زیباییشناسی در پروانگی
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[10 Jan 2016]
[ مرضیه جعفری]
مدرسه فمینیستی: این روزها فراوان مجموعه شعر به بازار کتاب میآید، گویی که تعداد شاعران از مخاطبان شعر بیشتر شده ولی نکته حایز اهمیت این است که در این میان کدام یک از این مجموعهها در حافظه ادبی پارسیزبانان شعردوست باقی میماند و شاعر چگونه میتواند شعرش، به خانهها و زبان و قلب مردم راه پیدا کند؟
شاید سوال مهمتر این باشد که اصلا شعر چیست و شعر خوب چه شعری است؟ شعر این رستاخیز کلمات(1) به تعریف قدما محصول تخیل، عاطفه و وزن است و در شعر سپید که جای وزن نیز- با پی ریزی احمد شاملو- به تخیل و عاطفه داده شده بیش از هر چیز مفهوم غنی و خیال انگیزی شعر اهمیت می یابد. عنصر خیال، حاصل تجمع صنایع یا آرایههای ادبی است و به طور عام تر چگونه گفتن مفهوم، چنان که بر دل بنشیند و سخن موثر باشد.
یکی از مجموعه شعرهایی که به بازار آمده، مجموعه شعر سپید «پروانگی» از یاسمن آرنگ است که در سال 1393 نشر برزآفرین آن را منتشر کرد. در این مجال، نگاهی زیباییشناسانه به 31 قطعه شعر مندرج در این کتاب می افکنیم.
آرایه های معنوی
استعاره مصرحه و تشخیص(مکنیه) از مهمترین شیوههای مخیل کردن کلام در این مجموعه است:
- و بادبادکی که دستهایِ نباید/ از انگشتهای کودکیات میگرفت (ص22)
- نباید، دارای دست و کودکی، دارای انگشت پنداشته شده که تشخیص و جان بخشیدن به غیرجاندار است.
- سرخرگ و سیاهرگ قلبم نمیدانند که بدون تو زمان میایستد(ص28) دانستن برای سرخرگ و سیاهرگ جانبخشی و تشخیص است.
- این روزها به خطوط درهم دستانت می نویسم/سبزترین اتفاقاتی را که از شاخه نیفتادهاند (ص54)
اتفاق، برگی دانسته شده که از شاخه نیفتاده با توجه به اینکه برگ با سبز و خطوط کف دست تناسب دارد که برگ استعاره مکنیه یا پنهان است. در عین حال "افتادن" در از شاخه افتادن(برگ) و اتفاق افتادن دارای دو معنی و صنعت استخدام است.
- حرفی نیست اگر چراغهای من خاموشاند(ص9) چراغ، استعاره مصرحه از ارتباط.
- از همین نمونه: ستاره غمگین، دستهای سرخ روز، قطره های خون آخرین ستاره (ص 25)، به التماس می افتند چرخها و ترمز(ص34) ، جایی میان بادکنکها خوابیده/ کودکی دختری که...(ص73)، دیگر بر تن شعر نمی بافم(ص50)، از چشم ها فانوس می بارد(ص24)
تشبیه
- به نگاهت بسان پروانهها که در تلاقی نور بیتاب اند(ص27) ... و از پشت شانههایت آسمان خورشید را می زاید(ص28)
- نگاه به پروانه تشبیه شده، تشبیه از نوع مفصل(ذکر وجه شبه) است و شانه به کوه تشبیه شده.
- دخترانی که پای این تاک تشنه مویز شدند(ص46) دختران با تشبیه بلیغ به مویز مانند شدهاند.
- چیزی از روز کم نمی شود / اگر نیم نگاهی در من بتابی(ص49) تشبیه مضمری رخ داده و محبوب به خورشید مانند شده که روشنی روز از او دانسته شده است.
- و موهایش را در شاخههای بید به باد داده است(ص75) تشبیه پنهانی بین مو و شاخههای بید دیده می شود ضمن اینکه واج آرایی حرف ب و دال گوش نواز است.
کنایه
برخی از کنایه ها معمول، قریب و پرکاربرد هستند مثل سنگ کسی را به سینه کوبیدن در این سطر:
- و گوش ماهی به تصدیق کوسهها میخندد/وقتی سنگ تو را به سینهها می کوبند(ص24)
و برخی زاده ذهن شاعر:
- به انبوه تمام زنانی که دریا را ندیدند/ و موهایشان را لای در جا گذاشتند... زنی که دست هیچ مردی به گردنش نرسید(ص76)
- جا گذاشتن مو لای در و نرسیدن دست هیچ مردی به گردن زن.
- و اندک اندک/سرمایی است که بر گیسوان دست می کشد/و تو هنوز آمدنت را به کوچه های چپ می زنی(ص46)
- دست کشیدن سرما(زمستان) بر گیسوان و سپید شدن مو - آمدن را به کوچه چپ زدن یعنی نیامدن و بهانه آوردن.
- وقتی محبت لای شیارهای دستانت جان میدهد(ص35) کنایه از مشت کردن
مورد آخر هر چند از نگاه زیباییشناسانه، شاید چندان موجه نباشد اما بدیع است و اغراقگونه که حتی ابرها هم بر سیاهکاری و تبهکاری اهل زمین نجاست میکنند:
- و از نجاست ابرها بر سیاهکاری زمین(ص60)
تضاد و متناقض نما
- و طراوت غبارگرفتۀ جوانی ِبکر(ص22)/ بیدارم کن با رویایت(ص58)/ و شانههایت به دیوارهای بی خشت تکیه میکند(ص21)
- مرا از این سکوت پر ازدحام(ص60)/ وقتی پسران نوبالغ از سفر شمال میآیند/در جنوبیترین لایههای قطب/از دستهای تو گرم میشوند(ص36)
تناسب
راز ساختارمندی یک شعر در ایجاد ارتباط بین اجزای آن است. شیرینی و استواری سخن بزرگان ادب ایران همچون حافظ شیراز در ارتباط ظریف و شاعرانه بیشتر کلمات یک قطعه شعر با هم است.
در این مجموعه واژههای اشعار با هم معمولا متناسب هستند و ساختار واحدی را میسازند. مثلا شعر تاکستان: تاک تشنه، مویز، طاق نصرت، داربست، خم و انگورهای نورسته در سراسر شعر پراکنده و در نهایت یک شعر منسجم را پدید آورده اند.
در شعر ماهیگیر: ماهیگیر، فانوس، دریایی متلاطم، مرجانها، ساحل، اقیانوسها، دریا، پولکهای سرخ، سفره ماهی، گوش ماهی، مرواریدها ، قایقها، موج، افق، صدفها. تجمع این کلمات در شعر جامعهای را در قالب دریایی به تصویر می کشد که اعضای آن با چنین کلماتی معرفی می شوند و شعر نمادینی میسازند.
در بیشتر اشعار چنین ساختار و ارتباطی را می بینیم به ویژه در دو شعر بلند:«می خواهم کبوترهایمان را پر بدهم» و «تمشک های نچیده».
تلمیح
- به دست های سپیدت از گریبان(ص45) یادآور معجزه موسی(ع) است که دست از گریبان بیرون می آورد سپید و نورانی بود.
- وقتی بوی سیب میپیچد/ بهشت از دهان تو آغاز می شود/ در من زنی هبوط میکند/ که هیچ گاه از تبعید بازنمی گردد(ص39)
- تو تنها یک سایه از نیمۀ سیب سرخ من بودی(ص60) اشاره به داستان حوا و آدم در بهشت دارد و فریب خوردنشان از شیطان و هبوط به زمین.
ایهام
- از موزاییک های تف کرده/ از خیابان ها که مرا دور می زنند (ص67) موزاییک های تف کرده شده یا موزاییک هایی که تف کرده اند. خیابان هایی که دور میزنند:1) دور زدن خیابان 2) دور زدن به معنی سرکار گذاشتن.
- اینجا به پیله ها، برای پروانه شدن مجوز نمی دهند(ص73) ایهام تناسب در کلمه پروانه با مجوز.
- و موهایش را در شاخههای بید به باد داده است(ص75) به باد دادن دارای دو معنی می تواند باشد: یکی نظیر آن که می گوییم چیزی را به باد داد(از بین برد)، دوم به دست باد سپردن مو.
تجسم
- در سرزمینی که هیچکس رویاهایش را با خود از خانه بیرون نمی برد(ص60) چنانکه می بینیم امری ذهنی(رویا) عینی شده است.
نماد
- و خورشید را که بر فراز افق ایستاده است. (ص75) خورشید می تواند نماد خداوند یا حقیقت باشد.
- وقتی دیوارها به سایهات تکیه میزنند (ص53)،/ حالا دیگر دیوارها مرا تسکین نمی دهند(ص67)،/ از دیوارها بیزارم/که مرا از تو گرفته اند(ص53)
دیوار در شعر اول نماد تکیه گاه، در دوم تسکین دهنده و در سوم نماد فاصله است.
- باغچۀ خانهمان، گور دسته جمعی پرندگان بسیاری است/که بهار از میان تخمهایشان سبز میشوند(ص38)/ بگذارید پرندهها روی سرم لانه بگذارند(ص60)، / پرندهها میخوانند/ و گیسوان مهتابی مرا/ باد...(ص32)
باغچه نماد سرزمین و کشور، پرندگان نماد شهیدان و کشته شدگان می تواند باشد. در شعر دوم پرنده ها می توانند نماد آزادی فکر باشند و در سوم نیز نماد آزادی.
- مرا از این شبهای هذیان و مه/به ماه برگردان/مرا از توهم درخت و آیینه/به نورها و صداها و لبخندها...(ص61)
ماه نماد سرزمین پاک و یا جهان برتر که سرشار از نور، صدا، لبخند و مهربانی است.
- حرفی نیست اگر خواستی بعد از رفتنت/پل عبور من شکسته باشد/و کبوترهای نامهبر در قفس(ص10)، /میخواهم کبوترهایمان را پر بدهم/و من و تو فتح کنیم جهان را(ص54)
کبوتر در شعر اول نماد پیامرسان و در شعر دوم نماد وصل است.
اغراق
- وقتی دیوارها به سایهات تکیه میزنند (ص28) دیوار که همه به آن تکیه می زنند خود به سایه محبوب(مادر) تکیه دارد.
- پلنگها آواز نمیخوانند/ گوشهایم خواب بهار را دیدهاند(ص32) برای بیان دوری بهار و شدت سرما، گفته شده که گوش ها خواب و رویای بهار را دیده اند که این تنها نشانه از بهار است.
حسن تعلیل
- و صدفها دهانشان باز مانده است. (ص24) صدف دارای دهان فرض شده و باز ماندن صدف نشانه تعجب آن که حسن تعلیل است.
طنز
این مجموعه سطرهای قابل قبولی از طنز دربردارد که معمولا کنایه اجتماعی هستند:
- درخت زبان گنجشک توی حلقم/اگر شعرهایم را به خودت نگیری/..وقتی که چشم های مصنوعی،کابوسهای مصنوعیشان را هر شب بر کاغذ می ریزند/و صبح کاملاً به صورت طبیعی در مجامع عمومی گل می کنند(ص50)
- اینجا به پیله ها، برای پروانه شدن مجوز نمی دهند/تنها ابریشمی می شوی بر تن همخوابگیشان(ص72)
- وقتی قانون را به تساوی میان خود قسمت کردند / و ساحل و مسجد و قهوهخانه را قسمت کردند / و سهم ما را هم قسمت کردند.(ص21)
آرایه های لفظی
جناس
- و ط ن م درد می کند و تنم(ص 17) جناس لفظ بین دو کلمه وطن و وتن.
- و موهایش را در شاخه های بید به باد داده است(ص75) باد و بید جناس شبه اشتقاق.
- مرا از این شبهای هذیان و مه / به ماه برگردان(ص61) مه و ماه جناس شبه اشتقاق.
تکرار
1) تکرار واژه یا عبارت برای تأکید
- وقتی قانون را به تساوی میان خود قسمت کردند/ و ساحل و مسجد و قهوهخانه را قسمت کردند/ و سهم ما را هم قسمت کردند (ص22)
- قایقها به تور ماهیگیر افتادند/و مرواریدها به تور ماهیگیر افتادند/ و ماهیها و دریا به تور ماهیگیر افتادند(ص24)
2) تکرار حرف(واج آرایی)
- هنوز در انحصار واژهها میتپد/ از پیله تا پرواز(ص22) حرف «پ» و «ز»
- زمان چه وزنی دارد / وقتی میوزی از فراز پاییزها/ و از پشت شانههایت، آسمان خورشید را میزاید(ص28) حرف «ز»
- کمی پاییز بیاور/برای خانهای که به خش خش سکوت خو کرده است(ص29) حرف «خ»
- گیسوانم میلههایی سیاه/و من سلولی که همیشه این سو و آن سو می رود(ص31) حرف «سین»
- و زن تنهاست/ زنی که آوازهایش از اتاق رد شده اند... و موهایش را در شاخه های بید به باد داده است (ص75) بخش اول«ز»، بخش دوم «ب» ، «دال»
- و عنکبوتها به دور تنم تار میتنند/ و تمام رگهایم درد میکند/ و تنم درد میکند/ و تمام دردهایم درد میکند.(ص17) «ت»، «دال»، «ر»
عکس
- در من آواره ای ساکن می شود/ و ساکنی آواره می شود(ص40)
آرایههای ادبی در این مجموعه به هیچ روی حالت تصنع و ساختگی و لفاظی ندارد بلکه با ظرافت و مهارت در فحوای سخن می نشیند و استفاده از آن به گونه ای نیست که از فزونی، مخاطب را دلزده کند یا از تهیگی نتوان تمایزی بین شعر و نثر درنظر گرفت. بنا به سخن باختین، تنها در شعر است که زبان تمام توانایی خود را آشکار میکند و چنانکه ملاحظه می شود این مجموعه شعر به توانایی قابل ستایشی در بسیاری از سطور دست یافته به طوری که از نظر دانش بدیع و بیان، زیبا گفتن و چگونه گفتن را با معانی بلند درآمیخته تا به عنوان اولین مجموعه شعر شاعر، مجموعه ای درخشان باشد و انتظار و توقع مخاطبان را از این شاعر در مجموعههای بعدی بالاتر ببرد.
پانوشت:
- تعبیری است از دکترمحمدرضا شفیعی کدکنی در تعریف شعر در کتاب موسیقی شعر ص3
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری: