مدرسه ی فمینیستی : موضوع پرونده ی سکینه محمدی آشتیانی ، زن محکوم به سنگسار ؛ ماههاست که به یکی از مباحث داغ رسانه ها مبدل شده است . در اینجا قصد ندارم که در مورد عملکرد درست و یا غلط این رسانه ها صحبت کنم، اما از موضوع پرونده ی زنی صحبت می کنم که همه ی نهادهای بین المللی برای نجات جانش تلاش کرده اند و تلاش هم می کنند با این حال موضوع پرونده ی او هنوز مبهم و نامشخص است . با اینکه حکم سنگسار او لغو شد ، اما این حکم از سنگسار به اعدام تغییر پیدا کرد و چند روز پیش خانم آشتیانی دریک مصاحبه ی تلویزیونی حاضر شد و با زبان دیگری لب به اعتراف گشود و در مورد جرم خودش صحبت کرد . همه ی این اتفاقات در مورد سرنوشت یک زن به اصطلاح متهم رخ می دهد، سکینه محمدی آشتیانی، که حتی نمی تواند به فارسی به خوبی صحبت کند وصاحب دو فرزند است . در تمام این مدت که اخبار مربوط به سنگسار او را پیگیری می کردم می دیدم که همه ی دنیا در تلاش است تا جلو ی این حکم را بگیرد با این حال برای خود من هنوز ابهامات زیادی در پرونده ی او وجود دارد وقتی سخنانش را با صدای دیگری شنیدم با خود گفتم آیا کسی با خودش اندیشیده که چرا این زن این چنین قربانی خشونت و قدرت مردسالارنهادینه ی اجتماعی گشته و دلیل آن چه بوده است .
سکینه آشتیانی به جرم شراکت در قتل و داشتن روابط نامشروع متحمل حبس وضربات شلاق شده است .اما دوباره توسط یک هیئت پنج نفره قضات محاکمه شده و سه نفر از این پنج نفر حکم به سنگسار او را می دهند . هنوزمشخص نیست که چرا این حکم تغییر می کند . مشخص نیست که چرا بعد از صدور حکم اولیه دوباره حکم سنگسار می گیرد . اصلا آیا این اتهام او اثبات شده است یا نه؟ با همه ی اینها، سؤال باید اینجا مطرح شود که دلیل این کار واقعا چه بوده است؟ ایا او پس از داشتن یک زندگی موفق دست به این کار زده است ؟ اصلا خود او تحت حمایت همسرش بوده یا اینکه درمعرض خشونت خانگی قرار داشته است ؟ و انبوهی از این پرسش ها که به ذهن اکثر زنان ایرانی خطور می کند.
باید گفت که سکینه از دو سو قربانی شده است : هم قربانی چرخه ی قدرت مردسالاری در خانواده که به خصوص در خانواده های سنتی نهادینه تر است، و هم در اجتماع و درسطح بین المللی . در مورد چرخه ی خشونت خانواده باید گفت که در ایران هر زنی که ارتباطی با مردی داشته باشد بدون در نظر گرفتن توجیه و یا توضیح شرایط و ناگزیری او، از لحاظ شرعی محاکمه می شود .
اما در مورد سکینه به نظر می رسد که او ابزاری برای سوء استفاده قدرت مردسالار تبدیل شده است. حتی در مصاحبه ا ی که پخش شد اعتراف می کند که گول خورده است اما موارد ابهام پرونده ی او به همین جا ختم نمی شود . مردی که با همکاری سکینه شوهر او را به قتل می رساند تنها حکم زندان می گیرد اما حکم سکینه بعد از مدتی به سنگسار مبدل می شود .دلیل اینکه چگونه این حکم تغییر کرده است هم مشخص نیست ، با همه ی اینها سکینه اشتیانی جلو دوربین با لهجه ای ترکی ظاهر می شود. او یک قربانی خشونت بوده است و تحت آزار روحی و جسمی قرار گرفته است ، سکینه یک مجرم عادی نیست درواقع جرم او زیستن در جامعه ای تماما سلطه گرا و مردسالار است که قربانی اش را عموما از میان زنان می کند . اما رویکرد دیگر ی که در مورد پرونده ی او مطرح است ابزار ساختن از او برای جولان دادن قدرت بین المللی و قدرت حکومتی است . از یک سو حکومت برای نشان دادن نهایت قدرت خود در اجرای احکام بدون ادله ی کافی او را به سنگسار محکوم می کند و از سوی دیگر او را در یک مصاحبه ی تلویزیونی می آورد تا نشان دهد که جولان دادن قدرت شان بی دلیل نبوده است .
هنوز مشخص نیست که چرا حکم سنگسار به او داده شده است، اما همانطور که می دانیم اثبات حکم سنگسار با ادله ی محکمه پسند بسیار مشکل ست. دلیل سخت بودن اثبات این حکم، جلوگیری از اجرای این حکم است با این حال این حکم هنوز از سوی حکومت ایران قابل اجراست به دلیل وجود این قانون تماما خشونت آمیز و ناعادلانه است که اعتراض نهادهای بین المللی برای تحت فشار قراردادن ایران برای جلوگیری از اجرای این حکم شدت می گیرد اما دوباره دولت ایران از سکینه آشتیانی به عنوان موضوعی برای اثبات قدرتش استفاده می کند وقتی که حکم سنگسار لغو می شود ، و برای ایستادن در برابر همه ی فشارهای بین المللی حکم اعدام جایگزین میشود . رسانه های بین المللی از یک سو و دولت ایران از سوی دیگر سکینه را موضوع نشان دادن قدرت و زورآزمایی قرار می دهند و بعد هم دولت ایران برای بیشتر به رخ کشیدن نمایه های بیشتر قدرتش، مصاحبه ی تلویزیونی پخش می کند تا نشان دهد که بیهوده از مواضع خود عقب نرفته است . این مصاحبه نشان داد که برای صاحبان قدرت، سکینه آشتیانی بیشتر ازآنکه یک مورد قضایی باشد ، موردی برای تاختن به رسانه های بین المللی و سیاستهای غربی است . وقتی لحن آرام سکینه را شنیدم و تصویرمحو و مات زنی را دیدم که بی صدا سخن می گفت و کاغذی در دستانش می لرزید و یک نفر به جای او حرف می زد به نظرم رسید که او یک قربانی است که کسی از او نپرسید چرا؟ وهیچ کس به دلایل او گوش نکرد و تنها او زنی تنها بود که موردی برای به حرکت در آمدن قدرت و نشان دادن آن و به رخ کشیدن تمامیت مردسالار بود .
کاش کسی ازپس پشت همه ی این خبرها و جنجالها، به او فکر می کرد و می پرسید که این روزها در کشاکش منازعه قدرت، بر این زن تنها در چهارگوشه ی سلولش ــ وقتی به انتظار مرگ نشسته ــ چه گذشته است .