تاریخ به قضاوت خواهد نشست
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[03 Feb 2008]
[ احسان رمضانیان]
سالهای نخستین پس از انقلاب بود. دولتمردان سابق در دولت موقت، پس از ترک خودخواسته قوه مجریه، این بار عزم قوه مقننه کرده بودند. مهندس بازرگان و تنی چند از یارانش در دولت موقت، توانستند در آن جو چپ زده، رای اعتماد ملت را دریافت کرده و وارد پارلمان شوند و اقلیتی را در مجلس تشکیل دهند. آنها در شرایطی وارد کارزار رقابت انتخاباتی شده بودند که از جانب اکثر احزاب و گروه ها، به شکل های گوناگون مورد حمله و گاه دشنام واقع می شدند، که آنها لیبرال منش بودند و انقلابیون دو آتشه را با لیبرالیسم صلح طلب و مسالمت جو عداوتی است تاریخی. اگر انقلابی از شور می گوید، لیبرال از شعور دم می زند. اگر انقلابی از اعدام انقلابی می گوید، لیبرال از محاکمه منصفانه. اگر انقلابی دنیا را سیاه و سفید می بیند، لیبرال ترجیح می دهد که طیفی از رنگ ها را ببیند… باری، سخن کوتاه کنم که غرض چیز دیگریست.
تاریخ را که ورق بزنیم به آن روزی می رسیم که مهندس بازرگان، بنا به حق قانونی خود به عنوان نماینده ملت، پشت تریبون رفت و نطق پیش از دستور خود را آغاز کرد. نطقی که از سر درد بود و دلسوزی. او نودولتان انقلابی را اخطار می داد و هشدار که این ره که می روید به ترکستان است و با اعمالتان جوانان را از اسلام رویگردان می کنید، که او سخت مسلمان بود و البته پیش از آن خود را ایرانی می دانست. سخنرانی او هنوز به نیمه نرسیده بود که بانگ مرگ بر بازرگان عده ای از نمایندگان در صحن مجلس طنین انداز شد. که در این بین صدای یک نفر بیش از همه به گوش می رسید. هادی غفاری و آن لنگه کفش معروفش که بر سر و صورت مهندس معین فر و سایر یاران بازرگان در مجلس فرود آمد که اگر آنها نبودند فقط خدا می داند خشم انقلابی این مرد و دوستان غیورش چه بر سر آن پیرمرد می آورد.
بازرگان در برابر این قانون شکنی علنی و گستاخانه با نگاهی معنادار به رئیس مجلس و با زبان بی زبانی از وی تقاضای کمک می کرد. اما گویی آقای رئیس چندان از این واقعه دل آزرده نشده بود و سکوتش بر حرکات غفاری ها، حرفها داشت در دل. او هاشمی رفسنجانی بود که البته این روزها به او هاشمی می گویند طرفدارانش.
الها گذشت تا موعد انتخابات مجلس هفتم فرا رسید و فقهای شورای نگهبان، آن کردند که دیدیم. آنها حتی نواب مجلس را هم از دم تیغ رد صلاحیت گذراندند. اما در این گیر و دار که نمایندگان مجلس ششم از فرصت نطق پیش از دستور خود برای اعتراض به این روند استفاده می کردند، حجت الاسلام علیخانی- از نمایندگان مجلس - که صلاحیتش تایید شده بود، رد صلاحیت شده ها را به شدیدترین وجه سرزنش می کرد و مسبب آن وضعیت را خودشان می دانست که حرمت ها را نگه نداشتند و از خطوط قرمز نظام عبور کردند و چنین و چنان. او که خود را اصلاح طلب می دانست و می داند، گوی سبقت را از کیهان و کیهانیان در توهین به اصلاح طلبان خشمگین ربوده بود و در کنار مهدی کروبی، دل در گرو شرکت در انتخابات فرمایشی بسته بود.
شیخ اصلاحات هم که چند هفته پیش، دوستان اصلاح طلبش را بی رحمانه نواخت به امید تفقدی از جانب صاحبان قدرت. اما طنز ماجرا اینجاست. امروز، روزیست که هادی غفاری هم صابون بی صلاحیتی به تنش می خورد و نیز حجت الاسلام علیخانی و هم حزبی های شیخ اصلاحات. آنها نیز امروز غیر خودی اند. امروز روزیست که هاشمی ها شکایت را به جای دادسرا به خدا می برند، نه از این جهت که قانون نمی دانند که خوب می دانند. آنها در آن سو گوش شنوایی نمی بینند. جالب تر اینکه، هاشمی که ستون انقلاب می نامیدندش، یاران خود را زیرکانه از کاندیدا شدن بر حذر می دارد.
درست که جلال و جبروت گذشته را ندارد، اما با هوش تر از آن است که در کنار نام نزدیکانش، مهر عدم صلاحیت ببیند. او می دانست که این نورسیده ها چه خواهند کرد. می گویند مومنان باید در ایمان بر یکدیگر سبقت بگیرند؛ گویی دولت نهم و شورای نگهبان قلع و قمع رقبایشان را ملاک ایمان خود قلمداد می کنند و در این امر انقلابی بر هم سبقت می گیرند. اگر شورای نگهبان نمایندگان را رد صلاحیت می کرد، اکنون دولت مهرورز به وزرا هم رحم نمی کند.
اینها که گفته شد ذکر مصیبت نبود بهر گریستن، که واقعیاتی است موجود در آسمان تیره سیاست ایران. و اما بعد. گروهی را رسم بر این است که با هر نغمه نا کوکی که نوازنده می نوازد، رقصیدن آغاز کنند. البته در آغاز کمی نق می زنند، ولی بهر حال می رقصند و خوب هم می رقصند. با این جماعت اساسا کاری نداریم که منفعت این گروه در همان خوشه چینی قدرت است. روی سخن با اصلاح طلبانی است که حداقل در زبان، خود را پیشرو می نامند و سخنانی زیبا می گویند از دموکراسی و حقوق بشر ( اینکه چقدر به آن ایمان دارند خود مطلبی دیگر است). اینها باید تکلیف خود را روشن کنند. باید بدانند که زعمای زورمدار حاکم، دیریست خرجشان را از آنها جدا کرده اند و راهی برای بازگشت به سریر قدرت برایشان متصور نیست. نمی گویم مردم را به نافرمانی مدنی دعوت کنند که مرد این میدانها نیستند و چنین پیشنهادهایی از آنان بر نمی آید. حداقل کاری که می توانند انجام دهند، درخواست نظارت بین المللی بر فرایند انتخابات در ایران است. اقدامی حداقلی، که نهضت آزادی پیشنهادش را مطرح کرد. اما چه مزورانه برخی از اصلاح طلبان، به منظور جلب نظر حاکمان و به طمع سهیم شدن در خوردن کیک قدرت، آنرا توهین به ملت قلمداد کردند. آنهایی که بیانیه هم در رد این پیشنهاد دادند و طرفی نبستند از این همه چاپلوسی.
اصلاح طلبان باید سریعتر تصمیم خود را بگیرند. درخواست نظارت بین المللی، کمترین کاریست که می توانند انجام دهند. تاریخ در آینده قضاوت خواهد کرد که چه کاری توهین به ملت است و چه کاری سبب سرافرازی آنها. شرکت در انتخاباتی که مجریان و ناظرانش به هیچ عنوان قابل اعتماد نیستند، چه معنایی دارد؟
******************************************.......................*****************************
۹ دیدگاه » بیان دیدگاه
۱۰م بهمن ۱۳۸۶ - مهدیه :
واقعیت تلخ بازگو شده تلخ تر از آن است که گفتی.امروز ناظر خارجی نیز به کار ما نمی آید.با وجود اندک کاندیدایی که آنها هم در طلب نام ومقام نبارزه می کند برای من و تو ایرانی چه فرق است که کدام رای باورند.اگر قرار بر نظارت خارجی هم باشد باید یک بار دیگر ثبت نام آغاز شود تا هر کس که فکر می کند می تواند دردی از دردهای مردم کم کند بون ترس از بی آبرویی بیاید آنوقت ناظر هم باشد!
******************************
۱۰م بهمن ۱۳۸۶ - حامد :
سلام بر شما دوست عزیز احسان خان :
احسان جان ، بعد از خواندن مقاله جانانه شما ،سئوالی در ذهنم شکل گرفت . به قول خودتان از زمان دولت موقت تا به امروز این (اصلاح طلبان =عاملین کودتاو جنگ و گروگانگیری)،هر کاری را خواستند بر خلاف حاکمیت مردم انجام دادنند ، باز هم اطمینان میکنید !؟ شاید با تعجب بپرسید که ” کو اطمینان” ، در حالی که خطاب قرار دادن اینگونه افراد (که در پاراگراف آخر آورده اید ) ، نشان از باور شما به کار آمد بودن آنها دارد ، دوست من خطاب قرار دادن انها اشتباه است . راه دانشجو و ملت از راه آنها جداست ،وانگهی شما چرا خود را دست کم گرفته ای ؟ مگر چه چیز شما از اصلاح طلبان کمتر است ؟بعلاوه روح مردم سالاری ایجاب میکند که شما خطاب خود را به مردم و دانشجویان متوجه کنی چرا دانشجویان ما خود از اصول اولیه دمکراسی ، سود نمیجویند؟
دوست من ، حدائقل کار ،نظارت بین المللی نیست چرا که از عهده مردم خارج است بلکه حدائقل کار تحریم انتخابات است که مرم نیز قادر به انجام آن هستند.
تمامی مقاله شما عالی است جزء پاراگراف آخر( البته به نظر من )، که امیدوارم در این معقوله نیز کمی دقت بیشتری بخرج دهید که محصول فکری شما بدون خدشه باشد.
موفق باشی
***************************
۱۰م بهمن ۱۳۸۶ - باسات آذری :
اگر عینک بدبینی از چشم بکنیم و دست اصلاح طلب و اصولگرا را در یک کاسه نبینیم پس به ناگزیر باید یکی از دو حالت زیر را در شرایط حاکم بر جامعه_برای چپ داخل قدرت_برگزید:اصلاح طلبان یا کوتوله هایی احمقند که هیچ عکس العمل جدی از خود نشان نمی دهندیا مهره هایی به غایت زیرک که سوپاپ اطمینانی برای تداوم عمر حاکمیت به حساب می آیند.
****************************
۱۱م بهمن ۱۳۸۶ - نیما :
من هم صددرصد با نظرات حامد و آذری موافقم!
احسان عزیز! شما میگین «[اصلاح طلبان] باید بدانند که زعمای زورمدار حاکم، دیریست خرجشان را از آنها جدا کرده اند»
من هم به شما میگم (( “مردم” دیریست راهشان را از “اصلاح طلبان” جدا کرده اند!))
بنابراین “جنبش دانشجویی” به عنوان تنها مرجع مردم باید “استقلال”خودش رو حفظ کنه و دست به دامن هیچ یک از جناح های حکومت نشه! و راه “نافرمانی مدنی” رو پیش بگیره و مطمئن باشه که مردم هم با اونها خواهند بود ،در غیر اینصورت همون بلایی که سر “اصلاح طلبان” اومد سر “جنبش دانشجویی” هم خواهد اومد!
روزی “اصلاح طلبان” تنها امید مردم بودن ، اما الان تنها امید مردم به جنبش دانشجوییه!
امیدوارم این “تنها امید”مردم به سرنوشت اصلاح طلبان دچار نشه!
موفق باشین
****************************'''
۱۱م بهمن ۱۳۸۶ - پوریا :
سلام خسته نباشید دوستان انگار شما نمیخواهید بی خیال تخریب اصلاح طلبان شوید باشد هیچ عیبی هم ندارد راستی یادت رفت بنویسی همین خاتمی نوشته های بازرگان را در کیهان تاباند یا عطا الله مهجرانی گفت اگر دشمن جبه ها را میزند بازرگان هم پشت جبه ها را میزند انگار شما بی خیال گذشته نمیشوید ودر ان مانده اید که هرکی نداند فکر میکند که خدایید اما در حال حاضر همان هایی که ان زمان ان اشتباهات را کردند به اشتباهات خود پی بردند وبا روشنفکری سعی در جبران گذشته خود دارند شما حرف هایتان را میزنید ما هم میزنیم راستی اصولگریان باید از شما به خاطر این همه کمکتان تشکر کنند ما منتظر میمانیم شما انتخابات را تحریم کنید تا ببینیم چه قدر از مردم پشت شما ها را خواهند گرفت قدرت طلبان میخواستند جوانان را درگیر شهوت رانی واعتیاد به مواد کنند که کردند وانهایی که سنی گذشته است را فکرشان انقدر مشغول کرده اند که دیگر برایشان نایی نمانده بیش از گفتن را صلاح نمیبینم اگر برای حقیقت حرف هایم سند میخواهید پیشنهاد میدهم سری به دانشگاه ها که جای با شعوران است بزنید تا قشنگ حرف هایم را متوجه شوید البته به جز چندتا دانشگاه مثل امیر کبیر
***********************************'
۱۱م بهمن ۱۳۸۶ - حامد :
پوریا عزیز سلام
درست که خاتمی نوشته های بازرگان را بطور نسبی تاباند ، ولی یادت نره که از چاپ خاطرات ایت الله منتظری سر باز زد . همان خاطراتی که دست به سرطان جامعه ما زد و آن را بر ملا کرد ، همان خاطراتی که سازش با مک فارلین را بر ملا کرد ، همان خاطراتی که کشتن بیش از ۳۰۰۰ نفر در ۳ شب ، توسط جانیان که بانیان انقلاب لقب گرفتن باز میتاباند .. فرموده اید که “اما در حال حاضر همان هایی که ان زمان ان اشتباهات را کردند به اشتباهات خود پی بردند وبا روشنفکری سعی در جبران گذشته خود دارند ” دوست من در تمام کره زمین ، اقرار به اشتباه ( که اصلاح طلبان هنوز نکرده اند)، بدون جبران ،ارزشی ندارد (اصل اول قضاوت)، کدام روشنفکری را میگوئید؟ دوست من کمی به کلمه روشنفکری دقت کن ، در کلمه روشنفکری، روشن کردن مسائل نهقته است ، در کدام مورد اصلاح طلبان روشنفکری کرده اند؟( در باب ولایت فقیه یا پشت کردن به حرکت دانشجویی و یا تقسیم قدرت با اقتدار گرایان؟) دوست من نمونه اصلاح طلب جناب شیرزاد است سری به وب لاگ او بزن ببین که با جسارت تمام هیچکدام از سئوالات روشنگرانه را پاسخ نمیدهد . شما کاسه داغ تر از آش شده ای چرا که خود خاتمی اعتراف به این موضوع کرده است و حتی گفته است ” ای کاش مردم ایران به من بگویند بی ارزه و نه خیانت کار” و حدائقل برای من خیانت وی ثابت شده است.
کسی در حال تخریب کردن اصلاح طلبان نیست و از لحاظ فلسفی و عقلانی نیز نمیتوان کسی را بدون دلیل تخریب کند ، بلکه این خود شخص است که با تصمیم های نادرست خود را تخریب میکند .
دوست من چرا کسی را پیدا نمیکنی که بگوید مثلا استاد قابل خیانت کرده است چرا نمیگویند باقی خیانت کرده است؟ اینها که خود را اصلاح طلب میدانند ؟( در صورتی که حتی استاد قابل انتخابات را فاقد اعتبار میداند)
از شما اینگونه بی ادبی و توهین به دانشجویانچند دانشگاه بخصوص امیر کبیر ، بعید بود چرا که بدون اینکه متوجه باشی در حال تخریب برادر خودت هستی، برادری که نه وکیل مجلس بوده و نه قسمتی از قدرت ، و نه حتی ادعای اصلاح طلبی و گفتگوی تمدن ها کرده .
دوست من یادمان نرود که محور شر اعلام شدن ایران توسط امریکا ، نه در زمان احمدی نژاد بلکه در زمان زمامداری سید خندان اتفاق افتاد . آیا همین بس نیست برای دست کشیدن از چهره سید خندان و تمامی اطنابش؟
امیدوارم که سلامت و موفق باشی
***********************
۱۱م بهمن ۱۳۸۶ - پوریا :
دوست محترم حامد جان سلام تورا به خدا قسم نوشت های مرا درست بخوان من گفتم به جز چندتا دانشگاه مثل امیر کبیر در من در مورد دانشگا های دیگر خیلی دوست داری ببینی که من راست میگویم یا نه سری به دانشگاه های کرج یا قزوین بزن که خود دانشجوی قزوینم و در کرج نیز زندگی میکنم در ضمن من گفته ام اقای خاتمی نوشتههای بازرگان را تاباند یعنی همین کاری که الان شریعتمداری میکنه از او طرفداری نکردم که انتقاد میکنی دوست من همین که خاتمی در اصلاح طلبان قرار گرفته ک دلیل است برای اینکه اشتباهات گذشته را فهمیده حالا کار به یکسری تندرو ندارم که از اصلاحات سو استفاده کردن وحال مجبور در ان بمانند خود شما هم میدانی اگر کسی دنبال قدرت باشد با نزدیک بودن به دارو دسته ی احمدی نژاد راحتر به هدف خود میرسد پس خاتمی از این لحاظ تبرئه است زیرا که میبینیم دنبال قدرت نیست واین را بارها گفته.
دوست عزیزم شما نوشته های مرا کامل نمیخوانی و من از این نارحتم برادر عزیم من حتی به انانی که خون ملت را در شیشه میکنند توهین نمیکنم چه برسد به براداران یا خواهران خودم دوست عزیز در مورد حرف هایی که زدم حاضرم با شما همراه شویم تا وضعیت دانشگاهها را به شما نشان دهم اینها حقیقت است نه توهین حال اگر چند دانشگاهی مثل امیرکبیر هنوز زنده اند ما نه تنها انها را فراموش نمیکنیم بلکه برای انان ارزش بسیار نیز قائلیم اما بیا یک کمک به من کن تا تعدا این دانشگا ها را شناسایی کنیم یا حق
********************''''''
۱۳م بهمن ۱۳۸۶ - آرش ایرانی :
احسان جان سگ زرد برادر شغال است و هرگز نرود میخ آهنین بر سنگ
*******************
۱۳م بهمن ۱۳۸۶ - arash :
ما صحبت از جامعه مدنی میکنیم احزاب از پائین به بالا ولی مردم حزب گریزند در جامه مدنی ما احزاب وتشکلها ضعیفترند برای همین است که به اعتقاد من تنها در قدرت میتوان اصلاحات کرد متاسفانه جنبش دانشجویی تحکیم وحدت دچار نوعی توهم قدرت شده انها انتخابات را تحریم کردند چه برنامه ای برای بعد انتخابات داشتند من میخواهم بدانم میزان محبوبیت جنبش دانشجویی در میان مردم چه مقدار است ایا مردم انتخابات گذشته را تحریم کردند شما که از جامعه مدنی نافرمانی مدنی دم میزدید در ایی ۳ ساله به جز دادن بیانیه چه کردید
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری: