جهانيشدن چيست؟
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[03 Apr 2010]
[ دكتر علي صباغيان]
واژه جهاني شدن در سالهاي اخير يكي از پركاربردترين واژههاي عرصه سياستگذاري اقتصادي،فرهنگي و سياسي داخلي و بين المللي كشورها و نيز موضوع بحثهاي آكادميك و ژورناليستي بوده است. برغم كاربرد گسترده اي كه واژه جهاني شدن (Globalization)در بيش از يك دهه گذشته پيدا كرده،هنوز معنا و مفهوم آن همچنان مناقشه آميز است و بسته به اينكه از چه زاويه و با چه نگرشي به آن نگريسته شود معنا و مفهوم متفاوت پيدا خواهد كرد كه ظهور واژه هاي مختلفي همچون "جهاني شدن"،"جهاني سازي"،"جهانگرايي"،"غربي شدن" و "آمريكايي" شدن در بسياري از جوامع از جمله ايران بيانگر اين امر مي باشد.
اين اختلاف ديدگاهها باعث شده تا در حالي كه گروهي از جوامع و افراد با نگاه كاملا مثبت به پديده جهاني شدن مي نگرند و آن را يك فرايند مي دانند كه در بردارنده فرصت هاي زيادي براي جوامع است گروه ديگري از افراد و جوامع اين پديده را يك امر منفي تلقي مي كنند و آن را پروژه اي مي دانند كه از سوي صاحبان قدرت در جهان در جهت منافعشان طراحي شده است كه طرفداران اين ديدگاه در مقابله با جهاني شدن از جنبش مخالفان جهاني شدن كه طيف متنوعي از افراد و گر وهها را در خود دارد حمايت مي كنند.البته در بين اين دو ديدگاه يك ديدگاه بينا بيني هم بر اين باور است كه جهاني شدن همچون هر پديد ديگري در ذات خود فرصت و چالش هايي دارد و كشورها و جوامع بايد با شناخت دقيق آن از فرصت هاي آن به نفع خويش سود جويند و از چالش هاي احتمالي آن بدور مانند.
صرف نظر از اين اختلاف نظرها،پديده جهاني شدن شامل طيف گسترده اي از روندهاي سياسي، اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي است كه در كاربرد عمومي خود بر معاني مختلفي همچون تعقيب سياست هاي ليبرالي كلاسيك (سياست هاي بازار آزاد)در عرصه اقتصاد جهان(آزادسازي اقتصادي)، سيطره روزافزون اشكال سياسي، اقتصادي و فرهنگي غربي (و حتي آمريكايي) (غربي شدن يا آمريكايي شدن)، گسترش تكنولوژيهاي جديد اطلاعاتي (انقلاب اينترنتي) و نيز اين كه بشريت در آستانه تحقق يك جامعه واحد متحد كه در آن عوامل عمده منازعه اجتماعي از بين رفته اند (همبستگي جهاني) قرار گرفته، دلالت مي كند.
در خصوص اين كه چه عاملي باعث ايجاد وضعيتي كه از آن به وضعيت جهاني شدن ياد مي شود شده، بين نظريه پردازان اختلاف نظر است. همچنين اين اختلاف نظر در مورد زمان آغاز فرآيند جهاني شدن نيز وجود دارد. اين اختلاف نظرها در خصوص ماهيت جهاني شدن موجب شده تا بحث ها بيشتر بر آثار جهاني شدن همچون افزايش تجارت كالاها و خدمات، توسعه نقل و انتقال نيروي انساني، گسترش جابه جايي سرمايه، تقويت نفوذ شركت هاي چند مليتي و سازمانهاي بين المللي، تأثير فزاينده تكنولوژي و در مجموع وابستگي متقابل بيشتر نظام بين المللي متمركز شود تا جهاني شدن به مثابه يك نظريه.
جهاني شدن در عرصه سياست هم تحول جدي ايجاد كرده است. به طور سنتي سياست هاي هر كشور در چارچوب نظام هاي سياسي داخلي آن ترسيم مي شده است و دولت هاي ملي مسئوليت نهايي براي حفظ امنيت و رفاه اقتصادي شهروندان و نيز حفظ حقوق بشر و محيط زيست در درون مرزهاي خود را داشته اند. تحولات ناشي از روند جهاني شدن به نوعي تصميم گيري هاي سياسي كشورها را به كاركرد نظام بين الملل نزديك كرده و نقش نهادها و سازمانهاي بين المللي را پر رنگتر كرده و به نوعي حاكمين ملي كشورها را فرسايش داده است.
در عرصه فرهنگي نيز نوآوري هاي تكنولوژيكي همچون اينترنت، دستگاههاي فاكس، تلويزيون هاي ماهواره اي و كابلي، شبكه اينترنت و ظهور رسانه هاي جهاني موجب شده تا مرزهاي فرهنگي كشورها درنورديده شود.
گستردگي زواياي سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي فرآيند جهاني شدن از جهات مختلف بر زندگي اجتماعي و فردي شهروندان كشورهاي مختلف تأثير گذاشته است. اين امر طي چند سال گذشته موجب شده كه برخي مؤسسات براي سنجش جايگاه كشورها در فرآيند جهاني شدن يك شاخص تركيبي ايجاد كنند و براساس آن به ارزيابي بپردازند.
اگر چه مجموع اين روندها موجب شده تا كارشناسان سياستمداران و انديشمندان اين وضعيت را، «جهاني شدن» بنامند، اما همچنان اين پرسش مركزي مطرح است كه معني «جهاني شدن» واقعاً چيست؟ و در مرحله بعدي اهميت، برندگان و بازندگان جهاني شدن به عنوان يك روند واقعي چه كساني هستند و چگونه ميتوان حركت اين روند را هدايت كرد؟
دكتر علي صباغيان
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری: