انگیزه پیشرفت پایین تر از متوسط
چکیده
نیاز به پیشرفت، یعنی نیاز به غلبه کردن بر موانع، دستیابی به معیارهای عالی، و طبق معیار بالایی زندگی کردن. در این راستا هدف تحقیق حاضر تحلیل محتوای کتاب درسی مطالعات اجتماعی سال هشتم دوره متوسطه اول بوده است. به این منظور نمونه و جامعه تحقیق برابر و عبارت از کتاب مطالعات اجتماعی چاپ 1395 بود که در قالب مؤلفههای محتوای متنی، تصویر، فعالیت، بهكار بندید، برای مطالعه، کاربرگه و اهداف، مورد بررسی قرار گرفت. روایی و پایایی جدول مرجع به تأیید رسید و نتایج نشان دادند که میزان توجه به انگیزه پیشرفت در کتاب مطالعات اجتماعی سال هشتم دوره متوسطه اول پایینتر از متوسط است.
مقدمه و بیان مسئله
کتاب درسی یکی از مهمترین مراجع و منابع یادگیری دانشآموزان در هر نظامآموزشی است. در ایران نیز یکی از تأثیرگذارترین نقشها را در برنامههای درسی ایفا میکند. به عبارت دیگر، در ایران بیشتر فعالیتهای آموزشی در چارچوب کتاب درسی صورت میگیرند و بیشترین فعالیتها و تجربههای آموزشی دانشآموز و معلم، حول محور آن سازماندهی میشوند. این واقعیت باعث شده است که صاحبنظران و پژوهشگران، بررسی محتوای آموزشی دورههای تحصیلی را با توجه به نیازهای فراگیرندگان بررسی و تحلیل كنند.
این بررسیها و تحلیلها به برنامهریزان و مؤلفان کتابهای درسی کمک میکند، هنگام تهیه، تدوین و یا انتخاب کتاب درسی برای دورههای تحصیلی متفاوت، بهویژه در مورد کتاب مطالعات اجتماعی پایة هشتم دورة متوسطة اول که موضوع بحث این مقاله است، تصمیمات صحیحی اتّخاذ كنند. نوعی از تحلیل که برای برنامهریزان درسی، مؤلفان و تصمیمگیرندگان برنامههای درسی هر دورة تحصیلی بسیار مفید و ضروری است،«تحلیل محتوا» است [عریضی و عابدی،31:1382]. تحلیل محتوا کمک میکند، تا مفاهیم، اصول، انگیزهها، نیازها، نگرشها و تمامی اجزای مطرح شده در محتوای آموزشی و پرورشی کتابها مورد بررسی علمی و عملی قرار گیرند و با اهداف برنامة درس ملی و سند تحول بنیادین آموزشوپرورش مقایسه شوند.
در جریان انجام و اجرای فعالیتهای آموزشی و پژوهشی، پرداختن به قدرت تفکر، خلاقیت، زیباییشناسی، تجزیه و تحلیل و نقد مسائل، در زمرة مواردی هستند که زمینههای رشد و تعالی دانشآموزان را در مقابل چالشهای پیش روی زندگی فراهم میآورند. در این خصوص، بازرگان، فعالیتهای آموزشی هر کشور را، سرمایهگذاری یک نسل برای نسل دیگر میداند و هدف اصلی این سرمایهگذاری را توسعة انسانی معرفی میکند. او اظهار میدارد: هدف فعالیتهای آموزشی رشد آگاهی و توانایی انسان است و از آنجا که آموزش وسیلهای برای شناسایی مسائل اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جامعه و پی بردن به راهحلهای مناسب برای آنهاست، بر این اساس نظام آموزشی را میتوان یکی از پیچیدهترین زیرنظامهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی منظور داشت [بازرگان، 34:1381].
در تأیید این نکته میتوان گفت چنانچه در هر نظام آموزشی، رشد قابلیتهای انسان هدف اساسی بهشمار آید، تعیین محتوای آموزشی و فرصتهای یادگیری، یاری متخصصان و دستاندرکاران حوزههای اجرایی را میطلبد و بایسته است، نقطة تلاقی حوزة نظر و عمل، به دست مطالعات گوناگون سپرده شود تا از آن میان، آنچه که زمینههای رشددهندة انسان را تأمین میکنند، گزینش شوند و کیفیت آنها، تضمین شود [میرعارفین، 151:1389].
در این پژوهش، محتوای کتاب مطالعات اجتماعی پایة هشتم، به لحاظ پرداختن به «انگیزة پیشرفت» و مؤلفههای آن مورد تحلیل و بررسی قرار گرفت. یکی از نیازهای تعیینکنندة رفتار انسانی«انگیزة پیشرفت» است. مطالعة علمی در مورد این انگیزه نخستین بار توسط مورای مطرح شد. مورای معتقد بود که نیاز به پیشرفت عبارت است از نیاز به غلبه کردن بر موانع، دستیابی به معیارهای عالی، رقابت کردن با دیگران و پیشی گرفتن از آنان و طبق معیار بالایی زندگی کردن [ریو، 40:1376].
برنامة درسی ملی یکی از زیرنظامهای سند تحول بنیادین نظام آموزشی است. رسالت خطیر برنامة درسی ملی، فراهم آوردن سازوکارهای مناسب برای طراحی، تدوین، اجرا و ارزشیابی برنامههای درسی از سطوح ملی تا محلی است تا مبتنی بر فلسفة تعلیموتربیت اسلامی، مفاهیم آموزشی و تربیتی بهصورت نظاممند و ساختاریافته در اختیار کودکان و نوجوانان قرار گیرد و محیطی بانشاط و مدرسة دوست داشتنی را تجسم بخشد. [وزارت آموزش و پرورش، 4:1391]. همچنین در این برنامه، حوزة تربیت و یادگیری علوم انسانی و مطالعات اجتماعی، به مطالعة کنشها و تعاملات انسانی و توانایی ایجاد رابطة مثبت و سازنده با خلق حول محور رابطه با خدا، درک موقعیت و فراموقعیت و عناصر آن در ابعاد گوناگون (زمان، مکان، و عوامل طبیعی و اجتماعی) و سنتهای الهی حاکم بر فرد و جامعه میپردازد و در پی تقویت و پرورش کنشهای مطلوب، متناسب با نظام معیار اسلامی است [همان، ص31].
برنامة درسی ملی در رابطه با جهتگیریهای کلی حوزة علوم انسانی و مطالعات اجتماعی درصدد است، شایستگیهای مورد انتظار را تا پایان دورة آموزش عمومی در قالب تجربیات یادگیری تلفیقی ارائه دهد و فرصت درک مفهوم موقعیت در ابعاد مختلف آن را فراهم کند. همچنین، دانشآموزان توانایی لازم را برای مشارکت آزادانه و آگاهانه در فعالیتهای اجتماعی کسب کنند. این شیوه سازماندهی محتوا، فرصتهایی را برای کسب تجربیات دست اول در سطح کلاس درس، مدرسه، و جامعة محلی در اختیار مدرسهها و مربیان قرار میدهد. دانشآموزان ضمن روبهرو شدن با موقعیتهای واقعی و چالشبرانگیز توانایی لازم برای حل مسائل واقعی زندگی فردی و اجتماعی و دستیابی به مرتبهای از عقلانیت اجتماعی را کسب میکنند [همان، ص33].
این پژوهش در صدد بوده است، بر اساس موارد مطرح شده مشخص كند، مؤلفان کتاب تازه تألیف شدة مطالعات اجتماعی که مطابق برنامة درس ملی و سند تحول بنیادین نظام آموزشی و به شیوة تلفیقی تألیف شده و دارای پنج حوزة موضوعی (فضا و مکان، زمان، تداوم و تغییر، فرهنگ و هویت، نظام اجتماعی و منابع و فعالیتهای اقتصادی) است، در عمل تا چه اندازه به اهداف آموزشی مورد نظر خود رسیدهاند؟ تا چه اندازه توانستهاند میل و انگیزة پیشرفت در دانشآموزان را بهوجود آورند؟ یا به عبارت دیگر، تا چه اندازه توانستهاند انگیزة پیشرفت در دانشآموزان را تقویت كنند؟
تحقیقات پیشین
تاكنون پژوهشهای فراوانی در رابطه با موضوع نقد و بررسی و تحلیل محتوای کتابهای درسی صورت گرفتهاند که هریک از منظر و دیدگاه خاصی به محتوای کتابها نگریستهاند و به نتایج متفاوتی هم رسیدهاند. اما این نکته را باید مدنظر داشت كه پس از تدوین برنامة درسی ملی و سند تحول بنیادین نظام آموزشوپرورش، و نیز تغییر نظام آموزشی از نظام سابق به نظام نوین که در آن از یک دورة شش سالة ابتدایی و دو دورة سه سالة متوسطة یک و متوسطة دو بحث شده است، محتوای تمامی کتابهای درسی هم تغییرات اساسی به دنبال داشته است. کتاب مطالعات اجتماعی نیز که در گذشته سه کتاب جداگانه و با موضوعات متفاوت بود، در نظام آموزشی نوین به روش تلفیقی تألیف شده و بهصورت یک کتاب و حوزههای موضوعی خاص که در هر بخش آن از حوزههای دیگر هم بحث شده، نگارش یافته است، اما پس از این تغییرات، تاکنون تحلیل و نقدی علمی و پژوهش خاصی در این زمینه انجام نشده است. بنابراین در ادامه به ذکر سه نمونه از پژوهشهایی که تا به حال در مورد موضوع این تحقیق و در گذشته و کتابهای سابق انجام شده است، میپردازیم.
یكی از پژوهشهای انجام شده در این زمینه، پژوهشی است با عنوان«تحلیل محتوای کتابهای درسی دورة ابتدایی برحسب سازة انگیزة پیشرفت» که در سال 1382 توسط حمیدرضاعریضی واحمدعابدی صورت گرفته است. این محققان در تحقیق خود به این نتیجه رسیدند که بین کتابهای دورة ابتدایی، بیشترین توجه به سازة انگیزة پیشرفت، به ترتیب در کتابهای علوم تجربی پنجم، علوم تجربی سوم، تعلیمات اجتماعی چهارم، تعلیمات دینی و قرآن سوم و ریاضی پنجم بوده است. بر عکس، کتابهای آموزش قرآن اول، تعلیمات اجتماعی سوم، علوم تجربی اول، تعلیمات دینی و قرآن پنجم و فارسی چهارم در مقایسه با سایر کتابهای این دوره، به ترتیب کمترین توجه را به سازة انگیزة پیشرفت داشتهاند [عریضی و عابدی، 50:1382].
پژوهش دیگر، با عنوان «تحلیل محتوای کتابهای درسی تعلیمات اجتماعی دورة راهنمایی تحصیلی از منظر نوع رویکرد آموزش شهروندی» در سال 1390 توسط محمدتقی محمودی انجام شده است و نتایج این پژوهش نشان میدهد كه محتوای كتابهای تعلیمات اجتماعی دورة راهنمایی تحصیلی به ترتیب به آموزش شهروند قانونمدار (با 5/45 درصد)، آموزش شهروند مشاركتی (با 06/36 درصد) و آموزش شهروند انتقادی (با 44/18درصد) پرداخته است. در مقایسة سه پایة تحصیلی، كتاب اول بیشترین حجم را از آموزش شهروند قانونمدار و آموزش شهروند مشاركتی و كتاب پایة دوم بیشترین حجم را از آموزش شهروند انتقادی داشته است. این نتایج با تحقیق هاشمی(1389) كه تحقیقی پیمایشی و حاصل نظرسنجی دبیران است و پژوهشنیكنامی و همكارانش(1387) موافق است، اما با نوع آموزش شهروندی كه در تحقیق گوازی(1387) در دورة آموزش ابتدایی كشور سوئد انجام گرفته، ناهماهنگ است.
بهطور خلاصه، با توجه به تحلیل محتوای صورت گرفته در مورد متن و تصویرهای كتابهای درسی میتوان گفت كه كتابهای درسی تعلیمات اجتماعی در آموزش شهروندی به رویكرد شهروند قانونمدار گرایش دارد و رویكردهای مشاركتی و انتقادی كمتر مدنظر هستند. رویكرد شهروند قانونمدار به«شهروند خودمختار» شباهت دارد. این نوع شهروندی به طور اساسی مطیع(فرمانبردار) حکومت است.«اطاعت از قانون» و «روح عام» از ویژگیهای آنهاست. در مقابل آن، شهروند انتقادی یا شهروند حداکثری قرار دارد كه «پرسشگری فعال» با «دیدگاه انتقادی در همة موضوعات اساسی» است. در راستای همین رویكرد قانونمداری و دوری از رویكرد شهروند انتقادی، به تصاویر دارای نمادهای زنانه- به استثنای كتاب پایة اول- توجه كمتری مبذول شده است. این كتابهای درسی دارای ارجاعات و مآخذ نظامدار نیستند و از این بعد كمك كمی به گسترش تفكر انتقادی میكنند به علاوه، تصویرها دارای «فنون تأکیدی» نیستند [محمودی، 106:1390].
پژوهش سوم با عنوان«تربیت سیاسی در کتابهای مطالعات اجتماعی یا تحلیل محتوای کتابهای تازه تألیف مطالعات اجتماعی دورة اول متوسطه» در سال 1395 توسط پری مسلمیپورلالمیو نسرین نیکدل صورت گرفته است. نتایج این پژوهش بیانگر آن است که مؤلفة «نگرش تربیت سیاسی شهروند» در کل محتوای قسمت مدنی کتابهای درسی سه سال دورة اول متوسطه نسبت به مؤلفههای مهارت و دانش تربیت سیاسی شهروند، بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. از سوی دیگر، ضریب اهمیت دو مؤلفة دانش و مهارت تربیت سیاسی شهروند، نزدیک به هم است. این موضوع نشان میدهد که این مؤلفهها به نسبت برابر و به میزان کمتر از مؤلفة نگرش تربیت سیاسی شهروند مورد توجه کتابهای درسی بودهاند. ضریب اهمیت در قسمت نگرش، کمی بیشتر از مهارت و دانش است و این موضوع نشان دهندة آن است که کتابهای جدیدالتألیف بیشتر به سمت نگرش متمایلاند. از سوی دیگر، نحوة توزیع مؤلفهها در پایههای تحصیلی متفاوت است. به گونهای که کتاب درسی نهم بیشترین توجه را به دانش تربیت سیاسی، و کتاب هفتم کمترین توجه را نسبت به این مؤلفه داشته است. اما بیشترین میزان توجه در مقولة مهارت، مربوط به کتاب هفتم است و کتاب هشتم کمترین میزان توجه را به نگرش تربیت سیاسی شهروند داشته است. همچنین یافتههای پژوهش، توزیع نامتوازن شاخصهای مربوط به هر یک از مقولههای تربیت سیاسی را نشان میدهند. به گونهای که حتی برخی شاخصهای تربیت سیاسی، مورد توجه نبودهاند یا کمتر به آنها پرداخته شده است که عبارتاند از: توانایی انتخاب و تصمیمگیری؛ تنوع و تکثر؛ روحیة عدالتخواهی؛ حل مسئله؛ مهارت مربوط به برقراری ارتباط [مسلمیپورلالمی و نیکدل، 24:1395].
چارچوب نظری
هر نظریه در واقع بیان یک اعتقاد است. دیدگاهی است که به ما اجازه میدهد، جهان اطراف خود را بهتر بشناسیم. انتخاب چارچوب نظری برای تحقیق دو کارکرد مهم دارد: اول اینکه به ما اجازه میدهد، سؤال آغازین تحقیق مجدداً فرمولبندی یا بهصورت دقیقتری بیان شود. دوم اینکه چارچوب نظری تحقیق بهعنوان شالوده برای فرضیههایی بهکار میرود که به اعتبار آنها محقق پاسخ منسجمی به سؤال آغازین خواهد داد [کیوی و کامپنهود،88:1370]. بنابراین در پژوهش حاضر برای «بررسی و تحلیل محتوای كتاب درسی مطالعات اجتماعی پایة هشتم دورة متوسطه اول»، از نظریة نوسازی «انگیزة پیشرفت» جامعه شناسی چون مککللند استفاده شده است.
مفهوم انگیزۀ پیشرفت از نظر مککللند
مککللند بر این اعتقاد بود که سیاستگذاران نباید تنها به سرمایهگذاری در زیرساختهای اقتصادی اکتفا کنند، بلکه باید به سرمایهگذاری روی عوامل انسانی نیز بها بدهند. به نظر او، آنچه مدیران بهطور حقیقی در اختیار دارند عبارت است از یک میل قوی به سمت پیشرفت، انجام دادن خوب کار، و اندیشیدن به راههای جدیدی که بتوان از رهگذر آنها انجام کارهای فعلی را بهبود بخشید. مککللند این میل و کشش را «انگیزة پیشرفت» یا ضرورت پیشرفت میخواند [سو، 54:1386]. او همچنین معتقد است که انگیزة پیشرفت، جستوجو کردن موفقیت در رقابت با استانداردی عالی است. او كه پژوهشهای گستردهای را دربارة انگیزة پیشرفت در کشورهای متفاوت انجام داده است، اظهار میدارد که انگیزة پیشرفت، در تحول توسعة اقتصادی کشورها نقش اساسی به عهده دارد. زیرا مردم کشوری که انگیزة پیشرفت بالایی دارند، پیوسته در پی یافتن راهها و روشهای انجام بهتر کارها هستند.
مککللند معتقد بود، کشورهایی که دارای انگیزة پیشرفت بالایی هستند، این فکر را در ادبیات خود نیز ترویج میکنند. بر همین اساس، وی در پژوهشهای خود روی مطالب نوشتاری تدوین شده برای کودکان، اعم از ادبیات و کتابهای درسی، بهگونهای همزمان، انگیزة پیشرفت و رشد اقتصادی 40 کشور گوناگون جهان را در خلال سالهای 1925تا 1950 بررسی كرد و نتیجه گرفت که ارتباط معنادار و نسبتاً محکمی بین نمرههای انگیزة پیشرفت هر کشور و توسعه یا زوال رشد اقتصادی بعدی آن کشورها وجود دارد. به بیان دیگر، از نظر مککللند کشورهایی که طی این سالها به توسعة اقتصادی دست یافته بودند در ادبیات کودکان خود، پیشرفت را ترغیب میکردند و مشخص است که این امر تأثیر خود را در دهههای بعدی (یعنی در دورة بزرگسالی کودکان) نشان داده است [نائلی، 78:1373].
مککللند معتقد بود که تنها در حالتی میتوان گفت شخص از انگیزة پیشرفت قوی برخوردار است که پیدرپی به چگونگی بهبود وضعیت فعلی یا اینکه چگونه میتوان یک وظیفه را از راههای بهتری به انجام رساند، بیندیشد. حال این سؤال برای مککللند مطرح بود که چگونه میتوان انگیزة پیشرفت را اندازهگیری كرد؟ پرسشنامههای فردی شیوة خوبی برای جمعآوری اطلاعات در مورد انگیزة پیشرفت بهشمار نمیروند، چرا که ممکن است مردم در مورد انگیزهها، علاقهها و نگرشهای خود دروغ بگویند. لذا مککللند برای سنجش انگیزة پیشرفت در سطح فردی، از روش فرافکنی استفاده كرد. وی پس از نشان دادن یک تصویر به سوژههای تحقیقاتی خود، از آنان میخواست که به نوشتن داستانی در مورد آن بپردازند. سپس با استفاده از روش تحلیل محتوا در مورد هر داستان، میزان انگیزة پیشرفت را در نویسندة داستان ارزیابی میکرد.
اگر بتوان میزان انگیزة پیشرفت افراد را از طریق فرافکنی اندازه گرفت، چگونه میتوان آن را در سطح ملی مورد سنجش قرار داد؟ دوباره مککللند برای اندازهگیری انگیزة پیشرفت در سطح ملی، به شیوهای ابتکاری دست زد. وی نخست با جمعآوری ادبیات رایج، نظیر ترانههای محلی، لطیفهها، چکامهها، نمایشنامهها و داستانهای کودکان از متون درسی عمومی، میزان انگیزة پیشرفتی را که در هر یک از آنان ابراز شده بود، امتیازبندی کرد [سو، 56:1386]. با توجه به تحقیقات مککللند میتوان گفت: انگیزة پیشرفت مولود تدوین کتابهای درسی توسط نظام آموزشی، ادبیات کودکان و روشهای تربیتی والدین است و چون کتاب درسی یکی از مهمترین مراجع و منابع یادگیری دانشآموزان در نظام کنونی آموزشی محسوب میشود، میتواند یکی از مهمترین عوامل القاءکنندة انگیزة پیشرفت به دانشآموزان نیز باشد. در این پژوهش، مسئلة اساسی ما محققان این است که میخواهیم با تحلیل محتوای کتاب درسی مطالعات اجتماعی هشتم، میزان توجه این کتاب را به «سازة انگیزه برای پیشرفت کشور و مؤلفههای آن» بررسی کنیم.
روش
روش تحقیق در این پژوهش، تلفیقی(کمی و کیفی) از نوع توصیفی و به روش تحلیل محتوا و واحد تحلیل محتوای متن درس کتاب، تصویرها، فعالیتها، بهکاربندید، برای مطالعه، کاربرگه و اهداف در مطالعات اجتماعی سال هشتم بود. روش پژوهش«تحلیل محتوا» مبتنی بر تكنیك تجزیهوتحلیل كمی كتابهای درسی بوده است. روشهای شمارش عبارتاند از: وجود یا عدم وجود و فراوانی. پژوهش حاضر از نوع تحقیقات توصیفی و به لحاظ هدف، كاربردی است. هدف پژوهش توصیف عینی، واقعی و منظم کتاب مطالعات اجتماعی سال هشتم بوده است. جامعة آماری تحقیق حاضر کتاب مطالعات اجتماعی پایه هشتم دوره اول متوسطه است، كه توسط وزارت آموزشوپرورش در سال تحصیلی95-1394منتشر شد. دلیل انتخاب این کتابهای درسی تغییراتی است که اخیراً در محتوای آنها صورت گرفته است، به منظور پاسخ به این سؤال که: آیا در کتابهای جدیدالتألیف جایگاه هوش معنوی و مؤلفههای آن نیز لحاظ شده است؟
برای هر یک از درسهای کتاب مطالعات اجتماعی سال هشتم متوسطة اول در هر یک از مؤلفههای محتوای متنی، تصویر، فعالیت، بهکاربندید، برای مطالعه، کاربرگه و اهداف مورد بررسی قرار گرفت و نکات مثبت و منفی درسها در جدول مرجع تدوین و در جدولهای 1 و 2 خلاصه شدند.
به منظور بررسی روایی فهرست وارسی محقق ساخته، طی جلساتی این فهرست با معلمان مطالعات اجتماعی دورة متوسطه شهرستان در جریان گذاشته شد و پایایی ابزار با استفاده از ضریب توافق داوران، 75 درصد محاسبه شد. برای تجزیه و تحلیل دادهها از آمار توصیفی و رسم جدول توزیع فراوانیها و نمودارهای مناسب استفاده شد. این تحلیلها توسط نرمافزار «اکسل» و «spss» صورت گرفتند.
یافتهها
در راستای هدف تحقیق، درسهای دوازدهگانه در راستای هر یک از مؤلفههای محتوای متنی، تصویر، فعالیت، بهکاربندید، برای مطالعه، کاربرگه و اهداف بررسی شدند و تأکیدات مثبت و منفی بر انگیزة پیشرفت مورد بررسی قرار گرفتند.
بهعنوان نشانههای انگیزشی، در فصلهای چهارم، دهم و یازدهم آمدهاند. از طرف دیگر، با در نظر گرفتن مؤلفههای کتاب مشاهده میشود که بیشترین نشانههای انگیزشی در حوزة اهداف برای هر بخش از کتاب و پس از آن در مورد محتوا و سپس کاربرگه و تصویرهای کتاب مطرح شدهاند. کمترین نكات مثبت، در بهکار بندید و برای مطالعه مشاهده میشود.
همچنین نتایج بررسی فراوانی نکات استخراج شده نشان میدهد که به ازای حداقل یک مورد نشانه انگیزشی مثبت برای هر یک از خانههای جدول (یعنی برای هر فصل و هر قالب محتوا یک مورد)، تعداد 96 مطلب انگیزشی مورد انتظار است و این کمترین میزانی است که برای محتوای کتاب در نظر گرفته شده است. این در حالی است که تعداد مطالب انگیزشی 44 مورد است که به نصف 96 (یعنی 48) هم نرسیده است. از این رو میتوان گفت میزان توجه به انگیزة پیشرفت در کتاب اندک و از متوسط پایینتر است.
از طرف دیگر، نکات منفی و بازدارندة کتاب بهعنوان عامل کاهنده انگیزه پیشرفت در نظر گرفته شد و بر این اساس نتایجی به شرح جدول 2 به دست آمد:
مشاهدة فراوانیهای موجود در جدول 2 نشان میدهد، تعداد 21 مورد نکته قابل اصلاح در کتاب وجود دارد که این نکات بیشتر در فصلهای اول، دوم و ششم کتاب قرار دارند و بیشتر آنها مربوط به محتوای متنی کتاب است و پس از آن فعالیتها. خلاصهای از موارد به شرح زیر است:
- در بعضی بخشها با علامت سؤال ممنوع به محتوای درس لطمه وارد شده است.
- کاربرگهها در آخر کتاب و بدون صفحهبندی آورده شدهاند.
- در وظایف دولت و رئیسجمهور نوعی خلط مطلب وجود دارد و باید وظایف واضح، روشنتر و تفکیک شدهتر مطرح شوند، در قانون اساسی وظایف رئیسجمهور و مجموعه دولت جداگانه مشخص شده است.
- در متن درس تعریفی از آسیب اجتماعی نشده است.
- قرار دادن بخشی از صفحة31 در قسمت سؤال ممنوع که جزو اهداف درس است، به متن درس لطمه وارد میکند.
- در صفحه 36 مدل ارتباطی ناقص است، به طوری که ارتباط بدون بازخورد معنی ندارد.
- قرار دادن سیر تحول رسانه در قسمت سؤال ممنوع، به محتوا و اهداف اصلی درس لطمه وارد کرده است.
بحث و نتیجهگیری
هدف از تدوین مقاله حاضر تحلیل محتوای کتاب مطالعات اجتماعی سال هشتم متوسطة اول از نظر میزان توجه به انگیزة پیشرفت بود. به این منظور تمام کتاب بررسی و نکات مثبت و منفی کتاب از این نظر استخراج شد. نتایج نشان داد که فراوانی نکات مثبت کتاب بهعنوان تأیید و توجه به انگیزة پیشرفت به طور كلی کمتر از متوسط بود، اما در فصلهای چهار، ده و یازده بیشتر بود. همچنین در تقسیمبندی محتوای هر بخش، بیشترین نکات مثبت با اهداف بخشها، محتوای متنی، کاربرگهها و تصویرهای درس مرتبط است.
از طرف دیگر، در بررسی نقاط ضعف کتاب بهعنوان موانعی برای انگیزة پیشرفت، مشخص شد که بیشترین نقاط ضعف در بخش ششم و سپس اول و دوم وجود دارد. همچنین در تقسیمبندی موضوعات هر فصل، بیشترین نقاط ضعف مرتبط با محتوای متنی و سپس فعالیت است.
نتایج تحقیق با یافتهها عریضی و عابدی (1382) که میزان توجه به انگیزه پیشرفت در کتابهای تعلیمات اجتماعی دوره ابتدایی را در سطح بالایی عنوان کردهاند، منافات دارد. این در حالی است که محمودی (1390) ، هاشمی (1389)، نیکنامی و همکارانش (1387) و مسلمیپور و نیکدل(1395) بر تربیت شهروند قانونمدار و تربیت سیاسی شهروند، در محتوای کتابهای درسی تأکید دارند که تنها بخشی از تربیت شهروندی است و برای رسیدن به شهروندانی با انگیزة پیشرفت بالاتر نیاز به محتوای تربیتی در خصوص شهروند مشارکتگرا و شهروند منتقد نیز وجود دارد و از این رو با نتایج تحقیق حاضر همسویی دارد.
مککللند انگیزه پیشرفت را جستوجو کردن موفقیت با استانداردهای در حد عالی میداند، به طوری که فرد و جامعه هر روزه در فکر ارتقای ویژگیهای خود باشند. به عقیدة او، داشتن چنین روحیهای تأثیر بهبود بخشی بر توسعه و تحول اقتصادی کشورها دارد. چنانچه میدانیم، امیدهای آیندة هر ملتی نوجوانان و جوانان آن هستند و تربیت این نسل برعهده نظام آموزشی و براساس چارچوب محتوایی است که بهصورت رسمی تدوین شده و در اختیار نظام آموزشی قرار گرفته است. از آنجا که در شرایط فعلی، کشور از مشکلات مزمن اقتصادی و اقتصاد دولتی رنج میبرد، پرورش انگیزة پیشرفت در نوجوانان، یکی از راهكارهایی است که میتواند جوانان را به آینده کشور، ارتقای سطح اقتصادی و جامعه امیدوار سازد تا با سوق دادن اقتصاد ملی به سمت اشتغال و بهبود بهرهوری به رونق و توسعه ملی کمک كنند.
همچنین به محققان پیشنهاد میشود، با بررسی میزان توجه به مؤلفهها و شاخصهای توسعه انسانی در کتابهای درسی و ارائة پیشنهاداتی برای بهبود میزان توجه به این شاخصها، قدمهایی در راه ارتقای توسعة انسانی در کشورمان بردارند.