جايگاه اكبر گنجي در ايران معاصر
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[07 Nov 2003]
[ محمد حسين اديب]
نقد گنجي ديگر
الف -
1- نودو شش درصد تجارت جهاني بين كشورهاي عضو WTO انجام ميشود. ايران اگر طي 2 سال آينده به عضويت WTO پذيرفته نشود از اقتصاد جهاني طرد ميشود . ايران طي دو سال آينده بايد بين طرد شدن از اقتصاد بينالملل و عضويت در WTO يكي را انتخاب كند .
2- عضويت ايران در WTO مشروط به تحقق اصلاحات اقتصادي با منطق WTO است. يا به عبارت صريحتر آزادسازي اقتصادي .
3- به اعتقاد نگارنده بدنه جامعه ايران ظرفيت اصلاحات اقتصادي با منطق WTOرا ندارد و بيم اين وجود دارد كه آزادسازي اقتصاد به شورش خياباني منجر شود.
4- هاضمه جامعه ايران توان جذب و هضم آزادسازي اقتصاد را ندارد.
5- آزادسازي اقتصاد در ايران عده زيادي را از طبقه 2 به طبقه 3 ميراند . شايد حداقل به نزول جايگاه طبقاتي 40 درصد از اقشار اجتماعي بينجامد .
6- در وضع موجود فشار سياسي و فشار اجتماعي حداكثري است با آزادسازي اقتصاد فشار اقتصادي نيز حداكثري ميشود . نميشود در حالتي كه فشار سياسي و فشار اجتماعي حداكثري است فشار اقتصادي را نيز حداكثري كرد .
7- بر بنياد بند پنج، تا اطاعات ثانوي اصلاحات اقتصادي در ايران بايد به بعد منتقل شود ، در اين باب بايد سياستهاي تأخيري اعمال كرد .
8- از آنجائيكه اصلاحات اقتصادي با منطق WTOمنجر به فشار اقتصادي حداكثري ميشود، اين اصلاحات فقط زماني ميتواند در ايران تحقق يابد كه از حجم فشار سياسي و فشار اجتماعي به ميزان قابل ملاحظهاي كاسته شود . بايد از حجم فشار سياسي و فشار اجتماعي كاست تا در جامعه براي اعمال اصلاحات اقتصادي ظرفيت ايجاد شود .
9- به تصريح و نه تلويح در وضع موجود ذخيره مشروعيت دولت حداقلي است اصلاحات اقتصادي بخشي قابل ملاحظه از مشروعيت نحيف موجود را كاهش ميدهد . مشروعيت باقيمانده در سطحي نخواهد بود كه بر بنياد آن توصيه شود اصلاحات اقتصادي در دستور كار قرار گيرد . بايد از دامنه فشار سياسي و اجتماعي كاست تا ذخيره مشروعيت سيستم افزايش يابد و سپس با آزادسازي اقتصادي بخشي فربه از مشروعيت ايجاد شده را مجدداً از سيستم حذف كرد نهايتاً آزادسازي اقتصاد بايد با يك فاصله مطمئن از خط قرمز تحمل مردم تحقق يابد و بدون كاستن از فشار سياسي و اجتماعي تحقق آزادسازي اقتصادي وارد خط قرمز تحمل مردم ميشود .
ب –
1- بيش از 90 درصد مردم نميدانند WTO چيست و شايد در چنين حدي نيز نميدانند كه شرط عضويت در WTO حذف سوبسيدها، آزاد سازي واردات و ... است .
2- در بدنه اجتماعي دغدغه براي عضويت در WTO وجود ندارد . عضويت در WTO جزء مطالبات اجتماعي در وضع موجود ، تلقي نميشود.
3- اگر ديدگاههاي اكبر گنجي در باب دموكراسي و توسعه سياسي تحقق يابد چه خواهد شد؟ اگر همين فردا انتخاباتي كاملاً آزاد در ايران برگزار شود طرفداران اصلاحات اقتصادي با منطق بازار احتمالاً حتي نخواهند توانست يك نماينده در مجلس داشته باشند.
4- اگر يك جريان سياسي بدون اينكه از قبل اعلام كند آزاد سازي اقتصادي با منطق WTO را براي مدت 18 ماه در ايران اعمال كند و پس از آن انتخابات كاملاً آزاد برگزار شود احتمالاً آن جريان سياسي حتي نخواهد توانست يك نماينده در مجلس داشته باشد .
5- در صورت تحقق انتخاباتي كاملاً آزاد (آزادسازي ساخت سياسي) انجام اصلاحات اقتصادي با مقاومت شديد مردمي روبرو ميشود و با قاطعيت ميشود گفت تحقق اصلاحات اقتصادي غير ممكن ميشود .
6- در كشورهاي ديگر اين پروسه چگونه طي شده است ؟
7- در آمريكاي لاتين از حدود اوايل دهه 1970 اصلاحات اقتصادي آغاز ميشود و تقريباً در سال 1990 به پايان ميرسد . در حدود سال 1990 ميلادي طي مدت 5 سال همه حكومتهاي ديكتاتوري در آمريكاي لاتين به روش مسالمت آميز كنار گذاشته ميشود و حكومتهاي دموكراتيك جايگزين آن ميشود. در آمريكاي لاتين فرايند آزادسازي اقتصاد را دولتهاي غير دموكراتيك اداره و مديريت كردند . اما پايان يافتن اصلاحات اقتصادي مرگ حكومت ديكتاتوري را نيز به همراه داشت . در هيچ كدام از كشورهاي آمريكاي لاتين كه به دموكراسي موج دومي دست يافتند حكومت در طي دوران گذار دموكراتيك نبوده است .
8- در شرق آسيا نيز آزادسازي اقتصاد از اوايل دهه 1970 آغاز شد و در حدود سال 1990 به پايان رسيد . تقريباً در همه اين كشورها آزادسازي اقتصاد را حكومتهاي مستبد آغاز كردند اما در طي دهه 1990 با پايان موفقآميز اصلاحات اقتصادي حكومتهاي دموكراتيك يكي پس از ديگري جايگزين حكومتهاي استبدادي گرديد .
9- در چين نيز پس از مرگ مائو آزادسازي اقتصادي آغاز شد چيني ها فضاي سياسي را بسته نگهداشتند اما آزادسازي اقتصادي را با آزادسازي اجتماعي همراه كردند . الگوي چين عبارت بود از آزادسازي ساخت سياسي نه اما آزادسازي اجتماعي و آزاد سازي اقتصادي آري .
10- در روسيه پس از فروپاشي كمونيسم آزادسازي اقتصاد به صورت شوك درماني آغاز شد . با سقوط كمونيسم فشار سياسي و فشار اجتماعي صفر و يا حداقلي شد و با آزادسازي اقتصاد ، فشار اقتصادي حداكثري شد . توانايي و نبوغ يلتسين اين بود كه هنوز مردم روسيه از ذوق و شوق فروپاشي كمونيسم نرهيده بودند كه يلتسين با عجله و شتاب و قبل از اينكه مردم از شوك ناشي از فروپاشي كمونيسم بيرون آمده باشند پروژه اصلاحات اقتصادي را به پايان رسانده بود .
ج –
1- اما ايران بايد چگونه عمل كند؟
2- آزادسازي اقتصاد در ايران در سال 1368 با رياست جمهوري رفسنجاني آغاز شد اما نيمه كاره در سال 1373 رها شد . تلاش رفسنجاني براي آزادسازي اقتصادي ايران پس از پنج سال شكست خورد .
3- آيا پس از شكست در اصلاحات اقتصادي استراتژي صحيح رها كردن پروسه توسعه اقتصادي و روي آوردن به فرايند توسعه سياسي بود ؟آيا راهكار صحيح نقد اصلاحات اقتصادي رفسنجاني نبود؟ رفسنجاني اصلاحات اقتصادي را بد اجرا كرد و از آن بدتر كه آن را رها كرد .
4- رفسنجاني باعث بدنامي طرفداران اصلاحات اقتصادي در ايران شد .
5- آزادسازي اقتصاد يك سرازيري دارد و يك سربالايي،كشورهايي كه با روش تدريجي آزادسازي را انجام ميدهند (مثل دوران رفسنجاني)، 5 سال اول را معمولاً به سرعت طي ميكنند، اما مشكلات از 5 سال دوم شروع ميشود، رفسنجاني به محض رسيدن به اولين پيچ سربالايي جا زد و آزادسازي را رها كرد .
6- اگر اصلاحات اقتصادي رفسنجاني در سال 1373 رها نشده بود آيا در سال 1380 اصلاحات اقتصادي با منطق WTO در ايران به پايان نرسيده بود و همچون همه كشورهاي آمريكاي لاتين و شرق آسيا پايان اصلاحات اقتصادي منجر به حاكميت دمكراسي موج دومي نميگرديد.
7- در صورتي كه اصلاح طلبان به همه وعدههاي خود رسيده بودند و دموكراسي تحقق يافته بود آيا مجلسي كه به واقع نماينده مردم بود اجازه اصلاحات اقتصادي را ميداد؟
8-آيا با يك مجلس به واقع دمكراتيك زمان آزادسازي اقتصاد در ايران طولانيتر نميشود، آيا هزينه اجتماعي انجام اصلاحات اقتصادي چند برابر نميشود و جامعه دمكراتيك به بزرگترين مانع براي تحقق اصلاحات اقتصادي تبديل نميشود ؟
9- هر چند خاتمي در تحقق پروسه اصلاحات سياسي ناموفق بوده است اما جامعه ايران امروز به مراتب دمكراتيك تر از دوم خرداد 1376 اداره ميشود . در وضع موجود شهرداران بوسيله شوراي شهر انتخاب ميشوند ، مديران مدارس به وسيله معلمين انتخاب ميشوند . رؤساي دانشكدهها و بزودي رؤسا دانشگاهي بوسيله اساتيد انتخاب ميشوند و.... علاوه بر اين بيم از حاكميت طي 6 سال گذشته همواره روندي رو به افول داشته است . بيم از حاكميت در وضع موجود بسيار كمرنگ است . كمرنگ شدن بيم از حاكميت از نشانههاي حركت جامعه به دوري از حاكميت آمرانه است .
