جنبشی که ما امروز شاهد آن هستيم با تشکيل دو ستاد انتخاباتی اقايان موسوی و کروبی آغاز شد. تخستين نام خود را ستاد دولت اميد نهاد و ديگری خود را ستاد تغيیر خواند. یکسال پیش در آمريکا، دوشعار اميد و تغير پرچم و پیام ستاد انتخاباتی يک کانديد گمنام شد که توانست جوانان امريکا را در جنبش قدرتمندی که به جنبش اوباما معروف شد، به کارزار سیاست و انتخابات کشاند و به سلطه دير پای محافظه کاران در کاخ سفيد پايان دهد.
پيام جنبش جوانان آمريکا در يکسال گذشته به کشورههای گوناگونی سفر کرده است و در اين سفر خود تاثيرات متفاوتی را بر جهان باقی نهاده است . با اين همه هنکاميکه اين دو شعار به فضای انتخاباتی ايران وارد شدند ارتباط درونی انان گسست و به صورت دو شعار متفاوت به پرچم های دو کارزار انتخاباتی جداگانه تبدیل گشتند.
درک علت اين گسست و پاسخ جویی به اين پرسش که کدام نيروی های اجتماعی و تحت چه فرايندی و با چه پروژه هائی ميتوانند به اين گسست پايان بخشند، يکی از مهم ترين چالش های پیش روی فعالين سياسی و رهبران جنبش های اجتماعی ايران است.
هنگاميکه ستاد آقای کروبی با شعار تغير تشکيل شد، با وجود آنکه بخشی از روشنفکران سکولار و دمکرات جامعه به ستاد ايشان پیوستند، اکثريت روشنفکران و نخبگان سياسی در برخورد به این ستاد و در خواستهای تحول طلبانه ان سکوت اختيار کردند . برخی از انان چنين استدلال می کردند که پلاتفرم انتخاباتی آقای کروبی از سطح مطالبات عمومی جامعه بسيار فراتر است و از اينرو اميدی به موفقيت اين ستاد در جلب مردم نميتوان داشت. حتی بسیاری از کسانی که با اين ستاد همراه شدند، خوشبینانه ترین اميدشان اين بود که آقای کروبی به دوردوم انتخابات راه يابند. متاسفانه تقلبات انتخاباتی و کودتای 22 خرداد مانع از این گرديد که ما به توانيم درک روشنی از همراهی افکار عمومی ايران با شعار تغير داشته باشيم.
جای ترديد نيست که اردوی اميد آقای موسوی بخش بزرگی از مردم و از جمله جوانان و نخبگان سياسی را به سوی خود جلب کرد. با اين وجود چه آن هایی که که از همراهی با ستاد اميد دوری جستند و چه آن هایی که به ان پيوستند بر اين نکته اتفاق نظر داشتند که ترکيب ائتلاف اين ستاد ( ائتلاف اقای موسوی ، رفستجانی و خاتمی ) از يکسو و پلاتفرم اصلاح طلبانه آن ، عوامل اصلی موفقيت اين ستاد در جلب افکار عمومی است. حتی گروهی از جوانانی که خواسته هایی به مراتب فراتر و پیشروتر از ستاد آقای موسوی را دنبال می کردند، تنها به این امید که قدرت و نفوذ سياسی تشکيل دهندگان ان ستاد قادر است از بالا فضای فعاليت فرهنگی نسبتا باز تری را در جامعه پديد اورد ، با ان ستاد همراه شدند. به اين عبارت اکثريت روشنفکران و بسياری از جوانان پيش از انتخابات به دو گروه تقسيم می شدند . انانيکه به دنبال تغير بودند ليکن به پيروزيش اميدی نداشتند و انانيکه اميدی داشتند ليکن تنها به تغيراتی کوچکی از بالا راضی و قانع بودند . به نظر می رسد که تحولات ده روز گذشته به تدريج به گسستی که ميان دو شعار اميد و تغير پديد امده بود در جنبش جوانان پايان داده است و چنين امری بی ترديد فضای لازم را برای شکل گيری و گسترش ستادهای نوين جنبش های نسل جوان برای پايان دادن به گسست اميد و تغير فراهم خواهد اورد . ستادهائی که اينبار بر پايه اين پيش فرض بنا می شوند که جنبش های مسالمت اميز ميتوانند بنيادهای نظام های تبعيض را درهم شکند و منجر به تغيرات بنيادی در جامعه ما گردند. بر اين اساس بنا می شوند که جنبش های مسالمت اميز ما مي توانند جهان گلوبال را به هواداری از مردم بر انگيزد. بر اين پيش فرض بنا می شوند که جنبش های مسالمت اميز قادر است جدل های درونی نظام های سياسی را تابع نيازهای خود گرداند و نه انکه به بازيچه ای در دست انان مبدل شود . به اين عبارت ميتوان گفت که يکی از نتايج مهم جنبش اخير اين است که تئوری که بر معادله " فشار از پائين و چانه زنی از بالا " استوار بود جايگاه و اهميت تاريخی و نقش محوری خود را در جنبش جوانان از دست داد و نهال اميد به اينکه جنبش های مسالمت اميز قادرند چانه زنی در بالا را به وسيله ائی برای گذر از جمهوری اسلامی به جمهوری حقوق بشر مبدل سازند در ذهنيت جنبش جوانان جامعه کاشته شد.
انتخابات اين دوره و عملکرد هواداران اقای احمدی نژاد البته نشان داد که راديکاليسم کور در جنبش اسلامی ايران نیروی قدرتمندی را تشکيل می دهد و هواداران این اندیشه در جنبش اسلامی ايران هنوز به حاشيه رانده نشده اند، ليکن و خوشبختانه شاهديم که انديشه های راديکال کور در ميان نسل جوان و جنبش های انان جائی ندارد و در حاشيه عمل می کند. به همين خاطر نيز گروههائی چپ و راستی افراطی غير اسلامی که ديگر قادر نيستند جوانان را به حمايت از سياست افراطی خود جلب نمايند اکنون مجبورند با آرزوی راديکال شدن اقای موسوی هرشب سر به بالين نهند و البته جای خوشبختی است که در ستاد های اقای کروبی و موسوی انتی برای دريافت فرياد های انقلابی گری کور موجود نيست.
راديکال شدن ستاد اميد اقای موسوی به سود جامعه ما نيست. ستاد اميد اقای موسوی با توجه به نيروهای تشکيل دهنده آن بخش مهمی از نيروهای اصلاح طلب درون جنبش اسلامی است و به همان درجه ای که به سمت راديکاليسم گرايش يابد، به طور اجتناب ناپذيری به سمت گفتمان های انقلاب پنجاه و هفت و دهه شست متمایل خواهد شد. حقیقت این است که با در نظر گرفتن ارايش و توازن نيروهای سياسی امروزين جامعه چنين راديکاليسمی ميتواند ایران را به سمت و سوی جنگهای داخلی سوق دهد .
روشنفکرانی که نفشه راديکال کردن ستاد اقای موسوی را طراحی می کنند گوئی فراموش کرده اند که يکی دستاوردهای مهم جامعه ما طی سی سال گذشته اين است که بخشی از نيروهای جنبش اسلامی به تدریج از راديکاليسم و انقلابی گری دوری جسته و راهکارهای مبارزه مسالمت اميز را برای رسيدن به خواستهای خود در پیش گرفته اند. از اينرو سياست هـُل دادن اين نيروهای اجتماعی به سوی راديکاليسم و انقلابی گری پیشینشان، نه سياستی دمکراتيک و پیشرو بلکه سياستی عقب گرا و فاجعه آميز است.
در ماه های پیش از انتخابات گروهی از روشنفکران سکولار ما به دلائلی گاه موجه و گاه نادرست، از همراهی با نامزدهای انتخاباتی سر باز زدند و برخی از انان انتخابات را خيمه شب بازی اقای خامنه ای و نامزدهای رياست جمهوری را عروسک های بی اختيار ايشان توصيف کردند. اين گروه از روشنفکران اینک به جای انتقاد از آن ارزيابی های نادرست خود و پوزش از نامزدهای انتخاباتی چنين وانمود می کنند که این آقایان کروبی و موسوی هستند که استحاله یافته و رادیکال شده و اینک استحقاق پشتیبانی ایشان و حتی رهبری آن ها را به دست آورده اند! کار به جائی رسيده که برخی از این دست نظریه پردازان، در بررسی بیانیه های آقای موسوی، واژگان، الفاظ و ایما و اشاراتی را «کشف» می کنند که گویا گواهی براین استحاله و تناسخ معجزه گونه سياسی دارد!
اين دوستان فراموش می کنند که اين سخنان پيش از آنکه تعريف و تمجيدی از آقای موسوی باشد، توهين به ايشان و باورهای شان به حساب می ايد. اقای موسوی تا انجا که بيانيه های اخيرشان نشان می دهد هما ن است که بود. ایشان همچنان به همان خوانشی از جمهوری اسلامی باور دارد که پیش از انتخابات می داشت؛ آینده ايران را به همان گونه می بيند که در برنامه های انتخاباتيش به پيش نهاده بود. ائتلافات و جهت گیری های سیاسی اش همان ائتلافاتی است که پیشتر می بود. فراموش نکنیم که سالیانی پیش کسانی برداشت های خود را از اقای خاتمی و جنبش اصلاحات به جای واقعیت اندیشه و برنامه های آقای خاتمی و جنبش اصلاحات نشاندند و وقتی که پس از هشت سال آقای خاتمی همان را گفت و کرد که پیشتر گفته بود، نوشتند که خاتمی به جنبش اصلاحات خیانت کرده است!
ترديدی نيست که مقاومت بی نظير مردم و اقايان کروبی و موسوی در اعتراض به کودتای اقای خامنه ای تاثيرات عميقی بر روح و روان جامعه ما و يکايک شهروندان ايران بر جای گزارده است. با اين وجود منطقی تر اين بود که تحليل گران سياسی به جای ارائه تحليل های من در اوردی و رهبر سازی برای جنبش ما از خود اغاز می کردند و تاثيرات وقايع اخير را به روی نظرات خود مورد بررسی قرار می دادند و حداقل به اقای موسوی و کروبی اين اجازه و فرصت را می دادند که در زمان لازم تاثيرات اين وقايع برروی نظراتشان با مردم در ميان نهند. بگذريم
کسی که در فاصله ده روز گذشته جايگاه خود را تغییر داده و با ژست ديگری به ميدان امده است نه اقايان کروبی و موسوی، بلکه آقای خامنه ای است. او است که که مقام رهبری جمهوری اسلامی را به سطح رهبر يک ائتلاف سياسی تنزل داده و آگاهانه شمشير از نيام کشيده و هوادارن و چماق به دستانش را برای سرکوب اعتراضات مسالمت آميز شهروندان ايران به خيابان ها روانه کرده است. اوست که می کوشد که راديکايسم کوری را بارديگر به جامعه ما تحميل نمايد.
ايجاد يک روياروئی خصمانه در شرائط کنونی آرزوی افراطی ترين نيروهای جامعه چه در درون جنبش اسلامی و چه در بيرون ان است و نيروهای آگاه و دمکرات و بويژه کسانيکه خواهان گذر مسالمت آميز از جمهوری اسلامی به جمهوری حقوق بشری می باشند بايد مردم را از درغلطيدن به دام چنين انديشه های خطرناکی برحذر دارند.
جنبش دفاع از صیانت آرا و انتخابات آزاد نخستين جنبش گسترده و مسالمت اميز جامعه ما برای گذر مسالمت آميز از جمهوری اسلامی به جمهوری حقوق بشر به حساب می ايد. چنانچه این جنبش تازه پا هم اکنون در خواست نابودی ولايت فقيه را سر لوحه کار خود قرار دهد در چشم به همزدنی تجزيه، منزوی و سرکوب خواهد شد و به همراه خود يکی از مهم ترين جنبش های جوانان را هم به نابودی خواهد کشاند.
پلی که گذر مسالمت آميز ايران را به جمهوری حقوق بشر ممکن می کند، اگر به خواهد سنگينی اين گذر را تحمل کند ناگزير باید بر دو ستون با مصالح ويژه ای بنا شود. مصالح نخستين ستون پیدایش شیکه ائی ايست از احزاب و نهادها و تشکل های مدرن و مصالح ستون دوم شیکه ايست که بر مناسبات پيچيده ميان جنبش های مطالباتی مردم و جنبش های حقوق بشری و ضد تبعيض انان پديدار می گردد . بدون وجود چنين پلی با چنين ستون هائی، طرح شعار سرنگونی ولايت فقيه به طور اجتناب ناپذيری نسل جوان ايران را مانند پيشين به دام جنبش های پوپوليستی و رهبرانی اختراعی گرفتار خواهد ساخت . متاسفانه برخی از روشنفکران نسل گذشته ما مايلند جام زهری که خود نوشيدند اکنون به خورد جوانان ما ريزند.
اشتباه بزرگی است که آينده جنبش مسالمت اميز ايران با چگونگی حل مسئله انتخابات گره زده شود. جنبش مسالمت اميز ايران برای رسيدن به جمهوری حقوق بشر راه چند ساله ائی را در پيش دارد و آنچه اين جنبش را به مقصد خواهد رساند ، انباشت تدريجی پيروزی های کوچک ، افزودن آگاهانه به درخواست ها و گسترش دامنه اين جنبش است . انباشت پيروزی کوچک نيز بيش از آنکه در عقب نشينی دشمن منعکس گردد، در گسترش تشکيلات، پيدايش کادرهای سياسی مجرب، دقيق تر شدن برنامه و محدود تر شدن حوزه عمل دشمن بازتاب می یابد.
مبارزه برای انتخابات آزاد و پاسداری از حقوق بشر تا کنون پيروزيهای مهمی را نصيب مردم ما کرده است. پيشنهاد قوه قضائيه برای پايان دادن به سنگسار، توافق قوه قضائيه برای ايجاد دادگاههای کودکان و جوانان کمتر از 18 سال ، پيدايش نهادهای مهمی چون شهروند آزاد ، ورود جنبش های اعتراضی به خيابانها ، شکل گيری اشکال نوين مقاومت مدنی ، پيدايش ارتباطات گسترده ميان بخشهای مختلف جنبش ، استقاده از قن اوری اطلاعاتی برای سامان دادن مقاومت ،فرو ريختن ديوارهای بی اعتمادی ميان بسياری از گروههای سياسی، به حاشيه رفتن بسياری از گفتمان های کهنه ، کاهش شکاف ميان جنبش های فرهنگی جوانان و جنبش های سياسی انان ، طرح منشور شهروند ازاد و پيدايش نهادهای مربوط به ان و... تنها نمو نه های کوچکی از اين پيروزي ها است. با اين همه مهم ترين دستاورد جنبش مسالمت اميز ما تغيرات اساسی در نگاه مردم جهان به ايرانيان است.
امروز ايران، ايران دو ماه گذشته نيست. ايرانی است که جهان با ديد احترام به آن می نگرد. ديگر مردم جهان به ايرانيان نه به عنوانی مردمی عقب مانده، تو سری خورده و گرفتار در خرافات، بلکه به عنوان مردمی پيشرفته و آزاده و سر بلند می نگرند. بر عکس تصوری بسياری که گمان می کردند شرکت در انتخابات به اقزايش مشروعيت نظام تبعيض خواهد انجاميد مردم با شرکت مليونی خود در انتخابات و دفاع با شکوه از ارای خود ، ذلت و خواری نظام تبعيض را در جهان به نمايش نهادند . اکنون لازم است که دستاوردهای ناشی از اين کارزار را به تجربه ای برای رشد و گسترش نهادهای دمکراتيک مبدل سازيم و آن بخش های از جامعه را که هنوز در حاشیه و به تماشای این جنبش نشسته اند به این جنبش فراخوانیم و با نشان دادن پیروزی ها ، صفوف انرا گسترده تر سازيم. تلاش برای تزریق رادیکالیسم و افراطی گری انقلابی به جنبش کنونی مردم و تبلیغ اين موضوع که گویا با تند ترکردن شعارها و دست زدن به تاکتیک های تند و تیز، درچند ماه های آینده جمهوری اسلامی فروخواهد پاشید، به زیان این جنبش است و سرخوردگی و نا امیدی را به دنبال خواهد داشت.