تعبیر قلمِ سیمینها و شهرنوشها
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[08 Nov 2015]
[ شیرین کریمی]
مدرسه فمینیستی: مطلب حاضر به قلم شیرین کریمی، معرفی، بررسی و نقد کتاب «گفتمان زنانه، روند تکوین گفتمان زنانه در آثار نویسندگان زن ایرانی» اثر سیدعلی سراج است که به تازگی توسط انتشارات روشنگران و مطالعات زنان منتشر شده است:
این نوشتار شامل دو بخش است، در بخش اول به معرفی و در بخش دوم به بررسی و نقد کتاب «گفتمان زنانه» تألیف سیدعلی سراج پرداختهام.
سیدعلی سراج، استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه پیام نور، از رساله دکتری خود با موضوع بررسی «روند تکوین گفتمان زنانه در آثار نویسندگان زن ایرانی» در دانشگاه تربیت مدرس دفاع کرده است و در روزهای اخیر این رساله به شکل کتابی با عنوان «گفتمان زنانه» منتشر شده است.
کتاب در سه فصل بازنمایی جنسیت در آثار نویسندگان زن، جایگاه زنان در تاریخ ادبیات فارسی، تحلیل آثار برگزیده، تدوین شده است.
سراج پژوهش خود را بر پایهی دیدگاههایی که معتقد به وجود «گفتمان زنانه» یا «ادبیات زنانه»(1) هستند انجام داده است و ده اثر داستانی از نویسندگان زن ایرانی را به ترتیب سال انتشار بررسی میکند که شامل سووشون اثر سیمین دانشور، خواب زمستانی اثر گلی ترقی، کنیزو اثر منیرو روانی پور، زنان بدون مردان اثر شهرنوش پارسی پور، خانه ادریسیها اثر غزاله علیزاده، انگار گفته بودی لیلی اثر سپیده شاملو، پرندهی من اثر فریبا وفی، آفتاب مهتاب اثر شیوا ارسطویی، عادت میکنیم اثر زویا پیرزاد و از شیطان آموخت و سوزاند اثر زویا پیرزاد میشود.
در این اثر سراج معتقد است که جنسیت باعث بروز تفاوتهای زبانِ نوشتاری میشود و ساختار و محتوای زبانِ نوشتاری زنان را برآیندِ چهار عامل زیر میداند:
1 - ویژگیهای فطری و بیولوژیکی و جنسی زنان مانند عاطفه، احساس، عشق، لطافت، همدلی و ...
2 - ویژگیهای اجتماعی و فرهنگی جنسیتی که جامعه از زنان توقع دارد و زنان مخالف آنند، نظیر کار در خانه، پخت و پز، تربیت فرزندان و ... در آثار زنان با این موارد با دید انتقادی برخورد میشود.
3 - رشد و گسترش دیدگاههای فمینیستی چون عشق ممنوعه، روابط آزاد جنسی، مردستیزی و... که در ادبیات زنان تأثیر گذاشته است.
4 - تحول زبان مستلزم تحول اندیشه است. زبان هنگامی دچار تحول میشود که جامعه و گویشوران آن از نظر اندیشه دچار تحول شوند و این امر در جامعهی ایران به ویژه پس از مشروطه در همهی طبقات اجتماعی از جمله زنان نمود چشمگیری دارد (سراج، 1394 : 18 ).
سراج پژوهش خود را با روش نحقیقِ تحلیل گفتمان و با توجه به الگوی نظری هلیدی در رویکرد زبان به مثابه نظامی نشانهشناختی اجتماعی(2)، تحلیل و بررسی میکند. هلیدی معتقد است بین تجلی روساختی نقشهای زبان و چارچوب اجتماعی و فرهنگی رابطه متقابل وجود دارد(3).
در فصل اول، سراج به تعریف دقیق زبانشناسی اجتماعی و جامعه شناسی زبان میپردازد و با توجه به تفاوت این دو طبق نظر هادسن(4) زبانشناسی اجتماعی، مطالعهی علم زبان در ارتباط با جامعه است، در حالیکه جامعه شناسی زبان، به مطالعهی جامعه در ارتباط با زبان میپردازد(5) و سراج جامعه شناسی زبان را برای پژوهش خود مناسب تر میداند و در ادامه فصل اول به تشریح نظریهی هلیدی میپردازد. در فصل دوم با عنوان «جایگاه زنان در تاریخ ادبیات فارسی» سراج به بررسی پیشینهی جایگاه زنان در تاریخ ادبیات از زمان ماندانا مادر کوروش میپردازد و در ادامه آموزش زنان، مجلات و نشریات زنان، انجمنهای ادبی زنان، رشد و گسترش اندیشههای فمینیستی، دیدگاههای مختلف درباره تقسیمبندی داستاننویسی زنان را بررسی میکند. در فصل سوم با روش تحلیل کیفی بر اساس محتوا، آثار داستانی را با پنج متغیر «بازاندیشی هویت زنانه»، «شخصیت زن و مرد آرمانی»، «نقش اجتماعی زن»، «کیفیت تعامل زنان نسبت به تغییر شرایط» و «ضعفهای زنان در حیطهی شخصیتی، جنسی، اجتماعی و ...» واکاوی میکند و در نهایت نتایجی که محقق در پژوهش خود ارائه میدهد از این قرار است که: گفتمان غالب در آثار داستانیِ نخبهپسندِ زنان، مسائل سیاسی و اجتماعی و شرایط خاص تجربیات و ذهنیات زنان در فرهنگهای مختلف است و آنچه مورد توجه این نویسندگان است رنج و محرومیت زنان است و اغلب زنانی توصیف میشوند که در چارهی کار ماندهاند و ساختن با وضع موجود را ترجیح میدهند و به آن دلخوش کردهاند و در رمانهای عامهپسند زنان اسیر احساس، عاطفه، روابط خانوادگی، فریب مردان و نقشها و کلیشههای سنتی هستند. از اواسط دههی هفتاد به این سو برای اولین بار شاهد «گفتگوی درونی»، گفتگو دربارهی خودِ زنان هستیم. از رمان سووشون به عنوان اولین رمانی که یک زن نوشته است شاهد خوانش مجدد گذشته و گاه برخورد انتقادی با گذشته و بازاندیشی هویت و نقش اجتماعیِ زن هستیم. ضعفهای شخصیتهای زنِ داستان در حیطهی شخصی، جنسی و عمومی در همهی ده اثرِ زنان نوعی تناقض در ساختار و محتوا ایجاد کرده است که این ضعفها به نوعی کلیشههای ادبیات مردسالار دربارهی زنان را تقویت میکند. در همهی این آثار زنِ آرمانی زنی است که از تحصیلات دانشگاهی برخوردار باشد و در فعالیتهای خانواده نظیر آشپزی و تزئین مهارت داشته باشد. شخصیت مرد آرمانی نیز اینگونه توصیف شده است که حقوق زنان را میداند، به زنان احترام میگذارد، مؤدب است و از موقعیت اقتصادی و اجتماعی بالایی برخوردار است. تقریباً همهی شخصیتهای زنِ آثار مذکور، پس از مرگ شوهر یا جدا شدن از شوهرشان پیشرفت میکنند و به عرصهی اجتماع و فعالیتهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشیده میشوند، گویا دیدگاه انتقادی نویسندگان این آثار اینگونه است که زندگی خانوادگی و وابستهی همسر بودن، مانع پیشرفت زنان میشود.
نقد و بررسی کتاب «گفتمان زنانه» اثر سیدعلی سراج
نمیتوانم متذکر نشوم که مفروضات و قلمِ این رساله با یک اعتماد به نفس مردانه! دقیقاً به معنی اعتماد به نفسی که جامعه به مردان میدهد، و با نگاهی از بالا به پایین به موضوع پژوهش و بدون توجه به زمینهی تاریخی و فرهنگی نوشته شده است.
در بیان مفروضات رساله، نگاه بیطرفانه نسبت به جنس و جنسیت با توجه به تعاریف دقیق این دو واژه برداشت نمیشود. در صفحه 18 کتاب نویسنده ساختار و محتوای زبانِ نوشتاری زنان را برآیند چهار عامل میداند که حداقل سه عامل آن دچار کژفهمی و اسیر کلیشههای عامیانه است. پرسشی که هنگام خواندن این عوامل ایجاد میشود اینست که آیا فقط زنان دارای ویژگیهایی مثل عاطفه، احساس، عشق، لطافت، همدلی و ... هستند؟ مردان این ویژگیها را ندارند؟ گمان میکنم هر انسان سالمی تمام این ویژگیها را داشته باشد و در موارد زیادی در مردان این ویژگیها بیشتر نمود دارد تا در زنان. یا عامل دوم چطور نویسنده به این نتیجه رسیده است که زنان مخالف فعالیتهایی مثل کار در خانه، پخت و پز، تربیت فرزندان و ... هستند؟! هرگز نمیتوان گفت زنان به ویژه زنانی که مینویسند و حتی شخصیتهای اصلی رمان با این کارها مخالف هستند. مورد دیگری که در این عوامل بسیار سوال برانگیز است سه نقطههایی است که محقق در پایان شمارش ویژگیها و موارد مورد نظرش استفاده میکنند و نشان دهندهی عدم دقت نویسنده در انتخاب واژههاست. «و ...» چه مفهومی جز کلیگویی را میرساند؟ عامل سومی که محقق محترم ذکر کرده است اصلِ مفهوم فمینیسم و جنبش فمینیستی را زیر سوال برده است. ماری وولستون کرافت، از اولین اندیشمندان فمینیست، برابری زن و مرد را با وجود خِرد و عقلانیت در هر دو جنس تعریف میکرد.(6) فمینیسم یک جنبش خواهانِ برابری در حقوق اجتماعی و در قانون برای زن و مرد است در حالی که ویژگیهایی مثل مردستیزی، روابط آزاد جنسی و عشق ممنوعه و سه نقطهای که محقق محترم به تمام فمینیسم تعمیم داده است و معتقد است که این ویژگیها بر ادبیات زنان تأثیر گذاشته است، تنها ویژگیهای یک شاخهی نه چندان گسترده از فمینیسم رادیکال(7) است که به غلط برای سرکوب و تقبیح و سیاهنماییِ فمینیسم در ایران بارها از آن استفاده میشود و این محقق نیز در کمال تعجب از همان روش هنگامِ کاربرد اصطلاحِ فمینیسم استفاده کرده است.
عنوان فصل اول کتاب با محتوای فصل که شامل تعاریف و چارچوب نظری تحقیق که بیشتر در حوزه زبانشناسی است همخوانی ندارد و با مطالعه فصل اول ارتباطی بین محتوا و عنوان (بازنمایی جنسیت در آثار نویسندگان زن) نمیبینیم به نظر میرسد این عنوان نوعی جذب کنندهی تبلیغاتی برای مخاطب است و در نهایت فصل اول کتاب، یک نظریهی زبانشناختی را شرح داده است. فصل دوم کتاب عنوان مناسبی دارد و جمعآوریِ ارزشمندی دربارهی تاریخ ادبیات فارسی به دست داده است.
نتایجی که محقق به آن رسیده است متل نتایج تمام پژوهشهای کیفی قابل تعمیم نیست. در این پژوهش بسیاری از آثار نویسندگان زن مؤثر، بررسی نشدهاند و همینطور این ده نویسنده آثار عمیقتر و ارزشمندتری برای بررسی دارند که در این رساله نادیده گرفته شده است از جمله «طوبا و معنای شب» اثر شهرنوش پارسی پور که به نظر رمان مناسبتری برای موضوع این تحقیق بود تا رمان کوتاهِ زنان بدون مردان از همین نویسنده. در میانِ نویسندگان زن فارسی زبان افرادی مثل مهشید امیرشاهی را داریم، که به قول فرشته مولوی، طنز یکی از شگردهای خوشدستشدهی امیرشاهی است(8) و چه کسی میتواند بگوید که طنز در ادبیات داستانی یک ویژگی مردانه است یا زنانه؟؛ یا یک تقلید از ادبیات مردانه است یا خیر. طنز یک شگرد ادبی است که قلم امیرشاهی را یادآور قلم دهخدا میکند بدون آنکه امیرشاهی تحت سلطهی زبان یا ادبیات مردانه یا مقلد دیگری باشد.
پرسش دیگر اینست که محقق متغیرها را بر اساس چه شاخصی انتخاب کرده است؟ متغیر «ضعفهای زنان در حیطهی شخصیتی، جنسی، اجتماعی و ...» به راحتی میتوانست تبدیل به متغیر «توانمندیهای زنان در حیطهی شخصیتی، جنسی، اجتماعی و ...» شود! عنوان این متغیر خود تأییدکنندهی نگاه از بالا به پایین به موضوع مطالعه و اعلامِ پیشاپیش و عجولانهی نتیجهی تحقیق است. اگر طبق گفتهی محقق این ضعفها با ساختار و محتوای نوشتههای زنان تناقض دارد تناقض در کجاست؟ انسانی که به بازاندیشی در هویت و نقش اجتماعی خود میپردازد آیا نباید ضعفهای خود را بشناسد همانطور که قوتهای خود را؟
مطلب دیگر قضاوتی است که بارها دربارهی شخصیت زنِ داستان سووشون خواندهایم و شنیدهایم و در این رساله هم بر همان قضاوت پافشاری شده است اینست که زری زنی که سیمین دانشور خلق کرده است زنی ضعیف و وابسته و درمانده است که بعد از کشته شدن همسرش شجاعت و اعتماد به نفسش را بازمییابد و وارد اجتماع میشود! همان قضاوتی که دربارهی اغلبِ زنانِ رمانهای زنان شده است و میشود. اینکه زنان از زمانی شروع به نوشتن از خود و درونیات خود کردند به معنی ضعف و وابستگی زنان به دیگری که مردان باشند نیست. زنان واقعگرایانه از خودشان مینویسند و به اصطلاح از این واهمهی ندارند که نقطه ضعف دست دیگران بدهند نوشتن از ضعفها شجاعت است همینطور که دیدن و در نظر گرفتن نقاط قوت زنان انصاف است. اینکه زری در جایی از داستان مانع بردن اسب پسرش نمیشود دلیلی بر ضعف و ناتوانی در تصمیم گیری زری نیست این حمایت از خسرو و یوسف و دوراندیشی زری برای پیشگیری از خطراتی است که خانوادهاش را تهدید میکند و عجیب است که نگارندهی این رساله این وضعیت را ضعف زری تعبیر کرده است. عشق و حمایتی که از عشق برآمده را نباید ضعف و وابستگی تفسیر کرد همانطور که سخن گفتنِ زری در مراسم تشییع جنازهی همسرش را نباید حضور در اجتماع پس از فوت همسر تفسیر کرد.
از طرفی شجاعت و صراحت نوشتههای شهرنوش پارسیپور را نمیتوان در دستهبندیهای سطحی نگری مثل مردستیزی و وابستگی و آرمانگرایی گنجاند. پارسی پور در نوشتههای خود از جمله در رمانِ اخیرش «کمی بهار» تاریخ معاصر ایران را با توصیف بیپردهی شخصیتهای مرد و زن داستانش روایت میکند، تاریخی که همه ما چه مرد و چه زن در آن به بازاندیشی هویت و نقشهای اجتماعی خود پرداختیم، گاهی مردان پیشتاز شدند و گاهی زنان. در تاریخ معاصر ادبیات ما، اینکه زنان دربارهی زنان مینویسند دلیل بر مردستیزی و آرمانگرایی و ضعف و میدان دادن به روابط آزاد و سه نقطه نیست، ممکن است دلیل این باشد که زنان بهتر و واقعگرایانهتر دربارهی خودشان مینویسند و در این عرصه در ادبیات پیشتاز شدهاند، چه بسا زنان راحتتر از مردان، دربارهی خودشان مینویسند و محافظهکاری کمتری دارند و این قدرت یک انسان است نه ضعف. خوب است که مردان بیشتری هم مانند خیلی از زنان، راحت و بدون سانسور دربارهی خودشان بنویسند تا دقیقتر موضوع مطالعه قرار بگیرند و از جایگاه مقدس خود چند پله پایین بیایند و «گفتمان مردانه» هم قابل بررسی بشود. و در حیطهی «موضوع تحقیق بودن» هم به نوعی برابری برسیم، حیطهای که از قضا زنان در آن دست بالا را دارند و همیشه موضوع تحقیق و مطالعه بودند.
پانوشت ها:
پانوشت ها:
- 1 - Female Literature
- 2 - Language as a Social Semiotics, Halliday s (1987)
- 3 - گفتمان زنانه، سراج، 1394، ص 31
- 4 - Hudson
- 5 - گفتمان زنانه، سراج، 1394، ص 12
- 6 - نظریههای متأخر جامعه شناسی، حمیدرضا جلاییپور، جمال محمدی، نشر نی، 1387، ص 68
- 7 - نظریههای متأخر جامعه شناسی، حمیدرضا جلاییپور، جمال محمدی، نشر نی، 1387، ص 71
- 8 - از نوشتن، فرشته مولوی، نشر آگاه، 1393، ص 172
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری: