مردمی کردن ابداعات فناورانه
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[28 Nov 2008]
[ ترجمه: نسترن صائبی]
گفتوگو با اریک وان هیپل، نظریهپرداز
اریک وان هیپل (Eric Von Hippel) متولد ۲۷ اوت ۱۹۴۱، نظریهپرداز، اقتصاددان و پروفسور دانشگاه MIT Sloan است.
اکثر فعالیتهای وی در زمینه ماهیت اقتصادها و نوآوریهای آزاد است. شهرت وی در ایجاد و ارایه نظریه و مفاهیم ابداع کاربر محور است.
وی معتقد است که برای تحقق و پیدایش نوآوریهای جدید، باید بیشتر از محصولات و خدمات تولیدکننده محور به محصولات و خدمات کاربر محور توجه کرد.
هیپل در سال ۲۰۰۵، ایدهها و نظریاتش را در کتابی با عنوان "دموکراتیک (مردمی) کردن ابداع" به چاپ رساند.
▪ بگذارید از عنوان کتابتان "دموکراتیککردن ابداع" شروع کنیم. بیلگیتس در مورد دموکراتیک (مردمی)کردن نرمافزارها معتقد است که با پایینآوردن قیمتها باید کاری کرد تا همه افراد توانایی خرید نرمافزارها را داشته باشند. اما اگر از جنبه دیگر به مساله نگاه کنیم این کار باعث میشود تا رقیبان عرصه فناوری که قدرت زیادی برای به دست گرفتن بازار سهام ندارند نیست و نابود شوند. من فکر نمیکنم که شما از مطرحکردن این نظریه چنین مقصودی داشته باشید، درست است؟
ـ نه، مقصود من چیز دیگری است. منظور من این است که تجهیزات برای ابداعات با کیفیت باید آنقدر ارزان، فراگیر و قابل دسترس برای همه باشند تا هر فرد خلاق و علاقهمندی بتواند با کمک آنها فناوری خاص خود را طراحی کند به طوری که با گذشت زمان هم کیفیت آن فناوری بالا برود و هم قیمت آن کاهش یابد.
پروژههای مربوط به نرمافزار کدباز، بهترین مثال در عرصه محصولات اطلاعاتی است؛ البته چنین اتفاقاتی در زمینه سختافزار نیز رخ داده است.
اگر ایده دموکراتیک شدن ابداعات به حقیقت بپیوندد، اساس و پایههای ابداعات و روشهای مناسب نوآوری معکوس میشوند.
یعنی اگر نوآوریها به صورت ارزان و همهگیر در دسترس وجود داشته باشند، هزاران ایده اجازه رشد و شکوفایی پیداکرده و از میان آنها بهترینها انتخاب میشوند. این دقیقا برعکس روش سنتی و قدیمی است که محققان بازاریابی از مشتریان منفعل بازار، در مورد محصولات مورد علاقهشان نظرسنجی میکردند و پس از گذراندن مراحل سخت و طولانی نظرسنجیها تصمیم میگرفتند که کدام محصول را وارد بازار کنند.
▪ پس در این صورت،این نظریه نوعی مدل بازار ضروری در مقابل مدل بازاری براساس برنامهریزی از قبل طراحی شده به شمار میآید؟
ـ بله، جز آنکه این یک راهحل ضروری و مدل بازار ضروری است. آنچه که واقعا اتفاق میافتد این است که کاربران راهحلهای خود را بسط و توسعه میدهند و شرکتهای سازنده میتوانند با در نظر گرفتن خواسته کاربران، ایدههای محصولات جدیدشان را عملی کنند.
در حقیقت توسعه و ساخت محصولات همسو با خواسته کاربران انجام میگیرد.
در بررسی و پیگیری منابع و ابزار نوآوریها، به این نکته میرسیم که محصولات جدیدی که بعدها به موفقیت تجاری چشمگیری دست پیدا میکنند، همانهایی هستند که براساس عملکردها و کاربردهای خاص و مورد علاقه کاربران طراحی شدهاند.
وقتی بیشتر به این موضوع فکر میکنیم که بزرگترین اصل در زمینه اقتصادی، همین است و در طراحی محصولات و تعریف بازارهای جدید، این کاربران هستند که به نوآوریها و ابتکارات جدید جهت میدهند.
▪ اگر فرض کنیم از الان تا ۱۰ سال دیگر پروژه شما عملی شود و ایده دموکراتیک کردن ابداعات به حقیقت بپیوندند، پایه و اساس جهان چگونه تغییر خواهد کرد؟
ـ فعالیت نوآورانه دارد به سمت کاربر محوری حرکت میکند. مثلا مایکروسافت نرمافزار سرور وباش را برای استفاده بهینه کاربران توسعه میدهد و برای این کار دهها و صدها مهندس را به کار میگیرد.
در مقابل، در زمینه طراحی محصولات کاربر محور، از هرچند صد یا چندهزار شرکت کاربری (نظیر Red Hat که برنامههای تکمیلی ارایه میدهد) تنها دو یا سه مهندس روی طراحی نرمافزار سرور وب Apache کار میکنند.
این مهمترین مسالهای است که در عرض ۱۰ سال دیگر باید تغییر کند. البته این نظریه به آن معنا نیست که اگر کاربر خواسته خود را ارایه داد، کار مهندسان به همین جا ختم میشود، بلکه این افراد باید بهترین و سادهترین راه را برای رسیدن به عملیکردن خواسته کاربر انتخاب کرده و آن محصول را طراحی کنند. در این صورت است که زمینه یک رقابت واقعی برای شرکتهایی نظیر مایکروسافت ایجاد میشود.
وقتی کتاب شما را خواندم با خودم گفتم این مرد یکی از مدافعان جنبش نرمافزار کدباز است. اما به نظر میسد که تحقیقات و مطالعات شما ۲۰ سال قبل از ظهور کدباز و ۱۰ سال قبل از بنیانگذاری بنیاد آزادی الکترونیکی صورت گرفته باشد.
▪ کمی در مورد اینکه چگونه این ایدهها به ذهنتان آمد صحبت کنید.
ـ زمانی که به MIT وارد شدم، به این فکر میکردم که چطور محصولات و خدمات جدید براساس تصمیم یک شرکت سازنده طراحی میشوند. این همان روش ابداع مرکزی شده است.
این روش بهگونهای است که شرکتهای سازنده یک نیاز را پیدا میکنند و سپس براساس آن محصول خود را میسازند. این ایده براین اصل استوار است که وظیفه سازندگان است که نیازهای کاربرانشان را شناسایی کنند و سپس بهترین محصول ممکن را بسازند.
در حقیقت این روش هنوز هم روش استاندارد در فرآیندهای نوآوری است و هماکنون در دانشگاههای بازرگانی تدریس میشود و همین باعث شده تا ابداع کاربر محور در مراحل اولیه خود باقی بماند.
قبل از اینکه تحصیل در مقطع دکترا را آغاز کنم، خود در زمینه ابداعات فعالیت میکردم و روی مدل ابداعات تولیدکننده مدار که قبلا در دانشگاه آموخته بودم کار میکردم.
با اعتماد به نفس بالا به یکی از متولیان تولید گفتم که من به یک محصول جدید احتیاج دارم که شما هنوز طراحی نکردهاید و او جواب داد که تو نمیتوانی در این مورد تصمیم بگیری چون به چیزی احتیاج داری که ما میفروشیم.
این مساله خیلی برایم جالب بود و در MIT روی این ایده تحقیق کردم که چرا نباید کاربران خود مبتکر ابزارشان باشند و محصولی را که تولیدکننده با سلیقه خود طراحی کرده را بپذیرند و خریداری کنند. در سال ۱۹۷۶ بود که تصمیم گرفتم به محققان دیگر در زمینه ابداعات بپیوندم تا پیشزمینه مناسبی برای اطلاعات و جنبههای مختلف ابداعات کاربر محور ایجاد کنیم. در ابتدا میبایست به انداز کافی روی این مساله کار میکردیم تا بتوانیم آن را در قالب یک چارچوب درآوریم که برای افراد جالب و جذاب باشد. این کار زمان زیادی گرفت اما بالاخره موفق شدیم.
در سال ۲۰۰۰، ایده ابداع کاربر محور مربوط به اینترنت، وبلاگها و نرمافزارهای کدباز به صورت گستردهای انتشار پیدا کرد و در نتیجه آن بسیاری از افراد به این فکر افتادند که شاید روش ابداع تولیدکننده محور، تنها روش برای تولید محصول نیست و روش کاربر محور نتیجه بهتری داشته باشد.
در همین موقع، به همراه یکی از همدانشگاهیانم یک چارچوب آکادمیک جهت کمک به افرادی که تازه شروع به کار روی این ایده کرده بودند ارایه دادیم.
یکی از نکاتی که از خواندن کتابتان دریافت کردم این بود که ایده شما در حقیقت نوعی درخواست برای تقاضایی است که نوآوری را تولید میکند و نشان میدهد که فناوری چگونه در فضایی که انواع و اقسام نوآوریها اتفاق میافتند، به کار گرفته میشود.
▪ اما یک نکته وجود دارد که به طور مثال مشتریان گارتنر، اکثرا مهندسان IT یا مدیران ارشد اجرایی هستند و با این چالش دست و پنجه نرم میکنند؛ از یک طرف برای کمکردن قیمت محصولاتشان تا بتوانند از کاربر حمایت میکنند و از طرف دیگر برای استانداردکردن آنها تلاش میکنند. در این فرآیندها نه تغییری صورت میگیرد و نه نوآوری وجود دارد. شما چگونه بین کنترل قیمت و آزاد گذاشتن کاربران، میان حمایت از مالکیت معنوی و اجازه عرصه حضور به نوآوریها تعادل ایجاد میکنید؟
ـ خب آنچنان که انتظار میرود نهادهای تصمیمگیرنده IT در پی استانداردکردن ابزار هستند و کاربران خواستار این هستند که حق انتخاب داشته باشند و هر دوی آنها میخواهند که کارشان را به نحو آسانتری انجام دهند.
به طور مثال آیا این اواخر، یک حوزه تصمیمگیری IT را دیدهاید که تنها اجازه استفاده از دو یا سه نرمافزار را به شما بدهد؟ اگر در این موقعیت کاربران به طور قاچاقی از نرمافزارهای زیر قیمت استفاده کنند آیا کار درستی نکردهاند؟ خب این یک تنش است زیرا شما باید بین برخی استانداردها و نوآوری تعادل برقرار کنید. امروزه برای برقرار کردن تعادل میان نوآوری و استانداردکردن آنها لازم است نهادهای ناظر بر امور IT ظرفیت و قابلیت فنی خود را ارتقا دهند تا هر از چندی برای مثال دیسکهای کاربرانش را دوباره نمونهخوانی کرده و نرمافزارهای غیرقانونی و بدون مجوز را از رده خارج کند.
به طور مثال یک شرکت که اسمش را نمیآورم برای ارتقا نرمافزار استانداردش گروهی را به خدمت گرفته تا به موارد خاصی نظیر مراجعه مشتریان رسیدگی کنند. مشتریان همیشه میتوانند به این مرکز مراجعه کرده و دیسکهای خود را بررسی کنند. یک شرکت IT باید هر چهارشنبه تمامی سیستمهای کامپیوتری شرکتاش را بررسی کرده و تمامی نرمافزارهای غیرقانونی را از سیستمهایش حذف کند. این کار بسیار دشواری است.
در ضمن آنها باید قیمت ابزار را تا حدی پایین بیاورند که کاربر بتواند با استفاده از آنها نوآوریهای جدید خود را ارایه دهد.
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری: