برگرفته از کتاب - Creating the Coporate Future: Plan or be Planned for نویسنده : راسل ایکا ف
واضح است که سیستمهای اجتماعی- فرهنگی (جوامع، مؤسسات و سازمانها، از جمله شرکتها) باید توسعۀ صاحبان منافع، بویژه اعضای خود را تسهیل نمایند. اگر این بحث را بپذیریم، آنگاه کسانی که در این سیستمها مدیریت یا حاکمیت اعمال میکنند، مسئولیت خواهند داشت اطمینان حاصل کنند که این وظیفه با کارآیی و اثربخشی به انجام میرسد.
روابط میان حکومت کنندگان و حکومت شوندگان و میان مدیران و کارکنان موضوعی سیاسی است. سیاست خود موضوع قدرت است؛ چه کسی برچه کسی کنترل دارد. انسانها، بعنوان حیوانات سیاسی باید در فعالیت سیاسی شرکت کنند. حتی اگر این فعالیت مستلزم دست برداشتن ازعلائق سیاسی باشد. چون چنین عدم تعلقی بر رفاه صاحبان منافع سیستم اجتماعی تأثیر دارد، به اِشکال میتوان آنرا فعالیتی غیرسیاسی، یا فراتر یا آنسوی سیاست تلقی کرد. برای مثال خودداری از رأی دادن در یک دموکراسی، خود یک ابزار سیاسی پر قدرت است. با وجود این، دراینجا مقصود من واداری به چنین رفتار و یا حتی درگیری مستقیم سیاسی نیست؛ بلکه منظور فلسفه سیاسی مؤسسات و سازمانها، بویژه شرکتهاست. ارتباط میان فلسفه سیاسی و سیاست، درست مثل ارتباط طرح داستان یک درام و دیالوگ آنست. این دو جزء ازهم جدایند، لیکن ارتباط متقابل شدیدی دارند. موضعی که یک دولت یا مدیریت درارتباط با قدرت اتخاذ میکند، که احتمالا" برعکس موضعی است که اعلام میکند، را میتوان درراستای دومقیاس مربوط به هـدفها (Ends) و وسیله ها (Means)مشخص کرد. یکی ازآنها دراین باره است که چه کسی هـدفهای یک سیستم اجتماعی- فرهنگی را انتخاب میکند، و دیگری مربوط به اینستکه چه کسی وسایل مورد استفادۀ آن را انتخاب میکند. در اینجا منظور از وسیله ها راههای رسیدن به هدفهاست که شامل استراتژی ها و تاکتیک ها میباشد.در یک انتهای مقیاس انتخاب هدفها، هدفهائی را که سیستم اجتماعی باید دنبال کند یک نفر انتخاب میکند. این کرانه را میتوان دیکتاتوری هدف ها (Ends Autocracy) نامید. در کرانۀ دیگر همۀ کسانی که منافعی در سیستم دارند، در انتخاب هدف های سیستم دخالت دارند. به این کرانه دموکراسی هدف ها (Ends Democracy) میتوان گفت. در میان این دو کرانه، تعدادی موقعیتهای متوسط وجود دارد. برای مثال، انتخاب هدفها توسط گروه کوچکی – گروه مدیریت یا هیأت مدیره – که اعضای آنها توسط کارکنان انتخاب نشده اند. نزدیک به کرانه دیگر حالتی است که در آن یک گروهِ انتخاب شده، مثل کنگره یا پارلمان، برای همه به انتخاب دست میزند!مقیاس مشابهی نیز میتوان برای انتخاب وسیله ها ساخت. کرانه های آن عبارتند از دیکتاتوری وسیله ها و دموکراسی وسیله ها سیستم های اجتماعی- فرهنگی،از جمله شرکتها را میتوان بر اساس جایگاهشان در فضای تعریف شده توسط این دو مقیاس مشخص نمود (رجوع کنید به شکل زیر). جایگاه آنها در این فضا، فلسفۀ سیاسی آنها را تعریف میکند. به چهار گوشۀ این فضا توجه کنید.
در سیستم های اجتماعیِ- فرهنگیِ دیکتاتوری هدفها – دیکتاتوری وسیله ها، قدرت اتخاذ تصمیماتی که بر همۀ اعضای سیستم اثر میگذارد در دست یک نفر است. مثال آن جامعه ایست که توسط یک دیکتاتور یا پادشاه خودکامه حکومت میشود. البته قدرت مطلق ممکنست بجای یکنفر در یک گروه کوچک متمرکز شود، مثل یک حکومت نظامی.بسیاری از جوامع، زندانها، سازمانهای نظامی، کلیساها و شرکت ها به این شکل سازمان داده شده اند. سازمانها و مؤسسات دیکتاتوری بسیاری، حتی در جوامعی که ساختار دولت آنها دیکتاتوری نیست، یافت میشود. از سوی دیگر در جوامع دیکتاتوری نیز سازمانهای صنعتی ای میتوان یافت که به روش دموکراتیک اداره میشوند.ساختار سیاسی دیکتاتوری، لزوما" مانع عدم تمرکز تصمیم گیری نیست، بلکه وقتی عدم تمرکز داده میشود، همیشه تصمیمات سطوح پائین تر توسط مقامات مافوق، و سرانجام توسط بالاترین مقام لغو میشود. واحدهای عدم تمرکز داده شده، در یک سازمان دیکتاتوری هرگز نمیتوانند مستقل باشند.
رابطۀ قدرت بین حکومت و حکومت شوندگان، و مدیریت و مدیریت شوندگان ممکنست با ساختار دولت یا مدیریت کاملا" متفاوت باشد، یعنی رابطۀ قدرت در حکومت یا مدیران ممکنست با رابطۀ قدرت بین حکومت و حکومت شوندگان یا مدیریت و کارکنان تفاوت داشته باشد. برای مثال، حکومت یک کشور دموکراتیک را میتوان بشکل دیکتاتوری سازمان داد. بالاترین مقام حکومت ممکنست بر بقیۀ اعضای حکومت کنترل کاملی داشته باشد، در حالیکه خود او تحت کنترل حکومت شوندگان باشد. از سوی دیگر، یک مجموعۀ حکومتیِ دیکتاتوری، مثل یک شورایِ اجرائی را میتوان بصورتی کاملا" دمکراتیک سازمان داد. بیشتر شرکتهای سهامی در ایالات متحده دارای دیکتاتوری هدفها – وسیله ها هستند، لیکن مدیریت آنها هرچه بیشتر بصورت دیکتاتوری هدفها و دموکراسی وسیله ها سازمان داده میشود.در سیستم های اجتماعی- فرهنگیِ دیکتاتوری هدفها – دموکراسی وسیله ها، هدفها بر حکومت شوندگان یا مدیریت شوندگان تحمیل میشود، اما آنها وسیله ها را خودشان انتخاب میکنند. گروههای کاری مستقل که در مؤسسات تولیدی رایج شده اند، به اینصورت سازمان داده میشوند. وظیفه یا هدف به آنها دیکته میشود، ولی آنها در انتخاب وسیله های رسیدن به این هدفها آزادند. واحدهای ارتش چریکی و احزاب سیاسی هم اغلب همین شکل سازمانی را دارند. بخشنامه صادره توسط دادگاه عالی ایالات متحده دربارۀ لغو تبعیض نژادی در مدارس تحمیل یک هدف بر هیأت امنای نواحی است، که در انتخاب و طراحی وسیله های دستیابی به این هدف آزادی عمل دارند.
علاقۀ بسیاری از سازمانها به "مدیریت بر مبنای هدف" حرکتی بجانب این نوع از توزیع قدرت در مدیریت است، که در آن استفاده از گروههای کاری مستقل بر رابطۀ میان مدیران و کارکنان اثر میگذارد.درسیستم هایاجتماعی- فرهنگیِ دموکراسی هـدف – دیکتاتوری وسیله، یک مقام نهایی بر وسیله های مورد استفاده کنترل کامل دارد، اما هدفها توسط کسانیکه سازمان به آنها خدمت میکند انتخاب میشوند. مؤسسات رفاهی – بیمارستانها، آسایشگاهها، خانۀ سالمندان و بسیاری از مدارس – به اینصورت سازمان داده میشوند. مثلا"، دستِ کم در اصول، یک بیمارستان باید به منافع بیمارانی خدمت کند که خودِ آنها هیچ کنترلی بر انتخاب وسیله های اینکار ندارند، یا کنترل بسیار ناچیزی دارند. انتخاب وسیله ها توسط یک مقام کنترل میشود. منطقِ پشتیبان چنین توزیع قدرتی در این فرض نهفته است که افراد بخوبی متخصصان نمیدانند که چگونه از خودشان مواظبت کنند، یا توانائی انجام آنرا ندارند. نوعی رابطۀ پزشک و بیمار بین حکومت کنندگان و حکومت شوندگان، یا مدیران و کارکنان برقرار است.درسیستم های اجتماعی- فرهنگیِ دموکراسی هـدف ها– دموکراسی وسیله ها، حکومت شوندگان یا مدیریت شوندگان هـدفها و وسیله ها را هر دو انتخاب میکنند. حکومت و مدیریت بعنوان سازمانهای خدماتیِ مسئول نسبت به جکومت شوندگان و مدیریت شوندگان تلقی میشوند. در چنین ساختار سیاسی، تنها هـدفِ مشروع حکومت و مدیریت، خدمت به اعضای سیستم است. بنابراین به سخن دیگر، چنین حکومت یا مدیریتی ابزار یا وسیلۀ حکومت شوندگان و مدیریت شوندگان است. بسیاری از سازمانها که اعضایشان در داشتن یا نداشتن ارتباط با آنها آزادند، به این صورت سازماندهی شده اند؛ از جمله تعاونی های کشاورزی، بیشترِ جوامع حرفه ای و باشگاههای اجتماعی. جوامع کوچکی که توسط جلسات محلی اداره میشوند نیز بهمین شکل سازمان مییابند. سازمانهای صنعتی اروپا، تحتِ فشارهای قانونی به این جهت سوق داده شده اند.اکنون حکم قبلی ما را به یاد آورید که گفتیم حکومت یا مدیریت نمیتوانند حکومت شوندگان یا کارکنان را توسعه دهند یا شکوفا کنند، بلکه میتوانند و باید چنین توسعه ای را تسهیل نمایند. نظربه اینکه توسعه به کفایت روزافزون نیازمند است و کفایت تام یک آرمان همگانیست، بمیزانی که یک سیستم اجتماعی- فرهنگی توسعه را ترغیب و تسهیل میکند به همان میزان واجد دموکراسی هـدف هاست. بعلاوه، از آنجا که توسعه و شکوفائی به انگیزش (خواستن) و یادگیری هر دو نیازمند است، میان کسانی که درتصمیم گیریهایی که برخودشان تأثیر دارد، ازجمله تصمیمات مربوط به توسعه، مشارکت دارند بیشتر و بهتر صورت واقع میپذیرد. بنابراین یک سیستم اجتماعی- فرهنگی که سعی دارد بطور جدّی برای اعضای خود توسعه بیافریند، باید دموکراسی وسیله ها داشته باشد.