استفاده از قدرت نرم كليد موفقيت يك كشور در قرن 21 است
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[19 Mar 2014]
[ جوزف ناي]
استاد روابط بينالملل دانشگاه هاروارد و مقام سابق وزارت خارجه آمريكا معتقد است كه در قرن بيست و يكم، يك سياست خارجي هوشمندانه، قدرت سخت تهديد و تطميع را همراه با قدرت نرم جاذبه و تشويق بكار ميگيرد و ديگر تعبير"قدرت بزرگ"به عنوان كشوري كه بتواند در جنگ پيروز شود، كارايي لازم را ندارد.
انديشكده "پابليك افرز " به قلم "جوزف ناي " استاد روابط بين الملل در دانشگاه هاروارد و نويسنده كتاب"آينده قدرت"كه در سال جاري منتشر شد، مي نويسد: قدرت يعني توان تاثيرگذاري بر ديگران به منظور گرفتن نتايج مورد دلخواه. اين مهم را مي توان با تهديد و تطميع و يا با ايجاد جاذبه و تشويق انجام داد. كدام يك از منابع چنين قدرتي را در قرن اخير ايجاد مي كنند؟ در قرن شانزدهم، كنترل مستعمرات و شمش هاي طلا به اسپانيا اين قدرت را اعطا كردند؛ در قرن هفدهم ميلادي هلند از تجارت و تفوق مالي بهره برد؛ در قرن هجدهم، فرانسه به جمعيت زياد و ارتش خود تكيه داشت و در قرن نوزدهم انگليس از انقلاب صنعتي و نيروي درياييش براي برتري يافتن استفاده كرد. باور عموم هميشه اين بوده است كه كشوري كه بزرگترين قدرت نظامي را دارد، برتري نيز يافته است اما در عصر اطلاعات قرن بيست و يكم ممكن است كشوري كه بهترين راهبرد را داشته باشد، پيروز شود. در عصر حاضر چگونگي اندازه گيري موازنه جهاني قدرت مشخص نيست و همچنين نمي توان درباره چگونگي تدوين راهبردهاي موفق براي حفظ قدرت در جهان كنوني اطمينان داشت.
* بازيگران غيردولتي ممكن است نقش مهمتري در آينده جهان داشته باشند
دو تغيير عمده در قدرت محتمل است، انتقال قدرت و پراكندگي قدرت. انتقال قدرت از دولت حاكم به دولت ديگر يك روند آشناي تاريخي است و بسياري از تحليل گران آن را با قصه افول آمريكا توضيح ميدهند كه با قياس تاريخي آن با انگليس و روم تكميل ميشود. اما روم به مدت بيش از سه قرن پس از نقطه اوجش همچنان به حاكميت خود ادامه داد و حتي با ظهور يك كشور قدرتمند ديگر تسليم نشد اما با هزاران زخمي كه در درگيريهاي داخلي و حملات خارجي اقوام وحشي برداشت، مرگ تدريجي را طي كرد. در واقع، با همه پيش بينيهايي كه از برتري چين، هند يا برزيل نسبت به آمريكا در دهههاي آينده ميشود، تهديد بزرگتر ممكن است از سوي وحشي گري هاي مدرن و بازيگران غيردولتي به وقوع بپيوندد.
* فناوري ارتباطات ميتواند عناصري كه حتي حق راي نداشتند را به قدرت برساند
تغيير دوم پراكندگي قدرت است. در حالي كه كشورها همچنان بازيگران مسلط در صحنه جهاني هستند، اين صحنه ممكن است شلوغتر شده و كنترل آن دشوارتر باشد. هر روز افراد بيشتري به اطلاعات بيشتر دسترسي مييابند. آنچه كه ما امروزه در خاورميانه ميبينيم، نمونهاي از اين حقيقت است كه فناوري ارتباطات با چه سرعتي ميتواند عناصري را كه پيش از اين در جوامع حتي حق راي نداشتند، به قدرت برساند. مسائل بينالمللي ديگر تنها دغدغه دولتها نيستند. افراد و سازمانهاي خصوصي- شركتها،"ان جي او"ها و تروريستها اكنون نقش مستقيمي را در سياستهاي جهاني بازي ميكنند.
* منابع قدرت جهاني بازي شطرنج سه بعدي را تداعي ميكنند
امروزه، منابع قدرت جهاني به صورتي پراكنده شدهاند كه يك بازي شطرنج سه بعدي را تداعي ميكنند. در بالاي صفحه شطرنج قدرت نظامي تك قطبي قرار دارد و آمريكا در آيندهاي قابل پيش بيني همچنان به ابرقدرتي خود ادامه ميدهد. اما در ميانه صفحه شطرنج، قدرت اقتصادي چند قطبي به مدت بيش از چند دهه قرار دارد و چين، اروپا، ژاپن و آمريكا بازيگران اصلي آن هستند. پايين صفحه شطرنج نيز به روابط فراملي اختصاص دارد كه در آن شركتهاي چندمليتي با مقادير زيادي از پول و تروريستها با انتقال اسلحه و هكرها نيز امنيتي سايبري را تهديد ميكنند. همچنين چالش بيماريهاي واگيردار و تغييرات آب و هوايي وجود دارد. در پايين صفحه شطرنج، قدرت پخش شده و صحبت از تك قطبي بودن، چند قطبي بودن، تسلط يا امپراتوري معنايي ندارد.
* تعاملات سايبري نقش مهمي در افزايش قدرت بازيگران بينالمللي بازي ميكنند
هنگامي كه صحبت از سياستهاي فراملي ميشود كه در پايين صفحه شطرنج قرار دارد، نقش انقلاب اطلاعاتي در كاهش موانع ورود به سياستهاي جهاني مشخص است. 40 سال پيش، ارتباطات جهاني آني، كاري ممكن اما هزينه بر بود و تنها به دولتها و شركتهاي بزرگ اختصاص داشت. امروزه چنين كاري در سايت اسكايپ رايگان است. هنگامي كه من در دهه 1970 در وزارت خارجه آمريكا خدمت ميكردم، آمريكا و شوروي سابق ميلياردها دلار براي دريافت تصاوير ماهوارهاي از فاصله يك متري هزينه ميكردند. امروزه هر فردي ميتواند به طور رايگان تصاويري با بالاترين كيفيت از "گوگل ارث " دانلود كند. در سال 2001، يك گروه غيردولتي تعداد زيادي آمريكايي را حتي بيشتر از تعدادي كه ژاپن در "پرل هاربر " كشت، به قتل رساند. يك بيماري واگيردار كه توسط پرندگان يا مسافران هواپيما منتقل ميشود ميتواند از جنگ جهاني اول يا دوم قربانيان بيشتري بگيرد؛ و به طور فزايندهاي، قدرت در دامنه پراكنده تعاملات سايبري مورد آزمايش قرار ميگيرد.
* كشورها بايد از قدرت نرم براي پاسخ به تهديدات مشترك استفاده كنند
در چنين فضايي، آمريكا نميتواند با اقدامات فردي به اهداف خود دست يابد. به طور مثال، ثبات مالي جهاني براي پيشرفت آمريكا لازم است اما دستيابي به آن بدون همكاري با ديگران غيرممكن مينمايد. چنين قانوني براي تغييرات آب و هوايي نيز صادق است. در حالي كه مرزهاي بينالمللي امنيت كمتري پيدا ميكنند، ملتها بايد از قدرت نرم خود براي ايجاد شبكهها و موسساتي براي پاسخ به تهديدات مشترك استفاده كنند. در اين رابطه، قدرت به يك بازي مثبت تبديل ميشود. ديگر زمان فكر كردن به بكارگيري قدرت عليه ديگران گذشته است. ما اكنون بايد به استفاده از قدرت براي دستيابي به اهدافمان با همكاري ديگران فكر كنيم.
* آمريكا تمايل به تمركز بر قدرت سخت تهديد و تطميع دارد
ما در آمريكا تمايل به تمركز بر قدرت سخت تهديد و تطميع داريم. بخشي از اين تفكر به فرهنگ سياسي آمريكا و موسسات واقع در اين كشور برمي گردد. هيچ سياستمداري نميخواهد "نرم " جلوه كند و افزايش بودجه پنتاگون نسبت به وزارت خارجه آمريكا براي كنگره آسانتر است. رويكرد غالب بر مسائل بينالمللي واقعيت گرايي است كه اصل آن به دوران ماكياولي برمي گردد. براي واقعيتگراها، جهان آشفته به نظر ميرسد و كشورهاي مقتدر براي اطمينان از استقلالشان بايد به ابزار خود تكيه كنند كه شامل قدرت نظامي ميشود. واقعيتگراها به صورتهاي مختلف ظاهر ميشوند اما همگي تمايل به آن دارند كه به سياستهاي جهاني به عنوان سياستهاي قدرتي بنگرند. در اين زمينه آنها درست فكر ميكنند. يك واقعيت گرايي عملگرا و يا عرفي بايد تصوير كاملي از منابع قدرت شامل نظرات، مشوقها و جاذبههايي كه از فرهنگ، ارزشها و سياستهاي مشروع يك كشور نشأت ميگيرد، در اختيار داشته باشد. بسياري از واقعيتگراهاي قديمي نقش قدرت نرم را بهتر از برخي فرزندان دانشگاه رفته خود درك ميكردند.
* استفاده از زور ديگر بهترين ابزار موجود براي دستيابي به نتايج دلخواه نيست
واقعيت گرايي شامل برخي جنبههاي روابط بينالملل نيز ميشود. اما كشورها ديگر تنها بازيگران مهم در امور جهاني نيستند؛ امنيت نظامي تنها نتيجه مهمي نيست كه آنها ميخواهند؛ و استفاده از زور ديگر بهترين ابزار موجود براي دستيابي به نتايج دلخواه نيست. در واقع، روابط بين كشورهاي پيشرفته پس از انقلاب صنعتي يكي از مسائلي است كه اين كشورها به آن وابستگي متقابل پيچيدهاي دارند. اين شبكه عميق از روابط فراملي در ميان جوامع دموكراتيك بدان معناست كه فقدان هر يك از اين دولتها تاثيرات كاملا متفاوتي از آنچه كه واقعگراها پيش بيني ميكردند، خواهد داشت.
* راهبرد مورد استفاده بازيگران بينالمللي نقش مهمتري از تفوق نظامي بازي ميكند
قدرت نرم تنها در روابط ميان كشورهاي پيشرفته تاثيرگذار نيست. در عصر اطلاعات، ارتباطات نقش مهمتري را بازي كرده و نتايج آن تنها بستگي به تفوق نظامي ندارد بلكه راهبرد هر بازيگر نيز از اهميت برخوردار است. به طور مثال، براي مبارزه با تروريسم، يافتن راهي كه خوشايند مسلمانان باشد، لازم است. استفاده از قدرت نظامي سخت عليه اسامه بن لادن لازم بود. ما نميتوانستيم وي را مجذوب مشوقهاي خود كنيم اما ابزار قدرت نرم براي بدست آوردن دلها و اذهان اكثريت مسلمانان جهان و كاهش احتمال تندروي لازم است.
* رهبران سياسي آمريكا هنوز كاملا به اهميت استفاده از قدرت نرم پي نبردهاند
در قرن بيست و يكم، يك سياست خارجي هوشمندانه قدرت سخت تهديد و تطميع را همراه با قدرت نرم جاذبه و تشويق بكار ميگيرد. ديگر تعبير "قدرت بزرگ " به عنوان كشوري كه بتواند در جنگ پيروز شود، كارايي لازم را ندارد. موفقيت نه تنها به پيروزي ارتش يك كشور بستگي دارد بلكه به راهبرد مورد استفاده آن كشور نيز وابسته است. رهبران سياسي آمريكا و بسياري از انديشمندان اين كشور هنوز خود را با اين واقعيت جديد تطبيق ندادهاند. اكنون زمان آن است كه چنين اقدامي را انجام دهند.
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری: