مدرسه فمینیستی: واقعیت فرای ادراک و منفعت محدود ؛ فراتر از بینش های دست ساخته بشری است. آنچه که واقعا وجود دارد اساس هستی وخلقت را بنیان نهاده و فراتر از ادراک های کوتاه وحقیر بشر زورمند است.
اما حقیقت، رنگی است که ما به واقعیت می زنیم. به اندازه درک و منافع وقوانین موجود در گوشه گوشه پهنه هستی، حقیقت متفاوت است . چه بسیار «حقایقی» که در طول زندگی بشر «مردود» شده اند، با هزاران ترفند ؛ قانون ؛ زور ؛ ایدئولوژی زمینی؛ حقیقت را عامه می کنند به گونه ای که همگان آن را امری بدیهی می دانند اما با واقعیت فرسنگ ها فاصله دارد . چهره پاک واقعیت، سیاه شده و جایگزینی متضاد با آن، به عامه ارائه شده است.
اینجاست که فرهیختگان ؛ انسان هایی که هنوز قلبی در سینه شان می تپد می کوشند زنگار واقعیت را بزدایند. در این راه دست ها زخمی وخونین می شود، و چه بسا جان ها ی نازنین که از دست می رود .
نسرین ستوده یکی از این انسانهاست که در هزارتوی حقیقت نادرست می کوشد کورسویی از واقعیت را نمایان سازد. در این تلاش جانفرسا تنها نیست اما پیکر شکننده او تاب این همه رنج را ندارد. منفعت طلبان و سود جویان سوداگر مرگ در جهان از تلاش این مادر جوان بهره ها برده اند پلکانی ساختند برای رسیدن به غنایم رنگارنگ ، اما چه باک!
واقعیتی که نسرین ستوده از آن می گوید، آن قدر واقعی؛ پاک؛ و انسانی است که با نور و با صدا منتشر می شود. دور نیست روزی که در جای جای میهنم جوانه زند وشهد زلال واقعیت؛ سیاهی های حقیقت نابکار دروغین را بشوید تا از میان آن، واقعیت زیبا و پُر صلابت، قامت افرازد.