ديدگاههای سه گانه درباره محركهای آينده نگاری.
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[10 Sep 2017]
[ حسن کریمی فرد]
چكيده
آينده نگاري از دهه90 با استقبال فراواني در سطح جهاني روبه رو شد وبسياري ازدولتهاوبخش خصوصي به انجام آينده نگاري رو آوردند.دريک تعريف روشن آينده نگاري را مي توان گردهم آوردن بازيگران کليدي (بخش دولتي، خصوصي و دانشگاهي) عرصه علم و تکنولوژي براي ترسيم آينده هاي مطلوب و امکان پذير، که موجب تلاش همان بازيگران براي تحقق چنين آيندهاي ميشود، دانست. تا کنون دلايل مختلفي براي علاقهمندي بخش عمومي وخصوصي را به انجام آينده نگاري يادآور شدهاند. ما محرک هاي آينده نگاري را از ديدگاه بن مارتين،کينان وآتيلا هاواس بررسي ميکنيم.
مقدمه
بشر از گذشته مايل به گمانهزني و پيش بيني دربارة آينده خود بوده است.شايد بتوان گفت که اين کار به اندازه عمر بشر ديرينگي داشته باشد. در نيمه دوم سده بيستم فعاليت هاي پيش بيني، به شيوه اي علمي،منظم وحساب شده در حوزه تکنولوژي و مسايل اجتماعي، ابتدا از سوي دو کشور آمريکا وژاپن،انجام شد و ازحدود دودهه پيش، دانش آينده نگاري بر مبناي همين تجربهها و آگاهيها بنا نهاده شد. در واقع تفاوت پيش بيني وآينده نگاري رامي توان به اين صورت ساده توضيح داد که پيش بيني تمايل به استفاده از اطلاعات گذشته براي ترسيم آينده را دارد، در حالي که آينده نگاري تاکيد خود را بر ترسيم آينده هاي مطلوب و امکانپذير مي گذارد. بعد از دو دهه، آينده نگاري به يکي از ابزارهاي مهم سياست گذاران، در تمامي حوزه ها، براي کمک به سياست گذاري و تصميم گيري تبديل شده است . اروپا، آمريکا و ژاپن به طور گسترده اي از اين ابزار براي جويا شدن نظرات متخصصان مختلف، نزديک کردن ديدگاههاي مختلف به يكديگر، ايجاد اجماع و يا کسب نظر اکثريت استفاده كرده، برمبناي دانش و آگاهي کسب شده از اين آيندهنگاريها، اقدام به تعيين چشم اندازها و سياستگذاري مي کنند. پس ازانجام موفق آينده نگاري دراين کشورها، دولتهاي بسيار ديگري راه آنها را پيمودند.ما در اين مقاله در پي پاسخ به اين پرسش هستيم که: چرا آيندهنگاري، در دنياي امروز با اين همه رويكرد و علاقهمندي مواجه شده است؟
آينده نگاري
آينده نگاري را ميتوان به عنوان فرايندي سيستماتيک براي نگاه ميان مدت تا بلند مدت به آينده علم، تکنولوژي ومسايل اجتماعي که منتج به سياست گذاري در زمان حال مي شود، دانست. بن مارتين آينده نگاري را به عنوان فرآيندي که شامل تلاش سيستماتيک براي نگاه به آينده بلند مدت علم ، تکنولوژي، اقتصاد و سياست، با هدف شناسايي حوزههاي پژوهش استراتژيک و ايجاد تکنولوژي عام (ژنريک) که ميتوانند بيشترين منافع اقتصادي و اجتماعي را فراهم سازند تعريف کرده است. (Martin 2002). بر اساس تعريف بن مارتين، مي توان به 5 جنبه مهم آينده نگاري اشاره کرد:
1. تلاش براي نگاه به آينده بايد سيستماتيک باشد، تا بتوان آن را آينده نگاري ناميد.
2. آينده نگاري معمولاً به بلندمدت که معمولاً خارج از افق برنامه ريزيهاي معمولي به شمار مي آيد، مي انديشد؛ بنابراين افق زماني فعاليتهاي آينده نگاري، بين 5 تا 30 سال را دربر ميگيرد.
.3فشار علم/تکنولوژي بايد در توازن با کشش بازار باشد. آينده نگاري تکنولوژي نبايد به تنهايي زير سلطه مسايل مرتبط با علم و تکنولوژي قرار داشته باشد، بلکه بايد توجهاتي به عوامل اجتماعي و اقتصادي (که براي شکل دادن به نوآوريها مهم شناخته شده اند) نيز داشته باشد.
.4آينده نگاري بر روي تکنولوژيهاي عام در حال ظهور، در جايي که مورد قانوني براي حمايت دولت وجود دارد، تمرکز ميکند.
.5آثار اجتماعي بايد مورد توجه قرار بگيرند و بايد از تمرکز صرف بر روي مسايل مربوط به خلق ثروت اجتناب ورزيد.
همين نکته باعث شده است که بسياري از فعاليتهاي اخير آينده نگاري، از ابتدا بر پايه يک مشکل انجام شوند (به عبارت بهتر: فعاليتهاي آينده نگاري مشکل محور شده اند) وبه عنوان مثال بر روي مسايلي، مانند: جلوگيري از جنايات، جوامع سالمند و ... تمرکزمي کنند. (ناظمي و قديري، 1385) لوک جرجيو آينده نگاري را به عنوان: ابزار سيستماتيکي براي ارزيابي پيشرفتهاي علمي و تکنولوژيک که تأثير زيادي بر روي قابليت صنعتي، ايجاد ثروت و کيفيت زندگي دارد (Cameron, Lveridge, 1996) تعريف کرده است. از تعاريف ديگري که براي آينده نگاري گفته شده است مي توان به تعريف زير اشاره کرد. فورن آينده نگاري را: فرايندي سيستماتيک و مشارکتي براي گردآوري اطلاعات (دربارة) آينده و ايجاد چشم انداز ميان مدت تا بلندمدت براي اثرگذاري بر تصميمات زمان حال و انجام فعاليتهاي مشترک (Grun, 2003) مي داند.
خاستگاه آينده نگاري
دانش آينده نگاري از تلاقي 3 جريان سياست گذاري، برنامه ريزي و آينده انديشي بوجود آمده است. شکل (1) چگونگي شکل گيري آينده نگاري را نشان مي دهد.
محرکهاي آينده نگاري
از دهه 90 به بعد، آينده نگاري با استقبال فراواني (از سوي دولتها، بنگاهها و....) روبه رو شد و بسياري از دولتها به انجام آينده نگاري روي آوردند. بن مارتين، مايکل کينان و آتيلا هاواس دليل اين امر را ناشي از موارد مختلفي بدينگونه ميدانند:
محرکهاي آينده نگاري، از ديدگاه بن مارتين
بن مارتين محرکهايي را که باعث جهش علاقهمندي به آينده نگاري شده در 5 عامل بررسي ميکند:
1. افزايش رقابت
دنيا به طور فزاينده اي به سمت رقابتي تر شدن گام بر ميدارد. بازيگران جديد اقتصاد جهاني در آسيا، آمريکاي لاتين، اروپاي شرقي ومرکزي ظهور کرده اند. ظهور بازيگران جديد باعث افزايش رقابت درسطح جهاني شده است. با حرکت اقتصاد کشورها به سمت اقتصاد، دانش محور وابستگي به نوآوري و تکنولوژيهاي در حال ظهور بيشتر ميشود که اين عامل خود باعث نياز به پژوهشهاي استراتژيک ميشود. مشکلي که در اينجا آشکار ميشود اين است که انجام پژوهشهاي استراتژيک و زير بنايي باعث ميشود که بنگاهها متحمل ريسک يا هزينه زياد شوند. بنابراين دولتها بايد بخشي از مسئووليتهاي مالي را بر عهده بگيرند، اما دولتها نيز نمي توانند در تمامي اين حوزهها سرمايه گذاري کنند. براين اساس بايد تعدادي از حوزه هاي مهمتر انتخاب شوند؛ آينده نگاري فرايندي است که به چنين انتخابي کمک مي کند. (Miles,2003)
2. افزايش محدوديتها بر هزينه عمومي
محدوديتهاي وارد شده بر هزينه عمومي را مي توان در:
1. افزايش جمعيت و افزايش سطح توقعات عمومي، بويژه در حوزه هاي بهداشتي، آموزشي و رفاه اجتماعي؛
2. محدوديتهاي پذيرفته شده سياسي که به واسطه معاهدات و کنوانسيونهاي مختلف بر کشورها وارد ميشود. به عنوان مثال مي توان به فشار سازمان تجارت جهاني در مورد تعرفه ها اشاره کرد؛
3. کاهش درآمدهاي ارزي به واسطه کاهش قيمت در وضعيت رقابتي (Martin, 2002) جستجو کرد. اما دولتها براي افزايش قابليت رقابت، کاهش مخارج و پاسخگويي به توقعات، نيازمند تکنولوژيهاي در حال ظهور ميباشند. توسعه تکنولوژيهاي در حال ظهور خود منوط به سرمايه گذاري در بخش تحقيق و توسعه مي باشد.
از آن جايي که اقدام به تحقيق و توسعه در هر حوزهاي بار مالي فراواني بر دوش دولت ميگذارد، دولتها ناچار به اولويت بندي هستند. آينده نگاري ابزاري براي کمک به شناسايي اين اولويتها است.
3. افزايش پيچيدگي
عامل ديگري که محرک آينده نگاري شده افزايش پيچيدگي است. افزايش تعداد عوامل درگير در موضوعها و نيز نزديکتر شدن تعاملات و روابط درون سيستمي ميان اين عوامل، باعث شده است که در تصميم گيري، فاکتورهاي بسياري در نظر گرفته شود. از جمله عواملي که بايد در نظر گرفت، ميتوان به موارد زير اشاره کرد:
- سيستم جهاني، منطقه اي، ملي ومحلي و بين هر يک از اين موارد و موسسات جهاني،
- پژوهش و تکنولوژي از يک سو و اقتصاد، سياست، فرهنگ و محيط زيست از سوي ديگر،
-بخش خصوصي و عمومي (دولتي)،
-تکنولوژيهاي مختلف و ادغام (ترکيب) تکنولوژيک به گونهاي ويژه اهميت دارد. اغلب، مهمترين نوآوريهاي راديکال زماني بوجود ميآيند که دو يا چند جريان مجزاي پيشين از تکنولوژي، با يکديگر ترکيب ميشوند،
-توليد کنندگان مختلف دانش.
اين نکته را هميشه بايد در نظر داشت که دامنه وسيعي از توليدکنندگان دانش وجود دارد که ابهام قابل ملاحظهاي در مرزهاي نهادي (رسمي) بين آنها وجود دارد (يعني بخشهاي صنعتي و دانشگاهي).
به اين ترتيب رشد تعاملات ميان سيستم ها باعث مي شود، نيازمنديهايي به اين گونه مورد توجه قرار گيرد:
- درک بهتر از سيستم هاي پيچيده،
- سياستهاي انعطاف پذير، سيستم و پاسخها،
-ابزارهاي سياستي براي پيوند ميان بازيگران، نيازها و ارزشها،
-افزايش و اثر بخش کردن شبکه ها، همکاريها و مشارکتها،
-شفاف بودن مرزهاي ميان مسئوليتهاي هيأتهاي ملي، منطقه اي و جهاني و سياستهاي مربوط به هر يک از اين مسئوليتها. (Martin 2002, Miles,2003)
4. افزايش اهميت قابليت علم و تکنولوژي
يکي از نکات مهم در اين بحث، تمايز ميان مهارت و دانش است. امروزه دانش عملي و تکنولوژيک به مثابه يک منبع استراتژيک براي شرکتها و کشورها ميباشد. در بسياري از مطالعات سياست گذاري علم که انجام شده، توجه به اهميت دانش ضمني به اندازه دانش کدبندي شده آشکار ميشود. از مشخصات دانش ضمني اين است که به آساني قابل انتقال نمي باشد. مسئله ديگر اين است که ما به مهارتهاي گسترده سيستماتيک جديد مانند رويکردهاي ميان رشتهاي، شبکه سازي و همکاري نياز داريم. آينده نگاري با توسعه اين مهارتها، شبکه سازي و همکاري ميان بازيگران باعث دستيابي ما به دانش ضمني ميشود.
5. تغيير قراردادهاي اجتماعي ميان علم و تکنولوژي از يک سو و جامعه از سوي ديگر
حدود 40 سال پيش، پس از جنگ جهاني دوم، مدل رانش علم، مدل غالب در سياست گذاري علم و تکنولوژي بود. بر اساس اين مدل، پيشرفت در پژوهشهاي پايه اي باعث افزايش فرصت در پژوهشهاي کاربردي ميشد و در حقيقت امکان توسعه تکنولوژيهاي جديد و نوآوري را فراهم ميکرد. اما دولتها دربارة اينکه منافع حاصل از اين نوع پژوهشها به چه ميزاني ودر کدام شاخه بروز ميكند و يا دستيابي به نتايج کاربردي چه زماني خواهد بود آرامش داشتند. افزايش رقابت صنعتي و محدوديتهاي بودجهاي، عواملي بودند که دولتها را محاسبه گر كردند و حکومتها خواهان آگاه شدن از منافع منتج از سرمايه گذاريهاي خود ومشخص شدن زمان دستيابي به اين منافع بودند. آينده نگاري به مثابه يکي از شيوه هاي پيوند ميان جوامع علمي، اين فرصتهاي پژوهشي را همراه با نيازهاي صنعتي و اجتماعي در ارتباط با تکنولوژيهاي جديد و نوآوري پيگيري ميکند. موفقيت در استفاده و کاربردي کردن علم وتکنولوژي به طور فزايندهاي وابسته به ايجاد شبکه هاي مؤثر ميان صنعت، دانشگاه و مراکز پژوهشي است. آينده نگاري مي تواند به ايجاد و تقويت اين گونه از ارتباطات و پيوندها کمک کند.
محرکهاي آينده نگاري از ديدگاه مايکل کينان
مايکل کينان محرکهاي آيندهنگاري را به اين گونه مورد بحث قرار ميدهد (Keenan, 2003):
1. ظهور شيوه هاي نوي سياست گذاري
درک روبه رشدي از اين مسئله که جهان به صورت پويايي پيچيده تر ميشود، ايجاد شده است. اين عامل باعث ميشود که دانستن همه چيزهاي مورد نياز درمورد دخالت سياست گذاري موفق براي هيچ سازماني امکان پذير نباشد. به عبارت ديگر حکومتهاي بسياري پذيرفته اند که دانش مورد نياز براي دخالت سياستگذاري موفق در بين بازيگران مختلف، تقسيم (توزيع) شده است. به نظر مي رسد كه فعاليت آينده نگاري با گستردگي و تأکيدي که بر روي فرآيندها دارد، بخشي از اين تغيير جهت باشد.
2. تمايل فزاينده به هوش آينده نگر
يکي از دلايل منطقي که براي اجراي آينده نگاري (بويژه در سطح منطقهاي و بخشي) مطرح است، دربارة توسعه هوش آينده نگر بين بازيگران سيستم مي باشد. اين دليل منطقي به توسعه فضايي (به لحاظ مکاني مثلاً براي پوشش حوزههاي ناشناخته، بازارهاي بالقوه و ...) و زماني (براي مثال تشويق تفکر بلند مدت) چشماندازها، منجر ميشود. اين چشم اندازهاي جديد، شناختي از فرصتها و تهديدات محتمل را ايجاد ميكنند. باور غالب اين است که کمپانيها و سياست گذاران يا ساير بازيگران سيستمي که به اين سلاح مجهز شدهاند، بهتر ميتوانند در برابر دامنه کلي از پيشامدهاي آينده عمل کنند.
3. ايجاد اتحادهاي حمايتي
يکي از دلايل مهم انجام آينده نگاري، توانايي آن براي بسيج گروههاي ناهمگون بازيگران به دور يک چشم انداز واحد است.
به عنوان مثال اگردرحال حاضر مسئله ويژهاي به صورت استراتژيکي مهم به نظر برسد از آينده نگاري مي توان نه تنها براي افزايش آگاهي اهميت آن مسئله، بلکه براي بسيج سهامداران کليدي براي انجام اعمال (اقدام) جمعي استراتژيک استفاده كرد.
4. اثرات قيل وقال و دنباله روي
هنگامي که کشوري فعاليت آينده نگاري را انجام ميدهد، کشورهاي رقيب دنبال كردن راه او را الزامي ميدانند. علاوه بر اين، عمليات سازمانهاي بين المللي مانندUNIDO نقش قابل توجهي در اين زمينه ايفا کرده است (گفتني است که نخستين کارگاه آينده نگاري در ايران با حمايت UNIDO در سال 1384 برگزار شد).
5. اثر هزاره
دولتها در تمام جهان تلاش كردند تا دست كم در ظاهر هم که شده، خود رادر حال آماده سازي براي رويارويي با فرصتها و چالشهاي سدة 21 نشان بدهند. اين عامل نيز مي تواند تا حدودي افزايش فوق العاده مطالعات آينده نگاري را نشان دهد.
محرکهاي آينده نگاري از ديدگاه آتيلاهاواس
آتيلاهاواس محرک هاي آينده نگاري را که باعث استقبال گسترده از آيندهنگاري شده است اين گونه بر مي شمارد. (Havas,2002)
1. روبهرو شدن با چالشهاي پيچيده
سياست گذاران در دنياي امروز با چالشهاي پيچيده اي روبه رو مي باشند، چرا که عوامل اجتماعي – اقتصادي در توصيف مسائلي که داراي اهميت استراتژيک مي باشند، مانند:
- قابليت رقابت (در سطح ملي براي جذب استعدادها (تواناييها) و سرمايه در سطح بنگاه براي حفظ و افزايش سهم ملي و بين المللي از بازار)،
- کيفيت زندگي (بهداشت، آموزش، تغييرات جمعيتي بويژه افزايش جمعيت سالمند و نيازهاي خاص اين افراد، كشمكشهاي اجتماعي، محدود كردن جنايت و ....)
- آموزش و يادگيري در طول زندگي (نيازهاي جديد براي سيستم هاي آموزشي، ابزارها و روشهاي نويي که بطور عمده بر اساس تکنولوژي اطلاعات بنا نهاده شده اند، نيازهاي فزاينده به ارتباط و همکاري متقابل بين شغلي)،
- نابرابريهاي منطقهاي، با يکديگر ارتباط متقابل دارند.
2. جهاني شدن
تغييرات گسترده تکنولوژيک و سازماني، همانند اهميت روبه ا فزايش قابليت هاي يادگيري و استفاده از دانش، به طورگسترده اي قواعد بازي راتغيير داده است. بنابراين دولتها مجبور هستند بخشي از وظايف گذشته خود را کنار بگذارند و مسئوليتها و وظايف تازه اي را عهده دار شوند. بنگاهها نيز بايد به دنبال يافتن استراتژيهاي جديد، براي حفظ وارتقاي قابليت رقابتي شان در اين محيط باشند.
3. انواع شبکه ها و خوشه ها
انواع گوناگون خوشه ها و شبکه ها (تجارت– آکادمي، تجارت – تجارت هم در سطح ملي و هم فراملي) و ساير انواع همکاري به عاملي کليدي در خلق، انتشار و بکارگيري دانش و تکنولوژيهاي جديد، در نتيجه برآوردن نيازهاي اجتماعي و دستيابي به موفقيت اقتصادي، تبديل شدهاند.
4. تغييرات تکنولوژيکي سريع
پيش از آنکه سياست گذاران بتوانند کاملاً با مکانيسم هاي کاري (مفيدي) از تغييرات تکنولوژيکي آگاه شوند و از تبعات اجتماعي اقتصادي اين تغييرات مطلع شوند تاسياستهاي مناسبي را تدوين كنند، اين تغييرات رخ ميدهند.
5. متوازن کردن بودجه ها
دولتها پس از روبه روشدن با فشارهاي فزاينده سياسي و اقتصادي به سختي تلاش مي كنند تا بودجه هايشان را، در حالي که از ماليات ها مي کاهند، متوازن سازند. بنابراين دولتها نيازمند اين هستند که هزينههاي عمومي را کاهش دهند و درعين حال پاسخگويي درمقابل اينکه پول ماليات دهندگان را چرا و به خاطر چه موضوعي هزينه كردهاند؟ در جوامع دموکراتيک از اهميت بيشتري برخوردار شده است.
6. دغدغه هاي اجتماعي درباره تکنولوژيهاي نو
سياست گذاران همچنين مجبورند با دغدغه هاي فزاينده اجتماعي در مورد تکنولوژيهاي نو روبه رو شوند (بويژه دغدغه هاي اخلاقي و امنيتي در مورد بيوتکنولوژي، ترس از بيکاري و محروميت اجتماعي به واسطه انتشار سريع، توسط تکنولوژيهاي اطلاعاتي و ارتباطاتي). هاواس نتيجه مي گيرد که سياستگذاران در تلاش براي يافتن راه حل هايي براي اين چالشها، نيازمند بهره گيري از روش هاي مشارکتي شفاف، که نگاه روبه جلو را در دستور کار خود قرار ميدهد، خواهند بود. او معتقد است که: آيندهنگاري ابزار اثر بخشي در اين زمينه است. او معتقد است که: کشورهاي در حال توسعه علاوه بر مشکلات ياد شده مسايلي مانند از دست دادن بازارهاي پيشين، قابليت رقابت شکننده بين المللي، کيفيت به نسبت پايين زندگي، فرار مغزها و .... روبه رو مي باشند. بنابراين از آينده نگاري مي توان به عنوان ابزاري مفيد دراين تلاشهاي بهم مرتبط براي حل مشکلات بهره برد.
نتيجه گيري
بشر از گذشته به دنبال اين بوده است که بتواند آينده خود را گمانهزني و پيش بيني کند.از نيمه دوم سده بيستم فعاليت پيش بيني به صورت منظم تر ودقيق تري انجام شد، تا اين که در اوايل دهه 90پيش بيني، در تلفيقي با دانشهاي سياست گذاري وآينده انديشي به ايجاد آينده نگاري انجاميد. بشر به اين نتيجه رسيده است که دنياي امروز بسيار پيچيده شده است ودانش نيز به طور گسترده اي پخش شده است به گونهاي که بشر چاره اي جز اين ندارد که براي تصميم گيري موفقيت آميز، در هر حوزه اي، از دانش متخصصان وذينفعان آن حوزه استفاده کند.آينده نگاري در اين دو دهه به دلايلي ، مانند: افزايش رقابت،افزايش محدوديتها برهزينه هاي دولتي، ايجاد اتحاديههاي حمايتي،جهاني شدن، روبهرو شدن با چالشهاي پيچيده و... با اقبال و علاقهمندي بسياري روبه رو شده است.نگارنده اميدوار است که انجام فعاليت آينده نگاري در ايران نيز به طور منظم،در حوزه هاي مورد نياز، انجام گيرد وبه يک فرايند،ونه فعاليتي يک باره،تبديل شود.
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری:
|
بنیاد آیندهنگری ایران |
دوشنبه ۱۲ آذر ۱۴۰۳ - ۲ دسامبر ۲۰۲۴
اندیشمندان آیندهنگر
|
|