصصی و فنی و کارآمدیهای فرد است که حاصل انباشت دانش و تجربه در اوست. هرقدر تحصیلات و تجربه فرد در فعالیتها بالا رود و مهارت پیدا کند، توانایی و کارایی وی نیز در فعالیتهای اجتماعی، اقتصادی و تولیدی بالا میرود. اما در دهه 60 میلادی، جامعهشناسان مفهوم جدیدی از سرمایه تحت عنوان «سرمایه اجتماعی» را کشف کردند. سرمایه اجتماعی عبارت است از: «مجموعه مناسبات و شبکه روابط اعتمادآمیز و همیارانهای که میان افراد یک جامعه شکل میگیرد». مثلا وجود اعتماد یا مشارکت یا همیاری و همدلی در میان افراد نشانه سرمایه اجتماعی آنان است. همچنین شکل گیری نهادهای مدنی که مستلزم اعتماد و مشارکت است، (نظیر خیریهها، احزاب، سازمانهای مردم نهاد، کلوپهای ورزشی، اتحادیههای صنفی و نظایر آن) نشانه وجود سرمایهاجتماعی در یک جامعه است.
در میان این سه نوع سرمایه (اقتصادی، انسانی و اجتماعی)، سرمایه اجتماعی مهمترین نوع است، بهطوریکه اگر سرمایه اجتماعی وجود نداشته باشد، سرمایههای اقتصادی و انسانی نیز نمیتوانند چندان مفید واقع شوند. برای روشن شدن بهتر مفهوم و تفاوت این سه نوع سرمایه از مثال بازی فوتبال بهره میبرم. در بازی فوتبال، زمین چمن، نورپردازی، جایگاه تماشاچیان و سایر تجهیزات ورزشگاه در حکم سرمایه اقتصادی بازی هستند. همچنین بازیگران توانمند و مربیان کار کشته در حکم سرمایه انسانی بازی هستند. اما قواعد و قوانین بازی، پایبندی بازیکنان به اخلاق بازی، داوری بیطرف و اعتماد تیمها به داوران و نظایر اینها، سرمایه اجتماعی بازی تلقی میشوند. اکنون علیرغم وجود سرمایههای اقتصادی بازی (نظیر وجود بهترین ورزشگاه و زمین بازی)، تا زمانی که سرمایه انسانی بازی یعنی بازیگران حرفهای فراهم نشوند، بازی شکل نمیگیرد و باز هم تا زمانی که سرمایه اجتماعی بازی شکل نگیرد، یعنی بازیگران تیم نتوانند با هم تعامل برقرار کنند و اخلاق بازی را رعایت نکنند و به قواعد بازی تمکین نکنند و به داور اعتماد نکنند، بازی نمیتواند شکل بگیرد و اگر هم شکل بگیرد، به سرعت متوقف میشود. اقتصاد هم اینگونه است. بهترین منابع مالی و تجهیزات و بهترین مهندسان و بنگاههای تخصصی را هم که داشته باشید تا این مجموعه نتوانند در یک بستر اجتماعی مناسب تعامل داشته باشند، بازی اقتصاد شکل نمیگیرد.
سرمایههای فرهنگی نیز مجموعه عوامل انسانی و غیرانسانیای هستند که فرهنگ را میسازند. دیوان شعرا، نوشتههای قدما، داستانها و متلها و یا آثار باستانی و نیز سنتها و هنجارهایی که به ما رسیدهاند، همگی سرمایههای فرهنگی محسوب میشوند. معماران، هنرمندان، موسیقیدانان، شعرا، عرفا و آثار آنان که نمادهای فرهنگی و تمدنی ما هستند نیز سرمایههای فرهنگی ما را میسازند. سرمایههای سیاسی نیز شخصیتهای سیاسی هستند که به نوعی اقتدار و مقبولیت سیاسی رسیدهاند و به کمک آن می توانند جامعه را از بحرانهای پیش رو به سلامت عبور دهند یا تحولات و اصلاحات لازم برای رشد جامعه را مدیریت کنند
سرمایه نمادین؛ نقطه آغاز تحولات مثبت اجتماعی و توسعه ای
سرانجام در دهه 90 میلادی جامعهشناسان مفهوم «سرمایه نمادین» را کشف و مطرح کردند و پس از آن اقتصاددانان دریافتند که اصولا توانایی یک جامعه برای تولید و انباشت سرمایه نمادین، نقطه آغازین قرار گرفتن در مسیر تحولات مثبت اجتماعی و توسعه است. در واقع توسعه یعنی توانایی یک ملت در تولید، انباشت و حفاظت از سرمایههای نمادین. البته نقطه تمرکز ما در این نوشته بر این نوع سرمایه است چرا که اصلیترین سرمایه ای که صنعت گردشگری هر کشوری حول آن شکل میگیرد، «سرمایه نمادین» است.
اما این سرمایه نمادین چیست؟ هر کدام از سرمایههای اقتصادی، اجتماعی، انسانی، فرهنگی و سیاسی که در یک جامعه به مرز شهرت همراه با احترام و افتخار برسند، به سرمایه نمادین تبدیل خواهند شد. پس سرمایههای نمادین عبارتند از: «انواع سرمایههای اقتصادی، انسانی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی که در سطح محلی، منطقهای، ملی یا جهانی به سمبل و نماد تبدیل شدهاند، به صورت فراگیر شناخته شدهاند، به یک نماد برای آن جامعه تبدیل شدهاند و چیزی از جنس احترام و افتخار در آنها تبلور یافته است». برای مثال ساختمان یک سرمایه اقتصادی است، اما زمانی که شهرت جهانی پیدا کند به سرمایه نمادین تبدیل میشود؛ نظیر: ساختمان «اپرای سیدنی» یا «برج خلیفه» در دبی. همچنین بسیاری از سیاستمداران گذشته و امروز جزو سرمایههای نمادین هستند، مثل امیرکبیر یا مصدق شخصیتهای سیاسی بوده اند که اکنون نمادین شدهاند. همچنین هنرمندان میتوانند سرمایههای نمادین باشند، یعنی آنها در ابتدا سرمایه فرهنگی بودهاند، اما به تدریج زمانی که شناخته شده، شهرت یافتهاند، محبوب شدهاند و مورد احترام واقع شدهاند به سرمایه نمادین تبدیل شدهاند.
گاهی اوقات سرمایههای نمادین نوعی پوشش، نوعی رفتار، یک رقص محلی، یک موسیقی محلی و یک جشن محلی است که توانستهاند واجد احترام و افتخار برای یک جامعه یا بخشی از آن جامعه شود. مثلا موسیقی سنتی ایرانی، رقص کردی، یا مراسم نوروز، نوعی سرمایه نمادین هستند که در اصل سرمایه اجتماعی بوده اند.
کارکرد سرمایههای نمادین، جذب و تکثیر انبوه انواع سرمایههای دیگر است. در واقع سرمایه نمادین موتور تولید انواع دیگر سرمایه است. اگرچه سرمایههای نمادین خود در آغاز یکی از انواع دیگر سرمایه بودهاند که به سرمایه نمادین تبدیل شدهاند؛ اما همین که این دگردیسی در آنها رخ داد، خودشان کارخانه تولید دیگر انواع سرمایه میشوند. بنابراین ما با تبدیل هر سرمایه معمولی اقتصادی یا فرهنگی یا انسانی یا اجتماعی یا سیاسی به سرمایه نمادین، در واقع یک کارخانه تولید یا جذب انواع سرمایه ایجاد کردهایم. اکنون ببینیم سرمایه نمادین چگونه جاذب و خالق انواع سرمایههای دیگر میشود.
اگر به شهرهای تاریخی ایتالیا بروید، میبینید که در هر میدانی یک مجسمهای وجود دارد و در پایین آن تاریخچهای از آن نوشته شده است. مثلا در یک میدان، «تندیس داوود» را قرار دادهاند و میدان را به همان نام میخوانند. اما این تندیس، یک کپی از«مجسمه داوود» است که در اوایل قرن شانزدهم میلادی توسط میکلآنژ تراشیده شده و اکنون در موزۀ آکادمی هنر ایتالیا قرار دارد. امروزه خیلیها که به فلورانس مسافرت میکنند، در میدان داوود در کنار تندیس داوود که کپی مجسمه اصلی است عکس میگیرند. ببینید چه رخ داده است و چگونه از یک سرمایه فرهنگی زنجیرهای از سرمایههای نمادین تولید شده است. ابتدا ایتالیاییها میکلآنژ را که در قرن شانزدهم میلادی میزیسته است به جهان معرفی میکنند. چگونه؟ کتابهایش را چاپ میکنند، کرسی دانشگاهی به نامش تاسیس میکنند، بورسیه تحصیلی به نامش میدهند، دورههای آموزش نقاشی سبک میکلآنژ میگذارند و... و با این کارها، یک نقاش ایتالیایی را به یک نقاش جهانی تبدیل میکنند. حال میکلآنژ که یک سرمایه فرهنگی بوده است وقتی در سطح جهان شناخته میشود، به یک سرمایه نمادین برای ایتالیا تبدیل میشود. خوب حالا تمام کارهایی که میکلآنژ انجام داده است، مثل مجسمه داوود، مجسمه موسی، تندیس بردگان و... نیز جهانی میشوند. به تدریج خود مجسمه داوود، مجسمه موسی و تندیس بردگان، برای ایتالیا به سرمایههای نمادین تبدیل میشوند؛ یعنی در سراسر جهان شناخته شدهاند. اکنون از سراسر جهان توریستها به ایتالیا میروند تا این تندیسها را ببینند. یعنی این سرمایههای نمادین موجب جلب منافع تازهای برای این کشور میشود و صنعت توریسم را در ایتالیا توسعه میدهد. اما کار به اینجا ختم نمیشود. ایتالیاییها از روی مجسمه داوود یک کپی میسازند و آن را در میدانی به همین نام نصب میکنند و میدان را به انواع جاذبههای دیگر؛ مانند آبنما ، باغچههای زیبا و انواع مجسمههای دیگر میآرایند و پس از آن هم پوسترهای زیبایی از این میدان چاپ میکنند. حالا هر توریستی که به ایتالیا میرود، در این میدان عکس میگیرد و پوستر این میدان را خریداری میکند که در نتیجه آن کم کم این پوسترها از طریق توریستها به کشورهای مختلف جهان میرود و توریستها درباره زیبایی این میدان با دوستان و آشنایان خود صحبت میکنند و به تدریج میدان داوود در همه جهان شناخته میشود. پس حالا میدان داوود هم به یک سرمایه نمادین تبدیل میشود. میبینید که چگونه از یک سرمایه فرهنگی اولیه، زنجیرهای از سرمایههای نمادین تولید میشود که موجب جذب منافع زیادی به سوی ایتالیا میشود و اکنون همین سرمایههای نمادین، ایتالیا را به یکی از قطبهای اصلی گردشگری در جهان تبدیل کرده است که سالیانه دهها میلیارد دلار درآمد ارزی برای این کشور به همراه دارد.
بنابراین کل صنعت گردشگری بر پایه جاذبههایی بنا شده است که نقش سرمایههای نمادین دارند. به دیگر سخن، توریسم بر پایه سرمایهگذاری در سرمایههای نمادین توسعه مییابد. اگرچه در کنار سرمایههای نمادین بایستی در زمینه هتلداری، حمل و نقل، خدمات گردشگری و دیگر زیرساختهای گردشگری نیز سرمایهگذاری مکفی صورت پذیرد، اما تا سرمایه نمادین وجود خارجی و عینی نداشته باشد، توریسم شکل نمیگیرد.
بخشی از سرمایههای نمادین از گذشتگان برای ما به جا ماندهاند و به طور بالفعل وجود دارند؛ آثار تاریخی و معماری نظیر میدان نقش جهان، تخت جمشید و ماسوله از این دست هستند. بخشی دیگر تنها به صورت بالقوه وجود دارند؛ اما تبدیل به سرمایه نمادین نشدهاند. شهرها و روستاهای ما انباشته از این گونه جاذبهّهای بالقوه است. مگر چادر سفید زنان ورزنه در تمام جهان پوشش یکتایی نیست؟ اما ما نتوانسته ایم آن را به یک سرمایه نمادین تبدیل کنیم. مگر قطعه سنگ اژدها گون که در آستانه شهر اصفهان بر فراز کوه دنبه قرار داشت، یک سرمایه نمادین بالقوه نبود که می توانست با اندکی حجاری به یک اژدهای غول پیکر تبدیل شود و همه چشمهای جهانیان را به سوی خود جلب کند؟ اما هیچ کس به این سرمایه توجهی نکرد و سرانجام نیز شهرداری مجوز ساخت یک مجتمع مرتفع ساختمانی را در دامنه کوه داد و این سرمایه برای همیشه محو شد. اگر خوب بنگریم اطراف ما پر از جاذبههای نمادین بالقوه است که میتواند به یک سرمایهنمادین جهانی برای ما تبدیل شود.
این همان بخشی است که دولت با سیاستگذاریهای خود و متولیان و فعالان گردشگری با ابداع و نوآوریهای خود میتوانند زمینه بالفعل شدن آنها را فراهم کنند. اینکه جامعهای بتواند به راحتی سرمایه نمادین تولید کند، یک هنر است. گاهی حتی با سرمایههای اقتصادی و فرهنگی اندکی نیز میتوان سرمایه نمادین بزرگی تولید کرد. برای نمونه تصور کنید که در یکی از روستاهای کشور مراسم جذاب موسیقی و رقص محلی هر ساله برگزار میشود. این مراسم برای آن روستا یک سرمایه اجتماعی محسوب میشود. دولت یا راهنمایان گردشگری میتوانند با معرفی این مراسم به توریستها به تدریج آن را به یک جاذبه و یک سرمایه نمادین برای منطقه یا کشور تبدیل کنند. بدینمنظور کافی است راهنمایان گردشگری چنین جاذبههای کوچک، پنهان و پوشیدهای را کشف و مدیران موسسات گردشگری نیز سازوکاری را برای بردن توریستها به آنجا و ایجاد جاذبه برای آنها فراهم کنند.
به عنوان نمونه دیگر، شخصی که در استان فارس از طریق راهاندازی یک موسسه خدمات توریستی زمینه رفتن توریستها به مناطق چادرنشین عشایری را فراهم میکند و موجب ایجاد جاذبه برای گردشگران خارجی میشود و صنعت توریسم را گسترش میدهد، این فرد در حقیقت دارد سیاه چادرهای عشایری را برای ایران به یک سرمایه نمادین تبدیل میکند. گاهی اوقات یک قاب عکس، یک انگشتر، یک منار، یک ساختمان عادی، یک منظره طبیعی، یک آواز، یک آهنگ میتواند به یک سرمایه نمادین و در نتیجه به یک جاذبه گردشگری تبدیل شود. احتمالا شنیده اید که وقتی فرگوسن، مربی اسطورهای منچستر یونایتد، آدامس خود را در آخرین بازیای که مربیگری میکرد، بر زمین انداخت، شخصی آدامس او را برداشت و آن را در یک قاب بلورین قرار داد و آن را به قیمت گزافی فروخت. در واقع او نیز همین آدامس را به یک جاذبه توریستی یا یک سرمایه نمادین تبدیل کرده است که اکنون بسیاری از توریستهایی که به انگلستان می روند برای بازدید از آن به موزه ورزش انگلستان هم سری می زنند.
این هنر راهنمایان گردشگری است که سرمایههای نمادین بالقوه را کشف کنند و از طرق مختلف به سرمایههای بالفعل مبدل سازند. بسیاری از جاذبهها بهگونهای هستند که تنها راهنماها متوجه جاذب بودن آنها برای توریستها میشوند، نه سیاستگذاران و نه حتی مردم محلی. بنابراین راهنمایان گردشگری باید ظرفیتهای بالقوهای که امکان مبدل شدن به سرمایه نمادین را دارا هستند، شناسایی کرده و آن را به سیاستگذاران و دستگاههای متولی مربوطه منعکس سازند و از آنها بخواهند زمینههای زیرساختی لازم برای این جاذبههای بالقوه را آماده سازند. برای نمونه بد نیست بدانیم که تنها در جلگه زاینده رود (شرق اصفهان) چند هزار اثر تاریخی شناسایی شده است که بسیاری از آنان ظرفیت تبدیل شدن به سرمایه نمادین را دارند.
از سوی دیگر خود راهنماها و موسسه های متبوعشان نیز لازم است برای معرفی گیرا و دلپذیر این جاذبهها (مثلا از طریق تهیه بروشور، کاتالوگ، پوستر و فیلم) تلاش کنند؛ و از همه مهمتر آنکه بتوانند توریستها را به سمت این جاذبهها ببرند و این جاذبهها را از نزدیک در معرض دید آنها قرار دهند. که البته در این زمینه موسسهها و نهادهای مربوط به گردشگری، نظیر آژانسها نیز باید با راهنمایان گردشگری همراهی و مساعدت کافی را داشته باشند. محقق شدن این همراهی، درک اهمیت سرمایههای نمادین هم توسط راهنمایان و هم توسط مدیران آژانسها را میطلبد؛ چرا که تنها در این صورت است که هر دو متوجه خواهند شد با معرفی و تولید هرچه بیشتر سرمایههای نمادین، درآمد بیشتری نیز در آینده برای آنها محقق خواهد شد. بنابراین به نظر میرسد که تعمق، تبلیغ و آموزش بر روی مفهوم سرمایه نمادین و شیوههای نمادینسازی منابع بالقوه تاریخی، طبیعی، اجتماعی و حتی انسانی ما میتواند به یاری راهنمایان گردشگری و مدیران آژانسها بیاید. حتی طراحی دورههایی بدینمنظور در راستای آگاهسازی ایشان لازم و ضروری به نظر میرسد.
در یک کلام، کشوری میتواند به درآمدهای سرشار توریسم دست یابد که مردمش و سیاستمدارانش و دستاندرکاران حوزه گردشگری اش بتوانند دست به تولید انبوه نماد بزنند و تولید سرمایه نمادین را به عنوان یک ماموریت ملی دنبال کنند. ایران کشوری است که در هر گوشه اش یک ظرفیت بالقوه برای تبدیل شدن به سرمایه نمادین دارد. در سطح کلان این حکومت است که باید زمینه های قانونی و روانی تردد گردشگران خارج را به کشور فراهم آورد. در سطح میانی نیز سیاستگذاران حوزه گردشگری هستند که لازم است زیر ساختها و بسترهای تولید سرمایه نمادین را ایجاد کنند، و در سطح خُرد نیز موسسات و بویژه راهنمایان گردشگری هستند که میتوانند در عمل جاذبه های بالقوه کشور ما را به سرمایه های نمادین تبدیل کنند. در واقع راهنمایان گردشگری با همکاری موسسه های متبوع خویش میتوانند به کارآفرینان حوزه گردشگری تبدیل شوند.
پیشنهاد من این است که جمع بزرگ راهنمایان که در «نهمین گردهمایی راهنمایان گردشگری ایران» گرد هم آمده اند، برای تولید، حفاظت و ارتقای سرمایه های نمادینِ حوزه گردشگری هم پیمان شوند و گروهی از میان خودشان را مامور تدوین آیین نامهای برای این منظور کنند و سامانهای را برای ارتباط مستمر و شناسایی و ثبت جاذبههای بالقوه نمادین تاسیس کنند و در همکاری جدی با یکدیگر، دست به تولید انبوه سرمایه های نمادین در حوزه گردشگری بزنند. سیاستمداران ما گرفتارتر از آنند که فرصت کنند برای ما بیندیشند. آنان همین که فرصت کنند مانع درافتادن کشور به بحرانهای رکود، بیثباتی و ناامنی شوند به آنان دستمریزاد می گوییم. ما خود باید دست به کار شویم و آینده خود را بسازیم و این جز با عزم ملی و مشارکت همه ما در ساختن خشت خشت آینده ایران میسر نخواهد شد.
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری:
|
بنیاد آیندهنگری ایران |
دوشنبه ۱۲ آذر ۱۴۰۳ - ۲ دسامبر ۲۰۲۴
اقتصاد فراصنعتی
|
|