تفاوت انسان با حیوان را در فرهنگ سازی دانسته اند. فرهنگ یعنی انجام امور و برطرف کردن نیازها به شیوه های همه پسند و دلربا. حیوان بر مبنای غرایز عمل می کند و آدمی غرایز را به زیبایی و دل انگیزی می آراید که به آن فرهنگ گفته می شود. فرهنگ؛ راه و رسم زندگی است که شاهکارها، موفقیت، پیروزی، علم و دستاوردها خارق العاده آن یعنی تکنولوژی ها و خدمات را در خود دارد و از طرف دیگر جنگ ها، نابرابری، کشتارها، شکست، بیماری ها، تبعیض و بی عدالتی ها را در برمی گیرد.
فرهنگ را به مادی و غیرمادی (معنوی) تقسیم کرده اند. ولی فرهنگ را می توان به مثبت و منفی نیز تقسیم کرد. فرهنگ مثبت شامل افکار و رفتارهای انسان پسندانه می باشد و فرهنگ منفی هر آنچه به نابودی، تخریب، دوری و تباهی می انجامد.
جامعه شناسی فرهنگی که به مطالعه فرایند فرهنگ پذیری می پردازد. انواع فرهنگ ها را بررسی و آنها را با هم مقایسه می کند. انتقال فرهنگ را مورد توجه قرار می دهد و به همین روال از کُنه و ذات فرهنگ آغاز و تا انتها سیر می کند. فرهنگ منفی را نادیده پنداشته و آن را بی فرهنگی قلمداد نموده است.
چرا؟ چرا رفتارهای نادرست، آسیب ساز، دردآور، خونبار، وحشیانه را نمی توان فرهنگ نامید؟ پاسخ روشن است.
فرهنگ مترداف با نماد بزرگی، بالندگی، بلوغ، اوج رشد یافتگی است.
فرهنگ مترداف با والا منشی، بلند تبعی، بهینه سازی، التیام و آرامش است.
فرهنگ مترداف با شور و شادی، لذت و فایده، رضایت و خوشی است.
فرهنگ مترداف با پرورش استعداد، تربیت اخلاق، آموزش حیات است.
فرهنگ مترداف با دوستی، عشق، مهر خواهی و مهر پروری است.
فرهنگ مترداف با جذب دیگران، هم عهدی با دیگران، همراهی دیگران است.
فرهنگ با این اوصاف است که انسان را از سایر موجودات هستی متمایز می نماید و در نتیجه، هر چه خارج از آن «بی فرهنگی» تلقی شده است. جامعه شناسی فرهنگی تلخی ها، آسیب ها، معضلات و بلایا را از «بی فرهنگی» عارض می داند. زمانی که افراد از پرورش و تربیت خود کنار می کشند و خود را به دست شرایط می سپارند و رشد گل آسا را به خارگونه تبدیل می کنند.
سوال: فرهنگ و جامعه شناسی فرهنگی سایر انسان ها را چه نامیده است؟
انسان نگران
انسان خسته و پریشان
انسان سردرگم و بلاتکلیف
انسان ترسو و هراسان
انسان مستأصل و ناامید
انسان وامانده و محتاج
این انسان ها فرهنگ دارند؟ یا به بی فرهنگی مبتلا هستند؟
سوال دوم: فرهنگ و جامعه شناسی فرهنگی،کسانی را که نظاره گر این انسان ها هستند! چه می نامند؟
آدمیانی که درد را می شنوند و می گذرند!
گرسنگی را می بینند و می روند!
هراس را می فهمند و بی اعتنا هستند!
این انسان ها در جامعه شناسی فرهنگی و فرهنگ چه نامیده می شوند؟
می توان نتیجه گرفت که جامعه شناسی فرهنگی بیش از هر ایدئولوژی و باوری به محدودیت و بسته بودن مبتلاست. خیلی ها و خیلی چیزها، از دایره فرهنگ در جامعه شناسی فرهنگی بیرون می مانند. خیلی ها و خیلی چیزها که بزرگتر از دایره تعریف شده نباشند، کوچکتر نیستند.
دست نگه داریم.
دست نگه داریم.
دست نگه داریم.
این قضاوت روا نیست!
این ارزیابی به حق نیست!
این داوری صواب نیست!
فرهنگ؛ نمایش رفتارهای متعالی و برگزیده ای است که انسان را از چاه به راه می برد.
فرهنگ؛ راه و رسم بزرگی و بزرگ منشانه است که انسان را از زمین به آسمان می کشاند.
فرهنگ؛ سبک و شیوه آرمانی و بلند است که انسان را از کوچکی به بزرگی می نشاند.
فرهنگ؛ تصویر شکوه و تاج و تخت است که انسان بر آن جایگاه فرو آمده است.
بنابراین، فرهنگ و جامعه شناسی فرهنگی به زن و مرد، پیر و جوان، کوچک و بزرگ، سیاه و سفید، بالغ و نابالغ، درست و غلط، خوب و بد، پیروزی و شکست، شادی و غم، دوستی و دشمنی، موفق و مخترع، شکسته و ناتوان … پرداخته و خواهد پرداخت.
اما به دو دلیل کوچک و ریز هستند:
1- دستاوردهای انسان (علم، رفاه، تکنولوژی، بهداشت، آزادی …) چنان بزرگ و عظیم هستند که همه چیز دیگر، در مقایسه با آن برجستگی ها و شگفتی ها کوچک می نمایند.
2- فرهنگ با ارزش مترداف است. ارزش ها سُکان امور را به دست دارند و در جاده زندگی می تازند. از اینرو، هر چه از دایره ارزش دورتر افتد، کمتر اثرگذار است و زودتر از یاد می رود.
در واقع، فرهنگ موجب بالندگی، رشد، خودشکوفایی، بلوغ و پدیدار شدن عظمت انسانی در صحنه زندگی است. فرهنگ با آفرینش زیبایی ها در اندیشه و علم، خلق احساس در هنر، آفریدن رفتار در خدمت، موجب جدایی و فاصله زندگی انسان از طبیعت می شود.
لذا، انسان با «مقدار» از حیوان جدا می شود. مقدار آفرینندگی، مقدار درستی خلق کردن، مقدار مهربانی ابراز داشتن، مقدار ساختن خوبی و آسایش، مقدار به وجود آوردن کالاها و نیکی ها، مقدار عشق ….
فرهنگ و جامعه شناسی فرهنگی نیز مطالعه و بررسی همین «مقدار» و مقدارها است. لذا، انسان هایی که از آفرینندگی بازمانده اند. انسان هایی که به روزمرگی افتاده اند. انسان هایی که از اثرگذاری به اثرپذیری غلتیده اند. جستجوی «مقدار» و یافتن «مقدار» و نمایش «مقدار»، کوچک و ریز است که جا می مانند و از جا مانده اند.