انتخابات مجلس و فرصتی که از دست رفت
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[03 Feb 2008]
[ سعید قاسمی نژاد]
انتخابات مجلس هشتم می توانست فرصتی مناسب باشد برای گامی به جلو گذاشتن دموکراسیخواهان در ایران.دموکراسیخواهان در ایران اما فرصت پیش رو را به راحتی از دست دادند و به جای پیگیری یک سیاست مبتکرانه و مستقل وارد زمین بازی نیروهای خواهان حفظ وضع موجود شدند. در این میان تنها باید نهضت آزادی را استثنا کرد که با پیشنهادی شجاعانه و هوشمندانه نمونه ای از یک استراتژی مبتکرانه و تهاجمی را ارائه داد.پیشنهادی که البته با واکنشهای خجالت آور نیروهای سیاسی مواجه شد.در مواجهه با وضع موجود باید چند نکته را مد نظر داشت:
۱- ساختار قدرت در ایران امروز همچون دهه اول انقلاب خیمه ایست و استوار بر عمود خیمه .تمامی نیروها در درون ساختار سیاسی ایران در نسبت و فاصله با عمود خیمه قدرت است که هویت می یابند . عمود خیمه در مواقع ضعف عمومی ساخت قدرت مرزهای این خیمه را می گسترد و در مواقع قدرت حدود آن را تنگ تر می سازد.نه تنها حدود آن را تنگ تر می سازد بلکه اساسا مرزها و تقسیم بندیهای درونی آن را به هر شکلی که بخواهد در می آورد.
۲- امروز قدرت حاکم خود را در اوج توانایی می بیند ، از همین روست که اساسا بحث رقابت ، به معنای جلب رأی مردم دیگر معنا ندارد.امروز در درون خیمه قدرت هر رقابتی هست رقابت بر سر نزدیکی به عمود خیمه است.در این میان بازیگران سیاسی همه مهره هایی هستند برای موقعیتهای متفاوت. از این روست که پس از شکست قالیباف در ریاست جمهوری شهرداری را به او می دهند.نبرد میان قالیباف و احمدی نژاد جدیست اما نبرد بر سر کسب رای مردم نیست نبرد بر سر جلب نظر عمود خیمه قدرت است.
۳- امروز حضور در بازی جز با پذیرش این مناسبات امکان پذیر نیست.کروبی این مناسبات را پذیرفته است.کروبی البته گمان می برد با خفیف کردن خود و ابراز وفاداری کردن فرصت رقابت را می یابد.او گمان می کند بازی قدرت در ایران امروز دوی صدمتریست که برای ورود به مسابقه می بایست مقادیر کثیری خود را خفیف کرد ولی اگر کسی وارد مسابقه شد امکان رقابت را دارد و اگر زودتر از بقیه به آخر خط رسید برنده مسابقه است.مسئله اما از بیخ و بن متفاوت است.زمین بازی در ایران امروز چنین نیست.ما امروز خیمه قدرت را داریم که با دوایر متحد المرکز به مرکز عمود خیمه قدرت تقسیم بندی شده است. بازیگران مختلف در این دوایر در حال دویدن هستند و چنانکه واضح است این دایره هیچ خط پایانی ندارد و می بایست پیوسته در آن دوید و دوید تا جاییکه دستی از عمود خیمه قدرت برآید، کاری بکند و دونده بینوا را از دایره خارجی بلند کرده یک دایره ارتقا دهد و در حلقه ای درونی تر قرار دهد. به گمان من آقای کروبی سعی بیهوده می کند و آن آخرین تیر در ترکشش که برای ریاست جمهوری کناری نهاده شده است هرگز از پیش پایش جلوتر نخواهد رفت.
۴- طیف هاشمی فعلا داوطلبانه پایی در خیمه و پایی در خارج خیمه دارند.چنانکه پیداست هاشمی که به مرد شماره دو نظام بودن عادت کرده بود حاضر به پذیرش مناسبات جدید نیست و او اتفاقا تنها کسیست که امکانی ضعیف دارد که در صورت عجله کردن نیروهای نورسیده نظامی در ابراز قدرت بیش از حد با تکیه بر روحانیت محافظه کار بتواند بدون پذیرش مناسبات جدید جایی در درون خیمه قدرت برای خود دست و پا کند.
۵- طیف آقای خاتمی(عموما) و اصلاح طلبان پیشرو(تماما) خارج از این خیمه هستند و هر قدر سعی در اثبات برادری داشته باشند راهی به جایی نخواهند برد جز اینکه آبروی خود را بیش از پیش نزد مردم از دست بدهند.تا این نفت صد دلاری هست و روابط بین المللی نیز در این وضعیت کم وبیش با ثبات هست این دوستان بهتر است فکر حضور در قدرت را از سر بیرون کنند و جایگاه خود در جامعه را تحکیم کنند چرا که حضور بی خاصیت و مثله شده در قدرت (مثل شوراها) تنها پتانسیل آنان را برای رسیدن به قدرت در آینده نابود می کند زیرا چهره ای بی خاصیت و مهمل از آنان به نمایش می گذارد.چهره ای که این آقایان این روزها با کوششی مثال زدنی از خود به نمایش می گذارند.
در مقابله با وضع فعلی می شد دو پیشنهاد مشخص مطرح کرد که هیچ یک ساختار شکن نبود و در چارچوب همان اصلاح از درونی جای می گرفت که تمامی طیفهای اصلاح طلب از آن دفاع می کنند. پیشنهاد اول ائتلاف بر سر لغو نظارت استصوابی به جای کرنش و تعظیم در برابر نظارت استصوابی بود.نظارت استصوابی در قانون اساسی وجود ندارد و درخواست لغو آن اصلاح در چارچوب همین قانون اساسی موجود است که قابلیت بسیج عمومی را هم دارد و هیچ ربطی به انقلاب مخملی و این حرفها هم پیدا نمی کند.قدرت را تنها با قدرت می شود اصلاح کرد نه با التماس در پشت درهای بسته. پیشنهاد دوم پیشنهاد نهضت آزادی مبنی بر نظارت بین المللی بر انتخابات بود که پیشنهادی بسیار متین و معقول بود.نظارت بین المللی امروزه امر بسیار مرسومی است و بسیاری کشورها از آن استقبال می کنند که در میانشان کشورهایی بسیار قدرتمند حضور دارند. واکنش هیستریک اصلاح طلبان به چنین پیشنهادی بسیار مایه تأسف است.آقای عبدالواحد موسوی لاری که دو انتخابات عجیب را برگزار کرده است با رویی پر و پیمان اعلام می کند که این پیشنهاد توهین به ملت ایران است و می پرسد یعنی ما خودمان نمی توانیم یک انتخابات آزاد برقرار کنیم.در پاسخ به ایشان باید گفت شما یکی یقینا نمی توانی انتخابات آزاد برگزار کنی و اگر شک داری انتخابات مجلس هفتم را به یاد بیاور.عجیب تر از واکنش موسوی لاری واکنش یکی از شخصیتهای بسیار محترم از بزرگان ملی مذهبی بود که بدون هیچ دلیل منطقی ای با استدلالهایی از جنس استدلالهای موسوی لاری چنین درخواستی را محکوم می کرد و نظارت بین المللی را معادل نظارت آمریکا می گرفت. در این بحبوحه به نظر می رسد کلیت اپوزیسیون در ایران در یک موقعیت انفعالی به سر می برند.شرکت اصلاح طلبان پیشرو در انتخابات،ثبت نام نکردن ملی مذهبی ها و تحریم انتخابات توسط جبهه ملی هیچ یک اقدام مشخصی را برای تغییر وضع موجود پیشنهاد نمی کند. در این میان ظاهرا همه منتظرند قیمت نفت پایین بیاید یا تحریمها موثر واقع شود تا وضعیتی مثل سال ۷۵-۷۶ حاصل شود و اپوزیسیون بتواند اثرگذار شود اما مسئله این است که چنین اپوزیسیون باری به هرجهتی در آن موقعیت چقدر می تواند اثرگذارباشد؟در این میان البته از قضا سرکنگبین صفرا فزوده و بخش وسیعی از اپوزیسیون نیرویش را مصروف مقابله با جنگی می کند که چندان جدی و قریب الوقوع نمی نماید و اگر رویه حرفهای قشنگ را بزداییم این بخش از اپوزیسیون هیچ گونه اقدامی برای فشار آوردن به حکومت برای سازش سامان نمی دهد بلکه تمامی فشار را به جامعه جهانی وارد می آورد تا خواسته های حکومت ایران را بپذیرد و با آن بسازد که البته کوششی بیهوده است و ظاهرا تنها به قصدثبت در تاریخ صورت می گیرد. از این لحاظ باید عرق ملی این بخش از اپوزیسون را ستود که مدام توسری خوردن از هموطنان حاکم بر میهن آریایی اسلامی را به هر چیزدیگر ترجیح می دهد و جلوی مرد غریبه نامحرم کبودی پای چشم را ناشی از شدت فشار دادن چشمش به شیشه تلسکوپ در هنگام رصد کردن نشانه های تمدن در کهکشان را ه شیری به قصد برقرار کردن گفتگوی تمدنها با تمدنهای فضایی اعلام می دارد.
به هر حال این انتخابات نیز تمام می شود و این فرصتها نیز از بین می روند.ایرادی ندارد ما مردمانی باری به هرجهت و استادان سوزاندن فرصتهاییم .اگر وضع چنین است از قوت دشمن نیست از ضعف ماست.
*****************************************************************************''
۸ دیدگاه » بیان دیدگاه
۱۱م بهمن ۱۳۸۶ - حامد :
سلام سعید جان ، خسته نباشی .
آنالیز خوبی را ارائه دادی و من هم با شما موافقم .فقط در نکته ای با شما موافق نیستم .
فرموده اید “شرکت اصلاح طلبان پیشرو در انتخابات،ثبت نام نکردن ملی مذهبی ها و تحریم انتخابات توسط جبهه ملی هیچ یک اقدام مشخصی را برای تغییر وضع موجود پیشنهاد نمی کند”
چرا در نظر شما تحریم انتخابات ، هیچ اقدام مشخصی نیست؟
۱- تحریم انتخابات ،حدائقل در جوامع بین المللی این تاثیر را میگذارد که اگر فردای ،شخصی به مانند احمدی نژاد نظری بدهد ، افکار عمومی جهان آن را به حساب مردم نخواهد گذاشت ، و او را فاقد صلاحیت خواهند دانست .(که این خود اولین قدم در راه ساخت الترناتیو است و نیز میتوان با فشار به جوامع بین المللی حدائقل از صدور قطعنامه های اقتصادی بر ضرر مردم جلوگیری کرد )
۲- تحریم انتخابات(از طرف احزاب) به مردم بطور روشن اعلام میکند که کسانی که در چهارچوب نظام ولایت مطلقه ، عمل میکنند ،تره ای برای آنان خورد نخواهند کرد و ناگزیر بدنبال نیروی جانشین خواهند گشت .
۳- تحریم انتخابات از طرف مردم به نظام اعلام میکند که ما شما را دیگر نمیخواهیم - این عمل هم از تخریب نظام میکاهد و هم نیرو های بالقوه موجود را به حرکت در خواهد آورد
البته باز منافع دیگری متصور است که وارد آن نمیشوم .
ای کاش نهضت آزادی در پوزیسیون گیری اشتباه نمیکرد . چرا نهضت آزادی در انتخابات کاندیدا نمیدهد و از طرف دیگر مردم را برای شرکت در انتخابات تشویق میکند؟ این عمل از طرف آنها بیشتر باعث سردرگمی افراد در مسیر حق حاکمیت خود جامعه شده و میشود .
آیا این عمل نهضت آزادی خود تناقض گوئی نیست ؟ آیا این اعمال خود دلیلی بر فرصت سوزی نیست؟
پس بیائیم و به حرکت در آوردن جامعه را خود رهبری کنیم و این مهم را برعهده احزابی که خود دچار سردرگمی هستند ،نسپاریم .
موفق باشی
*********************
۱۲م بهمن ۱۳۸۶ - نیما :
من با نظرات سعید کاملآ موافقم .
حامد جان! من فکر نمیکنم سعید با تحریم “مخالفتی” داشته باشه ، بلکه بنظر میاد تحریم رو “کافی” ندونه .
من هم همین نظر رو دارم . و برخلاف نظر شما(حامد) معتقدم همونطور که “اصلاح طلبان حکومتی” دلشون به حال ما مردم نسوخته ، جوامع بین المللی هم اولآ منتظر نشستن ببینن “احمدی نژاد” و جمهوری اسلامی نزد “مردم” صلاحیت دارن یا نه ،تا بر مبنای اون روابطشون رو تنظیم کنن! ثانیآ بفرض هم که چنین کنن چه تغییری در “ساخت حاکمیت” ایجاد میکنه؟!
درمورد دلیل “ناکافی”بودن تحریم انتخابات همین بس که ۲۸ ساله مردم دارن همین کار رو میکنن!(به استثناء دوران اصلاحات) نتیجه ش چی بوده!
بنظر من از اونجا که هیچ امیدی به اصلاح طلبان باقی نمونده تنها راه باقی مونده و موثر اینه که خود ما مردم به رهبری جنبش دانشجویی دست بکار شیم تا حکومت رو “وادار” به برگزاری “رفراندوم” زیرنظر سازمان ملل کنیم. این کار صددرصد عملیه. فقط کافیه تشکل های دانشجویی بصورت “هماهنگ” در روزهای مشخص و از پیش اعلام شده دست به “تجمع های مسالمت آمیز” بزنن و از مردم هم درخواست مشارکت دراین تجمع ها کنن. این کار هیچ تعارضی هم با قانون اساسی نداره.
درضمن همزمان و برای موثر واقع شدن این طرح ،اتحادیه های کارگری ،معلمان و بقیهء مردم میتونن با نافرمانی مدنی و کم کاری این جنبش رو به پیروزی برسونن.
تنها راه همینه
موفق باشین
******************
۱۳م بهمن ۱۳۸۶ - پیروز :
سلام
من فکر میکنم ،مامطلقاً معنی و مفهوم مبارزه ومقاومت به شیوه ی “نافرمانی مدنی” رواشتباهی فهمیدیم.معنی”نافرمانی مدنی”این نیست که ما سعی کنیم در چارچوب قانون اساسی و حاکمیت مقاومت یا مطالبه کنیم.این در ایرانه که حکومتگران حتی قوانین خودشون رو هم زیر پا میگذارند.همانطور که از کلمه”نافرمانی”هم پیداست جوهر این شیوه مقاومت این هست که دانشجویان و سایر اقشار مردم از تبعیت از قوانین و احکامی که مغایر با حقوق آنها بعنوان شهروندان آزادوبرابرتصویب شده ویامیشه به هر قیمت سرپیچی و خودداری کنند.واینکارروهم بایدبطورهمگانی تبلیغ کردوپیش بردونه هرصنفی برای خودش.مثلاًدرآمریکای سابق،”قانوناً”سفیدها و سیاهپوستها دراتوبوسهابایددرقسمتهای جدامینشستند.باآغازجنبش مقاومت م.لوترکینگ سیاهپوستهااین نوع “قوانین”روبه هر قیمت زیرپامیگذاشتندونقض میکردن.یعنی عمداًمیرفتندوروی صندلیهای ویژه ی سفیدها مینشستند والی آخر…معنیش هم این نبودکه برای پیش برد مقاومتشون با پلیس زدوخوردهای جانانه نمیکردند.تاریخچه ی جنبش مقاومت های براساس”نافرمانی مدنی”رو بخونید تادستگیرتون بشه.
به هر حال من فکرمیکنم بخصوص در این شرایطِ بگیروببند،وفاجعه ی وضعیت اقتصادی کشور، شرکت نکردن در انتخابات و تحریم اون یک وضیفه ی اخلاقی و اجتماعیه هر ایرانیه .
**************************
۱۳م بهمن ۱۳۸۶ - آیدین :
از کدامین فرقه اید؟
بگویید.
شما که فریاد بر میدارید!_
به جز آن که سر کوفته گان بسته دست را
به وقاحت
در سایه ظفرمندان
رجزی بخوانید.
یا که در معرکه ی جدال
از بام بلند خانه ی خویش
سنگ پاره ای بپرانید
تا بر سر کدامین کس فرود آید.؟
که اگر چه میدان دار هر میدان اید
نه کسی را به صداقت یارید
نه کسی را به صراحت دشمن می دارید….
از کدامین فرقه اید؟
بگویید.
شما که پرستار انسان باز می نما یید!_
کدامین داغ
بر چهره ی خاک
از دستکار شماست؟
یا کدامین حجره ی این مدرسه؟
*********************************
۱۳م بهمن ۱۳۸۶ - در اتحادبامردم :
پیروز عزیز !نوشته ات را اندکی تکمیل میکنم.در آمریکای سابق چون قانون اساسی حقوق سفیدپوستان رو بعنوان شهروندان آزادوبرابر تضمین میکرد،وفقط سیاهپوستها بودندکه بعنوان شهروندان درجه دو مستثنی میشدند،مبارزه م.لوترکینگ هم صرفاًبرای نفی تبعیضات ولغو قوانین تبعیض نژادی بود.امّامثلاًدر صربستان جنبش مقاومت دانشجوئی چون اساساًباسیستم حکومتی میلُوسویچ مخالف بودوقانون اساسی رو هم مغایر با اصل آزادی و حقوق برابرشهروندان کشور میدونستند مقاومتشون از اول و بطور صریح علیه حاکمیت و قانون اساسی بود. یعنی اونها مقاومت شون(بر اساس “نافرمانی مدنی”)رو با هدف تغییر حاکمیت و تغییر قانون اساسی پیش میبردندو نه چیز دیگه ای.اونها هم با پلیس زدوخوردهاودرگیریهای خونین زیادی داشتند.ولی این باعث کوتاه اومدنشون نمیشد.بلکه درست برعکس…بگذریم که در اونجا هم میلُوسویچ ضربه کاری و نهائی رو دراثرتضعیف ارتشش و از دست دادن کنترل اون خورد…
**********************************
۱۳م بهمن ۱۳۸۶ - حامد :
نیما عزیز سلام بر شما
عرض کنم خدمت شما، من نیز تحریم انتصابات رو حدائقل کار میدونم و با شما و موافقم ولی باید توجه کنید منظورم از افکار جوامع بین المللی ، حکومت های آنان نیست بلکه خود مردم هستند (مردم غیر از ایران)،دوست من ، در قضیه میکونوس آیا این دولتمردان جامع بین المللی بود که عمل کرد؟ خیر مردم ( جامعه مدنی)و بخصوص خود ایرانی ها؟ اگر دقت بیشتری کنید من منظورم فشار مردم خارج از ایران بر روی دولت ها خود در راستای عدم فشار اقتصادی دولتمردان خود آنهاست .
نکته بعد اینکه : برای پیدا شدن الترناتیو ابتدا جامعه باید خواست های خود را بیان کند تا الترناتیوی در آن راستا (خواسته ها ) پیدا شود و گر نه الترناتیو بنا بر تاریخ جهان هستی ساختنی نخواهد بود.
و نکته آخر اینکه نظارت جوامع بین المللی بر انتخابات بهیچ عنوان صد در صد عملی نیست . چون شرط آن اولا اجازه دولتمردان ایران است و ثانیا مردم باید فعالانه در آن شرکت کنند .
و نکته آخر اینکه : دوست من شما از من ایراد میگیری که جوامع بین المللی برای ما کاری نخواهند کرد (در انتقاد خود به من ) ، واز طرف دیگر خود میگوئی نظارت بین المللی ؟ دوست من تناقض میگوئی ؟ امیدوارم که اشتباه کرده باشم .
موفق باشی
***********************************
۱۳م بهمن ۱۳۸۶ - خجسته :
سلام.منهم بطور قاطع موافق تحریم انتخابات و در واقع عدم شرکت در خیمه شب بازی انتصاباتم.درشرایط حاضرشایدتنهاموردصددرصدعمومی که ما مردم میتونیم بصورت یکپارچه ومؤثردربرابر سرکوبگریها وحاکمیت ضد مردمی یک”نه” ی سراسری بگیم تحریم انتصابات است.ضمناً در رابطه باجنبش “نافرمانی مدنی”تحریم هر نوع انتخابات الف کار حساب میشه.
در مورد نمونه ی صریستان هم که در بالا اشاره شده، جنبش مقاومت دانشجویی با مبارزه ی پیگیر و خستگی ناپذیر همه ی اقشارمردم رو با خودشون همراه کردند،شعارهاشون هم مثل اهدافشون ،بدرستی سیاسی وعام بود.یادمون نره که حکومت میلُوسویچ رو نهایتاًضربه های مشخصاًنظامی که از هوا و زمین(بخصوص در کُوزُوُو )دریافت کردمجبور به عقب نشینی و کناره گیری نمود.
*****************************
۱۴م بهمن ۱۳۸۶ - نیما :
حامد جان ،با سلام مجدد! :
۱- اولآ بنظر میاد (با توجه به “محتوا”ی نوشته ها) من و شما هیچ اختلاف عقیده ای باهم نداریم! بلکه اختلاف من و تو صرفآ یا دراثر سوء تفاهم هست یا برسر “تآکید”هرکدوم از ما در روشی خاص از مبارزه!
در واقع نظر من اینه که “تآکید صرف” در تحریم انتخابات کاملآ بیهوده س.(که ظاهرآ تو هم مخالفتی با این قضیه نداری) چون درهر صورت مردم در انتخابات شرکت نخواهند کرد. و در واقع مردم منتظر ننشستن ببینن “جنبش دانشجویی” یا اصلاح طلبان “فرمان”عدم مشارکت در انتخابات رو صادر میکنن یا نه! به عنوان مثال (مشت نمونهء خروار!) جالبه بدونی هروقت دوست و آشنا و فامیلی(که اتفاقآ اکثرشون وقایع سیاسی رو دنبال میکنن) با اخبار و “تجزیه تحلیل”های سیاسی درمورد انتخابات مواجه میشن ،از همدیگه میپرسن «اصلآ این انتخابات کی قراره برگزار شه؟!» و جالبتر اینکه طرف مقابلشون هم “بدون استثناء” جواب درستی به این سوال نمیتونه بده!! این نشون میده که مردم “هیچ” حساسیتی نسبت به انتخابات ندارن و اون رو کاملآ بی اهمیت میدونن! حتی دلیل و انگیزه شون برای طرح این سوال(زمان انتخابات) صرفآ کنجکاوی نسبت به این همه “جار وجنجال انتخاباتی” در رسانه ها هست!!
بنابراین به نظر من “تاکید” بر تحریم انتخابات (بخصوص ازطرف “جنبش دانشجویی”) صرفآ هدر دادن وقت و انرژیه! و جنبش دانشجویی باید از این حالت “انفعالی” خارج بشه و از این فرصت انتخاباتی به عنوان “بهونه” حداکثر استفاده رو در جهت “فعال” شدن ببره برای “نفی همه جانبهء ساختار حکومت”.
۲- درمورد “جوامع بین المللی” هم گفتی منظورت “حکومت”ها نبوده ،بلکه منظورت “مردم” اون کشورها بوده. اما بلافاصله بعد میگی «منظورم فشار مردم خارج از ایران بر روی “دولت”های خود آنهاست(برای تغییر رفتار)!» پس باز هم میبینیم منظور همون “تغییر رفتار حکومت ها”س! درواقع تو فقط داری درمورد “روش”تغییر رفتار حکومت ها صحبت میکنی!(تغییر رفتار “حکومت”ها به وسیلهء مردم کشور خودشون) اما صحبت من اصلآ بر سر “روش”تغییر رفتار حکومت های خارجی نیست!(دراین مورد من اختلافی با شما ندارم). حرف من اینه که حتی اگه “حکومت”ها رفتارشون رو با “ما” تغییر بدن (ما رو تحریم بکنن یا نکنن) “به تنهایی” هیچ تغییر اساسی در ساختار حکومت ما ایجاد نمیکنه! درواقع دارم میگم بیخودی دلمون رو به حکومت های خارجی نباید خوش کنیم. اما باز هم این حرف من به معنی بی اهمیت بودن رفتار حکومتهای خارجی نیست! اتفاقآ برای همینه که پیشنهاد برگزاری رفراندوم زیرنظر”سازمان ملل”رو مطرح کردم!(در این حرف هیچ “تناقضی” وجود نداره.) اما برای اینکه مجامع و سازمان های بین المللی “عملآ” از جنبش رفراندوم حمایت کنن باید شاهد حرکتی “عملی” و فعالانه از طرف مردم ما باشن! و الا از چی باید حمایت کنن؟! صرف تحریم انتخابات به معنی “خواست رفراندوم” از سوی مردم نمیتونه باشه! حمایت خارجی از مردم ایران کاملآ مفیده ولی حمایت بعداز “عمل” معنی پیدا میکنه! ما اول باید “عملی” انجام بدیم تا خارجی ها هم از این “عمل ما” درمقابل حکومت “حمایت” کنن!
۳- گفتی « نظارت جوامع بین المللی بر انتخابات بهیچ عنوان صد در صد عملی نیست . چون شرط آن اجازه دولتمردان ایران است»
دراین مورد هم من گفته بودم « ما مردم باید حکومت رو “وادار” به برگزاری رفراندوم زیرنظر سازمان ملل کنیم»
حالا اینکه ما چطور میتونیم حکومت رو “وادار” به همچین کاری کنیم بستگی به عرضه و توانایی خودمون داره. به هرحال هیچ حکومت دیکتاتوری “خود خواسته” دست به چنین کاری نمیزنه!
۴- گفتی « برای پیدا شدن الترناتیو ابتدا جامعه باید خواست های خود را بیان کند تا الترناتیوی در آن راستا (خواسته ها ) پیدا شود»
من هم صد درصد با این نظر موافقم و معتقدم جامعه هیچ راهی برای “بیان خواست های خود” نداره جز از طریق همون راهی که در کامنت قبلی پیشنهاد دادم.
موفق باشی
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری: