لقب «متحولان اینترنتی» به ندرت به کسانی نسبت داده میشود که از ایدهها و نوآوریهای دیگران برای یک شبه پولدار شدن خود استفاده میکنند.
اگر ضرورت و نیاز، ما در نوآوریهای اینترنتی است، پس پدر این نوآوریها چه کسی است؟
لقب «متحولان اینترنتی» به ندرت به کسانی نسبت داده میشود که از ایدهها و نوآوریهای دیگران برای یک شبه پولدار شدن خود استفاده میکنند.
جالب توجه است اگر بگویم، پس از موفقیت چشمگیر آلکس تیو (Alex Tew) سه ماه تمام، ایمیلهایی از افرادی دریافت میشود که از ترفندهای آلکس برای پولدار شدن استفاده میکردند و این کمی جای تعجب داشت.
ماه ژانویه ۲۰۰۶، آلکس به خاطر ایده جالب خود، یعنی فروش یک میلیون پیکسل صفحه اصلی خود در اینترنت، یک شبه ره صدساله را طی کرد و به یک مرد میلیاردر تبدیل شد. تا ماهها بعد، همچنان ایمیلهایی از افرادی دریافت میکردم که از من در مورد ایدههایشان نظرسنجی میکردند. ایدههایشان هم این بود که یا یک میلیون پیکسل صفحه خود را به ۹۹ سنت به فروش برسانند، یا ۵۰۰ هزار پیکسل را به ۲ دلار مزایده بگذارند و گاهی نیز برای تبلیغات آنلاین، یک دلار حق عضویت میخواستند.
دلایلی در دست است که نشان میدهد همه این افراد تصور میکردند که مادر ایدهها را یافتهاند.
با استفاده از استعداد ذاتی که در وجودم نهفته، آنها را با یک سوال به چالش کشاندم و پرسیدم: آیا صفحه اصلی شما، یک صفحه جدید میلیون دلاری است یا بهتر از آن است؟ البته جواب سوالم را خودم میدانستم، جواب سوالها کاملا منفی بود. ولی یکی از این افراد پاسخ داد: منتظر بمان و ببین! این پاسخ را توحین به حساب نیاوردم و نگاهی به وبسایتاش با آدرس Payittome.com انداختم. به نظر نمیآمد که موفقیت چندانی در پیش داشته باشد، زیرا شواهد گواه آن بود که یک وبسایت کاملا معمولی است.
این وبسایت، تنها در اوایل کار، ۱۶ هزار و ۹۱۲ نفر بازدیدکننده داشت و این را از روی ساعتی که در پایین صفحه حک بود، میشد فهمید، و حال دو سال و نیم از این موضوع میگذرد.
در اوایل ماه اوت هم که خبر عرضه موتور جستوجوی جدید Cuil را شنیدم، دقیقا همین موضوع برایم تداعی شد. نمیتوانم بگویم که چندین ایمیل از افرادی دریافت کردم که ایدههای طلایی در مورد موتور جستوجوی جدید و رقیب گوگل داشتند و اکثرا هم با دریافت آیکون چشمهای در حال چرخش از سوی من، آزرده خاطر میشدند و در عوض با آه و ناله ابراز میکردند که موتور جستوجوی من، نتایج جستوجو را با توجه به تاریخ، طول URL و وبسایتهای مورد علاقه شما ردهبندی میکند.
این تلاشها، زمانی آغاز شد که همه به نوعی متوجه شدند گوگل در موقعیت شکستناپذیری ایستاده و دیگر یک موتور جستوجوی معمولی به حساب نمیآید و وضعیت آن بسیار شبیه موقعیت ویندوز در سیستمهای عامل دسکتاپ است.
البته همه این رویدادها به تاریخ برمیگردد و این تلاشها زمانبر هستند و موفقیت هر کدام از آنها به سرمایهگذاری که برای جهانی کردن یک سرویس میشود، برمیگردد و دو نفری که Cuil را راهاندازی کردهاند، هنوز به آن حد نرسیدهاند که بخواهند در مقابل حرکت سازماندهی شده غولی همانند گوگل قد علم کنند.
خیلی عجیب است که اغلب ما در مقابل ایدهها و نوآوریهای اینترنتی که مقلد و پیرو ایدههای دیگران است، چندان واکنشی نشان نمیدهیم و اهمیتی قائل نمیشویم.
مساله اینجاست که آیا دنیا به دو صفحه اصلی میلیون دلاری احتیاج دارد؟
آیا ما در کنار چهار غول بزرگ موتور جستوجو یعنی گوگل، یاهو، مایکروسافت و ASK، به یک موتور جستوجوی دیگر نیاز داریم؟
از نظر من جواب منفی است.
استیو بالمر فکر میکند که دنیای مجازی ما تنها به دو موتور جستوجوی گوگل و مایکروسافت (مایکروسافت و یاهو) نیازمند است. این مدیر اجرایی مایکروسافت همچنان بر ایده خود پابرجاست و حتی با دخالت دادن کارل آیکان، سرمایهگذار میلیاردر یاهو، قصد دارد تا حرف خود را به کرسی بنشاند.
اکثر افرادی که یک سرویس یا نوآوری جدیدی پدید میآورند و مثل بمب صدا میکند، خودشان هم انتظار چنین چیزی را ندارند.
البته آلکس تیو، در این مساله استثنا بود و دور از انتظار همه یک شبه خود را به فرد ثروتمندی تبدیل کرد. وی از همان اول هم میدانست که چه میکند و چه نتیجهای میگیرد.
آلکس در آغاز کار خود روی تکهای از کاغذ نوشته بود: من میخواهم میلیونر بشوم!
من شک دارم که در طول دو سال اخیر کسی به وب سایت آلکس سری زده باشد. این وب سایت دیگر به سختی یک نوآوری و بدعت به شمار میآید.
در مقابل، زمانی که شاون فنینگ (Shawn Fanning)، اولین Napster نظیر به نظیر را در خوابگاه دانشجویی خود مینوشت، تنها به روشی فکر میکرد که بتواند با دوستان خود موسیقیهای دلخواهشان را به اشتراک بگذارد و هیچگاه به مسایل دیگری نظیر ضربه شوکآمیز به صنعت موسیقی نمیاندیشید.
یا مثلا مارک زوکر برگ (Mark Zuckerberg)، فقط به این فکر میکرد که یک روش شسته و رفته جهت در دسترس بودن مجازی برای هم دانشگاهیان خود پیدا کند و هیچگاه تصورش را هم نمیکرد که همین روش ساده به یک شبکه اجتماعی بزرگ یعنی Facebook تبدیل شود.
نرمافزار وبلاگنویسی تنها به این منظور ساخته شد تا از پایگاه دادهها جهت رفع مشکل به روزرسانی یک صفحه وب استفاده شود. چه کسی فکر میکرد که وبلاگنویسی به شکل امروزی خود، به یک ابزار برای ابراز افکار و ایدهها و یا حتی برای ابراز انتقادات و نظریهها تبدیل شود.
از این مثالها تا دلتان بخواهد میتوانم بیاورم اما مساله اینجاست که همه این افراد تنها برای برطرف کردن نیاز خود دست به نوآوری زدهاند و این ابزار خیلی زود جهانی شده و پر و بال گرفتهاند.
در مورد موتور جستوجوی Cuil نیز باید بگویم که اگر این دو نفر واقعا میخواهند به هدف خود برسند شاید باید این بازی و رقابت موتورهای جستوجو را جدیتر بگیرند. میدانم که این کار سخت است ولی باید به آنها گوشزد کنم که میلیونها دلار ثروت و عایدی در انتظار آنها است، اگر که زندگی روزانه یا دقیقه به دقیقه خود را درک کنند و بدانند که به دنبال چه هستند.
در آخر باید بگویم به نظر من ضرورت و نیاز، هم مادر نوآوری است و هم پدر آن!