جامعه اطلاعاتي تلالو تمدن هزاره سوم
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
هرچند عده اي معتقدند تمدن زماني به دنيا مي آيد رشد مي كند، قد مي كشد، به بلوغ مي رسد و در نهايت مي ميرد ليكن تصور اينكه هيچ تمدني چيزي از خود براي تمدن هاي آينده به يادگار نمي گذارد نمي تواند درست باشد. واقعيت آن است كه هر تمدن هنگامي كه به بلوغ مي رسد به مسايلي دست پيدا مي كند كه تاكنون وجود نداشته اند، اگر تمدن ها را به عنوان يك درخت تناور تصور كنيم تمدن هاي جزء به صورت شاخه هاي مختلف آن تلقي مي گردند. با اين وجود نمي توان صحبت از ميان رفتن تمدن ها را بر زبان آورد بلكه هر تمدن جزء توانسته است مسايلي را به تمدن كلي بسپارد. در يك مسابقه دوچرخه سواري پيراهني وجود دارد به عنوان پيراهن طلايي، اين پيراهن در هر مرحله از مسابقه هاي دوچرخه سواري به برنده آن قسمت اعطا مي گردد. هرچند برندگان قسمت هاي مختلف متفاوت باشند ولي اين دليل نخواهد بود كه پيراهن طلايي همه مراحل را طي ننموده و به خط پايان نزديك شود. آنچه مهم مي باشد اين است كه بايد امروزه امانتداران جديد اين پيراهن طلايي كه چند قرن است آن را بر تن كرده اند در نظر داشته باشند كه آنها وامداران تمدن هاي قديمي تلقي مي گردند. اعتقاد به اينكه بايستي دولت هاي توسعه يافته كنوني به فكر عقب مانده ها نيز باشند يك تصور جديد نيست زيرا تاريخ نشان داده است كه فاتحان امروز مغلوبان فردا نيز مي توانند باشند.
امروزه از تمدن تعريف جديدي نيز مي شود. بر اين اساس عده اي معتقدند امروزه تمدن را مي توان به عنوان حل و فصل صلح جويانه شنيده هاي بشر نيز معني نمود. اگر بر چنين تعريفي و چنين تلقي معتقد باشيم بايستي پذيرفت كه جامعه اطلاعاتي به عنوان تلالو تمدن هزاره سوم بايستي عملكرد خود را از يك شكاف عميق معرفتي به يك چارچوب حمايتي از گروه كشورهاي جنوب تغيير دهد. صحبت از تغيير شكاف ديجيتال به يك فرصت ديجيتال دقيقا بر همين مبناست. هرچند در ابتداي تاسيس اينترنت ايده توافق جامعه در اداره آن قويا حمايت مي شد، ليكن عملكرد آن طي 4 دهه فعاليت عمومي اينترنت نشان داده است كه محيط سايبر آنقدرها هم با توافق جامعه جهاني اداره نمي شود. اگر بدانيم كه حدود 80 درصد سايت هاي اينترنتي در ايالات متحده حضور دارند و اين كشور به تنهايي 35 درصد دسترسي به اينترنت را به خود اختصاص داده است باور خواهيم كرد كه آنقدرها هم مسئله توافق جامعه در اداره اينترنت كاربرد نخواهد داشت.
در سال 1991 ميلادي بود كه بنياد ملي علوم آمريكا بخش هاي غيرنظامي اينترنت را برعهده گرفت. پايان جنگ سرد خيال آمريكا را از بابت بلوك شرق آسوده ساخته بود و اين مسئله باعث شد تا از كاركردهاي نظامي صرف اينترنت دست بردارد و اجازه دهد تا استفاده هاي غيرنظامي و خصوصا اقتصادي از آن بيشتر شود. همين زمان بود كه انتظارات از تجارت الكترونيك بالا رفت و حتي عده اي تخمين زدند كه به زودي 25 درصد يعني يك چهارم كل تجارت جهاني در محيط الكترونيك به وقوع بپيوندد. اين تخمين از مرز 25 درصد نيز فراتر رفت تا انتظارات از اينترنت روز به روز ابعاد گسترده تري بيابد تا آنجا كه هم اكنون به جاي وزارت دفاع وزارت بازرگاني جايگزين شده و به همراه ICANN مديريت اينترنت را به عهده بگيرند.
قدرت اقتصادي جديد كه پس از جنگ سرد ايجاد شده و حتي به آن عنوان پان كاپيتاليسم نيز داده اند ،كاملا به يك نظام ارتباطات دوربرد و اطلاع رساني جهاني وابسته شده است. اينترنت كه انتظار مي رفت در ابتدا ابعاد صرفا اقتصادي بيابد روزبه روز انتظارات را بالاتر برد و اين در حالي بود كه هنوز دو سوم خانواده هاي جهان حتي يك خط تلفن در اختيار نداشتند. در همين زمان اروپا خط تلفن سيار و اينترنت را به عنوان مبناي پيشرفت تلقي مي نمود. عقب ماندگي كشورهاي جنوب به حدي بود كه استانداردهاي موردنظر كميسيون ماتيلانر بيست سال پس از توصيه آنها كاهش پيدا كرد زيرا جهان نتوانسته بود آن استانداردها را به دست آورد. در سال 1994 بود كه با برگزاري نخستين كنفرانس جهاني توسعه ارتباطات دور پايين تر آمد. زماني كه ايالات متحده شديدا در تلاش بود تا الكترونيك را در اعماق بازارهاي خود جاسازي كند در آفريقا 29 كشور از 47 كشور آن در زمره كشورهاي با كمترين توسعه به شمار مي رفتند. از همين رو بود كه رفته رفته جهان با شكاف عميقي از ثروت مواجه شد ليكن اطلاع از اين شكاف زماني حاصل گرديد كه دره اي عميق به وجود آمده بود و علت آن ديجيتاليزه شدن عميق اين كشورها به شمار مي رفت.
ادامه دارد
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری: