ناشناختهترین و اسرارآمیزترین قلمرو کشف نشده پیش روی ما انسانها که میتواند دروازههایی را بهسوی امکانات بینظیر باز کند، نه در فراسوی مرزهای فضا و نه در اعماق اقیانوسها قرار دارد. بلکه درجایی بسیار نزدیکتر و درعینحال بسیار ناشناختهتر قرارگرفته است: درون جمجمه ما.
مغز انسان اگرچه بازیگری قدیمی است که تمام آنچه تمایز ما و درک ما و به عبارتی خود ما را میسازد و عامل شناخت و آگاهی ما از جهان اطراف به شمار میرود، اما بهخودیخود موضوع ناشناسی باقیمانده است. پنهان بودن زیر کاسه جمجمه و نداشتن اعصاب احساس درد شاید دلایلی بود که در ابتدا به وجود و اهمیت این عضو توجه چندانی نمیشد اما از آن مهمتر پیچیدگی این ساختار مهم و الکترو شیمایی بدن انسان است.
مغز ما مسئول تبدیل کردن ما به چیزی است که خود مینامیم. تمام آنچه انجام میدهیم، میآموزیم، فکر میکنیم و بر مبنای آن قضاوت کرده و عمل میکنیم در مغز ما و در قالب ارتباطهای پیچیده شبکه درهمتنیدهای از ارتباطات الکتریکی و شیمیایی رخ میدهد.
در دهههای اخیر درک ما از عملکرد مغز بهطورجدی تغییر کرده است؛ اما هنوز در ابتدای راه قرار داریم و شناخت کامل مغز یکی از مهمترین چالشهای پیش روی علم در دوران مدرن قرار دارد.
اگر اندکی به نقش مغز فکر کنید و اینکه نهتنها خاطرات و شخصیت و هویت ما در مغز ساخته و نگهداری میشود همچنینی به فرماندهی این عضو برای واکنشهای عصبی و یا آزادسازی ترکیبات شیمیایی فکر کنید که هر یک باعث آغاز روندی در بدن میشود که تمامی عملکرد بدن را بر عهده دارد، شاید بتوانید به چشماندازی که درک کامل عملکرد مغز میتواند برای ما به همراه داشته باشد بیندیشید.
در اولین قدم درمان بیماریهایی نظیر آلزایمر و MS نخستین دست آوردهای چنین شناختی میتواند باشد اما در قدمی بلندتر با کمک بررسی و شناخت مغز میتوان به بازسازی خاطرات یا حتی تولید تجربههای مجازی پرداخت. میتوان روند ترمیم بدن را سرعت بخشید، بر عملکرد دفاعی بدن تأثیر گذاشت و در گامی بلند و نهایی شاید بتوان به رویای کهن انسان دستیافت. جاودانگی.
این آخرین مرز پیش روی جاهطلبی انسان بیش از آنکه به لطف پیشرفت روشهای پزشکی بتواند جامه عمل بپوشاند میتواند به لطف پیشرفتهای مشترکی که در دو حوزه شناخت مغز و ترسیم نقشه مغز و از سوی دیگر حوزه روباتیک اتفاق میافتد واقعیت بگیرد.
دورانی را تصور کنید که میتوانیم نقشه مغز و ارتباطات آن را کامل بشناسیم و بتوانیم الگوهای آن را بهطور دقیق ذخیره کنیم. اگر این فرض که مغز ما و مجموعه فعلوانفعال آن عملاً تمام هویت ما را میسازد (که باوجود دیدگاههای مختلف شاهد چندانی بر اشتباه بودن این دیدگاه نداریم) خواهید توانست با بارگذاری این بانک داده در بدنی دیگر و شاید بدنی مصنوعی و تهیه نسخههای پشتیبان از خود عملاً مرزهای جاودانگی را پشت سر بگذارید.
شناخت مغز چه برای درمان بیماریهایی باشد که امروز با آن دستبهگریبانیم و چه برای آیندهای که شاید کاربردهای آن فراتر از تصور ما بشد، اکنون یکی از پروژههای مهم و ملی و بینالمللی جهان است. یکی از حوزههای معدودی که آینده نگران و دانشمندان معتقدند مغز و شناخت آنیکی از بزرگترین چالشهای علمی پیش روی بشر است و هر پیشرفت مهمی در آن میتواند جهشی غولآسا برای انسان باشد.