مقدمه
تکنولوژی ابزار نیست، تکنولوژی یک دید است. با آنکه این حرفی خلاف انتظار است، حرف اصلی این مقاله است، تاویل تکنولوژی به فعل آدمی است. قالب بحث پیرامون فلسفه تکنولوژی است و اگرچه مبحثی نوپاست ولی دامنه آن وسیع است. محور آن ابهام ذاتی تکنولوژی است. بنابر تصور متعارف، تکنولوژی ابزار است و پیشرفت آن ما را به سوی آرمانشهر هدایت می کند اما ظاهرا سر از ویرانشهر درآورده ایم. پس تکنولوژی حتی اگر ابزار هم باشد چیز نیست: وسیله صرف نیست. امری خنثی نیست، به سخن دیگر آیا تکنولوژی ها تجربه آدمی را تغییر می دهند یا نسبت به آن بی اعتنا هستند؟ اگر هسته اصلی این تجربه نسبت آدمی با طبیعت باشد، آیا تکنولوژی باید تعلق و نزدیکی آن ها را تضمین کند یا با ایجاد قلمروی مصنوع باعث جدایی و دوریشان شود؟ در اینجا پای ارزشداوری هم به میان می آید. اگر خنثی بودن تکنولوژی ملاک باشد و فاصله از طبیعت آرزوی دیرینه، دید خوش بینانه ما را به کمک لوله آزمایش به دنیا می آورد و در ماشین سکونت باهاوس مستقر می کند تا دید بدبینانه ما را به دلیل اثر گلخانه ای تکنولوژی جهان صنعتی از کپسول اکسیژن محروم کند.
در این مقاله ما سعی در بررسی مختصر فلسفه تکنولوژی داریم، آنگاه پس از بررسی ابعاد مختلف آن و دیدگاه های کلان مطرح به بررسی آرا هایدگر خواهیم پرداخت و از نگاه او به بررسی دقیق تکنولوژی خواهیم پرداخت. او سعی دارد به این امر بپردازد که تکنولوژی چبست؟ منشا آن کدام است؟ و در آخر برای ما منشا خیر بوده و هست یا منشا شر؟. پس او هم به منشا اپیستمه تکنولوژی و هم آنتولوژیک آن پرداخته است و در نهایت با دیدی اخلاقی آن را بررسی می کند.
فلسفه چیست؟
به طور کلی فلسفه رشته ای علمی است که هدف از آن تاملی نظام مند درباره همه ابعاد واقعیت است. در فلسفه ما سعی داریم تا درباره ماهیت واقعی این ابعاد بینشی به دست آوریم. چنین کاری را می توانیم با پرسش زیر انجام دهیم :«منظور شما چیست هنگامی که می گویید...؟» این کارکرد تحلیلی فلسفه است. چه بسا هدفی عملی از طرح چنین پرسشی مد نظر باشد. مثلا سوال پیرامون اینکه آیا می توان تکنولوژی را علم کاربردی نام برد را فلسفه جواب می دهد.
حوزه های فلسفه
1- فلسفه نیز نظیر سایر علوم دارای حوزه هایی است که هر یک کانون تمرکز ویژه خود را دارند و هر یک کانون توجه ویژه خود را دارند، نظیر:
2- هستی شناسی: این حوزه به هستی، آنچه که هست و آنچه وجود دارد می پردازد. مثلا: چه چیز باعث تفاوت تکنولوژی با طبیعت شده است، و یا می توان پرسید آیا تولیدات تکنولوژی واقعا ماهیتی نظام یافته دارند، یا واقعا آنها چیزی است که خود ما جعل کرده ایم تا بدانها معنا دهیم؟
3- معرفت شناسی: کانون توجه این حوزه ماهیت معرفت است. مثلا: وقتی می گوییم تکنولوژی نرم منظور ما چیست و یا وقتی می گوییم «می دانیم» وسیله پیش روی ما سی دی پلیر است منظور ما چیست؟
4- روش شناسی: معنای تحت الفظی روش شناسی یا meh-hodo-logy مطالعه راهی است که از طریق آن امری رخ می دهد. هنگامی که روش ها فکر می کنیم چنین چیزی به طور نسبی برای ما فراهم می شود.
5- متافیزیک: متافیزیک با پندارهای ما از واقعیت و روشی سر و کار دارد که ما سعی داریم با آن برای واقعیت ربط و معنایی بیابیم. موضوع مهم در اینجا هدف ما از اعمال و کنش هایمان است.برای مثال، چه چیزی انسان ها را به سوی توسعه و استفاده از تکنولوژی ها سوق داده و می دهد؟
6- اخلاق و زیباشناسی: به عنوان دیگر حوزه های فلسفه مطرح هستند. در اینجا این دو حوزه با یکدیگر لحاظ کرده ایم، زیرا هر دو به مسئله ارزش ها می پردازند. اخلاق بیان می کند چه کاری خوب است و چه کاری نباید انجام گیرد، اما زیبایی شناسی با ارزش و اعتبار زیبایی می پردازد.
روش دیگر تقسیم بندی کل فلسفه به زیربخش های آن، تقسیم کردن این حوزه به دو دسته فلسفه تحلیلی و ارپایی/ قاره ای است.
1- فلسفه تحلیلی یا فلسفه زبان: هدف کلی مفهوم سازی است.
2- فلسفه اروپایی/ قاره ای یا فلسفه فرهنگ: هدف ساختن احکام ارزشی درباره واقعیت.
مثلا به تحولات فرهنگی و نقش تکنولوژی در آن می پردازد
فلسفه تکنولوژی چيست
در آغاز پیدایش فلسفه تکنولوژی اکثر نویسندگان درباره تاثیرات اجتماعی تکنولوژی و بافت اجتماعی آن می نگاشتند. این نحوه تامل را که بر رابطه میان تکنولوژی و بافت اجتماعی آن متمرکز است، می توان فلسفه درباره تکنولوژی نامید. کارل میچام در مطالعه و بررسی خود درباره شکل گیری حوزه فلسفه تکنولوژی، با عنوان تفکر از طریق تکنولوژی، چهار رویکرد عمده را تشخیص داده است. از نظر وی تامل در باب تکنولوژی در چهار نحوه مفهومی سازی درباره تکنولوژی تمرکز یافته است:
رویکرد به تکنولوژی
|
تشریح
|
تکنولوژی به مثابه اشیا
|
جست و جو پیرامون ذات مصنوعات تکنولوژیک
|
تکنولوژی به مثابه شناخت
|
از منظر مطالعات معرفت شناسانه
|
تکنولوژی به مثابه کنش ها
|
پیرامون مسائل روش شناسی است
|
تکنولوژی به مثابه اراده
|
ملاحظات غایت شناسانه، اخلاقی و زیبایی شناسی
|
فرايندهای تکنولوژی
تکنولوژی به معنای فعالیت است. از این واقعیت که تکنولوژی در حال تحول و پیشرفت است؛ به راحتی می توان این نکته را استنتاج کرد. اگر تکنولوژی پدیده ای ایستا بود، فعالیت مشخصه آن نمی شد. اما چه نوع فعالیت یا فرایندی را در تکنولوژی می یابیم؟ احتمالا در ابتدا کودکان ساختن اشیا را به خاطر می آورند. تحقیقات نشان داده است که آنان در ربط دادن تکنولوژی به اشیا با دشواری بیش تری مواجه می شوند. اما در فلسفه تکنولوژی در این باره که هر دو یعنی ساخت و طراحی اشیا فعالیت هایی اساسی در تکنولوژی هستند هیچ بحثی نیست. علاوه بر این مبحث به کارگیری تکنولوژی نیز مطرح است، و به کارگیری تکنولوژی نیز شامل دو مولفه می شود: درک ارزیابی. چگونه می توان این فعالیت را توصیف کرد؟ آیا هر طراحی و ساختی تکنولوژی است؟ یا اینکه صرفا انواع خاصی از طراحی و ساخت ماهیتا تکنولوژیکی هستند؟ پرسش هایی از این دست کانون توجه فرایندهای تکنولوژی است. به طور کلی، فرایندهای تکنولوژیکی عبارت اند از: فرایند طراحی، فرایند ساخت، و فرایندهای مرحله استفاده و فرایند ارزیابی. در راستای تامل در باب فرایندهای طراحی، رشته ای مستقل به نام روش شناسی شکل گرفته است.
تکنولوژی و ماهیت بشر
تکنولوژی فعالیت ذاتی بشر است. این امر مدعای بسیاری از فیلسوفان است، اما تکنولوژیک بودن بشر به چه معناست؟ در اینجا عمدتا از فلسفه فرهنگی سخن خواهیم راند. همچنان که می بینیم فلسفه اروپایی/قاره ای به مراتب نقادانه تر به تکنولوژی نگاه می کند. این مسئله ما را بر آن می دارد تا بر تاکید بر خنثی نبودن تکنولوژی بیش از پیش، آگاهانه و نقادانه در این دنیای تکنولوژیکی زندگی کنیم.
تکنولوژی و خواست ها و نيازهای بشر
چرا انسان ها تکنولوژیکی رفتار می کنند؟ بدیهی ترین پاسخ این است: چون انسان ها نیازهایی دارند که باید برآورده شوند. این نیازها چه بسا دارای انواع گوناگونی هستند. پیشرفت های تکنولوژیکی با این واقعیت سر و کار دارند که ماسعی داریم هر یک از نیازهای خود (سلسله مراتب نیازهای مازلو) را به کمک تکنولوژی بیش از پیش بر طرف نماییم. انگیزه اساسی انسان ها در خلق تکنولوژی:
- نیاز اساسی برای بقا
- انگیزه قدرت و کنترل
- قابلیت های عقلانی بشر (مراتب بالای مازلو)
تکنولوژی به مثابه بسط اندام طبيعی بشر
ارنست کاپ (نخستین فیلسوف تکنولوژی) می گوید، تکنولوژی روشی است که از طریق آن انسان به بسط دادن اندام های طبیعی خود می پردازد. چرا انسان نخستین تبر را ساخت. زیرا دست های او در قطعه قطعه کردن چوب بیش از حد ضعیف و کند بود.
مصنوعات در حکم واسطه هايی ميان ما و جهان زندگی ما
از یک سو ما جزیی از این محیط و در تعامل با آنیم و از دیگر سو در می یابیم ما موجوداتی مجزا از آن هستیم. این دو نوع آگاهی در نحوه استفاده ما از مصنوعات تکنیکی نیز مشهود است. مثلا وقتی چکش را روی میز می بینیم آن را جزئی از محیط می دانیم، اما هنگامی که از آن برای کوبیدن میخ به کار می بریم، به نظر می رسد که به جزیی از ما بدل شده است. (تکنولوژی از ما مهارت زدایی می کند)
کنترل کردن يا کنترل شدن توسط تکنولوژی
مسئله کنترل شدن توسط تکنولوژی در مقابل کنترل شدن توسط آن در کل فرایند شکل گیری و تحول فلسفه تکنولوژی همواره اهمیت داشته است. هر بار که نوعی تکنولوژی با تاثیرات اختمالی شدید پیدا می شود این مسئله باز احیا می شود. اما مثلادر قرن نوزدهم سیبرنتیک علمی بود که آشکارا ایده کنترل شدن به وسیله تکنولوژی را مطرح کرد ولی کارل مارکس، گذار از جامعه سرمایه داری به جامعه کمونیستی تکنولوژی را موثر می دانست و به کارکرد آن خوشبین بود.
جنبه سياسی و اجتماعی مصنوعات تکنيکی
ژاک ایلول بر این است که رابطه میان تکنولوژی و جامعه عمدتا یک سویه است: این تکنولوژی است که بر زندگی اجتماعی مسلط است و نه برعکس. مشکل اینجاست که ما تکنولوژی را به انسان هایی نظیر مهندسین نهاده ایم. از سوی دیگر تاثیراتی نیز به چشم می خورد، وینر، تکنولوژی نه تنها خنثی نیست بلکه تاثیرات عمیقی بر زندگی ما دارد، در نتیجه نقش تکنولوژی در جامعه باید بر اساس فرایند سیاسی دموکراتیک باشد.
از منظر ساخت گرایان اجتماعی، تکنولوژی بر تاثیر عوامل اجتماعی بر تحولات تکنولوژی شدیدا تاثیر دارد؛ در این دیدگاه تغییرات تکنیکی بر تحولات تکنولوژیکی بی تاثیر است. برای مثال وضع قوانین برای محدود ساختن سرعت ماشین ها، زیرا اگرچه سرعت ماشین ها را تکنولوژی حداکثر می کند ما برای محدود کردن صدمات ناشی از تکنولوژی قوانینی وضع کرده ایم تا از آن در امان بمانیم.
تکنولوژی پست مدرن
پست مدرن ها بر افراد متمرکز می شوند و نه بر گروه ها، هر یک از افراد خود نسبت به تکنولوژی احساس خاصی دارد و درباره چیستی آن و نیز خوب یا بد بودن آن نظر خاصی دارد. برای مثال، در اینترنت که یک مثال پست مدرن است حقیقت واحدی وجود ندارد و می توان حقایق متنوع و حتی مغایر را در یک محیط کنار هم یافت.
اخلاق و زيباشناسی تکنولوژی
فلسفه اخلاق شاخه ای از فلسفه است که به ارزش ها و مسائل اخلاقی می پردازد. سایر ارزش ها با آنچه به زعم ما زیبا و زشت است و آنچه برای ما خوشایند است، مرتبط است. این ارزش ها ارزش های زیبا شناختی است. برای مثال در حادثه انفجار چلنجر ما شاهد تناقض میان به پایان رسیدن اقتصادی و مبتنی بر برنامه پروژه بودیم و از دیگر سو ضعف فنی که برای دماهای پایین وجود داشت و امکان داشت حادثه آفرینی کند، که در نهایت به حادثه ای دلخراش منجر شد.
رويکرد مبتنی بر فضائل
این روش مرجع قرار دادن خصایص اخلاقی است که فرد (مثلا مهندس) باید دارای آن ها باشد و به طور کلی این خصایص می تواند شامل درستکاری، شفقت، رعایت احترام و مانند اینها باشد. هر تصمیم اخلاقی که بر اساس این خصایص باشد اخلاقی است.
رويکرد مبتنی بر پيامدها
این رویکرد اخلاقی پیامدها را مبنای تصمیم گیری قرار می دهد. این رویکرد نیازمند برآورد مجموعه همه تاثیرات افراد درگیر با موضوع است تا بدین ترتیب روشن شود کدام تصمیم دارای بهترین پیامد کلی است.
رويکرد مبتنی بر قواعد
در این رویکرد قواعد هسته مرکزی تصمیم گیری اخلاقی به شمار می روند و در هر شرایطی باید از قواعد اطاعت کرد. مثال، کانت می گوید چنان رفتار کن که بخواهی دیگران نیز بدان نحو رفتار کنند
زيباشناسی
زیباشاسی به این امر می پردازد که چگونه مصنوعات تکنولوژیکی می توانند موجب تحریک احساسات مثبتی همچون زیبایی و شادی شوند. در روزگار ما زیباشناسی با شیوه زندگی فرد گره خورده است، برای مثال، معماری و طراحی صنعتی که به ظاهر و زیبایی مصنوعات تکنولوژیک می پردازد.
تکنولوژی از دیدگاه هایدگر
در ذیل به پرسش از تکنولوژی می پردازیم، پرسیدن راهی را باز می کند. بنابراین، بجاست که توجه خود را در درجه اول به خود راه معطوف سازیم، و در این یا آن جمله و موضوع توقف نکنیم. این راه، راه تفکر است. همه راه های تفکر، به گونه ای کم و بیش محسوس، و به نحوی خلاف عرف، از زبان می گذرد. ما به پرسش از تکنولوژی می پردازیم، و با این کار می خواهیم با آن نسبتی آزاد برقرار کنیم. این نسبت از آن حیث آزاد است که وجود بشری (داراین) ما را در معرض ماهیت تکنولوژی قرا می دهد. اگر بتوانیم با این ماهیت وارد گفتگو شویم، قادر خواهیم بود امر تکنولوژیک را در حدود و ثغور خودش تجربه کنیم.
تکنولوژی با ماهیت تکنولوژی معادل نیست. وقتی ما در جستجوی ماهیت درخت هستیم، باید دریابیم که آنچه در هر درختی نیست که در هر درختی، همچون درخت، حضور همه جانبه دارد، خود درختی نیست که در میان دیگر درختان یافت شود. یعنی مفهوم کلی درخت از مصداق جزیی آن متفاوت است و در عوالم وجودی مختلف وجود دارند. به همین منوال، ماهیت تکنولوژی هم به هیچ امری تکنولوژیک نیست. بنابراین، مادام که صرفا به امر تکنولوژیک می اندیشیم و به آن دامن می زنیم، با آن کنار می آییم یا از آن طفره می رویم، هرگز نخواهیم توانست نسبت خود را با ماهیت تکنولوژی تجربه کنیم. چه آن را با شوق و ذوق بپذیریم و چه آن را طرد کنیم، همواره اسیر و در بند تکنولوژی خواهیم ماند. اما اگر تکنولوژی را امری خنثی تلقی کنیم، به بدترین صورت تسلیم آن خواهیم شد؛ زیرا چنین تصوری از تکنولوژی، که امروزه به خصوص مورد ستایش است، چشم ما را به کلی بر ماهیت تکنولوژی می بندد.
به نظر قدما، ماهیت یک شی عبارت است از اینکه آن شی چیست. وقتی به پرسش از تکنولوژی می پردازیم، در واقع می پرسیم که آن چیست. هر دو پاسخی به این پرسش داده می شود همه می دانند. یکی می گوید: تکنولوژی وسیله ای است برای هدفی. دیگری می گوید: تکنولوژی نوعی فعالیت انسانی است. این دو تعریف تکنولوژی به یکدیگر تعلق دارند. زیرا وضع هدف و تامین و کاربرد وسائل مناسب برای رسیدن به آن، فعالیتی انسانی است. این دو تعریف تکنولوژی به یکدیگر تعلق دارند. زیرا وضع هدف و تامین و کابرد وسائل مناسب برای رسیدن به آن، فعالیتی انسانی است. ساخت و کاربرد افزار، ابزار و ماشین، خود اشیایی ساخته شده و به کار برده شده، هدف ها و نیازهایی که برآورده می کنند، همگی به آنچه تکنولوژی است تعلق دارند. تکنولوژی مجموعه همین عوامل است. اصلا خود تکنولوژی یک آلت است- به زبان لاتین Instrument است.
بنابراین می توان تصور رایج از تکنولوژی را، که بنابر آن تکنولوژی وسیله و فعالیتی انسانی است، تعریف ابزاری و انسان مدار تکنولوژی خواند. چه کسی منکر درستی و صحت این تعریف خواهد بود؟ وقتی از تکنولوژی سخن می گوییم، آنچه در برابر دیدگان خود مجسم می کنیم چیزی است که این تعریف با آن انطباق دارد. تعریف ابزاری تکنولوژی چنان صحیح و درست است که حتی در مورد تکنولوژی از جهات دیگر، و در مقایسه با تکنولوژی دست افزاری قدیم، آن را به دلایلی کم و بیش بر حق، چیزی کاملا متفاوت و در نتیجه جدید می دانیم. حتی نیروگاه برق هم با آن توربین ها و مولدهایش، وسیله ای است که انسان ها برای هدفی که خود معین کرده اند، ساخته اند. حتی هواپیماهای جت و دستگاه های الکترونیک نیز وسایلی هستند برای اهدافی. طبعا ایستگاه رادار به مراتب پیچیده تر از هواکش است. ساخت یک دستگاه الکترونیک نیز مستلزم گره خوردن فرایندهای گوناگون تولید است.
به هر حال، این گفته درست است که: حتی تکنولوژی جدید هم وسیله ای است برای رسیدن به هدفی. به همین دلیل، تصور ابزاری از تکنولوژی شرط هرگونه تلاش برای برقراری نسبت صحیح انسان با تکنولوژی است. همه چیز به این بسته است که تکنولوژی را به عنوان یک وسیله، به نحوی مناسب به کار بندیم. به قول معروف، تلاش می کنیم تا تکنولوژی را "از لحاظ فکری دست آموز کنیم" و بر آن مسلط شویم. هر چه مهار تکنولوژی بیشتر از دست بیرون می رود، این میل به تسلط نیز شدید تر می شود.
ولی اکنون فرض کنید که تکنولوژی وسیله صرف نباشد. در آن صورت، نسبت تکنولوژی با میل تسلط بر آن چه خواهد بود؟ اما مگر نگفتیم که تعریف ابزاری تکنولوژی تعریفی صحیح است؟ چرا. ولی به هنگام بررسی هر موضوع، امر صحیح، همیشه امور مربوط به آن را مشخص می کند. لیکن این تشخیص برای آنکه صحیح باشد نیازی ندارد که از ماهیت موضوع مورد بررسی پرده برگیرد. اما حقیقت یا امر حقیقی فقط وقتی رخ می نماید که چنین کشف حجابی رخ بدهد. به همیت دلیل آنچه صرفا امری صحیح است هنوز امری حقیقی نیست. فقط امر حقیقی است که ما را با ماهیت موضوع مورد نظر در نسبتی آزاد قرار می دهد. بدین ترتیب تعریف ابزاری و صحیح تکنولوژی هنوز ماهیت آن را برای ما آشکار نمی کند. برای آنکه به این مقصد برسیم یا دست کم به آن نزدیک تر شویم، باید از طریق امر صحیح به جستجوی امر حقیقی برویم. باید بپرسیم: خود امر ابزاری چیست؟ اموری چون وسیله و هدف به کجا تعلق دارند؟ وسیله امری است که با آن سبب چیزی می شویم و در نتیجه به آن دست می یابیم و هر آنچه معلولی در پی دارد، علت خوانده می شود(یکی از علل چهار گانه ارسطو). اما علت فقط آن نیست که موجد چیز دیگری است. بلکه (غایت یا) هدفی که نوع وسیله را تعیین می کند، علت به شمار می آید. هر جا هدفی دنبال شود و وسیله ای به کار رود، هر جا امر ابزاری حاکم شود، علیت هم حاکم است.
اما فرآوردن (اشاره به ریشه فناوری دارد) خود چگونه به وقوع می پیوندد- چه در طبیعت چه در صنعت دستی و هنر؟ خود فرآوردن چیست که در آن این چهار نحوه ره آورد نقش دارند؟ القا مربوط می شود به حضور آنچه توسط فرآوردن به وقوع می پیوندد و آن هم فقط وقتی که امری مستور، مکشوف شده و به ظهور در آید. این در آمدن در قلمروی واقع می شود و در جریان است که ما کشف حجاب می نامیم. یونانیان لفظ آلتیا را برای آن به کار می برند.
ولی ما کجا به بیراهه رفتیم؟ ما به پرسش از تکنولوژی پرداختیم، اما اکنون به آلتیا، به کشف حجاب، به انکشاف رسیده ایم. ولی ماهیت تکنولوژِی چه ربطی به انکشاف دارد؟ پاسخ: ربطی تمام. چون هر فرآوردنی در انکشاف ریشه دارد. اما فرآوردن؛ چهار نحوه ره- آوردن-یا علیت- را در خود گرد می آورد و آن ها را تحت نظارت می گیرد. هدف و وسلیه نیز به قلمرو آن تعلق دارند؛ و همچنین امر ابزاری. امر ابزاری خصوصیت اساسی تکنولوژی تلقی می شود. اگر گام به گام بپرسیم تکنولوژی -وقتی به عنوان وسیله متصور شد- واقعا چیست، آن گاه عاقبت به انکشاف، به کشف حجاب، خواهیم رسید. امکان هر گونه سازندگی مولد در انکشاف ریشه دارد.
بنابراین، تکنولوژی یک وسیله صرف نیست. تکنولوژی نحوی انکشاف است. چنانچه به این امر توجه کنیم، قلمرو کاملا متفاوتی در مورد ماهیت تکنولوژی به ما گشوده می شود. این قلمرو، ساحت انکشاف است: ساحت حقیقت.
این چشم انداز عجیت به نظر می آید. در حقیقت باید هم چنین باشد تا شاید دوام و ابرام آن بلاخره ما را وادارد تا این پرسش ساده را جدی تلقی کنیم که: نام «تکنولوژی» چه چیزی را بیان می کند؟ منشا این کلمه یونانی است. تکنیکون (Technikon) عبارت است از امری که به تخنه (Techne) تعلق دارد. در مورد معنی این کلمه، دو نکته را باید مورد توجه قرار دهیم: نخست آنکه تخنه نه تنها نام کار و مهارت صنعتگر است، بلکه افزون بر این نامی است برای مهارت های فکری و هنرهای زیبا. تخنه به فرا- آوردن تعلق دارد، به پوئیسیس؛ امری شاعرانه است.
نکته دوم که در مورد کلمه تخنه باید مورد توجه قرار دهیم، از این هم مهم تر است. کلمه تخنه از ابتدا تا زمان افلاطون با کلمه اپیستمه مرتبط بود. هر دو کلمه برشناخت به معنای وسیع کلمه دلالت می کنند، و به معنای زیر و بر چیزی را دانستن، به چیزی معرفت داشتن، هستند. چنین معرفتی امری گره گشاست و به عنوان امری گرهگشا نوعی انکشاف است.
تخنه از امری کشف حجاب می کند که خود را فرا- نمی آورد و هنوز فراروی ما قرار ندارد، چیزی که گاهی چنان می نماید و گاهی چنین و گاهی چنان می شود.کسی که خانه ای با زورقی یا جامی نقره ای می سازد، بر مبنای مقتضیات چهار نحوه ره آوردن، از امری که باید ره آورده شود کشف حجاب می کند. این کشف حجاب، این انکشاف، از قبل صورت و ماده زورق یا خانه را با چشمداشت به شکل نهایی محصول مورد نظر، در آن شی گرد می آورد و بر این مبنا نحوه ساخت آن را تعیین می کند. بنابراین، امری که در تخنه و براین مبنا، نحوه ساخت آن را تعیین می کند. بنابراین، امری که در تخنه تعیین کننده است، به هیچ وجه در ساخت و پرداخت و نه در کاربرد وسائل، بلکه در همین انکشاف نهفته است.
می گویند تکنولوژی جدید به طور قیاس ناپذیری با همه تکنولوژی های قدیم تفاوت دارد، چون بر فیزیک جدید همچون علمی علمی دقیق استوار است. در حالی که اکنون به گونه روشن تری معلوم شده که عکس آن هم صادق است. در واقع پرسش اساسی و تعیین کننده به جای خود می ماند: ماهیت تکنولوژی جدید چیست که بر آن می شود تا علوم دقیقه را به کار بندد؟ تکنولوژی جدید چیست؟ آن هم نوعی انکشاف است. اما جنبه نو تکنولوژی جدید تنها پس از آنکه توجه مان را به این خصلت اساسی آن معطوف کردیم خود را بر ما آشکار می سازد.
انکشاف حاکم در تکنولوژی جدید نوعی تعرض است، تعرضی است که طبیعت را در برابر این انتظار بیجا قرار می دهد که تامین کننده انرژی باشد تا بتوان انرژی را از آن حیث که انرژی را از آن حیث که انرژی است، از دل طبیعت استخراج و دخیره کرد. اما مگر این امر در مورد آسیای بادی قدیم صادق نیست؟ خیر. پره های آن البته با باد می چرخند، آن ها کاملا به امید وزش باد واگذاشته می شوند. ولی آسیای بادی انرژی جریان هوا را حبس نمی کند تا آن را ذخیره سازد. حال آنکه در استخراج آن که در استخراج زغال سنگ و سنگ آهن، قطعه زمین محل معدن مورد تعرض قرار می گیرد. زمین خود را اکنون همچون معدن زغال سنگ، و خاک خود را همچون ذخایر معدنی منکشف می کند. مزرعه ای که قبلا کشاورز آن را کشت می کرد و به نظم در می آورد اکنون به گونه ای دیگر به ظهور می کند، چون قبلا کشت کردن و به نظم در آوردن هنوز به معنای مراقبت کردن و نگهداری بود. اما اکنون حتی کشت زمین زراعی هم گرفتار مفهوم کاملا دیگری از به نظم در آوردن شده است: به نظم در آوردن به معنای با طبیعت در افتادن. در افتادنی که خود به معنای تعرض به طبیعت است و کشاورزی اکنون به چیزی جز صنعت ماشینی فرآوده های غذایی نیست اکنون هوا مورد تعرض قرار می گیرد تا نیتروژن خود را عرضه کند، زمین مورد تعرض قرار می گیرد تا مواد معدنی خود را عرضه کند.
انکشافی که بر سراسر تکنولوژی جدید حاکم است، خصلت درافتادن، به معنای تعرض را دارد.تعرض به این صورت به وقوع می پیونددکه انرژی موجود در طبیعت اکتشاف و حبس می شود، و حاصل این روند، تغییر شکل می یابد، و این امر تغییر شکل یافته انبار می شود، و آنچه انبار شده است از نو توزیع می شود، و آنچه توزیع شده است، از مداری به مدار دیگر جریان می یابد. اکتشاف و حبس کردن، تغییر شکل دادن، انبار کردن؛ توزیع کردن، و تغییر مدار، همگی انحا انکشاف هستند. اما این انکشاف هیچ گاه امری صرفا پایان یافته نیست. انکشاف با تنظیم جهت مسیرهای چندگانه به هم مرتبطش، خود را برخود منکشف می کند. این تنظیم نیز به نوبه خود در همه جا تضمین می شود. تا جایی که تنظیم و تضمین به خصوصیات اصلی انکشاف تعرض آمیز بدل می شود.
اما عدم استتاری که منحصر به امر حاصل از این درافتادن تعرض آمیز است، از چه نوع است؟ همه جا، همه چیز در حال آمده باش است تا بلافاصله مهیا شود و هر زمان که لازم باشد از نو سفارش داده شود. آنچه به این نحو انضباط یابد ثباتی منحصر به خود دارد. ما آن را منبع لایزال می نامیم.
اینکه هر جا تلاش می کنیم تکنولوژی جدید را به عنوان انکشافی تعرض آمیز نشان دهیم، کلمات «در افتادن»، «انضباط بخشیدن»، «منبع لایزال» (یعنی کلمات آلمانی شتلن و بشتلن) هجوم می آورند و به نحوی خشک و یکنواخت، و در نتیجه ناخوش آیند، بر هم انباشته می شوند، دلیلش در امری نهفته است که اینک به زبان می آید.
چه کسی در افتادن تعرض آمیز را اجرا می کند، که از آن آنچه امر واقع خوانده می شود همچون منبع لایزال منکشف می شود؟ بدون شک، بشر، تا چه حد از عهده چنین اکتشافی بر می آید؟ بشر بواقع می تواند فلان یا بهمان را به این یا آن نحو تصور کند، شکل دهد و اجرا کند. اما عدم استتاری که امر واقع در هر لحظه معین خود را در آن آشکار می کند یا پس می کشد، تحت اختیار بشر نیست.
بنابراین تکنولوژی جدید به عنوان انکشافی که انضباط می بخشد، صرفا ساخته و پرداخته شده آدمی نیست. به همین دلیل باید آن معارضه ای را که آدمی را فرا می خواند تا امر واقع همچون منبع ذخایر انضباط بخشد، به گونه ای درک کنیم که خود را آشکار می کند. این معارضه را در انضباط بخشیدن گرد می آورد. این گردآوری آدمیان را وا می داردتا امر واقع را همچون منبع انضباط بخشند.آنچه از روز اول کوه ها را به صورت رشته کوه در می گستراند و از خلال هم پیوستگی چند لایه آن ها گذر می کند آن امر گردآورنده ای است که ما سلسله جبال می خوانیم.
گشتل به معنای آن امر گردآورنده تعرض آمیزی است که انسان را مخاطب قرار می دهد، و به معارضه می خواند، تا امر واقع را نحوی منضبط به منزله منبع لایزال منکشف کند. گشتل عبارت است از نحوی انکشاف که بر ماهیت تکنولوژی جدید استیلا دارد و خود به هیچ وجه امری تکنولوژیک نیست. در عوض آنچه به امر تکنولوژیک تعلق دارد عبارت است از همه آنچه ما به عنوان اجزای ساده هر دستگاه می شناسیم، نظیر اهرم، پیستون و غیره. لیکن خود دستگاه به علاوه کلیه اجزای مذکور، به قلمرو فعالیت تکنولوژیک تعلق دارند. چنین فعالیتی همواره فقط پاسخی است به معارضه جویی گشتل، ولی هرگز به خود گشتل است و نه مسبب آن.
با وجود این، حقیقت امر آن است که بشر در عصر تکنولوژیک، به نحو چشمگیری، به انکشاف فراخوانده شده است. این انکشاف، در درجه اول، به طبیعت معطوف است، طبیعت به عنوان ذخیره یا منبع لایزال انرژی. از اینرو این نگرش و رفتار انضباط دهنده بشر نخست با پیدایش علوم دقیقه جدید آشکار می شود. با نحوه تفکر خود، طبیعت به عنوان شبکه ای از نیروهای محاسبه پذیر دنبال و محصور می کند.
اما مگر علوم طبیعی -ریاضی تقریبا دو قرن قبل از تکنولوژی جدید پدید نیامد. پس چگونه ممکن است در همان زمان توسط تکنولوژی جدید به پا گشته و به خدمت آن درآمده باشد؟واقعیات خلاف این گواه می دهد. تکنولوژی جدید در واقع از زمانی آغاز می شود که خود را بر علوم دقیقه استوار می کند. از لحاظ تقویمی و ترتب زمانی این نظر صحیح است. اما از نظر تاریخی به هیچ وجه حقیق ندارد.
نظریه فیزیکی جدید طبیعت نخست راه را برای تکنولوژی بلکه برای ماهیت تکنولوژی جدید همراه می کند. زیرا این گرد هم آوردن که آدمی را از طریق انضباط به انکشاف فرا می خواند، از قبل در خود فیزیک حاکم است. اما این گردهمایی هنوز به صورت آشکار در آن ظهور نمی کند. فیزیک جدید مبشر گشتل است، مبشری که منشا آن هنوز ناشناخته است، ماهیت تکنولوژی جدید مدت هاست که پنهان است حتی در آنجا که ماشین صنعتی اختراع شده اند، در آنجا که تکنولوژی برق در اوج شکوفایی به سر می برد و تکنولوژی اتمی دیگر جا افتاده است.
هر آنچه حضور می یابد، و نه فقط ماهیت تکنولوژی جدید، خود را در همه جا تا آخرین لحظه در استتار نگاه می دارد. با وجود این، از نظر استیلایی که دارد، مقدم بر همه امور است: اولین است. متفکران یونان کاملا به این امر آگاه بودند و به همین دلیل می گفتند: آنچه در پیدایش و مسلط شدن امور مقدم است، برای ما آدمیان در آخر آشکار می شود. اما قلمرو تفکر تلاشی عظیم لازم است تا آنچه نخست و از بن اندیشیده شده است، به نحوی باز هم بنیادی تر اندیشیده شود. این تلاش به هیچ وجه به معنای آرزویی عبث برای احیای گذشته نیست، بلکه همان آمادگی هوشیارانه ای است که به ما رخصت می دهد، پیش از دمیدن صبح از فرارسیدن آن شگفت زده شویم.
از لحاظ تقویمی و تاریخ نگارانه، آغاز علوم طبیعی جدید در قرن هفدهم است. در حالی که تکنولوژی استوار بر نیروهای ماشینی نخست در نیمه دوم قرن هجدهم پا می گیرد. اما تکنولوژی جدید که از نظر تقویمی موخر است، به لحاظ ماهیتی که بر آن استیلا دارد، از نظر تاریخی مقدم است.
چون ماهیت تکنولوژی جدید بر گشتل استوار است، پس این تکنولوژی باید علوم طبیعی دقیقه را به کار بندد. با این کار، این توهم فریبنده پدید می آیدکه تکنولوژِی جدید فیزیک کاربردی است. این توهم تنها تا زمانی دوام می یابد که منشا ماهیت علم جدید، و طبعا ماهیت تکنولوژی است از طریق پرسشگری به کفایت کشف نشده باشد.
اگر اکنون گام دیگری برداریم تا ببینیم گشتل خود در واقع چیست، به کجا می رسیم؟ گشتل به هیچ وجه امری تکنولوژیک نیست. گشتل به نحوی است که از طریق آن، امری تکنولوژی یا ماشینی نیست.گشتل نحوی است که از آن، امر واقع خود را همچون منبع لایزال منکشف می کند. باز می پرسیم: آیا این انکشاف جایی فراسوی فعل آدمی به وقوع می پیوندد؟ خیر. اما این انکشاف نه منحصرا در بشر رخ می دهد و نه به طور حتم به میانجی او انجام می پذیرد.
گشتل آن طور گرد هم آوردنی است که به در افتادن تعلق دارد، در افتادنی که آدمی را به معارضه می خواند و به او اختیار می دهد تا امر واقع را از طریق انضباط به منزله ذخیره ازلی منکشف کند. آدمی به عنوان کسی که به این گونه به معارضه خوانده شده است در قلمرو ماهوی گشتل قرار می گیرد. او هرگز نمی تواند فقط بعدا با گشتل نسبتی برقرار کند. به همین دلیل، این پرسش هم که ما چگونه باید نسبتی با ماهیت تکنولوژی برقرار کنیم، همیشه دیر مطرح می شود. اما هرگز دیر نیست که بپرسیم آیا ما خودمان را واقعا همچون کسانی تجربه می کنیم که فعالیتشان در همه جا، چه خصوصی و چه عمومی، توسط گشتل برانگیخته شده است؟ به خصوص هرگز دیر نیست که بپرسیم آیا، و چگونه، خود را در امری دخالت دهیم که در آن خود گشتل حضور می یابد؟
ماهیت تکنولوژی جدید آدمیان را به راهی انکشافی می برد، تا از این طریق، امر واقع در همه جا به گونه ای کم و بیش روشن، به منبع ثابت تبدیل شود. راهی کردن به زبان مایعنی به سویی فرستادن، یا به امری حوالت دادن. ما حوالت گرد هم آورنده ای را که آدمیان را راهی انکشاف می کند، تقدیر می خوانیم. ماهیت کل تاریخ نیز از درون تقدیر تعیین می شود. تاریخ نه صرفا موضوع تاریخنگاری است و نه فقط تحقق فعل آدمی است. این فعل نخست همچون امری مقدر به تاریخ تبدیل می شود. و تنها هنگامی که تفکر و تصور عینیت بخش به تقدیر بدل می شود، امر تاریخی به عنوان موضوعی عینی در دسترس تاریخنگاری همچون یک علم قرار می گیرد، و به همین اساس است که تصور رایج از یکی بودن امر تاریخی و امر تاریخنگارانه ممکن می شود.
گشتل، به عنوان معارضه ای است که انضباط را بر می انگیزد، آدمی را به سوی نحوی از انکشاف حوالت می دهد. گشتل حوالت تقدیر است، مثل همه انحای انکشاف حوالت می دهد. گشتل حوالت تقدیر است، مثل همه انحای انکشاف. فرا-آوردن یا پوئیسیس نیز یه همین معنا، نوعی تقدیر است.
استتارزدایی آنجه هست همیشه به نحوی از انکشاف راه می برد. تقدیر انکشاف همیشه حاکم بر آدمی است. اما این تقدیر هرگز جبر سرنوشت نیست. چون آدمی هنگامی به راستی آزاد می شودکه بر قلمرو تقدیر تعلق داشته باشد و در نتیجه کسی شود که گوش فرا می دهد و نه کسی که فقط گوش می سپارد.
ماهیت تکنولوژی جدید در گشتل نهفته است. گشتل به تقدیر انکشاف تعلق دارد. آنچه این جملات بیان می کنند با حرف هایی که غالبا درباره تکنولوژی می شنویم فرق دارد: اینکه تکنولوژی سرنوشت عصر ماست، و البته منظور از «سرنوشت» چیزی نیست مگر ناگزیر بودن مسیری تغییر ناپذیر.
ولی وقتی ماهیت تکنولوژی را در نظر بگیریم، آن گاه گشتل را همچون تقدیر انکشاف تجربه می کنیم. به این ترتیب از قبل در فضای باز تقدیر اقامت می گزینیم، تقدیری که به هیچ وجه ما را وا نمی دارد تا با جبری تحمیل کننده، خود را کورکورانه به دست تکنولوژی بسپاریم، یا آن که سراسیمه علیه آن قیام کنیم و آن را به عنوان امری اهریمنی لعن کنیم که این دو یکی است. درست به عکس: وقتی ما خود را به صراحت در معرض ماهیت تکنولوژی قرار دهیم به ناگهان خود را درگیر فراخوانی آزادی بخش می یابیم.
ماهیت تکنولوژی در گشتل نهفته است. استلای آن به قلمرو تقدیر تعلق دارد. از آنجا که این تقدیر در هر لحظه معین آدمی را راهی انکشاف می کند، بشری که در این راه افتاده است دائما به آستانه امکانی نزدیک می شود که فقط امری را که در انضباط منکشف شده است دنبال کند و به پیش راند، و همه معیارهای خویش را نیز از این امکان اخذ کند، اما بدین ترتیب امکان دیگری منتفی می شود این که چه بسا بشر می توانست بیشتر و زودتر و به گونه آغازی ترین به ماهیت امر نامستور و عدم استتار آن راه یابد تا از این طریق ماهیت خود را همچون تعلق الزامی به انکشاف تجربه کند. بشر با قرار گرفتن میان این امکانات از درون تقدیر در معرض خطر قرار می گیرد. تقدیرانکشاف به طور ذاتی، یعنی در همه وجود خود و در نتیجه به طور ضروری خطر است.
اما گشتل فقط بشر و نسبت او را با خود و با آن به مخاطره نمی اندازد. گشتل به عنوان تقدیر آدمی را به انکشافی می راند که از نوع انضباط استیلا دارد، امکان هر انکشاف دیگری هم سلب می شود. به خصوص اینکه گشتل انکشافی را استتار می کند که به منزله پوئسیس امکان می دهد تا امر حضور یابنده تعرض آمیزی میان بشر و آنچه هست نسبتی برقرار می سازد که در آن واحد سرشار از تعارض و دقیقا منضبط است. هر جا گشتل حاکم است تنظیم و تامین دخیره ثابت مشخصه انکشاف می شود. و تنظیم و تامین دیگر امکان نمی دهند تا حتی مشخصه اصلی دیگر انحا انکشاف همچون انکشاف آشکار شود.
به این ترتیب گشتل تعرض آمیز نه تنها نحو سابق انکشاف، فرآوردن را استتار می کند، بلکه خود انکشاف من حیث انکشاف راهم استتار کنند و همراه با آن قلمرویی را که در آن عدم استتار یعنی حقیقت به وقوع می پیوندد.
گشتل مانع تجلی و استیلای حقیقت می شود و در نتیجه تقدیری که به انضباط می آورد بزرگترین خطر است. تکنولوژی خود امری شیطانی نیست، ولی ماهیت آن اسرار آمیز است ماهیت تکنولوژی به عنوان تقدیر انکشاف خود خطر است. شاید معنای تحول یافته گشتل تا حدی مانوس تر شود اگر گشتل را به مفهوم تقدیر و خطر تصور کنیم.
آنچه بشر را تهدید می کند، در وهله نخست ماشین آلات و دستگاه های بالقوه مهلک تکنولوژی نیست. تهدید واقعی دیگر اثر خود را بر ماهیت بشر گذاشته است. فرمانروایی گشتل بشر را مورد تهدید قرار داده است که امکان دارد او نتواند در مسیر انکشاف اصیل تری قرار گیرد و در نتیجه قرار گیرد و در نتیجه فراخوان حقیقت آغازین تری را تجربه کند.
اما اگر این تقدیر گشتل نه تنها برای حضور یافتن بشر بلکه همچنین برای هر انکشاف به طور کلی نهایت خطر به شمار می آید، آیا این حوالت تقدیر همچنان باید عطا کردن خوانده شود؟ بله، مطمئنا به این حوالت خصوص اگر قرار باشد نیروی منجی در همین تقدیر رشد کند و تقدیر انکشاف همواره از درون عطا کردن و به منزله چنین امری به وقوع می پیوندد. زیرا همین عطا کردن است که نخست سهمی از انکشاف را به بشر محول می کند، سهمی که رخداد انکشاف محتاج آن استفاده است، در بطن رخداد حقیقت قرار می گیرد. عطا کردنی که آدمی را به این یا آن نحو انکشاف حوالت می دهد، خود همان نیروی منجی است. چون نیروی منجی به آدمیان امکان می دهد تا والاترین شان ماهیت خود را ببینند و به آن روی آورند. این شان عبارت است از مراقبت و توجه به عدم استتار همه انحاء حضور یافتن بر زمین و همراه با آن و از همان ابتدا مراقبت و توجه به استتار آنها. دقیقا همین گشتل است که بشر را تهدید می کند تا به انضباط به عنوان تنها راه تصور پذیر انکشاف توسل یابد و در نتیجه در معرض این خطر بزرگ قرار گیرد که ماهیت آزاد خود را تسلیم کند- دقیقا همین خطر نهایی است نه تعلق باطنی و نابودنشدنی بشر را به عطا کردن آشکار می سازد، به شرط آنکه ما هم به سهم خود توجه خویش را به ماهیت تکنولوژی معطوف کنیم. به این ترتیب حضور یافتن ماهیت تکنولوژی در بطن خود حاوی امکانی است که اصلا به دهن خطور نمی کرد: پیدایش نیروی منجی.
نتیجه گیری:
همان طور که دیدیم فلسفه، علمی است که به بررسی جوانب مختلف و عمیق یک موضوع می پردازد و فلسفه تکنولوژی به معنای تامل در رابطه میان تکنولوژی و بافت اجتماعی آن است. برای آنکه یک تفکر نظام مند را فلسفه بنامیم باید ویژگی هایی داشته باشد نظیر آنکه منسجم باشد، تناقض نداشته باشد و اجزای آن سازگار باشد و از دیگر سو باید به ابعاد هستی شناسی، معرفت شناسی، روش شناسی، متافیزیک و اخلاق و زیباشناسی بپردازد.
از سوی دیگر به آرای هایدگر به عنوان یک فیلسوف اگزیستانس پرداختیم و به آرای او پیرامون فلسفه تکنولوژی پرداختیم، او به منشا تکنولوژی پرداخته و آن را به گشتل برگرداند و اعتقاد داشت که یک تقدیر که در ذات گشتل است انسان را به انکشاف فرا می خواند و این اکتشاف ذات تکنولوژی است. او تکنولوژی را خنثی نمی داند و بیان می کند که انسان در یک آزادی به جبر و تقدیر گشتل تن داده است. هایدگر علم را مقدمه تکنولوژی می داند و علت بروز آن را در بدایت امر، به معنای مقدمه می داند و اصل را حضور تکنولوژی می داند و در نهایت به آن به صورت تکنولوژی نظر می کند. پس شاهد یک فلسفه اگزیستانس تمام عیار در باب تکنولوژی هستیم.
منابع:
1- فلسفه تکنولوژی، ترجمه اعتمادی، شاپور ، نشر مرکز، 1377.
2- آموزش درباره تکنولوژی، دووریس، مارک؛ ترجمه تقوی، مصطفی؛ مرشدیان، مصطفی، انتشارات دانشکده صدا و سیما، 1389.
3- Martin Hidegger, The Question concerning Technology and other Essays. Translated by William lovitt. New York: Harper & Row. The german text appears in martin Heidegger, vortage und aufstze (Pfullingen: Gunther Neske Verlage, 1954 ). Pp. 13-44
4- Michel E. Zimmerman, Heigger's Confrontation with Modernity: Technology, Politics, and Art, Indian University press, 1990
5- Martin Hidegger, Being and Time, Translated by john Macqurrie and Edward Robbinson/Harper and Row, Publishers, 1962.