در ژانويه 2007 در مقاله ی "روندهای نو و جنبش اينده نگری " با نگاه به ده روند کلان دوران کنونی به اين موضوع اشاره کردم که دوران یخبندان جنبش دمکراسی خواهی در جهان به پايان رسيده و در سال های 2007- 2010 ما شاهد موج نوينی از جنبش دمکراسی خواهی در مقياس جهانی خواهيم گشت . انچه در انتخابات امريکا می گذرد نمونه ای از پيدايش چنين موجی است.
به نظر می رسد دمکراسی امريکا از خواب چند ساله خود بيدار گرديده و به فضای انتخاباتی اين کشور حال و هوای تازه ائی بخشيده است. ابرهای شوم افراطی گراي محافظه کاران نو که نزديک به هشت سال باران های مسمومی را بر سر مردمان امريکا و ديگر کشورههای جهان باراند، به تدريج تکه پاره شده است و افتاب دمکراسی از نو در اين زمستان سرد، به فضای انتخاباتی امريکا گرمای مطبوعی را بخشيده است.
بسياری از کارشناسان بر اين عقيده اند که پديده ابوما بيش از انکه نمايش يک کارزار انتخاباتی باشد جلوه ای از پيدايش يک جنبش اجتماعی است . جنبشی که در ان جوانان مهم ترين بازيگران انند. اين جنبش از دو منظر قابل بررسی است . نخست اينکه اين جنبش عکس االعمل ايست به دوران هشت ساله دولت بوش و بويژه به سياست خارجی ان دولت . دوم ايتکه اين جنبش عکس العملی است به يک نظام فرتوت توزيع تروت که در بيست و اند سال گذشته در توزيع عادلانه ثروت های فراصنعتی جامعه عاجز مانده و موجب پيدايش شکاف طبقاتی عظيمی در جامعه امريکا گرديده است . ( روند ها و چالش های نو – سايت اينده نگر )
ابوما دو شعار "اميد" و" تغيیر" را در محور کارزار انتخاباتی خود قرار داده است و بر اين عقيده است که جامعه امريکا نيازمند يک بازنگری در طرز تلقی خود از سياست می باشد . به باور او هدف جنبش تغير نبايد به ارائه يک راهبرد سياسی تفليل يابد . بلکه هدف ان نفد ريشه نگرش هائی است که بر سياست های راهبردی در چند سال گذشته حاکم بوده است . از اينرو در نقد سياست خارجی دولت بوش او بر اين موضوع تاکيد دارد که نبايد تنها به تقد سیاستهای جنگافروزان نئوکانها و مخالفين صلح بسنده کرد بلکه لازم است که یه نقد انديشه هائی پرداخت که بر سياست خارجی جامهی جنگافروزی و شنکجهگری می پوشاند . بر پايه چنين استدلالی ابوما مرز روشنی ميان خود و کلينتون ترسيم کرده است .
يکی از درخواست های مهم جنبش " تغير" ابوما پايان دادن به سياستی است که در چند سال گذشته کوشيد اهداف خود را با ايجاد فضای رعب و وحشت به پيش برد . او به درستی بر اين نکته تاکيد می کند که محاقظه کاران نو با سو استفاده از قضای سپتامپر 11 و ايجاد فضای رعب و وحشت توانسته اند سياست ها خود را را در افکار عمومی به کرسی نشانند. به باور او سياستی که مشروعيت اش را از خوف و وحشت اخذ می کند نه به امنيت که به محدود شدن ازادی، نه به صلح که به جنگ و خونریزی خواهد انجاميد . در برابر چنان سياستی او اميد را پيشنهاد کرده است و پلاتفرم سياسی خود را بر پيوتدی ميان " تغير" و " اميد" استوار سازد. به باور او "اميد" هنگاميکه عمومی شود مبنای به نيروی محرک " تغيرات " اساسی مبدل خواهد شد .
ابوما بر اين باور است که تنها با داشتن سياست و برنامه درست نيروهای دمکراتيک موفقيتی به دست نخواهند اور تحقق رفرم های بنيادی نيازمند مشارکت و حضور گسترده و سازمان يافته مردم در حوزه سياست است . به باور او در شرائط فقدان جنبش های اجتماعی و بسيج عمومی، حوزه سياست رسمی تنها به گورستان پلاتفرم ها و خواستهای دمکراتيک تبديل خواهد شد.
شباهت های فراوانی را ميان کارزار انتخاباتی ابوما از يکسو و کارزارهای انتخاباتی کارتر ( 1976) و کندی ( 1960 )به چشم می خورد . درنيمه اول دهه هفتاد شکست امريکا در جنگ ويتنام و سپس ماجرای " واتر گيت" نقش های تعين کننده ائی را در پيروزی کارتر ايفا کردند . امروز نيز جنگ عراق و ماجرای شکنجه های زندان ابو غريب ، به يک ضديت عمومی بر عليه دولت بوش در افکار عمومی دامن زده است و ابوما را هم چون کارتر به سمبل چنان ضديتی بر عليه دولت حاکم تبديل کرده است . گرچه هلری کلينتون در تبليغات انتخاباتی نيز می کوشد در چنين امری سهيم گردد ليکن هواداری او از جنگ عراق در گذشته موانع جدی در برابر او ايحاد کرده و مانع پايان دادن به سهم انحصاری ابوما در اين زمينه شده است . جنبش ضد جنگ جوانان امريکا در برابر دولت بوش با ابوما همراه است .
همراهی جنبش جوانان با با ابوما در عين حال بازگو کننده يکی از تفاوت های کارزار انتخاباتی ابو ما و کارتر تيز به حساب می ايد . کارزار انتخاباتی کارتر با افول جنبش ضد جنگ و فروکش کردن جنبش دهه 60 جوانان همراه گرديد، حال انکه ابوما در شرائطی به صحنه امده است که جتبش ضد جنگ به طرز گسترده ای در ميان جوانان حضور داشته و انان را روزانه به صحنه سياست سوق می دهد . در اين بستر شباهت های ميان کارزار ابوما و کارزار انتخاباتی جان کندی در 1960 بر جسته می گردد. به عبارت ديگر جنبش ابوما تنها سمبل شکست سياست دولت بوش در عراق نيست بلکه هم چمين جلوه ائی است از ورود گسترده جوانان به حوزه سياست . در اين راستا شعار اميد ابوما نه به صورت يک شعار انتخاباتی که به عنوان جلوه ائی از يک حرکت اجتماعی قدرتمند در جامعه امريکا قابل درک است .
جان کندی با مهارت توانست ميان جنبش جوانان دهه 60 و کارزار انتخاباتی خود پيوندی ويژه ای معنونی برفرار سازد و امروز نيز ابوما با مهارت توانسته است کارزار انتخاباتی خود را به شاه راه پيوستن جوانان به سياست مبدل سازد . جنبش جوانان دهه 60 که کندی نفش مهمی را در سياسی شدن ان ايفا کرد ، توانست در فاصله ای کمتر از ده سال تابلوی فرهنگی و سياسی امريکا را از نو رنگ اميزی کند . امروز نيز به نظر می رسد که پيوند جنبش جوانان با حوزه سياست فادر شود قضای لازم را برای تغيرات ريشه ای در سياست امريکا فراهم اورد .
موفقيت ابوما بی ترديد تاثيرات شگرفی بر جنبش های دمکراسی خواهی در امريکا و ديگر نقاط جهان باقی خواهد گذاشت. در ميان اين اثرات ميتوان از موضوعهای زير ياد کرد:
1- گسترش جنبش صلح طبی در امريکا و جهان
2- گسترش جنبش های ضد تبعيض در جهان بويژه در افريقا و اسيا
3- تبديل شدن گفتمان عدالت به موضوع محوری توسعه در امريکا در چند سال اينده
4- تغير جهت در منحی نزولی وجه امريکا در مقياس جهانی
5- احيای سياست کارتر مبنی بر پيوند حقوق بشر با سياست خارجی امريکا
در امريکا ابوما توانسته است بسياری از جوانان ايرانی – امريکائی را به حمايت از کارزار خود جلب کند، با اين وجود، اين پرسش که تاثيرات پيروزی او بر مناسبات ايران و امريکا و جنبش دمکراسی خواهی ايران چه خواهد بود به يکی از دغدغههای ذهنی نسل گذشته ايرانيان تبديل شده است.
اين امر طبيعی است که مخالفين جنبش صلح و هواداران رسمی يا خجالتی گروههای نئوکان از پيروزی ابوما بيمناک باشند و موفقيت او را به زيان جنبش دمکراسی خواهی ايران جلوه دهند . ليکن به باور من هر چه بيشتر گفتمان های جنگ افروزانه و افراطی گری از سياست بين المللی زدوده شود به همان ميزان فضای مساعد تری برای رشد جنبش های دمکراسی و حقوق بشری در جهان و ايران فراهم خواهد امد.