«بیماری حاد و چند ده ساله اقتصاد ایران». این گزاره توصیفی، فصل مشترک دیدگاهها و نظرات کارگزاری و کارشناسی درخصوص اقتصاد ایران است.
اقتصاد ایران از نیمه دهه هشتاد، رشد "منفی" و یا رشد بیمارگونه "نفتی" را تجربه کرده است. کیفیت رشد اقتصادی ایران در این سالها همواره در پایینترین حد خود قرار داشته است.
- شاخص اشتغال در بحرانیترین وضعیت تاریخی قرار دارد. تصویری که از ایران چند سال آینده ترسیم میشود با ادامه روند کنونی الگوی مشارکت اقتصادی، اشتغال و اضافه شدن متقاضیان جدید، حداقل 8 میلیون بیکار را به دست خواهد داد!
- چالش کاهش تولید ناخالص داخلی به همراه افزایش سرانه مصرف و در نهایت نوسان شدید درآمد ملی وضعیتی را رقم زده است که اکنون تولید ناخالص داخلی سرانه ما به 70 درصد سال 1355 نیز نمیرسد.
- تشدید این وضعیت در سالهای اخیر موجب شده که درآمد_سرانه ما در مقایسه با 10 سال پیش تقریباً یکسان باشد. این در حالی است که سرانه مصرف ما رشد تقریباً دو برابری را تجربه کرده است!
- سالهای زیادی است که ذخیره و دارایی اعتباری سیستم بانکی و تأمین مالی ما وضعیت بغرنجی داشته و استقراض از بانک مرکزی برای تأمین هزینههای جاری کشور و جبران کسری بودجه تقریباً دائمی، طی دهههای اخیر تبدیل به رویه شده است. مانده دارایی بانکها در انجماد قرار گرفته، قابل نقد نیست و یا در قالب معوقات قابلیت وصول ندارد. این وضعیت، ریشه پدید آمدن بحران بانکی موجود شده است که از ابرچالش های اقتصاد ایران است.
- نظام دولتی اکنون 210 هزار میلیارد تومان به سیستم بانکی، 92 هزار میلیارد تومان به تأمین اجتماعی و 94 هزار میلیارد تومان به پیمانکاران بخش خصوصی بدهکار است و برای تکمیل 75 هزار پروژه عمرانی نیمه تمام به 400 هزار میلیارد تومان اعتبار نیاز دارد.
- افزون بر این صندوقهای بازنشستگی به یکی از مهمترین چالش های خفته اقتصاد تبدیل دهاند. میراثی که از کسری تراز پرداختها گرفته تا ورشکستگی سیستم اقتصادی این صندوقها، اکنون دامنگیر دولت شده است. صندوقهایی که سالانه نزدیک به 40 هزار میلیارد تومان برای پرداخت مستمری به بازنشستگان اختصاص میدهند و هر ساله هم نزدیک به 30 درصد به این دیون اضافه میشود. این مسأله حجم عظیمی از بودجه و منابع دولت را میبلعد!
- به همه اینها، هزار توی تاریخی بودجه دولت را هم اضافه کنید. جایی که حدود 90 درصد بودجه به هزینههای جاری اعم از مخارج دولت و حقوق کارکنان اختصاص داده میشود و اغلب بودجه ناچیز عمرانی شاهد تحقق 50 درصدی است.
- در چنین شرایطی منابع حاصل از ورود سرمایهگذاری خارجی کمک بزرگی در این مسیر است که آن هم وضعیت مناسبی ندارد. در طول ۱۵ سال گذشته تحت تاثیر تحریم ها و اختلال شدید محیط کسب و کار اقتصادی، ورود سرمایه گزاری خارجی حتی به یک دهم ایده آل حداقلی ما هم نرسیده است!
- بحران دیرپای آب که موجودیت و حیات ایران را در معرض تهدید قرار داده است نیز از بعد دیگری هم یک ابرچالش است و هم خود زمینه عمیقتر شدن سایر چالشهای بزرگ را فراهم میکند. بحرانی که اکنون نیز عامل بسیاری از مصائب اقتصادی کشور است.
نگرانی از فرجام این بحران ها که بدلیل ابعاد آن به «ابربحران ها» معروف شده اند درصورت نیافتن برنامه و تدابیر مناسب برای آنها، می تواند پیامدهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و امنیتی خطرناکی را در پی آورد و وضعیت هشدار دهنده ای را شکل دهد که اجزای مهم آن ارتش بیکاران افسرده، سرخوردگی اجتماعی و سطح نازل رفاه عمومی خواهد بود.
پیدایش این ابر بحرانها، نه به این دولت و آن دولت و نه به این شخص و آن شخص ربط دارد بلکه معلول شرایطی است که بسیاری از کارگزاران، نخبگان، کارشناسان و حتی مردم موجب ایجاد آن شدهاند.
به عبارت بهتر اکنون تنها اقتصاد ایران درگیر زنجیرهای از ابربحرانها نیست بلکه بحران زمینه مساعدی برای سرایت به همه ارکان کشور را یافته است.
با این وضعیت سؤال اساسی این است که چه باید کرد؟ پاسخ به این سؤال به دشواری وضعیت موجود اقتصاد کشور است. شاید راه حلی که متضمن آغاز تدریجی حل این چالشها باشد، دستیابی به تعریف مشترکی از مسیر دستیابی به توسعه است. این تعریف مشترک و نقطه ورود به حل این چالش ها نیازمند یک گفتوگو برای رسیدن به شیوه مشترک توسعه ملی است.
گفت وگوی جدی بین همه ارکان حاکمیتی و نخبگی. گفت و گویی که خروجی آن پذیرش وضعیت بحرانی کنونی و اجماع بر سر «نقطه آغاز» حل این ابرچالشها باشد.