منطق پیروزی اوباما ، درسها و نکته ها !
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[24 Jan 2009]
[ حسین خیری فام]
بدین امر آگاهیم که در روز های اخیر تمرکز بیش از پیش در زمینه ی دو رگه بودن اوباما و در راستای آن انتخاب وی به عنوان ریاست جمهوری ایلات متحده امریکا بیشتر جنبه تبلیغاتی داشته و صد البته درست و بجا بوده است ، چراکه یاد کردن از اتفاقی نیک ، چه بسا سبب صدور امری پسندیده و پیامی سالم باشد .
ولی آنچه از این بین بیشتر قابل تامل بوده است ، منطق حاکم بر روندی است که افکار ملت امریکا سوار بر آن شده و شخص اوباما را به ریاست جمهوری خویش برگزیده اند . چگونه آنها توانسته اند از آنچه قبلا بوده اند و اوباما نیز در سخنرانی ۲۰ ژانویه بدان اشاره کرد ، به وضعیت فعلی برسند؟! هر چند شاید احساسات نژاد پرستانه ای بصورت خفیف در بطن فرهنگ امروزی امریکا بتوان پیدا کرد ولی انتخاب باراک حسین اوباما نشان دهنده ی روند فکری است که در آن مردم ایالات متحده امریکا مواردی به مراتب مهم تر را ارجح یافته اند . حال مسئله ای که با رهایی از تشویق و تمجید ِ چنین رویدادی می توان بدان پرداخت ، چرایی و چگونگی ماجرااست .
به نظرم ساده ترین اصلی که آنها را به چنین تغییری در مسیری درست آن هم در عرصه فرهنگی که بسیار وقت گیر و زمان بر است ، نائل ساخته ، عادتی است که طبق آن گذشته را فراموش نکرده اند و مدام به فراخوانی انتقادی ِ آن پرداخته اند . درس گرفتن و بازخوانی تاریخ با نگاهی انتقادی برای رسیدن به وضعیتی بهتر با این باور که ” امکان دارد ما اشتباه کرده باشیم ” منطقی بوده است که بر اذهان آنها حاکم گردیده است .
براستی آنها چگونه توانسته اند این گونه باشند ولی ما نتوانسته ایم ؟! ما همچنان در عرصه های مختلف تاریخ را کتمان می کنیم . حتی اگر به اشتباهی پی برده باشیم ، آن را کتمان می کنیم (اگر عمق اشتباه زیاد باشد ) و یا سعی در توجیه آن با دستاویز قرار دادن مسائلی گوناگون داریم . در پی توجیهات بی پایه بوده ایم تا با حفاظی ساختگی و پوچ خو را از اکتساب صفاتی چون حماقت و خطاکاری ، مصون بداریم .
چرا ما مدام در تاریخ دستکاری می کنیم و آنچه را که به واقع اتفاق افتاده است را نمی نویسیم و نمی گوییم. چرا جنبه ی نیمه خدایی به خود می گیریم و خود را واقف بر همه ی امور می پنداریم . براستی برای کسب احترام و یا کسب اعتماد از سوی دیگران ، مجاز به چنین گزافه گویی هستیم ؟!
اشخاص مهمی نه از لحاظ درست و صحیح بودن ِ طرز فکرشان بلکه از لحاظ کارکردشان در طول تاریخ معاصر و باستانی ِ ما وجود داشته اند که سعی در کتمان آنها داریم . در مواردی چون مسائل قومیتی نیز ما به روشی مشابه سعی در کتمان تفاوت ها داریم . کتمان ِ اشتباهات ِ طبقه حکومت از یک سو و برخورد دگم با اشتباهات یا نظرات طبقه منتقد حکومت در زمینه های مختلف ، باعث گردیده نتوانیم در سوی بهتر بودن قدم بر داریم ، چون همیشه بدین باور بوده ایم که آنچه بوده است ، تنها ترین راه ِ صحیح است !
در امریکا مسئله اینجا است که پس از صدور پوچ بودن نژادگرایی از سوی اندیشمندان و اسرار فعالین بر مطالبات خویش ، این منطق حاکم بر اذهان سیاستمداران و مردم چنین جامعه ای بوده که توانسته آن را رشد بدهد و در مدت زمانی به واقع اندک در عرصه فرهنگی چنین تحولی را ایجاد کند که براستی جای افتخار و مباهات برای آنان دارد.
آنها توانسته اند با بازخوانی انتقادی گذشته و باور به وجود ِ مسیری بهتر از آنچه بوده ، بدین جا برسند . باشد که ما نیز همواره در مسیر ِ بهتر بودن باشیم !
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری: