صنعتداری یا صنعتیشدن؟
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[17 Dec 2015]
[ عباس شاکری]
عباس شاکری.رئیس دانشکده اقتصاد دانشگاه علامهطباطبایی
ماهیت دنیای صنعتی، به گونهای است که همه کشورها در معرض آن قرار میگیرند و بسته به نوع عملکرد و وضعیت اقتصادی- اجتماعیشان باید الزامات آن را بپذیرند؛ بنابراین همه جوامع باید با ابتکار عمل و برنامهریزی و به طور فعال، به سمت صنعتیشدن گام بردارند و آثار فراوان مثبت آن را برای خود ایجاد کنند، وگرنه باید پذیرای اثرات منفی و زیانبار آن باشند، چراکه برخورد انفعالی با صنعتیشدن، با تشدید وابستگی، بیشترشدن فاصله با کشورهای توسعهیافته صنعتی، آلودگیهای وسیع زیستمحیطی و فقر همراه خواهد بود. باید توجه داشت که صنعتیشدن با داشتن حتی انبوهی از بنگاههای صنعتی (با بهرهوری پایین، وابسته و غیررقابتپذیر) کاملا متفاوت است. صنعتیشدن الزامات فکری، فرهنگی، ملی، اجتماعی و اقتصادی خاص خود را دارد که کشورها باید در یک فرایند تدریجی و تاریخی، آنها را ایجاد کنند. برای حرکت به سمت یک اقتصاد صنعتی، باید از طریق تنظیمات و برنامهریزیهای توسعهای عمل کرد و تعامل میان بخشها، اندازه آنها در مراحل مختلف تاریخی توسعه و صنعتیشدن را تنظیم و نظارت کرد. پیش از تولید انبوه صنعتی، بخش کشاورزی و صنعت باید به عنوان دو بخش مکمل و تقویتکننده و نه دو بخش متضاد و جایگزین، با هم تعامل داشته باشند؛ برای مثال مازاد محصول، پسانداز و نیروی انسانی کشاورزی برای توسعه صنعتی استفاده شود و روشهای نوین صنعتی در بخش کشاورزی استفاده شود. بخش خدمات قبل از شتاب بهرهوری و تحقق تولید انبوه، چندان زمینه گسترش ندارد. اساسا بخش خدمات باید تقویتکننده بخشهای صنعتی و کشاورزی باشد، نه محدودکننده آن. در کشور ما قبل از صنعتیشدن و قبل از شتاب بهرهوری و تولید انبوه صنعتی، بخش خدمات (بخش باکیفیت و ضروری و بخش بیکیفیت و مزاحم) بیشازاندازه لازم خود گسترش یافت و در بعضی موارد، بهجای تقویت تولید صنعتی، به مانع و مزاحم آن تبدیل شده است. در فرایند صنعتیشدن و دستیابی به تولید رقابتپذیر صنعتی، ترکیب اندازه و نوع صنایع هم بسیار بااهمیت است که در کشورمان به آن توجه نشده است. بهطورکلی برای پیشرفت و توسعه، باید اندازه و تعامل بخشهای کشاورزی در صنعت و خدمات، به گونهای باشد که هر سه همدیگر را تقویت کنند و مکمل هم باشند، همچنین باید نوع صنایع به گونهای باشد که در یک فرایند رقابتآمیز تاریخی، دستیابی به توسعه را امکانپذیر کند؛ بنابراین ترکیب صنعت درباره صنایع ماشینسازی و صنایع مادر، صنایع ساخت و کارخانهای، صنایع ساخت کالا و صنایع با مقیاسهای بزرگ، متوسط و کوچک، بسیار بااهمیت است و باید با توجه به برنامهریزی و تنظیمات توسعهای، تنظیم و سازماندهی شود؛ یعنی دولتها با برنامهریزی و جهتدهی و نظارت و ایجاد صنایع مادر، ماشینسازی، صنایع بزرگ به ساختار کارخانهای کمک کنند (نه اینکه الزاما دولت خود آنها را ایجاد کند) و با ایجاد فضای مناسب، موجب گسترش صنایع ساخت کالا و خدمات به صورت درونزا و خودجوش باشند؛ بنابراین باید نقشه آمایش سرمایهگذاری، به لحاظ نوع ساختار و اندازه، تهیه و اجرا شود. تنظیمات بخشی و درونبخشی، مسئلهای است که آدام اسمیت هم بر آن تأکید داشته و روستو بهایندلیل اسمیت را برنامهریز توسعه مینامد.
اما امروز ترکیب صنایع ما اینگونه نیست. ما صرفا با صرف منابع فراوان، به ایجاد کارخانه و کارگاه صنعتی اقدام کردهایم و به ترکیب و تنظیم و سازگاری آنها هیچ توجهی نداشتهایم. صنایع ماشینسازی ما ضعیف و وابسته است، صنایع مادر رقابتپذیر نیستند. در ساخت کالاهای سرمایهای و تجهیزات هم وضعیت مناسبی نداریم؛ حتی به مکانیابی بنگاههای صنعتی هم بیتوجه بودهایم و بدون اجرای آمایش سرمایهگذاری صنعتی و بیتوجه به یک نقشه راه کلی، در هر نقطهای یک بنگاه صنعتی ایجاد کردهایم و بیتوجه به منابع آب، قابلیت دسترسی به بازار، قابلیت دسترسی به شبکه حملونقل و بازار مصرف و ... کارخانه تأسیس کردهایم. اینها موضوعاتی است که در برنامه ویژه توسعه باید به آن توجه شود. امروزه مسلم است که کشور، بدون آمایش سرمایهگذاری صنعتی و بدون مکانیابی صحیح و بدون رعایت الزامات مقیاس و مکانیابی و پیوندهای میانصنعتی، صنعتی نمیشود و صرف منابع فراوان برای صنعتیشدن فقط به داشتن انبوهی از صنایع غیررقابتپذیرِ وابسته ورشکسته و منسوخ میانجامد.
ازآنجاکه صنعتیشدن در یک فضای بینالمللی انجام میشود و در یک فرایند پربار و حساس تعامل با دنیای خارج اجرا میشود، باید استراتژی تجاری مناسب در یک توالی زمانی مشخص برای آن تدارک و اجرا شود. در ابتدا باید با روشهای سنجیده و برنامهریزیشده جایگزین واردات، زمینههای ساخت ماشینآلات و صنایع کارخانهای و کالاهای سرمایهای و واسطهای کشور را ارتقا داد. استراتژی جایگزین واردات (به شکل صحیح آن) یکی از ضرورتها و الزامات تاریخی توسعهیافتگی و صنعتیشدن است. اساسا استراتژیهای تشویق صادرات و جایگزینی واردات، بدیل و رقیب هم نیستند، بلکه دو مرحله ضروری و مکمل با توالی روشن در فرایند صنعتیشدن بهشمار میروند و در این توالی، از حیث تاریخی، جایگزینی واردات بر تشویق صادرات، مقدم است. گاهی به غلط این دو روش را رقیب هم قلمداد میکنند و یکی را انتخاب و دیگری را رد میکنند. تأکید ما این است که اگر صد سال هم استراتژی جایگزین واردات انجام شده است، اما رد اجرای آن غلط و نامناسب بوده است، کشور چارهای جز اجرای صحیح یک دوره جایگزینی واردات ندارد. از ابتدای اجرای برنامه اول توسعه در سال ١٣٦٨، زمینههای قانونی برای تجارت آزاد فراهم شد؛ اما به شرایط موجود صنایع هیچ توجهی نشد و از این مهم غفلت شد که ما سیاست ناموفق جایگزین واردات را فقط در مورد کالاهای مصرفی اجرا کردهایم و در مورد کالاهای سرمایهای، تجهیزات و ماشینآلات حساس و کالاهای واسطهای همچنان وابستهایم و چارهای نداریم که جایگزینی واردات را درباره این صنایع اجرا کنیم. با درآمدهای نفتی در نیمه دهه ١٣٨٠ واردات آزاد و قاچاق به حدود ٨٠ میلیارد بالغ شد و در همه زمینهها تولید رقابتناپذیر صنعتی، ما را ضعیف و زمینگیر کرد. در دوره برنامه تعدیل اقتصادی، بدون توجه به این الزامات مبنایی و تنها از طریق چند متغیر قیمتی، به دنبال صنعتیشدن و توسعه بودهایم. این امر موجب شده که نه صنعتی شویم و نه در مسیر رشد قرار گیریم و صنایع موجود هم زمینگیر و تضعیف شوند. حال هم که با رکود شدید مواجه شدهایم، باز با همان نگاه سطحی قیمتی از طریق سیاستهای قیمتی در پی علاج هستیم؛ درحالیکه با روشهای قیمتی (بدون ایجاد بسترهای اجتماعی و اقتصادی) نه صنعتی شدهایم و نه میتوانیم مشکلات روزمره اقتصادی را حل کنیم و هر روز با ارائه آمارهای ضعیف، ادعا میکنیم از رکود خارج شدهایم و درعینحال هرچند مدت یک بار، اعلام میکنیم برای برونرفت از رکود، برنامههای اساسی داریم؛ بنابراین مناسب است در آستانه تدوین برنامه ششم توسعه به این نکته مبنایی بیشتر توجه کنیم.
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری:
|
بنیاد آیندهنگری ایران |
دوشنبه ۱۲ آذر ۱۴۰۳ - ۲ دسامبر ۲۰۲۴
اقتصاد فراصنعتی
|
|