طبیعت طبیعت است
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[01 Jan 2008]
[ وحيد وحيدي مطلق]
چند روز پيش در فدارسيون آينده پژوهي جهان استاد بازنشسته دانشگاه هيوستون، اليور مارکلي، لينکي از واشنگتن پست را ارسال کرد که خبر از تلاش دانشمندان براي ساخت اشکال جديد حيات بر مبناي دي ان آ کاملا مصنوعي مي داد. در ضمن اضافه کرده بود که:
بايد نگران بود مبادا اولا خود دانشمندان چيزهاي خطرناکي توليد نکنند و دوما اين ارگانيسم هاي جديد از کنترل بشر خارج نشوند. اگرچه بعيد نيست سازمان هاي نظامي و دفاعي آمريکا خيلي جلوتر از اين باشند ولي تا ده سال بعد چيزي به مردم نگويند.
من بلافاصله نسبت به نگران بودن به طور کلي و مخصوصا نسبت به موضوع تفاوت گذاشتن بين طبيعي و مصنوعي حساس شدم. در جواب نوشتم که:
اولا که مخالفت ها عليه چنين کاري در قالب ممنوعيت يا تصويب قوانين و مقررات محدود کننده مثل اين است که کسي بخواهد به درون رودخانه خروشان پيشرفت علم و فنآوري سنگ ريزه بياندازد. در ضمن معمولا نئو لوديت ها به اين نکته خوب توجه نمي کنند که دستکاري در طبيعت (مثلا ايجاد زيرساخت ها فيزيکي و شيميايي) تا جايي که به معني دستکاري در بخش زنده طبيعت نباشد پذيرفتني است خود به نوعي يک پارادوکس معنائي به شمار مي رود. به عبارت ديگر طبيعت طبيعت است. در ضمن شيفت کردن از اشکال آشنا به اشکال نوين حيات بر حسب تجربه تاريخي تمدن بشر چيز جديدي نيست و آنچنان تفاوتي با شيفت کردن از درشکه به خودرو، از مشعل به لامپ، يا از تير و کمان به تيربار ندارد. ما انسان ها به خوبي نسبت به اين شيفت ها عادت کرده ايم و نبايد از چنين آينده اي هراس داشته باشيم.
در ابتدا خوزه لوئيس کورديرو، مسوول پروژه هزاره سازمان ملل در ونزوئلا، که انگار اخيرا مقيم ژاپن شده است گفت که خيلي از سبک نوشته و نکته اي که گفتي خوشم آمد. اما ظاهرا حرفي که زده بودم بحث برانگيز بود. چرا که بلافاصله کارولين اسميت، از دانشگاه کاتوليک استراليا گفت که:
وحيد من از تو توضيح بيشتري در مورد موضعي که گرفتي مي خواهم. اولا اينکه من نمي توانم بفهمم چطور تو معتقد هستي که طبيعت طبيعت است. يعني انتخاب و عمل اخلاقي در نظرت هيچ جايگاهي ندارد؟ همه چيز را کاملا آزاد بگذاريم و اهميت ندهيم که فلان تکنولوژي در خدمت حفظ حيات و تمدن انسان است يا در جهت تخريب آن؟ دوما اينکه تو با استفاده از اصطلاح نئولوديت من را تحريک و تا حدي هم ناراحت کردي. اگر منظور تو اين است همه کساني که نگران دستکاري دي ان آ هستند نئولوديت هستند من افتخار مي کنم که چنين موضعي داشته باشم. زيرا ما اصلا مطمئن نيستيم که آخرش چه مي شود. يعني دقيقا نسبت به پيچيدگي هاي زيستي در اين مقياس ريز آگاه نيستيم.
پنتي مالاسکا، استاد بازنشسته آينده پژوهي از فنلاند هم تقريبا عليه من موضع گرفت و تاکيد کرد که:
اينکه وحيد مي گويد تلاش براي ممنوع سازي يا محدودسازي ساخت اشکال نوين حيات سنگريزه اي بيش نيست شايد درست از آب درآید و شايد هم غلط. اما اينکه اصطلاح نئولوديت را به کار مي برد چه از لحاظ عقلاني و چه از لحاظ اخلاقي درست نيست. زيرا آنچه که بايد باشد را نمي توان از آنچه که هست و آنچه را که خواهد بود نمي توان از آنچه که بوده است نتيجه گرفت. از اينها گذشته همان طور که ما در غرب توانسته ايم سيگار کشيدن را ممنوع يا محدود سازيم بعيد نيست که بتوانيم جلوي ساخت اشکال نوين حيات را هم بگيريم.
من که ديدم ظاهرا کاربرد اصطلاح نئولوديت و استدلال طبيعت طبيعت است آنطور که منظور من بود برداشت نشده است در جواب نوشتم که:
براي شروع بهتر است شما را به رساله در باب طبيعت نوشته جان استوارت ميل ارجاع دهم و چکيده ای از نظرات ميل را با هم مرور کنيم. ميل در تعريف خود از طبيعت مي نويسد:
طبيعيت يعني سرجمع قدرت ها و ويژگي هاي همه چيزها. طبيعت يعني مجموع همه پديده ها به همراه علت هايي که آنها را موجب مي شوند. شامل نه فقط آنچه اتفاق مي افتد بلکه همه آنچه که مي تواند اتفاق بيافتد. طبيعت نامي است براي جمع همه واقعيت ها اعم از بالفعل و بالقوه.
اما برخي از افراد مايلند که طبيعت را آنچه که بدون دخالت انسان مي بود ببينند. اگر منظور ما از طبيعت آنچيزي باشد که اتفاق مي افتد آنگاه ما هيچ کاري نمي توانيم بکنيم زيرا خود ما انسان ها از لحاظ روان - تني بخشي از اين طبيعت هستيم. اما اگر منظور ما از طبيعت آنچيزي باشد که بدون دخالت ما اتفاق مي افتد آنگاه بهترين مسير اقدام بي اقدامي خواهد بود! ازاين روست که من مايلم نتيجه بگيرم طبيعت طبيعت است.
اگرچه مخالفتي با نگران بودن درباره پيامدهاي بعدي دستکاري دي ان آ و حتي اعلام هشدار ندارم اما با قائل شدن به يک تمايز بي معني بين طبيعي يا مصنوعي مخالفم.
مجددا به نظر جان استوارت ميل رجوع مي کنيم که مي گويد:
فن به همان اندازه بقيه چيزها طبيعي است. هر چيزي که مصنوعي است در واقع طبيعي است چرا که فن قدرت مستقل و ذاتي ندارد. فن صرفا استخدام قدرت هاي طبيعت براي رسيدن به غايتي است.
بد نيست که بگوييم همين گرايشي که کارولين مي گويد يعني انتخاب و عمل اخلاقي خود في نفسه بسيار طبيعي است.
من اگر اصطلاح نئولوديت را بکار بردم صرفا مي خواستم بر اين نکته تاکيد کنم که بعضي افراد هميشه مخالف هر گونه تغيير و تحولات ناشي از تکنولوژي هستند. اينکه دوست دارند به صورتي محافظه کارانه هر چقدر که مي توانند وضع موجود را حفظ کنند. غير از اين منظور ديگري نداشتم.
در ضمن اگر عده اي معتقد باشند که ما نبايد مداخله کنيم چون هنوز به دانش جامع نرسيده ايم بايد اين سوال را جواب دهند که در کدام مقطع از تمدن، انسان قبل از دست به کار شدن صد در صد مي دانست که نتايج کارش چيست. حتي از لحاظ اخلاقي نيز پذيرش طبيعت به عنوان آنچه که اکنون اتفاق مي افتد نادرست است. فقط کافي است لحظه اي وضعيت کودکان و بزرگسالاني را به ياد آوريد که روزانه محکوم به رنج و درد کشيدن از اين طبيعت سنگدل و بيداد گر هستند.
اگر چه به هيچ وجه خود را مدافع خوش بيني محض نمي دانم ولي به نظرم تجربه کنار آمدن با محصولات نوين و ناآشناي فنآوري زيستي اساسا هيچ فرقي با تجربه کنار آمدن با کارخانه هاي تيربارسازي به جاي کارگاه هاي تير و کمان سازي ندارد. ما ياد گرفته ايم که خود را با شرايط جديد تطبيق دهيم.
البته واضح است که ريسک دستکاري دي ان آ بسيار مشهود است. اما هر وقت انتخابي با ريسک همراه باشد اولين اصل اين است که
هر چقدر پيامدهاي بهتر نسبت به پيامدهاي بدتر مطلوب تر باشند تمايل فرد يا گروه به پذيرش ريسک بيشتر مي شود.
حدس من اين است که در مدل ذهني اکثر شما مخالفان، پيامدهاي بدتر به طور متناسب تصوير يا وزن دهي نشده است. علاوه بر اين دومين اصل مي گويد که
هر چقدر احتمال ظهور نتايج داراي پيامدهاي بهتر بيشتر شود و احتمال ظهور نتايج داراي پيامدهاي بدتر کمتر شود آنگاه پذيرش ريسک جذاب تر مي شود.
شايد حق با شما مخالفان باشد که احتمال پيامدهاي بدتر بيشتر است ولي در نظر من خود پيامدهاي بهتر حتي کمترين احتمال پيامدهاي بهتر را جبران مي کنند.
بحث به اينجا که رسيد سز ايتکان، از ماساچوست، تقريبا به کمک من آمد و در جواب تشبيه محدودسازي سيگار کشيدن در غرب به مالاسکا گفت که:
آنچه پذيرش اين قوانين را تسهيل کرد وجود نتايج سال ها تحقيق و اطلاعات غير مبهم درباره مضر بودن سيگار بود و اگر قرار باشد همين منطق را اعمال کنيم دست کم بايد اجازه دهيم چند سال از ساخت اشکال نوين حيات بگذرد و بر مبناي اطلاعات و آزمون هاي واقعي قانون وضع کنيم.
اين بحث جهاني فعلا به خاطر تعطيلات سال نو ميلادي تعطيل شد ولي فکر کنم بعد از چند روز دوباره ادامه پيدا کند.
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری: