دیپلماسی عمومی و قدرت هوشمند
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[09 Oct 2012]
[ جوزف ناي]
در جهان سیاست های قدرت سنتی مباحث به طور کلی مربوط به این بود که نیروی نظامی و اقتصادی کدام کشور پیروز خواهد بود، اما امروزه در عصر اطلاعات اینکه توجیحات چه کسی بیشتر مورد قبول است هم به این معادلات اضافه شده است.
توجیهات و روایت هائی که کشور ها در مورد مسائل گوناگون دارند از آنجا که باعث افزایش و یا کاهش اعتبار آنها می شود ، امروزه اهمیت زیادی پیدا کرده است. امروزه دولتها برای افزایش اعتبار خود و کاهش اعتبار دیگران با یکدیگر و با دیگر سازمانها رقابت می کنند. شاهد این موضوع ماجرای مجادله بین چین و گوگل است .
امروزه شهرت در سیاست مهم است،اما مهمتر از آن اعتبار است که نقش تعیین کننده ای دارد . زیرا در عصر فراوانی اطلاعات که منابع ]منظور منابع اطلاعاتی است [ کم یاب توجه بیشتری را به خود جلب می کنند معاملات نرم افزاری و اطلاعاتی بیشتر سودمند و تاثیر گذار است تا معاملات سخت افزاری .
مثلا استقلال نسبی بی بی سی که -گاهی خودش عاملی است برای آشفتگی در دولت بریتانیا – خودش منبعی عظیم برای کسب اعتبار برای این دولت است؛ چنان که رئیس جمهور تانزانیا "جاکایا کیکوتز" روز خود را با این شبکه شروع می کند او هر روز بعد از بیدار شدن از خواب به اخبار سرویس جهان بی بی سی گوش میدهد و پس از آن به بررسی مطبوعات داخلی می پردازد.
افرادی که مفهموم دیپلماسی عمومی را کلمه ای فریبنده برای زیبا و موجه جلوه دادن تبلیغات می دانند متوجه اهمیت موضوع نشده اند.تبلیغات صرف مخرب است حتی اگر اسم آن را دیپلماسی عمومی بگذاریم. دیپلماسی عمومی فقط برقراری روابط عمومی نیست بلکه شامل ساخت روابط دراز مدتی میشود که بستر مناسب را برای عملی شدن سیاست دولت ها فراهم میکند.
سهم اطلاعات دولت برای ایجاد روابط فرهنگی طولانی مدت تحت تاثیر سه بعد از دیپلماسی عمومی متغیر است.
اولین و مهمترین بعد ارتباطات روزانه است که شامل شفاف سازی تصمیمات مربوط به امور داخلی و سیاست خارجی است. این بخش همچنین شامل آماده سازی و پیش بینی برای روبرو شدن با منتقدان هم می شود.
دومین بعد مربوط به ارتباطات استراتژیک میشود. که مجموعه ای از رقابت ها و ارتباطات سیاسی و تجاری را ایجاد و گسترش می دهد. برخلاف اثرات مرحله اول که به طور روزانه مشهود است تاثیر این مرحله در طول هفته ها و گاه ماهها مشخص می شود.
سومین بعد شامل ایجاد ارتباط پایدار در طول سالها و حتی دهه ها با شخصیت های کلیدی و موثر به واسطه روابط تحقیقاتی ، معاملاتی،آموزشی ، سمینار ها، کنفرانس ها و در نهایت دستیابی به رسانهای تصویری است .
این سه مرحله همان چیزی است که روزنامه نگار معروف آمریکائی" ادوارد مارو" آنها را سه گام نهائی نامید .
فدرت های بزرگ سعی میکنند از فرهنگ برای ارتقای منافع خود استفاده کنند اما آنها همیشه هم در این راه موفق نیستند چرا که راه درستی را انتخاب نمی کنند ]به عنوان مثال به دنبال نفوذ فرهنگی از طریق حمله نظامی هستند[ . منتقدان در آمریکا معتقدند که نظامی کردن بیش از حد سیاست خارجی، اعتبار این کشور را کاهش خواهد داد. آنها مدافع استفاده از دیپلماسی و ارتباطات بین فرهنگی و استفاده از خطوط ارتباطی با گروههای زیر زمینی به جای استفاده از روشهای نظامی هستند.
نقش رسانه های گروهی در دیپلماسی عمومی بسیار تعیین کننده است .سیاستمداران به همان اندازه که تلاش میکنند تا یک پیغام استراتژیک را به مردم منتقل کنند به همان اندازه هم باید تلاش کنند که بد فهمی ها و تدلیس هائی را که در راستای فهم این پیغام به وجود میاید را اصلاح کنند.بزرگترین حسن رسانه های گروهی این است که میتوانند باعث آگاهی عمومی شوند. اما ضعف مهم آنها این است که نمی توانند بر چگونگی درک پیغام ها در فرهنگ ها تاثیر بگذارند.کسی که پیغام را می فرستد میداند که چه میگوید ولی در اغلب موارد نمیداند که شنونده از حرف او چه برداشتی میکندو فرهنگ ها اغلب باعث دگرگون شدن محتوا و منظور اصلی پیغام ها میشوند.. اینجاست که ارتباطات شبکه ای و اینترنتی اهمیت می یابد.
برای حل این مشکل ارتباطات شبکه ای و اینترنتی از دو راه سودمند است یکی از طریق ارتباطات و انتقال اطلاعات و دیگری از طریق رابطه دو به دو افراد . دولت ها به دلیل ساختار متمرکزشان قابلیت چندانی برای استفاده از این شبکه ها را ندارند اما انعطاف زیاد سازمانهای غیر دولتی در استفاده از شبکه های ارتباطی باعث رشد پدیده ای شده که میتوان آن را دیپلماسی عمومی نو نامید که فقط محدود به فرستادن پیغام ، ارتقای اهداف و عملیات و حتی تماس مستقیم دولتی با افکار عمومی خارجی به منظور تامین اهداف سیاست خارجی نمیشود بلکه به ایجاد رابطه با بازیگران جامعه مدنی در سایر کشورها و تسهیل و بهبود خطوط ارتباطی بین حزب های دولتی در داخل و خارج از کشور است.
در این رویکرد نسبت به دیپلماسی عمومی سیاست دولت باید در راستای ارتقا و شرکت در خطوط متقاطع ارتباطی باشد نه ارزیابی و کنترل بر آنها چرا که کنترل خطوط ارتباطی توسط دولت اعتبار این خطوط را زیر سوال می برد .تغییر دیپلماسی عمومی از ارتباطات یک جانبه به دیالوگ های دو طرفه باعث شده که مردم به عنوان یکی از خالقان معانی و اطلاعات وارد صحنه شوند. قدرت در عصر ارتباطات همانقدر که بعد سخت قدرت چون تشویق و تنبیه را در بر دارد شامل بعد نرم نیز میشود. ترکیبب این دو بعد، "قدرت هوشمند" را به وجود می آورد. مثلا جنگ امروزی با تروریسم جهانی جدالی است برای پیروز شدن بر قلب ها و مغز ها و صرف قدرت سخت نمیتواند در این مسیر موفق باشد. دیپلماسی عمومی وسیله ای مهم برای ایجاد قدرت هوشمند است اما دیپلماسی عمومی هوشمند مستلزم درک درستی از اعتبار، خود انتقادی و نقش جامعه مدنی در شکل گیری قدرت نرم است. اما اگر دیپلماسی عمومی آلوده با تبلیغات شود نه تنها در اقناع مردم نا موفق خواهد بود بلکه قدرت نرم را نیز زیر سوال خواهد برد.
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری: