منصوره شجاعی -6 آبان 1389
مدرسه فمینیستی- متن حاضر برگرفته از سخنرانی منصوره شجاعی در سمینار "غنایم جنوبی جهان" The Wealth of the south of the World است که در25 سپتامبر 2010 درایتالیا به دعوت استانداری "بولزانو" برگزارشد. دراین سمینار واندانا شیوا از هندوستان و منصوره شجاعی از ایران به عنوان دو اکوفمینیسم شرقی شرکت داشتند. مصادف شدن این سمینار با درگذشت پدرنسرین ستوده موجب شد که بخشی از برنامه به صحبت درباره نسرین و تسلیت به او اختصاص یابد.
آغاز سخن : من زنی خلیجی هستم که حیاتم در گروی صلح و پاکی دریاهاست . (...) من از ایران می آیم که زنان اش دادخواه برابری و عدالت ، و پاسبان صلح و پاکی زمین اند.(...)... این جملات و عباراتی شبیه آن را چهار سال پیش از این نیز در سمینار زنان برنده جایزه نوبل در شهر وین در معرفی خویش و برای حمایت از صلح جهانی و نهی تسلیحات اتمی گفتم . و اینک، پس از گذشت چهار سال و کسب تجربه ای عمیق آمیخته به اندوه از دست دادن و امید به دست آوردن، هنوزو همچنان آواز من است که این بار هم صدا و هماهنگ با آواز "واندانا شیوا" زنی از اعماق جنگل های سبز هیمالایا، برابری وهمزیستی برای انسان را به استناد برابری و همزیستی طبیعت در چرخه حیات طلب می کند. برابری ، همانگونه که در طبیعت جاری است و انطباق این جریان سیال با پدیده های مدرنی که در شهر و زندگی شهری جاری است ،امتزاج و ترکیبی که " اکوفمینست" ها در بیان استدلا ل برابری خواهانه خویش بدان استناد می کنند .
جنبش زنان ایران و اکوفمینیسم :
قدمت جنبش زنان در ایران ، طبق تعاریف رایج "جنبش " کمی بیشتر از صدسال است. و این همزمان با جنبش مشروطه خواهی و درگیر شدن زنان با مفاهیمی همچون دموکراسی و حقوق شهروندی است . این خواست که بیشتر از سوی طبقه متوسط شهری مطرح می شد طبیعتا زنان این طبقه را نیزبیش از دیگر اقشار، درگیر کرد . آنان در پی دستیابی به حق رای ، حق آموزش ، تاسیس مدرسه ها ی دخترانه ، و ایجاد نهادهای زنان و نشریات زنانه وارد میدان دموکراسی خواهی شدند و تا به امروز هرچند که موفقیت های بسیاری به دست آورده اند لیکن به دلیل سلطه سنت وتفکر مسلط مردسالاری و زن ستیزی بر قوانین مدنی ، به ویژه در سه دهه اخیر ، هنوز و همچنان در پی طلب حقوق شهروندی خویش در تلاش هستند. حقوقی که مشخصااز زنان سلب شده است همچون حق انتخاب پوشش ظاهری، حق ارث برابر، حق شهادت ، حق قضاوت ، حق سرپرستی فرزند ، حق سفر،حق تابعیت و... در پی دستیابی به این حقوق ، هرکسی ازظن خویش به بازنگری و تحلیل آنچه که هست و آنچه که نیست می پردازد ؛ من نیزبا رویکردی اکولوژیک وارد کارزار برابری خواهی شدم.
در گشت و گذار های دور و نزدیک خویش ، همزمان با حضور فعال درجنبش زنان ،کارکردن درکنارزنان روستایی و مناطق محروم ونیز سفر در اکوسیستم های متنوع ایران به قصد جمع آوری قصه و ادبیات و دانش بومی وبرخی فعالیتهای عملی زیست محیطی ، با پرسش هایی ساده و برگرفته از عشق به طبیعت وعشق به برابری به سرعت در چالشی عظیم با قوانین نا عادلانه حاکم قرار گرفتم : مگر طبیعت به اندازه نیاز ،و نه به اندازه طمع، همه موجودات خویش نعمت دراختیارشان قرار نداده ؟مگر طبیعت در دهش و بخشش خویش به یک پروانه، به یک درخت، به یک گل ویا به یک فیل عظیم الجثه، تفاوت و تبعیضی قائل شده ؟ مگر هریک از اینان متناسب با نیاز خویش سهمی مناسب از طبیعت نمی برند ؟ پس چه برسر زمین آمده که ساکنانش اینگونه نامهربان و بی عدالت شده اند وزنان را بدین میزان در فرودستی نسبت به مردان نگهداشته است ؟؟
به هرروی با پرسش هایی بر آمده از مشاهدات عینی خویش ،درپی یافتن پاسخی درخور به کتاب ها و منابع متعددی رجوع کردم. و چنین بود که بایک نام آشنا شدم : واندانا شیوا ، هندوی سبزگوی دامنه های هیمالیا،که با دفاع از جنبش چیپکو و راه اندازی "جنبش زنان گوناگون جامعه برا ی حفظ گونه های متنوع طبیعت (Diverse women for biodiversity ) و با تکیه بر پراگماتیسم سبز خویش نظریه های متفاوت تئوری پردازان اکوفمینیست همچون "فرانسواز دوبن فرانسوی" و بعدها " کارن جی وارن " امریکایی را درشرق ترویج کرد.
سرخوش از شناختن واندانا شیوا و فرانسواز دوبن در سال 2000 در اولین مراسم علنی بزرگداشت روز جهانی زن برای اولین بار درایران در مقاله کوتاه و مختصری اکوفمینیسم را معرفی کردم و این همزمانی برای من مبارک بود : اولین مراسم خاص زنان درفضای عمومی پس از 22 سال و اولین سخن زنانه از اکوفمینیسم در رساندن پیام این هندوی سبزگوی و آن زن فرانسوی به زنان ایران.
نگاهی اجمالی به جوهره اکوفمینیسم:
اكوفمينيسم به مفهوم پيوند اكولوژي و فمينيسم است .، با اين منطق كه اكوفمينيسم عمل و منطق سلطه را درنوع رابطه مرد با زن و انسان با طبيعت پيوند داده و معتقد است جنس سلطه اي كه مرد بر زن تحميل مي کند از جنس همان سلطه اي است كه از طرف انسان بر طبيعت اعمال مي شود . اكوفمينيسم در واقع به نقدو بررسي اين رابطه مي پردازدوخواهان محو این دوهژمونی ستمگرانه است .
ریشه این نوع سلطه شاید به زمانی برگردد كه انسان بر طبيعت مسلط شد يا به عبارتي از زماني كه انسان طبيعت را به اصطلاح فلسفي اش" سوراخ" كرد اصطلاحي كه "فرانسيس بيكن" فیلسوف معروف قرن نوزده در بهره کشی عنان گسیخته از طبیعت به کار برد. ویا شاید اين سلطه به پيش از آغاز صنعتي شدن باز مي گردد. يعني از زماني كه اين تصور غالب مي شود كه زن ، ضعيف تر از مرد است و مرد مي تواند سلطه خود را بر او اعمال كند.براي توجيه نظریه ضعف زن و قدرت مرد ، استدلالهايي وجود دارد كه يك رشته دلايل بيولوژيك و يك رشته دلايل فلسفي را مطرح مي كند. مطابق با توجيه فلسفي اين نگرش ، زن متعلق به بخش احساسي و عاطفي رابطه انساني است ، و مرد متعلق به دنیای قدرت و منطق. واز این نحوه تفکرچنین نتیجه گیری می شود که حالات مرتبط به احساس وعواطف انسانی درمقابل منطق و استدلال پدیده ای ضعیف تر به حساب می آید وبا این برهان زن را ضعیف تر از مرد می دانند و عمل سلطه مردانه توجیه پذیر می شود. هرچند، طبق منطق سلطه هرپدیده ای را که بتوان درقالب تفکر " سلسله مراتب ارزش گذاری " گنجاند، خواه در مورد انسان و خواه در مورد طبیعت منجر به اعمال سلطه نسبت به ضعیف تر می شود.و این دیدگاه پیش از " صنعتی شدن" شکل گرفته است.
جنبش زنان متاثر از اکوفمینیسم
اکوفمینیسم ، نظریه و تئوری را همچون پدیده ای سیال و درحال پردازش می شناسد . روایت ها و گفتارهایی که لایتغیر نیستند و درطول زمان تغییر خواهد کرد همان گونه که واقعیات مربوط به زندگی زنان تغییر می کند و نیاز به قوانین و قراردادهای روز آمد دارد.
اکوفمینیسم فردگرایی مجرد را نفی میکند وبرای روابط اجتماعی و انسانی ارزشی جوهری قائل است که موجب شکل دادن " انسان " به مفهوم اجتماعی آن خواهد شد .این نگرش ، اعتبار و اهمیت ویژه ای برای مفاهیمی همچون عشق ، مراقبت ، اعتماد، ورابطه متقابل قائل است . ارزش هایی که موحب می شود تا روابط ما با دیگران برای فهم و درک از خودمان نقشی اساسی داشته باشند. و این نکته میتواند همچون منشوری اخلاقی در جنبش های اجتماعی به ویژه جنبش زنان محترم شمرده شود.
آنچه که اکوفمینیسم در مواجهه با گوناگونی میان پدیده های بیان می کند تاکید بر تشابه است و نه تفاوت و از این راه به برابری و نوعی تکثرگرایی می رسد. برای مثال نمی گوید که چون انسان موجودی ذی شعور است و قادر به تغییرات اجتماعی ، پس بالاتر از گیاهی است که فاقد این آگاهی است بلکه می گوید همه موجودات اعم از گیاه، حیوان ، انسان، آب ، خاک ...متعلق به یک اکوسیستم اند . هرچند که انسان ویژگی هایی دارد که اورا از گیاه و خاک و حیوان متمایز میکند اما چون همه متعلق به یک اکوسیستم هستیم در نوع حضور ونوع رابطه با این اکوسیستم دارای حقوق برابر هستیم. و این خود جوهره تکثرگرایی و احترام و پذیرش دیگری در جنبش زنان است.
"واندانا شیوا" (vandana Shiva,1952-) درآستانه سال 2000 برنامه ای رابرای حفظ گونه های زیستی با کمک زنان مناطق مختلف ازمناطق محروم وفیر هند و زنانی ازفرقه ها و کاست های مخلف به راه انداخت. این حرکت یکی از موثرترین جریان های زیست محیطی بعد از جنبش "چیپکو" درهند است. نامی که واندانا شیوابر آن نهاده برگرفته از فلسفه و روح پذیرش و احترام به دیگری است: " انواع زنان درحمایت از انواع گونه های زیستی " . و بدین ترتیب از منظر تجربه طبیعی خویش حضور متنوع طیف های مختلف فکری زنان را در حفظ جنبش اجتماعی آنان همچون ضرورت وجود متنوع گونه های زیستی می داند و این هردو را برای " بقا" لازم می داند. و بقای جهان را در حفظ تفاوت ها و تنوع های موجود آن می داند. که این خود جوهره داد و دهش در تعریف اجتماعی آن برای یک جنبش می تواند تلقی شود.
کلام آخر با واندانا شیوا
از سال 2000 که با نوشتن اولین مقاله درباره " اکوفمینیسم" وارائه آن در اولین مراسم علنی روزجهانی زن در ایران پس از انقلاب ، به عنوان یک اکوفمینیست ایرانی شناخته شدم، همواره آرزوی دیدار "واندانا شیوای سبز" را در دل می پروراندم.
سال 2003 درسمینار بین المللی زنان در هند ، گروهی از دوستان " مرکز فرهنگی زنان" به هند سفر کردند که من به دلایل شخصی نتوانستم در آن سفر شرکت کنم . نزدیکترین دوست من در جنبش زنان در بازگشت از آن سفر به عنوان سوغات، عکسی را که همراه با واندانا ودیگرزنان حاضر در سمینار گرفته بود به من هدیه کرد. و گفت که شاید وقت دیگر و در سمیناری دیگر این فرصت برایت ایجاد شود.
درسال 2006، با گروهی از دوستان مرکز فرهنگی زنان عازم هند بودیم که در یک ورکشاپ روزنامه نگاری شرکت کنیم . یکی ازدلایل من در انجام آن سفر امکان ملاقات با واندانا شیوا بود. درفرودگاه تهران ، تنها یک ساعت قبل از پرواز به سوی هند ، هنگام گذشتن از گمرک فرودگاه توسط ماموران امنتیتی بازداشت شده و به جای دهلی "نو" سر از سلول های "کهنه " زندان اوین درآوردم!
سال 2010، پس از چهارسال ممنوعیت خروج ، در سایه حمایت و راهنمایی های قانونی وکیل شجاع و هم اینک دربندم " نسرین ستوده " توانستم حق سفربه کشورهای دیگر را دوباره به دست آورم و پس از چندی توسط دوستان «شبکه جهانی موزه زنان» در ایتالیا به این سمینار دعوت شدم و به محض اطلاع از حضور «واندانا شیوا»، بی وقفه موافقت خود را اعلام کردم.
و اینک ، پس از قصه و حکایتی کوتاه از جنبش زنان ایران و زنان سبزگوی دیاران دیگر ، در کنار واندانا شیوای تا به دیروز " دست نیافتنی" و " طلسم شده " !!، ساده و صمیمی به خواهران جهانی خویش می گویم که ما دختران " گایا" (Gaia) مادر زمین و "جان جهان" که افلاطونش می گفت، همچون رهروان پاکی و برابری تا رسیدن به زمینی پاک و عادل ، به هر روی در کنار هم و با هم هستیم.