سيستم پيچيده - آشفته
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[28 Jun 2007]
[ وحيد وحيدي مطلق]
امروز تقريبا همه درباره سهميهبندي بنزين و اتفاقات ديشب بحث ميکردند. جالب است که راننده آژانسي که اغلب با او سفر ميکنم به اشتباه حدس ميزد که اطلاعات بيشتري از جزئيات اين تصميمگيري خاص دارم. در حالي که واقعيت اين است که چون رانندگي بلد نيستم و ماشين هم ندارم، از جزئيان اين تصميم، آنطور که راننده آژانس انتظار داشت، خبر نداشتم و پيگير نبودم. البته صحبتهائي که او و ديگران درباره ابعاد مساله ميکردند جالب بود و ارزش تامل داشت. ولي به هر حال اکثر آنها در تحليلهاي آني و تجربي خود به مرزهاي تمايز دهنده بين سيستمها و نحوه برخورد با آنها، آنطور که در بين حرفهايترها رايج است، زياد توجه نميکردند. يکي از جالبترين چارچوبهاي مفهومي که من سراغ دارم با حمايت آي بي ام و توسط ديو اسنودن توسعه يافته است. اسنودن در واقع توصیه میکند که بین چهار نوع سیستم و بنابراین چهار نوع شناخت و مسير اقدام مرزبندی وجود داشته باشد.
در قلمرو سیستمهای <<شناخته شده>> که رابطه علت و معلولی قابل درک، قابل تکرار، و قابل پیش بینی است شما باید نخست چیزهائی را حس کنید، سپس آنها را طبقه بندی کنید، و نهایتا واکنش نشان دهید.
در قلمرو سیستمهای <<قابل شناخت>> که رابطه علت و معلولی بر روی زمان و مکان از یکدیگر فاصله دارند، شما باید نخست چیزهائی را حس کنید، سپس آنها را دقیق و کامل تجزیه و تحلیل کنید، و نهایتا واکنش نشان دهید.
در قلمرو سیستمهای<< پیچیده>> که درک رابطه علت و معلولی فقط در نگاه به عقب میسر است و از سوی دیگر قابل تکرار نیست، شما باید نخست الگوهای مختلف ممکن را جست و جو کنید، سپس چیزهائی را حس کنید، و نهایتا واکنش نشان دهید.
و
در قلمرو سیستمهای <<آشفته>> که عملا هیچ نوع رابطه علت و معلولی قابل درک نیست، شما باید نخست به سرعت و با قاطعیت اقدام کنید، سپس چیزهائی را حس کنید، و نهایتا واکنش نشان دهید.
به نظر ميرسد که ريشه اختلاف نظرها درباره چيستي اين مشکل خاص و چگونگي تفکر درباره راهکارهاي ممکن و توصيه يک مسير اقدام خاص به اين بستگي دارد که اشخاص مختلف سيستم اقتصادي - اجتماعي - فرهنگي نمايانگر مصرفکننده ايراني را با کدام يک از قلمروهاي چهار گانه فوق انطباق ميدهند. اگرچه ظاهرا آنچه عملا انجام شد به نوعي پذيرش ضمني اين فرض است که سيستم اقتصادي - اجتماعي - فرهنگي ايراني به قلمرو سيستمهاي آشفته تعلق دارد اما شايد در صورت اختصاص انرژي و وقت کافي براي بررسي و تحليل بيشتر، فرض تعلق موضوع مذکور به قلمرو سيستمهاي پيچيده پر رنگتر ميشد. در قلمرو سيستمهاي پيچيده، بر خلاف قلمرو سيستمهاي آشفته، تصميمگيران ناچارند که نخست الگوهاي متعدد ممکن را جست و جو کرده و سپس الگوهاي نامطلوب را تضعيف و الگوهاي مطلوبتر را تشديد کنند تا به تدريج بر سيستم مسلط شوند. به بيان ديگر بر عکس رويکرد مرتبط با قلمرو سيستمهاي آشفته، يعني اقدام قاطع و سريع و سپس حس کردن حوادث و اتفاقات و بعد از آن اقدام مجدد، رويکرد مبتني بر پيچيده بودن سيستم ممکن است بسيار وقتگير و انرژيبر بوده و نيازمند ورود ديدگاهها و نظرات گروههاي مختلف باشد. البته با توجه به تسلط عيني تصميمگيري سياسي بر تصميمگيري عقلاني ورود ديدگاههاي آلترناتيو به موضوع بسيار بعيد است. حتي اين احتمال وجود دارد که تحصيلکردههاي کشورهاي توسعه يافته تر بخواهند براي پيشبرد نظرات خود و همچنين پيادهسازي روشهاي آشنا و پرکابرد خود، هرطور شده سيستم ايراني را با قلمروهاي شناخته شده يا قابل شناخت انطباق دهند. در اين صورت دامنه اختلاف مفروضات آنقدر گسترش پيدا ميکند که عملا مجري قانون دچار بياقدامي ميشود. اگرچه يکي از شاخصهاي حکومتداري خوب و همچنين يکي از شاخصهاي جذابيت زندگي در هر جامعهاي اين است که حتيالامکان جامعه مذکور به قلمرو سيستمهاي شناختهشده نزديک باشد تا شهروندان قادر به برنامهريزي روزمره و براي آينده باشند ولي زماني که چنين چيزي صرفا يک فرض تحميلي و غير واقعبينانه باشد هيچ مشکلي واقعا و براي هميشه حل نخواهد شد.
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری:
منبع: وبلاگ وحيد وحيدي مطلق