خشونتهای واقعی در فضای مجازی
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[23 May 2017]
[ شکوفه احمدی]
خشونتهای سایبری علیه زنان
«خطت را عوض کن»، « فیسبوکت را ببند»، « ولش کن، به او توجه نکن»، « تقصیر خودت است که به او رو دادی»، «چرا تلفنت را خاموش نمیکنی»، « اس ام اسهایش را پاک کن». این جملهها فقط نمونهای از توصیههایی است که در مقام واکنش به خشونتهای موجود در فضای مجازی و مخابراتی -اعم از اینترنت، موبایل و غیره- به زنان میشود، خشونتهایی که بهطور خاص علیه آنان است. مسئله خشونت در فضای سایبری/مخابراتی مصادیق گسترده، و البته پیچیدهای دارد. این خشونتها که اتفاقا باید با تأکید آنها را «جرائم سایبری» نامید، میتواند شامل کارهایی از این دست باشد: تهدید به افشای مسائل حریم خصوصی و انتشار اطلاعات دیجیتال -مانند فیلم، ویدئو، عکس و نامه- و باجگیری در قبال منتشرنکردن آنها؛ سوءاستفاده از اطلاعات خصوصی ضبطشده بهقصد هرزهنگاری؛ اجبار به نمایش اندامها و ضبط این تصاویر و انتشار آنها؛ و نیز اعمال فشارهای روانی ازجمله آزارها و تهدیدهای نوشتاری یا کلامی، توهینهای جنسی و جنسیتی، استفاده از الفاظ رکیک، تهدید به تجاوز، تحقیر، تهدید به بیآبرویی، اتهام و افترا، و فرستادن پیام فیسبوکی، توییتری، وایبری و پیامکهای تلفنی توهینآمیز.
چرا خشونت سایبری پنهان است؟
زمانی که دو عامل محتوای مجرمانه و عنصر ابزاری (سایبری/مخابراتی) در کنار هم قرار گیرند، جرم سایبری/مخابراتی به وقوع پیوسته است. بحث اصلی ما در این نوشتار همین دسته از حملههاست که در فضای سایبری/مخابراتی علیه زنان صورت میگیرد و مصداق بارز خشونت با زنان است. اما بسیاری از مردم اینها را خشونت نمیدانند، زیرا این خشونتها (جرائم) فاقد عنصر مادی خشونت هستند -یعنی به شکل فیزیکی اعمال نمیشوند و رؤیتناپذیرند- یا معمولاً با فاصله زمانی و چندباره صورت میگیرند. ایندست حملهها و خشونتها معمولا از نظر بسیاری از اطرافیان ما بیاهمیت و حتی غیرواقعیاند، و باید آنها را نادیده گرفت.
از آنجا که خشونتهای سایبری با فشار روانی بالایی اعمال میشوند، قدرت تخریب بیشتری دارند و قربانیان معمولا در تنهایی و بدون رویت عنصر مادی و فیزیکی متحمل آن میشوند. زیرا در بیشتر مواقع برای آنان دشوار است که اتفاقها را برای اطرافیان و مراجع قضایی بازگو کنند و بهتنهایی فشار روانی ناشی از آن را تحمل میکنند؛ زمانی هم که زنی لب به شکایت میگشایند، بهسبب فقدان عنصر مادی خشونت، اطرافیانش او را به نادیدهگرفتن تشویق میکنند. گاهی خشونتدیدهها را متهم میکنند که مسئله را بیشازاندازه بزرگ و مهم جلوه میدهند و دنبال دردسر میگردند. نیز از آنجا که این حملهها معمولا شان اجتماعی و اعتبار افراد را هدف قرار میدهند، افشای آنها بهنوعی به حیثیت، آبرو و شرف ایشان، در معنای عرفی/سنتی آن، لطمه میزند و خشونتدیدگان بهواسطه بار اخلاقی آن از بازگویی یا پیگیری شکایتشان بهشدت ابا دارند.
اطرافیان، دوستان و گاهی همسر فرد خشونتدیده با توصیههای بهظاهر خیرخواهانه نوعی بیتوجهی و نادیده گرفتن را ترویج و توصیه میکنند، نادیده گرفتن خشونتی که طبق قانون «جرم» تعریف شده و قابل پیگیری است. گاهی پیگیری این جرائم از نظر اداری با بیتوجهیها و موانع متعددی روبهرو میشود؛ ممکن است این روند طولانی و انرژیبر باشد و چندان مورد حمایت اخلاقی و عرفی قرار نگیرد. اما پیگیری آن ممکن، و مراحل تشکیل پرونده قضایی نسبتا آسان و قابل تحمل است.
خشونتهای اینترنتی/مخابراتی
ایندست جرائم در ایران، در قانونی مصوب بهمن ۱۳۸۹، به شکل مجموعه قوانین جرائم سایبری تدوین شده است که البته باید عنوان جرائم مخابراتی را هم به آن اضافه کرد، مجموعه قوانینی که با تدقیق در مصادیق، و بیان جزئیات چنین حملههایی میتواند خلا قانونیِ ورود فناوریهای جدید و سوءاستفاده خشونتآمیز کاربران را پر کند. مسئله خلا قانونی باعث میشود خشونتورزان با رویه قابل ارجاع کیفری روبهرو نباشند و این میتواند دست آنها را در هر حرکتی باز بگذارد.
زنان چه تجربههایی از خشونت سایبری دارند؟
بمبارانی از پیامکهای توهینآمیز با الفاظی رکیک و لحنی تهدیدآمیز؛ دریافت پیامهای فیسبوکی، یا محاصره شدن خشونتدیده با عکسهای مستهجنی که معمولا بهقصد تخریب شخصیت برای او ارسال میشود؛ بازنشر عکسها و مسائل مربوط به حریم خصوصی فرد بهقصد باجگیری یا واداشتن او به سکوت برای ادامه رابطهای بیمارگونه. هرچند مطالعه دقیق و قابل ارجاعی روی انواع و میزان شیوع ایندست خشونتها نداریم، میتوان گفت موارد ذکرشده بخشی از نمونههای بسیار تکرارشونده خشونت علیه زناناند.
برای مقابله با ایندست خشونتها، صرفا آگاهی از نحوه اعمال آنها کافی نیست، باید پیامدهایشان را هم شناخت، پیامدهایی مانند از دست دادن کار، فشارهای روانی، انزواجویی و حتی گاه خودکشی. هرچند معمولا اینها را پیامدهای چنین خشونتهایی نمیدانند.
استراتژیهای زنان خشونتدیده چیست؟
معمولا زنان بعد از خشونتهای سایبری سعی میکنند دوباره فضای امنی را برای خود درست کنند. به این معنی که از محیط سایبری بیرون میروند و حساب کاربری خود را میبندند یا آن را تغییر میدهند تا دسترسی خشونتورز را مسدود کنند، حتی گاه خط تلفن خود را عوض میکنند. درکل سعی میکنند امنیت ازدسترفته را با شیوهای جز شکایت قانونی بازسازی کنند. اما اینها روش خوبی برای مقابله با ایندست خشونتها نیست، چراکه خشونتورز معمولاً راه اعمال آن را عوض میکند و دست از کار نمیکشد. زنان در بعضی موارد محل زندگی و محل کار خود را برای همیشه ترک میکنند. شاید بیکار شوند و حتی ممکن است ترجیح بدهند فرصتهای اقتصادی و اجتماعی خود را فراموش کنند، اما امنیت ازدسترفته را دوباره احیا کنند. بهطور مثال، معلم جوانی بعد از حمله سایبری نامزد سابقش به صفحه فیسبوکش و انتشار عکسهای خصوصیاش، ترجیح داد هرگز به سر کار خود برنگردد. یک پزشک زن جوان که برای گذراندن طرح خود به شهرستانی دور رفته بود، مورد خشونت سایبری قرار گرفت. او روزهای زیادی از ترس افشای عکسها و پیامهای خصوصیاش محل کار خود را تحمل، و برای ترک آنجا روزشماری میکرد. دختر روزنامهنگاری که هرروز پیامهای توهینآمیز جنسی از همکلاسش دریافت میکرد، با شنیدن صدای تلفن تحریریه دچار حملههای عصبی میشد، چراکه او دائماً تهدیدش میکرد که به محل کارش تلفن میزند. در موارد معدودی زنان دست به مقابلهبهمثل میزنند، و در موارد بسیار معدودتری تصمیم میگیرند پیگیریهای قضایی و حقوقی را انجام دهند.
یک پرونده واقعی
لادن در دوره تحصیل فوق لیسانس، همکلاسی بینهایت خجالتی و کمرویی داشت، مرد جوانی که کت جین سرمهای میپوشید و همیشه در انتهای کلاس مینشست. بعد از اتمام کلاسهای دانشگاه، دختر جوان پیامکهایی تلفنی و غالبا هرزهوار دریافت میکرد. لادن با پرسوجوی فراوان متوجه شد که شماره تلفن متعلق به همکلاسی ساکت و خجالتی اوست. درنهایت موفق شد با مرد جوان صحبت کند و از او درباره ارسال پیامکهای شرمآور توضیح بخواهد. مرد جوان توضیح خاصی نداشت جز اینکه «از تو خوشم میآید.»
لادن کشور را به قصد ادامه تحصیل ترک کرد و بعد از شش سال مجددا به ایران برگشت. با روشن کردن موبایل و فعال کردن خط تلفن سابقش مجدداً سیل پیامکهای رکیک آغاز شد. اینبار همکلاسی سابق به حساب کاربری فیسبوک و جیمیلهای او هم نفوذ کرده بود و اطلاعات دقیقی از محتوای ایمیلها داشت. عکسهایی را برای لادن میفرستاد و تهدید میکرد که آنها را منتشر میکند، و پیروزمندانه از تسلطش بر زندگی خصوصی خشونتدیده میگفت. لادن با فرض اینکه او «دیوانهای بیش نیست» بازهم سکوت کرد و خشونتها و حملههای او را نادیده گرفت. سه سال به همین منوال گذشت. لادن در گلایههای پراکنده با خانواده و دوستانش از آزارهای روانی این خشونتها برایشان گفت. اطرافیانش او را به تغییر خط تلفن و نادیده گرفتن آزارهای فیسبوکی تشویق کردند. اما لادن حفظ خط تلفن و داشتن فضای امن در فیسبوک را حق خود میدانست. با تغییر تلفن، همکلاس او اینبار از راه دیگری وارد شد و خواهش کرد که لادن را ببیند. او بهمحض اینکه پاسخ «نه» گرفت، به حساب کاربری خواهر لادن در فیسبوک حمله کرد.
درنهایت لادن تصمیم به شکایت گرفت. روند تشکیل پرونده در دادسرا طولانی نبود، اما ثبت جزئیات شکایت در دفتر کلانتری بهواسطه متن رکیک و هرزهوار پیامکها بسیار دشوار بود. اگر زنی به عنوان مسئول مشاوره اجتماعی در کلانتری حضور نداشت، لادن هرگز شکایتش را ثبت نمیکرد. مسئول مشاوره اجتماعی کلانتری در کمال ناباوری و در حالی که از سکوت خشونتدیده ابراز تعجب میکرد، به درج و ثبت چگونگی این حملهها پرداخت. زمانی که لادن به مسئولان کلانتری و دادسرا توضیح داد که بیش از ده سال است مورد چنین حملههایی قرارگرفته، و اخیرا دامنه آنها به فیسبوک و توییتر کشیده شده است، حرفهای او را با اعتماد کمتری شنیدند. لادن با اما و اگرهای زیادی روبهرو شد و همه سعی میکردند نقش او را در چنین داستانی کشف کنند. درنهایت پرونده به دادگاه رفت و قاضی، بعد از فرستادن ابلاغیههای مختلف، حکم جلب مرد را صادر کرد. لادن بعد از ده سال منتظر بازداشت، و اعلام حکم نهایی متهم است.
جامعه: قطبنمای حرکت خشونتدیده
معمولا اطرافیان خشونتدیده او را به فراموشی، نادیده گرفتن، حمله متقابل و -بهندرت- به پیگیری قضایی تشویق میکنند. گاهی هم همه مسئولیتها را به گردن خشونتدیده میاندازند و سعی میکنند سهم او را مهمتر از حمله فرد خشونتورز جلوه دهند. گاه اعتماد بیدلیل، بیدقتی، بیلیاقتی و حتی بیعفتی را زمینه وقوع چنین خشونتهایی میدانند. اما زنها فقط وقتی میتوانند شخصیت ازدسترفته را بازسازی، و به هتک حرمت خود پاسخ مناسبی دهند که مقاومت کنند، روایتهایشان را منتشر کنند، پیگیریهای حقوقی و قضایی را انجام دهند و از پیله سکوت بیرون آیند.
مراجعه به دادسرا، کلانتری، مراکز حقوقیِ شرکتهای مخابراتی و غیره، بیشک وقتگیر و انرژیبر است و فرد باید خود را برای سؤالهای بیشماری آماده کند که از او برای فهمیدن نقشش در چنین حملههایی خواهند پرسید. گاه فرد مورد حمله خشونتآمیز بازجو قرار میگیرد، و حتی ممکن است کسانی که پروندههایی جدی و بهظاهر مهمتر از آزارهای اینترنتی و مخابراتی دارند، او را مسخره کنند. اما همه اینها باعث نمیشود که پیگیری برای مقابله با ایندست خشونتها را بیاهمیت بدانیم. آگاهیبخشی و روایت همین حملههای کوچک اما تخریبکننده میتواند گام اول مقابله با این خشونتها باشد. انتشار عمومی این موارد میتواند مراجع تصمیمگیرنده و بهویژه قانونگذار را از اهمیت و ضرورت تصویب قانونهایی برای مواجهه با پدیده خشونت سایبری آگاه، و ملزم به اقدام کند. در فضایی که ما شاهد ظهور فناوریهای متعدد و پیچیده، و سوءاستفاده از آنها برای اعمال خشونتهای پنهان سایبری هستیم، تشکیل اجتماعات مجازی و واقعی برای بررسیهای جدیتر و مقابله با این سوءاستفادهها، و تأمین فضای امن سایبری جزء ضروریترین اقدامات است.
تجربه جهانی میگوید که آموزش راههای مقابله با خشونتهای سایبری به کاربران جوان، و فعال نگه داشتن کمپینهایی که با ایندست خشونتها مقابله میکنند، راهحل واقعی است. ترک فضای مجازی/مخابراتی و از دست دادن سرمایههای اجتماعیِ حاصل از آن راهحل مناسبی برای گذر از این تنگنا نیست، و راه را برای خشونتورزان باز میگذارد، چراکه در این صورت بهندرت با کیفر کارهای خود روبهرو خواهند شد.
ماهنامه زنان امروز
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری: