نقد کتاب هلال، ویلیام،2021 ، فراسوی دانش چگونه فنآوری، عصر آگاهی را پیش می برد.
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[01 Feb 2022]
[ وحید وحیدی مطلق]
Book Review: Halal, William (2021) Beyond Knowledge:
How Technology Is Driving an Age of Consciousness; Foresight Book
نوشته: وحید وحیدی مطلق
دبیر کل فدراسیون جهانی آینده پژوهی
https://wfsf.org/director
واشنگتن دی سی، آمریکا
31 ژانویه 2022
داستان این کتاب برآمده از داستان یک آینده پژوه فرزانه و بالغ در هشتاد سالگی است که درها را به روی امکان آگاهی جهانی و بلوغ تمدن بشری باز می کند. ویلیام هلال یک نویسنده برجسته و معتبر و استاد دانشگاه است که در زمینه آینده پژوهی کار می کند و در طول سالیان متمادی به طور مداوم در ارتقای کیفیت روش شناسی و محتوای آینده پژوهی سهم موثری داشته است.
فراسوی دانش عنوان اصلی کتاب اوست و به یک سوال بسیار مهم می پردازد: در چند دهه آینده، و به طور خاص تا سال 2050، در نتیجه مستقیم انقلاب فناوری چه اتفاقی می افتد؟ به بیان دیگر، ماهیت و ویژگی های انقلاب بعدی چیست و ما از دوران گذار چه می دانیم؟
ما بسیار خوش شانس هستیم زیرا او موضع ایدئولوژیک خود را در طیف سیاسی معمول از چپ به راست آشکارا بیان می کند. هلال از همان ابتدا تصریح می کند که از سیاست میانه رو و مرکز گرا حمایت می کند و به وظیفه چالش برانگیز تشخیص بحران بزرگ جهانی از دیدگاه منحصراً چپ گرا یا راست گرا نزدیک نمی شود.
به عنوان مثال، او به یک نسخه بهبود یافته از سرمایه داری به نام شرکت مشارکتی باور دارد که فراتر از مسئولیت پذیری اجتماعی عمل می کند. حمایت از سرمایه داری با توجه به وابستگی او به یک مدرسه بازرگانی و مدیریت در پایتخت ایالات متحده، واشنگتن دی سی، تعجب آور نیست. در واقع او معتقد است که شرکتها، علیرغم تمرکزشان بر سودآوری در یک فضای نفس گیر رقابتی، در واقع میتوانند تغییر کنند و به رفاه کلی جامعه کمک کنند، به ویژه اگر توسط نوعی دولت کمتر فربه و پاسخگو تنظیم شوند. آنها همچنان منبعی اساسی برای نوآوری های پیشرفته خواهند بود که بسته به بلوغ و خرد سیاره ای، بسیار مفید یا مضر خواهند بود.
از سوی دیگر، اگرچه او یک مسیحی کاتولیک بزرگ شده است، اما از علم و معنویت مدرن استقبال می کند و از این رو به ادیان سازمان یافته سنت گرا و بنیادگرا شدیدا انتقاد می کند. انقلاب ذهنی یا روحی و دگرگونی فضای درونی باطنی که به گفته او منادی عصر آگاهی خواهد بود، آشکارا به یک تجربه شخصی و سکولار مربوط می شود و در درجه اول توسط طیف وسیعی از انقلاب های فناوری هدایت می شود و بویژه دسترسی جهان شمول به آموزش عالی با کیفیت را متحول می کند. این رویکرد او را در سنت آینده پژوهی انتگرال، تلفیقی و کل نگر و نزدیک به حلقه های روشنفکری به رهبری کن ویلبر و ریچارد اسلاتر قرار می دهد.
با این حال، انتخاب او از بین سنت ها و مکاتب آینده پژوهی کاملا روشن است. ویلیام هلال از نظر روششناسی و سنتی که مفروضات زیربنای چارچوبهای آینده پژوهی او را تعیین میکند، اساساً از سیستمهای پیشبینی تجربی، علمی، مبتنی بر شواهد و متخصص محور پیروی میکند. این یکی از مولفه های مهم و کلیدی کتاب او است. در این کتاب به مخاطب فرصتی نادر داده می شود تا از خروجی یک سیستم مدیریت اطلاعاتی و تجزیه و تحلیل جمعی که برآمده از بینش های حرفه ای گروه نخبه ای از ناظران و تحلیلگران است، استفاده کنیم. این سیستم، پیشبینیهای کلیدی در مورد روندهای شناخته شده مربوط به نرخ پذیرش فناوری مطابق نمودار S شکل در افقهای زمانی خاص، با درصد احتمالات مشخص شده و سطح عدم قطعیت در بخشهای مختلف صنعتی مانند انرژی و محیط زیست، فناوری اطلاعات، اقتصاد دیجیتال، تولید و رباتیک، پزشکی و بیوژنتیک، حمل و نقل و فضا به ما می دهد. اسکن منابع اطلاعات و سیگنال های تغییر، روندهای خوشهبندی شده و مفهومسازی کلان اساس رویکرد قابلتوجه او در ساخت نظریه داده بنیاد است. آنچه از جمعآوری دادهها در بیشتر موارد پدید میآید، مبتنی بر شواهد، معقول و منطقی است و هم برای متخصصان و هم برای افراد عادی قابل فهم و پذیرش است.
دستاورد فکری دوران طولانی مدت ویلیام هلال در حیطه تخصصی مدیریت فناوری و آیندهنگاری شرکتی، توسعه نمودار چرخه تکامل او است که مراحل متوالی تکامل اجتماعی را از زمان مهبانگ و عصر زمینشناسی منتهی به عصر دانش و فراتر از آن تجسم میکند و در نهایت در عصر فراتر از سیاره و عصر فضا به اوج خود میرسد. هلال برخلاف اکثر متخصصان آیندهپژوهی شرکتی به رتبه محدود و بالای آن دسته از آیندهنگارانی میپیوندد که به تاریخ کلان جهان و چالش فکری شناسایی الگوها یا قوانین گسترده و عمیق تغییر در مقیاس جهانی اهمیت میدهند.
تز اصلی او این است که انقلاب های کنونی دیجیتال و هوش مصنوعی به اتوماسیون کارها و مشاغل دانش بنیان روتین کمک می کنند، و در نتیجه یک مرحله آگاهی بالاتر را در آماده سازی برای بازار کار آینده که با کارها و مشاغل خلاقانه ای مانند رهبری، نوآوری، چشم انداز سازی، خردورزی و سایر کارکردها یا کیفیت های بالاتر ذهن انسان توصیف می شود، امکان پذیر می کند. علاوه بر این، در آینده شناخت علمی بسیار بیشتری از ذهن، آگاهی، روح و معنویت انسان وجود خواهد داشت که در ترکیب با فن آوری های آگاهی، نوید بخش جهان اخلاقی و تمدن بشری متحد و بهتر می شود. چنین چشم انداز یا پیش بینی آینده، خروجی مستقیم چارچوب تکاملی است که در نمودار چرخه تکامل او بازتاب می یابد. این نمودار در واقع ما را به یاد سایر نظریه پردازان کلان تاریخ می اندازد که به آینده بلندمدت کل جهان می اندیشند.
با این حال، یک جنبه تا حدودی مشکل ساز یا بحث برانگیز این کتاب، انتخاب کلمه آگاهی به عنوان محور اصلی کل بحث است. او کاملاً استادانه به بررسی و شناسایی قلب مشکل بحران کنونی جهانی می پردازد که عبارت است از حماقت، جهل و اطلاعات نادرست در عصر دسترسی آسان و گسترده به دانش و امکانات حیرت انگیز هوش مصنوعی برای تولید و نگهداری دانش. اما دو نقطه ضعف کلیدی در کتاب وجود دارد که جذابیت آن را به افراد دارای تخصص و سابقه در مدیریت، کسب و کار، نوآوری و علاقهمندان به فناوری پیشرفته محدود می کند.
اول از همه، هلال، علیرغم تلاشش برای روشن کردن مشروعیت علمی تحقیق و توسعه در حوزه روح و معنویت، انتخاب معرفت شناختی روشنی به نفع گفتمان یا سنت تجربی و علمی دارد که سنت غالب در ایالات متحده آمریکاست.
هلال در واقع یک متفکر دکارتی است، او در صفحه 61 به دکارتی بودن رویکرد خود اشاره می کند و از این مکتب یا سنت خاص حمایت می کند. با این حال، طیفی گسترده از فلسفههای رقیب وجود دارند که به سادگی مفروضات دکارتی در مورد ذهنیت را نمیپذیرند، بویژه اینکه آگاهی ذهنی فراتر از دانش عینی است.
هلال می پذیرد که دانش های عینی وجود دارند و همه حوزه های ذهنی مانند ارزش ها، اهداف، عقاید، باورها، احساسات، امیال، عواطف و به قول خودش در صفحه 29 توشه ذهنی آشفته، برنامه های شخصی، منافع شخصی، مواضع سیاسی، آرمان ها و غیره همگی خارج یا فراتر از دانش هستند. بنابراین، نسخه ارائه شده او برای مقابله با بحران بلوغ فکری جهانی باید از مسیر نوعی تغییر هدفمند آگاهی یا حوزه ذهنی در سطح شخصی بگذرد. اما این به سختی نقطه عزیمت قابل قبولی برای محققان با دیدگاه ها و وابستگی های متفاوت در فلسفه و روانشناسی است. به عنوان مثال امانوئل کانت، گئورگ هگل، فردریش نیچه، دیوید هیوم، توماس کوهن و پاول فایرابند را در نظر بگیرید.
من نمی گویم سنت فکری هلال درست یا علمی نیست. بنابراین اساساً هیچ مشکلی با آن ندارم. اما می گویم فلاسفه دیگر و پیروان آنها هستند که مانند او فلسفه غالب دکارتی را نمی پذیرند. دیدگاه کانتی را در نظر بگیرید که میگوید ابژههای تجربه و ماهیت اشیا آنگونه که خودشان هستند برای ما ناشناخته هستند. یا حتی فایرابند رادیکال تر که می گوید دانش علمی صرفاً آگاهی ذهنی است.
بنابراین دیدگاه های متعددی وجود دارد. برخی از کارشناسان برجسته آینده نگر مانند توماس لومباردو فیلسوف-روانشناس که به آینده پژوه تبدیل شده است به طور گسترده درباره چنین تکثر فلسفی و بحث تاریخی بین فیلسوفان و روانشناسان در مورد قطبیت ذهنیت در مقابل عینیت و نقش آن در نظریه دانش بحث کرده اند و متاثر از تفکر تائویستی شرقی به یک رابطه وابستگی متقابل یین و یانگ هستی شناختی می رسند. اریک اوورلند، همچنین بر روی دیدگاه گرایی یا چشم انداز باوری در آینده پژوهی کار کرده است. این اصل معرفتشناختی که ادراک و معرفت یا دانش از چیزی همیشه مقید به دیدگاههای تفسیری ناظران آن است.
دوم، ویلیام هلال مانند توماس لومباردو، با شجاعت در متن جامعه مذهبی ایالات متحده آمریکا، اصل تکامل یا فرگشت را به عنوان یک نیروی محرکه اساسی پیشران تحولات آینده انتخاب می کند و به آن اهمیت بالایی برای دستیابی به بلوغ و خرد در دنیای یکپارچه آینده می دهد. اما او تاریخچه تکامل آگاهی در ایالات متحده و به ویژه جنبش هیپی ها یا همان عصر جدید یا معنویت عصر نو در دهه 1970 را پوشش نمی دهد. او فقط در صفحه 33 به طور خلاصه به معنویت عصر نو اشاره می کند و می گوید آنها فقط بر خوب بودن متمرکز بودند در حالی که آگاهی باید شامل نفرت، درگیری، مناقشه، تنازع و توهم نیز باشد. برای خواننده کاملاً روشن نیست که شباهت ها و تفاوت های کلیدی بین عصر آگاهی، انقلاب ذهنی و معنوی پیش روی ما که قبل از آغاز نظم جهانی و عصر فضا در دهه 2050 رخ خواهد داد، و عصر نو و ضد فرهنگ شناخته شده و به خوبی ثبت شده در تاریخ آمریکا چیست. آموزه ها و رفتارهای عصر نو معنوی برای اکثر آمریکاییها، بیشتر به معنی پذیرش دیدگاههای شرقی، بودایی، تائوئیستی، عرفانی و صوفی و همچنین پذیرش فرهنگ استفاده از مواد مخدر و روانگردان است. هلال در واقع به دو مولفه کلیدی سبک زندگی نمادین در معنویت عصر نو یعنی استفاده از داروهای روانگردان و لذت جنسی آزادانه به مثابه تجربه معنویت در فهرست فن آوری های آگاهی در صفحه 139 اشاره می کند.
این در واقع یک انتقاد سازنده خوب است، زیرا شاید در نسخه بعدی کتاب به او کمک کند تا تمایز بهتری بین معنویت غیر مذهبی خویش با نوعی معنویت ایجاد کند که توسط جنبش تاریخی عصر نو در ایالات متحده رخ داده است. فکر میکنم خواننده ها مشتاق باشند بدانند که چه چیزی در معنویت او با دوره تاریخی معنویت عصر نو متمرکز بر مواد مخدر، عشق و سکس و موسیقی و رهاشدگی تفاوت دارد. اگرچه انتظار نمی رود که هر نویسنده ای در کتابی درباره آگاهی شرح کاملی از کل تاریخ آگاهی و معنویت ارائه دهد.
بنابراین، انتخاب اصطلاح عصر آگاهی، به عنوان چیزی که فراتر از عصر دانش قرار دارد، فقط حجم خوانندگان کتاب را به افرادی که دارای سابقه فناوری، تجارت، کسب و کار و مدیریت هستند محدود می کند.
شاید عنوان تا حدودی بهتر می توانست عصر آگاهی جهانی یا سیاره ای باشد، چرا که تأکید بر تحول جهانی به سوی بلوغ و خردورزی پیام کلیدی در سراسر کتاب است، اگرچه انتخاب خودم قطعاً آگاهی سیاره ای برای فاصله گرفتن از اصطلاح جهانی شدن خواهد بود. زیرا ذهنیت جهانی شدن و انترناسیونالیستی اغلب در تقابل با ایدئولوژی های ملی گرا، قومیت گرا ویا مذهبی افراط گرا ارائه می شود.
آیندههای سیارهای جایگزین و آگاهی سیارهای کلمات مورد علاقه من هستند و شاید در ویرایش های بعدی کتاب هلال به گسترش احتمالی کل ایده مطرح شده کمک کند. این نه انتقاد است و نه ضعف، بلکه پیشنهادی برای توسعه بیشتر و تکیه بر ایده فرهنگ و آگاهی سیاره ای است. اگر هلال در سراسر کتاب از اصطلاح آگاهی جهانی یا سیاره ای استفاده می کرد، بسیار بهتر بود و مشکل کمتری داشت زیرا از این طریق او از بکارگیری اصطلاح آگاهی به تنهایی اجتناب می کرد که موضوع بحث و اختلاف نظر بزرگ تری است. اصطلاح آگاهی سیاره ای مربوط به دوران سیاره ای، شهروندی جهانی، جهان وطنی و ظهور دوره بعدی تمدن بشری است.
انتخاب دیگر ممکن است عصر پسا دانش باشد و نه عصر آگاهی یا عصر معنویت جدید، دقیقاً به همان روشی که در مورد اقتصاد پسانفت، جامعه فراصنعتی یا پسا صنعتی یا نظریه دانش پسا مدرن صحبت می کنیم. این ممکن است ویلیام هلال را حتی به سایر گروههای آیندهنگر مانند ضیاء الدین سردار نزدیکتر کند که درباره دوران پسا عادی یا پست نرمال مینویسند و مانند او به درستی دوره گذار یا آستانه کنونی را با پیچیدگی، آشوب و تناقض مشخص میکنند.
با توجه به استعاره اولیه هلال یعنی مرحله گذار یک نوجوان به سمت بالغ شدن و بنابراین حرکت به سمت تمدن سیارهای بالغتر، حتی میتوانیم از اصطلاحات تثبیتشدهتر در انسانشناسی و مردم شناسی یعنی عصر آستانگی استفاده کنیم. چالش بسیاری از آینده پژوهان و متفکران کلان تاریخ که به درستی به ماهیت تغییرات در مقیاس بزرگ و مراحل بعدی تکامل اجتماعی-تکنولوژیکی اشاره می کنند این است که نمی توانند به راحتی برای مرحله بعدی یک نئولوژیسم یا عبارت مصطلح جدید بسازند. در این زمینه ویلیام هلال نیز مانند ضیاء الدین سردار مستثنی نیست.
هلال دارای دیدگاهی جسورانه برای آینده تمدن بشری است که با مجموعه ای غنی و جامع از شواهد غیرقابل انکار پشتیبانی می شود و با توجه به خوش بینی او در صورت تغییر مسیر تفکر و عمل در زمان مناسب می توانیم از بدترین سناریوهای ممکن در دهه های آینده جلوگیری کنیم، سیاره زمین را از تغییرات اقلیمی هولناک نجات دهیم و حتی مانند آینده پژوهانی همچون وندل بل و اریک اوورلند، ما را به سمت ارزش های جهانی، دیدگاه گرایی جهانی، هویت مشترک فرهنگی-اجتماعی جهانی و اخلاق جهانی فرا می خواند. چنین ارزش های جهانی الهام گرفته از خدایان زن و اخلاق زنانه است. پیام جلد کتاب، تصویر زنی که سیاره زمین را در دست دارد، به این موضوع نظر دارد. در واقع اخلاق و ارزش های جهانی باید دربرگیرنده مولفه هایی مانند دلسوزی، آئین و پیمان مهرورزی، همکاری نزدیک تر به جای تنازع و رقابت شدید، و قدردان گوناگونی عقاید و پذیرش تنوع فرهنگ های انسانی، اصول دموکراتیکتر برای اداره شرکتها، فراتر رفتن از قطبیت گمراه کننده مصنوعی در مقابل طبیعی مثلا در حیطه هوش و آگاهی، و استفاده از پتانسیل گسترده فناوریهای اطلاعاتی و دانش پیشرفته برای گذار موفقیتآمیز از عصر آستانگی باشد.
ایده های ویلیام هلال درباره عصر آگاهی سیاره ای و هویت سیاره ای برای من شخصا بسیار تاثیر گذار هستند. به ویژه، تأکید او بر اینکه افراد باید ذهن خود را آگاهانه پرورش دهند و آن را با قصد آگاهانه تکامل دهند و محصور به جبر جغرافیا و تربیت خاص خاستگاه فرهنگی تمدنی محدود خود نمانند، همان تجویزی که توماس لومباردو آن را تکامل هدفمند آگاهی می نامد. در واقع تک تک سایبورگهای خردمند، یعنی انسانی که برای کسب آگاهی بیشتر و عمیق تر خود را با پیشرفته ترین فناوری ها ادغام و یکپارچه می کند، ممکن است در هم افزایی با یکدیگر تاثیر بزرگ تر تمدن سازی را از مسیر ارائه ساختارهای اجتماعی نو و فرهنگهای جدید و ارزش های دلخواه در چند دهه آینده به ارمغان بیاورند. اگر از جهان بینی سنتی که عمدتاً از اساطیر، ادیان و خدایان باستان الهام گرفته شده فاصله بگیریم و به جای آنها باورهای فکری و معنوی مدرن و متکثر را قرار دهیم، این شناخت خود تغییری هدفمند در مسیر تکامل آگاهی است.
ویلیام هلال در واقع موضع خود را در مورد نظام های اعتقادی و باورساز در صفحه 70 کاملا بی پرده و با صداقت روشن می کند: "نیاز به نوعی از نظام های باور و اعتقادی اجتناب ناپذیر است. هدف ما باید ایجاد نظام های باور پیچیده تر باشد که با پیچیدگی زندگی مدرن مطابقت داشته باشد." به باور من تمایز بزرگ و مهمی بین جهانی شدن و سیاره ای شدن وجود دارد و ویلیام هلال به طرز ماهرانهای، عمیق و چشم گیری این تضاد دوتایی در حال تکامل را روشن و برجسته کرده است و خواستار دگرگونی ارزش محور آگاهی برای تحقق خردورزی سیارهای شده است.
قطب نمای آینده درگاه تخصصی وحید وحیدی مطلق آینده های ممکن، آینده های باورکردنی لینک درخواست عضویت
https://groups.google.com/g/VahidFutureClubF
تخصص و مهارت اصلی افراد آینده پژوه این است:
تبدیل یک وضعیت باور ناپذیر به ممکن و سپس محتمل کردن آن و نهایتا ایجاد آن وضعیت به عنوان یک واقعیت جاری و عادی
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری:
|
بنیاد آیندهنگری ایران |
دوشنبه ۱۲ آذر ۱۴۰۳ - ۲ دسامبر ۲۰۲۴
اندیشمندان آیندهنگر
|
|