پایانی با شکوه کاسینی و درس هایی برای ساکنان شهری دور
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[08 Oct 2017]
[ پوریا ناظمی]
سرانجام زمان به درود گفتن با کاوشگر صاحبنام زمینی فرا رسیده است. کاسینی در آخرین شیرجه خود به آغوش ارباب حلقههای منظومه شمسی خواهد رفت تا پایانی حماسی بر مأموریتی خیرهکننده را رقم بزند. مأموریت کاسینی یکی از مأموریتهای تاریخی دوران معاصر به شمار میرود. جنبهها و دلایل مهمی برای این اهمیت وجود دارد. از یکسو، کاسینی دید ما را نسبت به آنچه درباره زحل، تحول و شکلگیری و چشمانداز دنیای اقمار و حلقههای آن میدانستیم تغییر داد. این مأموریتی بود که نهتنها توانست به همه اهداف از پیش تعیینشده خود دست پیدا کند که توانست با کشف غیرمنتظره جزییات خیرهکننده انسلادوس پنجرهای تازه به روی چشمانداز آینده کاوشهای فضایی در فراسوی کمربند سیارکها ایجاد کند.
تا پیش از کاسینی کسی گمان نمیکرد که در قمر شگفتانگیز انسلادوس یکی از مهمترین کانونهای احتمالی برای رشد و توسعه حیات وجود داشته باشد. کشف یخ فشان های عظیم آن و سپس بررسیهای دقیقتر طیفی و راداری نشان داد که این قمر بهظاهر معمولی شاید یکی از بهترین نقاطی در فراسوی زمین باشد که حیات بخت شکلگیری رشد در آن را داشته است.
همین کشف غیرمنتظره هم بود که اینچنین پایانی بر حماسه کاسینی رقم زد. اگرچه از ابتدا ایده برخورد دادن کاسینی با سطح زحل مطرح بود اما آنچه باعث شد تا این طرح اجرایی شود همین داستان بود. اگر انسلادوس قمری میزبان بذر حیات باشد و ما کاسینی را با آن راکتور گرما الکتریکی خود که از واپاشی پلوتونیم نیرو میگرفت در مدار رها کنیم، شاید زمانی دور بازیهای گرانش آن را به سمت انسلادوس یا تایتان هدایت کند و باعث شود محیط آنها آلوده شوند.
همین نکته شاید بهتنهایی نمادی باشد ازآنچه به همراه کاسینی به دست آوردهایم امروز درحالیکه شاهد تخریب محیطزیست سیاره امان هستیم آنهایی که دستشان میرسد و توانش را دارند از محیطزیست قمری ناشناخته مراقبت میکنند.
کاسینی با شیرجه در بخش فوقانی جو زحل، بیش از چنددقیقهای دوام نخواهد آورد و تحت تأثیر فشار جوی خرد خواهد شد و تبرای ابد به بخشی از دنیایی بدل میشود که سالهای طولانی را به تماشای آن نشسته بود.
کاسینی اما فارغ از دست آوردهای علمی و فنیاش نماد و نشانهای از توان ما انسانها در مدیریت ساختارهای پیچیده است. اگر اجرایی کردن ایده یک محصول فناوری نظیر یک سفینه یا یک کاوشگر فضایی که بهخودیخود نیازمند دهها زیرشاخه و کنار هم قرار دادن صدها بخش مختلف نیروی انسانی، فنی و مدیریتی است به کابوسی بزرگ شباهت دارد حالا تصور کنید قرار باشد مأموریتی گرانقیمت، عظیم و تعیینکننده، با همکاری میان دو سازمان علمی صورت بگیرد که در دو سوی اقیانوس وابسته به نهادهای سیاسی و مدیریتی متفاوتی هستند. کاسینی – هویگنس محصول مدیریت و همکاری آژانس فضایی اروپا و آمریکا بود به نمادی از امکانپذیر بودن و کارآمد بودن همکاریهای بینالمللی بزرگ تبدیل شد.
بااینوجود کاسینی و هویگنس از زمانی که از یک ایده تبدیل به یک واقعیت شوند راه طولانی را پشت سر گذاشتند. این بخش مأموریت کاسینی است که برای ما مهم است. شاید برای ما مردمان ایران، کشوری که سودای توسعه علمی را در سر دارد این داستان مهمتر از همه دست آوردهای علمی و فنی و چشم اندازهای تازهای باشد که کاسینی به روی علم باز کرده است. شاید اگر مدیران علمی و سیاستگذاران تنها به داستان تاریخ شکلگیری، توسعه، مقابله با چالشها و روند آیندهنگری و طراحی مأموریتی بیندیشند که چند دهه صرف آن شده است، شاید دنیایی تازه پیش روی ما نیز باز شود.
دکتر رضا منصوری، کیهانشناس ایرانی که سابقه مدیریت پروژه رصدخانه ملی ایران و معاونت پژوهشی وزارت علوم را در کارنامه خود دارد در سرمقاله شماره تازه ماهنامه نجوم درباره این مأموریت که عمرش قابلمقایسه با عمر انقلاب ما است، چنین نوشته است:
«این چه نظامبرنامه ریزی است با چه دقت مدیریتی و سیاسی که میتواند اینگونه برنامهریزی بکند. خوب است درک بکنیم و تصوری داشته باشیم از اینکه چه اتفاقهایی در ذهن ما بهعنوان یک ملت هنوز باید بیفتد تا بتوانیم در اینگونه برنامهریزیها مشارکت بکنیم؛ چه مسئلههایی را هنوز باید حل بکنیم تا بخش سیاسی کشور ما بتواند برنامهای ساده بریزد و اجرا بکند، آنهم در امور علمی. از خودمان بپرسیم چرا پس از سی سال برنامهریزی اقتصادی در کشور و همیشه با تصویب افزایش بودجههای پژوهشی و اصرار رهبری بر آن، هنوز از اول برنامه، یعنی تقریباً همان زمانی که طرح کاسینی-هویگنس در آنطرف دنیا تصویب شد، عقبتر هستیم؟ این چه بلوغی است در بعضی کشورها که به تخیلی چنین دامن میزند، آن را به طرحی اجرایی تبدیل میکند، اجرا میکند و نتیجه میگیرد.»
داستان کاسینی درعینحال داستان شورمندی گروهی از دانشمندان نیز بود که سعی میکردند در کنار به دست آوردن دادهها و اطلاعات تازه، علاقه و شور مردم به علم را افزون کنند. تصویر معروفی که از زمین در میان حلقههای زحل به ابتکار کارولین پورکو، مدیر تصویربرداری زحل، گرفته شد یادآوری بود از دنیای کوچک ما زمانی که از دوردستها به آن می نگیریم. آن نقطه محو آبی هنوز آنجا است و ما با همه اختلافها و تفاوتها ساکنان ناپیدای همان نقطه آبی هستیم. دنیایی که زمینش مینامیم و امروز ساکنانش از یکسو در کشتن زمین مادر گوی رقابت از هم میربایند و بر طبل بیخردی و جنگ و بدنامی میزنند از سوی دیگر خردمندان و اندیشمندانش، سفیرانی را به دنیاهای دوردست اعزام میکنند تا برای بنیادیترین سوال های ما پاسخی بیابند و همزمان مراقباند تا مبادا آنچنانکه زمین را آلودهایم دوردستها را بیالایند. هر دوی این تصاویر، درون آن نقطه کوچک آبی رخ میدهد. ما میتوانیم تصمیم بگیریم که کدامیک ارزش توجه و رشد بیشتر دارد؟
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری: