اقتصاد از چشماندازی زنانه
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[18 Apr 2019]
[ مریم یوسفیان]
پژوهشهای اقتصادیِ زنانهنگر تاریخی طولانی دارند، اما فقط چند دهه است که به عنوان مجموعهچشماندازهایی جدید شناخته شدهاند. آنچه امروز به نام اقتصاد زنانهنگر میشناسیم دهۀ ۱۹۶۰ در واکنش به الگوی بازار کار و مطالعات خانواده شکل گرفته است. تا پیش از آن، زنان و فعالیتهای سنتی زنان صرفاً درون خانواده تعریف میشدند.
فعالیتهای درون خانواده نیز جزو فعالیتهای «فراغتی» بهحساب میآمدند. مطالعات کار دستمزدی بر فعالیتهای مردان متمرکز بود و تولیدات خانواده خارج از محاسبات ملی قرار داشت و بهندرت «کار زنان» منبع سرمایهای دانسته میشد. به باور اکثر اقتصاددانان، زنان «کار»ی انجام نمیدادند که در محاسبات قرار بگیرد. به طور کلی زنان، فعالیتهای سنتی زنان، و رفاه زنان و کودکان نامرئی بودند.
در دهۀ ۱۹۶۰ موضوعات مرتبط با تبعیض جنسیتی و نژادی در بازار کار داغ بود. ایدۀ فعالیتهای بدون دستمزد خانوار همانند اوقات فراغت ریشه کرده بودند. مکتب نوین اقتصاد خانوار نیز میخواست نظریۀ «انتخاب عقلانی»۱ را به تصمیمات درون خانواده بسط دهد، اما اکثر پژوهشهای مربوط بیشتر در جهت توجیه نقشهای جنسیتیـسنتی زنان در خانواده و دستمزد پایین زنان در بازارهای کار بودند و تنها طیف محدودی از مشاغل پولی را به زنان اختصاص میدادند. بنا به استدلال اقتصاددانان نئوکلاسیکِ آن زمان، اختلاف در شکل سرمایۀ اقتصادی زنان و مردان و به تبع آن در انتخابهایشان ریشه در تفاوتهای ذاتی آنها در سلایق و توانمندی داشت. اقتصاددانان همینطور برای توضیح درآمد پایین زنان در بازار کار از تخصص آنها در کارخانگی استفاده میکردند و مسئولیتهای خانگی زنان را توجیهگر درآمد پایین آنها در بازار کار نشان میدادند. در این میان نگاه زنانهای به اقتصاد نبود تا توجیه مردانۀ عقلانی و منطقی قرارگیری زنان در طبقۀ دوم اقتصادی و وابستگی مالی زنان به مردان را زیر سؤال ببرد.
از دهۀ ۱۹۶۰، با ورود بیشتر زنان به حرفۀ اقتصاد، مردانه بودن جریانهای حاضر در محاسبات اقتصادی و به تبع آن تبعیضهای جنسیتی آشکار شدند. اقتصاددانان زن با ترسیم زندگیهای زنان و حمایت از مدلهای آنان با مطالعات تجربی دقیق نشان دادند ریشۀ بیشتر مدلهای مقبولیتیافته در اقتصاد جریان اصلی کلیشههای جنسیتی هستند. تلاش آنها همواره در مسیر مطالعۀ نقش جنسیت در اقتصاد از چشمانداز لیبرالی و نقد سوگیریهای مردانه در جریان اصلی اقتصاد بوده است. اقتصاد زنانهنگر تحلیلهای اقتصادی حاضر را که زنان در آن نادیده گرفته شده و در برخی موقعیتها سرکوبگری آنان تقویت شده به پرسش گرفته و با خلق پژوهشهایی نوین تلاش کرده است این نقصها/ کاستیها را برطرف کند. از دهۀ ۱۹۶۰ یعنی آغاز فعالیت اقتصاددانان زنانهنگر تا حال حاضر میتوان رد پای اقتصاد زنانهنگر را در اقتصاد خانوار، بازارهای کار،، توسعه، اقتصاد کلان، بودجههای ملی، اخلاق، مراقبت، و نیز تاریخ، فلسفه، روششناسی و حتی آموزش اقتصاد مشاهده کرد. از دهۀ ۱۹۹۰ نیز اقتصاد زنانهنگر رشتۀ تحصیلی مستقلی در زیرمجموعۀ اقتصاد است و در بزرگترین دانشگاههای دنیا تدریس میشود. به طور خلاصه اقتصاد از منظر زنانه میخواهد دانش نوینی پی افکند که جنسیت در آن دخالت بیشتری داشته باشد و پدیدههای اقتصادی از منظر «فرهنگ زنانه» یعنی ارتباطات غیرانتزاعی و احساسی و مراقبتی بررسی شوند.
نقد جریان اصلی اقتصاد
هرچند نارضایتی زنان از مطالعات دانشگاهی اقتصاد جریان اصلی ابتدا ریشه در غفلت و انحراف از تجربۀ زنان داشت، در اواخر دهۀ ۱۹۸۰ اقتصاددانان زنانهنگر نقدهای دقیقتری ارائه دادند. به گفتۀ آنها، زمانی که میخواستند سنت، روابط سلطه و پدیدههایی با ارتباطات انسانی فراوان را تحلیل کنند، مدلسازی انتخابیـنظریِ اقتصاد سنتی و تمرکز متعصبانۀ اقتصاددانان بر روشهای اقتصادسنجی و محاسباتی بستری تحمیلی برای آنها به وجود میآورد و به آنها اجازه نمیداد در این حوزهها مطالعه کنند. پس شروع به پرسش از تعریف جریان اصلی اقتصاد، تصویر «مرد اقتصادی» و ابزارهای روششناسی آن کردند. شاید بتوان انقلابیترین نماد اقتصاد زنانهنگر معاصر را پرسش از اهداف پژوهشهای اقتصاد جریان اصلی دانست: «مخاطب تفکر اقتصادی چه کسی است؟» و «این تفکر چگونه میتواند به زندگی انسان کمک کند؟»
در حالی که بیشتر نظریهپردازان زنانهنگر قبول دارند جریان اصلی اقتصاد میتواند بهبود یابد، برخی دیگر خواستار چیزی بیش از بازنگری صرف هستند. به نظر دستۀ دوم، که تعدادشان رو به افزایش هم است، پارادایم جریان اصلی اقتصاد مانع توصیف طیف وسیعی از پدیدههای اقتصادی بهویژه پدیدههای مرتبط با زنان میشود. حتی با ایجاد مدل اصلاحشده و بهبودیافتهای از جریان اصلی هم نمیتوان برخی از نگرانیهای زنان را مرتفع کرد، زیرا به نظر این دسته از متفکران محاسبات جریان اصلی در توصیف برخی پدیدهها، در مقایسه با رویکردهای روشنگرانه، با محدودیت و مقدوریت مواجهاند. از نظر آنها در اقتصاد سنتی مجموعۀ خاصی از ارزشها که بر عوامل مردانهنگر مانند خودمختاری، استقلال، عقلانیت، جدایی و انتزاع تاکید دارند بر عوامل زنانهنگر مانند وابستگی، ارتباط و تفکر غیرانتزاعی مرجح است. شالودۀ بسیاری از خصوصیات کلیدی مدلهای جریان اصلی را همین عوامل مردانهنگر شکل میدهند و نیز بازتابانندۀ دیدگاه جهان مردانه و مسلط هستند. مثلاً تأکید بر استقلال فردی همۀ توجهات را به محدودۀ بیرون از ارتباطات انسانی و پیچیدگیهای روابط وابسته سوق میدهد. علاوه بر این، مفهوم فرد به عنوان عاملیتی مستقل و شخصیتی واحد به گونهای تعریف شده است که فرد فقط در برابر نیازهای خود مسئول باشد. به طور کلی ساختار نظریهپردازی اقتصاد جریان اصلی همواره با تکیه بر تجربۀ افراد بالغ و مستقل ساخته میشود و نسبت به افرادی که زندگی آنها وابسته به تصمیمات دیگران است و استقلال محدودی دارند مانند کودکان، سالمندان و معلولان بیاعتناست.
طبق دیدگاه جریان اصلی، یک نظریۀ اقتصادی «مشروع» باید شکلی به خود بگیرد که با زبان ریاضی قابل تببین باشد. علاوه بر این از هرگونه احتمال نظریهپردازی دربارۀ موضوعاتی که بهروشنی از طریق پارادایم حاضر قابل توضیح نیستند جلوگیری میکند. مثلاً چگونگی تأثیر ادراکهای فرهنگی و هنجارهای اجتماعی بر زندگی اقتصادی بهندرت به عنوان ویژگی اصلی پژوهشهای اقتصادی جریان اصلی قرار میگیرند. چنین موضوعاتی بیشتر به حوزههای دیگر مانند جامعهشناسی محول میشوند. برعکس، توجه به این هنجارها یکی از اهداف اقتصاددانان با دیدگاههای زنانهنگر است. مثلاً، آنها نشان میدهند که برخی از تصمیمات مانند تصمیم یک مادر برای اینکه بیرون بیشتر کار کند یا به نوزاد خود شیر بدهد بهشدت تحتتأثیر عوامل اجتماعی و فرهنگی بهویژه محیطهای کاری است.
اقتصاددانان زنانهنگر همانطور که شروع کردهاند به بازسازی علم اقتصاد، به صورتی که رفاه برای همه را بیشتر قابل توجیه کنند، با تعریفی که نظریهپردازی اقتصاد را محدود میکنند به مبارزه برخاستهاند. مثلاً، آنها نشان میدهند که در پژوهشهای اقتصادی توجیهات نامطلوبی از وضعیت اقتصادی زنان ارائه میشود و ادعا میکنند که پایههای تاریخی اقتصاد ضد زنان است. میشل پاژول به پنج فرض تاریخی خاص دربارۀ زنان اشاره میکند که با فرمولهای اقتصادی ترکیب شدهاند و همچنان از آنها برای حفظ این ادعا استفاده میشود که زنان با هنجارهای مردان متفاوتاند و باید آنها را بیرون از محاسبات قرار داد،. این فرضها عبارتاند از:
– همۀ زنان ازدواج کردهاند یا در آینده ازدواج میکنند و همۀ زنان فرزند خواهند داشت؛
– همۀ زنان از نظر اقتصادی به مردان خانواده وابستهاند؛
– همۀ زنان خانه دارند (یا باید باشند) زیرا آنها قابلیت فرزندآوری دارند؛
– زنان در نیروی کار صنعتی غیرتولیدی هستند؛
– زنان غیرمنطقی و عوامل اقتصادی نامناسب هستند و نمیتوان به آنها در تصمیمسازی درست اعتماد کرد.
پرسش از اقتصاد جریان اصلی نه به این خاطر بوده است که مدلهای اقتصادی بیش از حد عینی هستند بلکه از این روست که از منظر زنانه به اندازۀ کافی عینی نیستند. مدلهایی که در اقتصاد سنتی با فرض برابری همۀ انسانها در منابع و انتخابهایشان شروع میشوند به دلیل عدم شناسایی طیف گستردهای از تأثیرات مهم بر زندگی زنان مانند هنجارهای جنسیتیشدۀ اجتماعی، ممانعتهای فرهنگی از مشارکت کامل زنان در زندگی اقتصادی، نبود توازن قدرت در روابط، اجبار و تهدید به خشونت، جنسیتزدگی نهادهای اجتماعی و قانونی، و تبعیضهای مختلف تحریف میشوند. همچنین این مدلها تنها به موضوعات خاصی از زنان توجه دارند و به طور کلی بسیاری از موضوعات چشمگیر برای زنان در تحلیلهای اقتصادی کنار گذاشته میشوند. این موضوعاتِ نادیدهگرفتهشده به طرز نامطلوبی بر جنبههایی از زندگی اقتصادی زنان بازتاب مییابند و حتی شرایط نقد از زندگی اقتصادی را در هالهای از ابهام فرومیبرند. برای همین بسیاری از اقتصاددانان زنانهنگر تأکید میکنند که در تحلیل یک پدیدۀ اقتصادی لازم است از رهیافتهای مفهومی استفاده شود که از مفروضهای محاسباتی فراتر برود.
برخی دیگر از اقتصاددانان زنانهنگر، در مسیر توجه به تنوع زیستی انسانها، خواهان حرکت دانش اقتصاد به سمت پاسخدهی به پرسشهای مهمتر جمعیتی بزرگتر هستند. مثلاً، از نظر جولی نلسون، برای نیازمندان پرسش از چگونگی تأمین نیازهای انسان الزام بیشتری دارد تا پرسش از نحوۀ شناخت خواستها و و انتخابهای انسان. همینطور تلاش برای ارزیابی رفاه بشر بسیار سودمندتر از ارزیابی خروجی تولید است. بنابراین، به طور کلی، طرح مباحثی با اهداف زنانهنگر مستلزم بازبینی در مفهومسازی است. برخی از مهمترین نوآوریهای نظری پژوهشهای اقتصاد زنانهنگر به طبقهبندیهای مفهومی در اقتصاد سنتی مانند فردیت، عاملیت، خانواده و شغل است. در مسیر این مبارزه، اقتصاددانان زنانهنگر ساختار مفروض بین ارزشهای اجتماعی و بازار را میشکنند و زندگی اقتصادی را با توجه به تنوعهای نادیدهگرفتهشدهای که بر درک اقتصادی زنان تأثیرگذار است بازتعریف میکنند.
کار خانگی، کار بدون دستمزد، فعالیتهای غیربازاری
تاکنون پژوهشهای مهمی به کوشش اقتصاددانان زنانهنگر صورت گرفته است که به فهم اقتصادی بهتری از موضوعات بهویژه حوزۀ اقتصاد کار کمک کرده است. هر جایی که اقتصاددانان زن در کاهش سوگیری جنسیتی در دانش اقتصادِ جریان اصلی مشارکت داشتهاند، حساسیت به موضوعاتی مانند سیاست جداسازی شغلی، تبعیض در استخدام و شکاف دستمزدی جنسیتی نیز دیده میشود. اقتصاددانان زنانهنگر، با هدف قرار دادن ریشهها، تحلیلهایی از نقش جنسیت در بازارهای کار و خانواده ارائه دادهاند. مطالعات بیشماری بر عَرضۀ کار دستمزدی زنان، تبعیض بازار کار و خاستگاه تفکیک شغلی صورت گرفته است. برخی از این زنان از نظریههای جریان اصلی و مدلهای اقتصادسنجی برای بررسی شکاف دستمزد بین زنان و مردان و توضیحات احتمالی آن استفاده کردهاند. برخی دیگر با سنجش توانمندیِ ابزارهایی که میخواهند علتهای مهم نابرابری را روشن کنند از پژوهشهای روبهرشد در ساختارهای نهادی، سیاسی و اجتماعی مرتبط با بازارهای کار و جنسیت حمایت میکنند. به طور کلی این مطالعات میخواهند هم به سنجشهای کیفی از کار دست یابند و هم خواهان افزایش توجه به کار رایگان در طراحی سیاستها هستند.
موضوع ارزشگذاری بر کار رایگان موضوعی جنجالی در میان دیدگاههای زنانهنگر باقی مانده است. برخی تلاش میکنند که از روشهای هزینهـجایگزین یا هزینهـفرصت برای ارزشهای مالی کار رایگان در خانه استفاده کنند. از نظر برخی دیگر این روشها به سمت کتمان حقیقت پیش میروند زیرا دستمزدها به دلیل تبعیض پایین نگه داشته میشوند. هنوز برخی معتقدند که پرداختن به این موضوعات باعث شده است که توجهات از عدم دسترسی زنان به پول واقعی و قدرت منحرف شود.
بِستی واریور سال ۱۹۶۹ در کتاب راهنمای کارگران خانگی۲ نشان داد کار خانگی زیربنا و ضامن بقای تمامی معاملات اقتصادی است، هرچند بدون دستمزد است و در تولید ناخالص داخلی قرار نمیگیرد. به نظر واریور، آنچه که امروز به عنوان علم اقتصاد ارائه میشود، پایهای در واقعیت ندارد چون مبانی زندگی اقتصادی را از محاسبات خود بیرون میگذارد. آن مبانی مبتنی بر کار زنان ساخته میشود.
با این حال بدنۀ درحالرشد اقتصاد زنانهنگر به دنبال روشهایی بود که با استفاده از آنها بتواند کار خانگی بدون دستمزد را در ارزیابیهای تولید ملی، برآورد توزیع درآمد با توجه به شدت زمان کار، و ارزیابی تولید سرمایۀ انسانی قرار دهد. مارلین وِرینگ در ۱۹۸۸ کتابی با عنوان اگر زنان به حساب میآمدند: رویکردی نوین به اقتصاد زنانهنگر۳ نوشت. این کتاب نقد نظاممند و پیشگامانهای از سیستم محاسبات ملی و استانداردهای ملی برای اندازهگیری رشد اقتصادی ارائه داد. ورینگ در این کتاب استانداردهای بینالمللی در محاسبۀ رشد اقتصادی را نقد کرد و محاسبه نشدن کار خانگی و نیز ارزش طبیعت در محاسبات تولید ناخالص داخلی را، بهدلیل تولیدی نبودن آنها، زیر سؤال برد. وی در کتاب توضیح میدهد که چگونه حذف فعالیتهای غیربازاری در سیستمهای محاسبات ملی به انتخاب آزاد و طراحی استاندارد محاسبات ملیای وابسته است که به طور ضمنی این فعالیتها را حذف کرده است. حتی برخی از کشورها مانند نروژ که کار خانگی رایگان را از نیمۀ اول قرن نوزدهم در تولید ناخالص داخلی قرارداده بودند از ۱۹۵۰ بنا به دلایلی پیچیده آن را از استانداردهای ملی خود خارج کردند.
ده سال پس از انتشار کتاب جنجالبرانگیز ورینگ، سازمان ملل مجاب شد در تعریف «تولید ناخالص داخلی (GDP)» بازنگری کند، تعدادی از کشورها کار خانگی را در محاسبات خود قرار دادند و این کتاب منبع آموزشی رشتۀ اقتصاد فمینیسیتی شد.
با این حال، با وجود ارائۀ طرحهای ابتکاری در زیرشاخههای رشتۀ اقتصاد در دانشگاهها مانند اقتصاد عام و توسعه برای فهمیدن کار بدون دستمزد، هنوز نظریههای متداول اقتصاد برای ترکیب کردن بینشهای این فعالیتها در چارچوبی دانشگاهی شکست میخورند. کارهای بدون دستمزد بهندرت با مدلهای اقتصاد اصلی و ارزیابیهای سیاسی ترکیب میشوند، اگرچه پژوهشها نشان میدهند که چنین نادیده گرفتنها بدون آسیب نیستند. تحلیلهای اقتصادیِ مطرحشده برای ارزشگذاری کار بدون دستمزد از طریق تبعیض یا فقدان گزینههای استخدامی جایگزین حمایت میشوند. با بیارزش کردن کار بدون دستمزد، افراد نمیتوانند آرزوها و خواستهای وابستگانشان را برآورده کنند.
باروری
پرسش از ازدواج، طلاق، باروری و رفاه کودکان از چشمانداز زنانهنگرها دور نمانده است. باروری در چارچوب اقتصاد جریان اصلی نادیده گرفته شده است، زیرا در این چارچوب انسان بهمثابۀ موجودی بالغ ظهور میکند، در حالی که باروری در پژوهشهای زنانهنگر حوزۀ روبهرشدی است. مطالعات اقتصادی اواخر دهۀ ۱۹۹۰ شامل مباحثی چون شیر دادن مادر به بچه، برنامهریزی خانوادگی، رحم اجارهای، والدین جانشین، ناباروری، و مرگ نوزاد است. تعدادی از اقتصاددانان پا را فراتر از مدلهای چانهزنی مبتنی بر نظریۀ انتخاب گذاشتهاند تا موضوعات قانونی، اجتماعی و روانشناختی مرتبط با رفاه و تصمیمگیری درون خانوار را بررسی کنند. پژوهشها بیشتر در جهت پاسخ به این پرسشها شکل گرفتهاند: چگونه نهادها، هنجارهای فرهنگی، و عملکردهای کسبوکاری بر تصمیمات شغلی زنان باردار تأثیر میگذارند؟ چگونه انتظارات در مورد تقسیمبندی جنسی مناسب کارخانگی یا مشروعیت بخشیدن به شغل مادران در بازار کار میتواند بر موفقیت زنان در بازار تأثیر بگذارد؟ تاکنون پژوهشهایی دربارۀ تأثیر باروری بر خروجیهای اقتصادی از طریق تأثیرات واسط هنجارهای اجتماعی و نهادهای سیاسی و حقوقی صورت گرفته است. هدف این پژوهشها بررسی تأثیر متقابل سیاستهای متمایل به سمت مادری، مرخصی خانوادگی و مراقبت از کودکان بر اقدامات کسبوکاری با اثرگذاری مثبت بر موفقیت نسبی زنان در نیروی کار پولی بوده است.
اقتصاد مراقبتی
فعالیتهای حمایتی شکلهای مختلفی به خود میگیرند: توجه به نیازهای احساسی، شیر دادن مادر به نوزاد، مراقبت از کودکان، مراقبت از سالمندان، آشپزی، برطرف کردن نیازهای افراد خانواده و سایر کارهای مرتبط با امور خانه. این فعالیتها در بسیاری از فرهنگها (شاید هم همه) فعالیتهایی کمارزش نسبت به فعالیتهای پولساز هستند. درون خانوادهها، درآمد مالی غالباً ارزشمندتر از فعالیتهای رایگان حمایت از افراد خانواده تلقی میشوند، حتی زمانی که پولی برای رفع این نیازها خرج نشود. از نظر اقتصاد زنانهنگر، کار مراقبتی شامل همۀ وظایف ملازم با تیمارداری است که نقطۀ کانونی توسعۀ اقتصادی و رفاه بشر تلقی میشوند. این اقتصاددانان هر نوع کار مراقبتی با دستمزد و بدون دستمزد را مطالعه میکنند. آنها نشان میدهند که زنان به طور نامتوازنی عهدهدار کارهای مراقبتی شدهاند. سابین اوهارا استدلال میکند که مراقبت زیربنای همه فعالیتهای اقتصادی و اقتصادهای بازار است. او نتیجه میگیرد که جملۀ «هر چیزی نیاز به مراقبت دارد» نهفقط انسان که حیوانات و اشیا را هم شامل میشود. وی تأکید میکند که پایداری خدمات مراقبتی با حمایت اقتصاد رسمی تضمین میشود.
نانسی فولبر، اولین اقتصاددانی که مفهوم مراقبت و کار مراقبتی را وارد ادبیات اقتصاد زنانهنگر کرد، نیز بر بازاندیشی مدلهای موجود رشتۀ اقتصاد در روابط خانوادگی متمرکز شده است. وی در ۲۰۰۱ کتابی با عنوان قلب نامرئی: علم اقتصاد و ارزشهای خانوادگی۴ نوشت. این کتاب نتیجۀ سالها مطالعۀ فولبر دربارۀ روشهای توزیع مسئولیتها و جبران خدمات کسانی است که از دیگران مراقبت میکنند. وی در این کتاب بر شناسایی روابط بین فردی با خانواده و دیگران تأکید میکند که اغلب مبتنی بر فعالیتهای ارزشمندی مانند مراقبت از خانواده و برطرف کردن نیازهای عاطفی آنهاست. از نظر او، این فعالیتها به دلیل وضعیت غیر بازاری بودن، از دید اقتصاددانان و به طور کلی جوامع پدرسالاری که مردان در آن قدرت بیشتری دارند، بیارزش تلقی میشوند. زیرا آنان عموماً فرض میکنند که طبیعت، خانواده و «اَبَرمادر» خودبهخود هر نوع مراقبتی را که لازم است فراهم میآورند. به نظر فولبر، کمیت و کیفیت مراقبت از دیگران زیر فشار روزافزون اقتصادی قرار دارد.
توسعه، اقتصاد کلان و بودجههای ملی
اقتصاددانان زنانهنگر نوآوریهایی در تحلیل اقتصادهای ملی و جهانی داشتهاند. آنها مطالعات مؤثری نیز به منظور افزودن تولیدات بدون دستمزد به تولید ناخالص داخلی و تحلیل بودجههای دولتی در مسیر ایجاد برابری جنسیتی در حوزههای توسعهیافته انجام دادهاند. اقتصاددانان زنانهگر تعریف توسعۀ اقتصادی بر حسب صنعتی شدن و رشد تولید ناخالص داخلی را به پرسش گرفتهاند و در عوض موضوعاتی مانند رشد، رفاه و توانمندیهای بشر را مطرح کردهاند. بسیاری از آنها تغییرات صورتگرفته در وضعیت زنان در دورههای انتقال از سوسیالیسم و دیگر اشکال بازسازیشدۀ اقتصاد کلان را مطالعه کردهاند. همچنین تأثیرات سیاستهای اقتصادی تعدیل ساختاری و لیبرالیزاسیون تجارت جهانی و سرمایهگذاری را از منظر زنانه بررسی کردهاند. مثلاً، در برنامههای ریاضت اقتصادی که با کاهش هزینههای تأمین اجتماعی همراه است زنان و مردان بسته به میزان مشارکت اقتصادیشان تأثیرات متفاوتی میپذیرند. غالباً این برنامهها سریعترین اثر را بر روی زنان میگذارند، زیرا از زنان انتظار میرود که کارهای مراقبتی را بدون دستمزد به جای دولت انجام دهند.
یکی از اولین کارها در این حوزه را ایستر باسِراپ انجام داده است. او در ۱۹۷۰ کتابی با عنوان نقش زنان در توسعۀ اقتصادی۵ منتشر کرد و در آن به طور نظاممند تأثیرات دگردیسی کشاورزی، صنعتی شدن و دیگر تغییرات ساختاری را در زندگی زنان بررسی کرد و نشان داد که این تغییرات بر درآمد زنان اثر منفی داشته است. این کتاب بنیانی برای ادعایی بزرگتر شد: «زن و مرد به روشهای متفاوت از طوفان شوکهای اقتصاد کلان، سیاستهای نئولیبرالی و نیروهای جهانی شدن عبور میکنند.»
رفاه
اولویت پژوهشهای زنانهنگر ارائۀ ارزیابیهای بهتر از رفاه کلی و رفاه نسبی گروههای خاص است. آنها همچنان که بر تولیدی بودن بسیاری از فعالیتهای بدون دستمزد اصرار میورزند، تأکید دارند که اقتصاد باید بر رفاه همۀ افراد جامعه متمرکز شود. زیرا رشد در رفاه کلی همیشه همراه با خروجیِ بیشتر پیش نمیرود. علاوه بر اینکه با مقایسۀ گروههای مختلف با یکدیگر مانند زن با مرد، کودک با بالغ و قومیتها با یکدیگر دیده میشود که رفاه در جامعه میتواند بسیار نابرابر توزیع شود. قصور در محاسبۀ فعالیتهای غیربازاری یا بیتوجهی به نقش چنین عواملی باعث شده تا بارِ کاری بیشتری که بسیاری از زنان به نسبت مردان متحمل میشوند از دید اقتصاددانان و سیاستگذاران پنهان بماند. علاوه بر این، آنها از گرایش موجود در مقالات اقتصادی انتقاد میکنند که همۀ خانوادهها میتوانند به حداقل سطح رضایت از رفاه به کمک بهینهسازی منطقی دستیابند، در حالی که شواهد چیز دیگری را نشان میدهد. بسیاری از اقتصاددانان زنانهنگر معتقدند که اقتصاد باید کمتر بر سازوکارهایی مانند درآمد یا نظریههایی مانند سودگرایی متمرکز شود و بیشتر به مفهوم چندبُعدی رفاه شامل درآمد، سلامت، آموزش، توانمندی و موقعیت اجتماعی بپردازد. آنها استدلال میکنند که موفقیت اقتصادی را نمیتوان صرفاً با کالاها یا اندازۀ رشد تولید ناخالص داخلی اندازهگیری کرد، بلکه باید با رفاهِ بشر سنجید. برای ارزیابیِ رفاهِ کلی درآمدِ کل کفایت نمیکند، زیرا باید به نیازها و حقوق فردی هم توجه شود. به همین دلیل اقتصاددانان زنانهنگر در جهت مطالعۀ سلامت و بهداشت، طول عمر، دسترسی به امکانات، آموزش و عوامل مرتبط با اینها حرکت میکنند. برای اندازهگیری رفاه، به طور کلی، برخی دیگر از این اقتصاددانان به جای تولید ناخالص داخلی بدیلهای ایجادشدۀ دیگری مانند شاخص توسعۀ انسانی را توصیه کردهاند. شاخص توسعۀ انسانی۶ شاخصی ترکیبی است برای سنجیدن موفقیت در هر کشور، در سه معیار پایه از توسعهٔ انسانی: زندگی طولانی و سالم، دسترسی به دانش و معرفت، و سطح زندگی مناسب.
موضوع دیگری که نگاه زنانهنگر بر آن تأکید بسیار دارد وضعیت مایملک زن مانند زمین یا خانه است، زیرا به نحو چشمگیری بر اِعمال خشونت خانگی بر او مؤثر است، در حالی که اشتغال تأثیر چندانی در این امر ندارد. اموال غیرمنقول عزت نفس و امنیت اقتصادی زنان را بالا میبرد و موقعیتهای پسرفتۀ آنها را تقویت میکند، همچنین گزینههای انتخابی آنها را افزایش میدهد و قدرت چانهزنیشان را بیشتر میکند.
روششناسی
اقتصاددانان زنانهنگر نشان میدهند دیدگاههای روششناسی اقتصاد مرسوم نمیتوانند توضیح دهند چرا با ورود زنان و سایر گروههای بهحاشیهراندهشده به درون محاسبات اقتصادی، پژوهشهایی که با موضوعات مرتبط با جنسیت ارائه میشود از استحکام نظری بیشتری برخوردارند. این اقتصاددانان حتی مفاهیم سنتی مستحکم و ریشهای را، بهویژه در روشهای استدلالی، تحقیقات تجربی و بازنمایی نظری، به پرسش میگیرند. به طور کلی اقتصادادنان زنانهنگر خواهان توسعۀ تمامی روشهای اقتصادی هستند، به طوری که روشهای انتخابی برای ساخت بینشها کاربردی و مفید باشند. آنها با انتقاد از استفادۀ تنها از دادههای «عینی» و استفادۀ بیش از حد از روشهای کمّی توصیه میکنند که اقتصاددانان تحلیلهای خود را با کمک مجموعۀ دادههای سایر رشتهها و بهرهگیری بیشتر از روشهای کیفی غنی سازند. هدف آنها خلق یک روششناسی «ذهنی» نیست، بلکه شامل کردن تمامی دیدگاهها ازجمله نگاه زنانه در روششناسی موجود است و این فقط با شناسایی همۀ توصیفات موجود دربارۀ پدیدههای جهان که از چشماندازی متأثر از عوامل اجتماعی نشئت گرفته باشد صورت میپذیرد. به نظر این دسته از اقتصاددانان، نظریههای اقتصادی جریان اصلی که ادعای ارائۀ اصول جهانشمول را دارند همان چشمانداز مردانه را با پوششی از «نگریستن از ناکجا»۷ ارائه میدهند. بنابراین برای توصیف پدیدههای اقتصادی نیاز است منابع بسیار متنوعی از مجموعۀ دادهها در نظر گرفت زیرا این امر به جایگزینی چشمانداز اخلاقی به جای ناظر بیطرف منجر میشود.
در آخر اینکه تردید اقتصاد زنانهنگر دربارۀ تصویر مرد اقتصادی باعث شکل گرفتن نوع جدیدی از تفکر در فضای اقتصاد شده است. تحلیل روابط قدرت و روابط مراقبتی، که در ابتدا با مطالعۀ کار زنان در خانواده شروع شد، به سمت موضوعات مرتبط با روابط بین انسانی در سرتاسر اقتصاد گسترش یافته است. یافتههای زنانهنگر در اقتصاد زیستمحیطی نشان میدهند که چگونه با فرایندهای طبیعی مانند زنان به گونهای رفتار شده است که آنها در تفکر اقتصاد سنتی نامرئی هستند و آزادانه از آنها بهرهبرداری میشود.
........
زنان امروز
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری:
|
بنیاد آیندهنگری ایران |
دوشنبه ۱۲ آذر ۱۴۰۳ - ۲ دسامبر ۲۰۲۴
اقتصاد فراصنعتی
|
|