10- ساخت اجتماعي نيز طي 6 سال گذشته به شدت متحول شده است در سال 1376 در مجموع ساليانه در كل كشور 250 هزار دانشجو در دانشگاهها پذيرفته شدند و در سال جاري بر رويهم اعم از دانشگاههاي دولتي، آزاد ، پيام نور و.... چهارصد و هفتاد هزار دانشجو در دانشگاهها پذيرفته شدهاند . خاتمي كه رئيس جمهور شد ايران يك ميليون دانشجو داشت و بزودي تعداد دانشجويان كشور به دو ميليون ميرسد كشوري كه دو ميليون دانشجو دارد را ديگر نميتوان آمرانه اداره كرد . ساخت اجتماعي امروز بسيار دموكراتيك تر از دوم خرداد 1376 است . يكي از عللي كه ساخت سياسي ايران امروز دمكراتيك تر از سال 1376 است به اين باز ميگردد كه ساخت اجتماعي دمكراتيكتر از گذشته است حتي اگر رفسنجاني نيز بود ساخت سياسي در سطح گذشته نميتوانست آمرانه باشد .
11- دستاوردهاي 6 سال گذشته قابل معامله نيست . جامعه ايران به آمريت قبل از دوم خرداد باز نخواهد گشت .
12- اما ساخت سياسي نميتواند دمكراتيكتر از ساخت اجتماعي باشد و در مجموع عليرغم دستاورهاي درخشان ، ساخت اجتماعي ايران نيمه دمكراتيك است لذا در بهترين حالت ساخت سياسي ايران نيز حداكثر نيمه دموكراتيك خواهد بود . اين را همه كساني كه خواستار تحقق فوري دموكراسي هستند نيك به خاطر داشته باشند .
13- در وضع موجود ساخت اجتماعي بسيار دمكراتيك تر از ساخت سياسي است و اصلاح طلبان بر اين اختلاف تأكيد ميكنند . ساخت سياسي ايران ميتواند دمكراتيكتر از وضع موجود باشد اما حدود، اندازه و وزن دمكراسي بيشتر فقط مساوي با اختلافي است كه در وضع موجود بين ساخت اجتماعي و ساخت سياسي وجود دارد.
اصلاحات اقتصادي
1- اصلاحات اقتصادي در جهان سوم به صورت آمرانه از بالا مديريت شده است .
2- اصلاحات اقتصادي در كشورهاي فراصنعتي مثل اروپاي غربي، كانادا، استراليا، ژاپن و ... با فرايندي دمكراتيك تحقق يافته است . فرانسه براي اينكه عضو يورو پول واحد اروپا شود بايد كسر بودجه آن كمتر از 5/2 درصد توليد ناخالص ملي آن بود اما كسر بودجه فرانسه در سطح 5 درصد توليد ناخالص ملي بود و لذا كسر بودجه بايد 5/2 درصد كاهش مييافت . كاهش كسر بودجه مستلزم حذف بسياري از خدمات رفاهي بوسيله دولت بود و اين كار بوسيله دولت فرانسه حدود 5 سال قبل تحقق يافت كه منجر به اعتصاب عمومي و سراسري شد . 90 درصد فرانسويها اعتصاب كردند و با پيوستن پرسنل مترو به آن اقتصاد فرانسه فلج شد . معهذالك پس از 45 روز اعتصاب سراسري اعتصابيون شكست خوردند. در فرانسه در مقابل اصلاحات اقتصادي ميتوان مقاومت مدني كرد .
3- براي تحقق اصلاحات يا بايد شبيه فرانسه عمل كرد و يا بايد شبيه آمريكاي لاتين. در وضع موجود ايران موفقيت بسيار پيچيدهاي دارد . نه آنقدر دمكراتيك است مثل فرانسه كه بشود اصلاحات را با روش دمكراتيك به فرجام رساند و نه آنقدر بيم از حاكميت قوي است كه بشود بدون مقاومت مردمي اصلاحات اقتصادي را از بالا به صورت بخشنامهاي اعمال كرد .
4- در شرايط حاضر جامعه ايران دمكراتيكتر از آن است كه بشود اصلاحات اقتصادي را با الگوي آمريكاي لاتين و يا شرق آسيا در آن اعمال كرد . جز در استثنا نظاميان بودند كه اصلاحات اقتصادي را در آمريكاي لاتين و شرق آسيا مديريت و هدايت كردند . در شيلي پينوشه، در كره جنوبي نظاميان ، در چين اقتدار حزبي كمونيسمها، در اندونزي ژنرال سوهارتو، و در كشورهايي نظير مالزي و يا تايلند اگر چه نظاميان نبودند اما آمريت حكومتي دست كمي از اقتدار نظاميان نداشت .
5- ايران امروز آمريكاي لاتين دهه 1970 نيست ، ايران امروز چين زمان تنگ شيائوپينگ هم نيست.
6- اصلاحات اقتصادي در اكثر كشورهاي جهان سوم مثل آمريكاي لاتين و شرق آسيا زماني تحقق يافت كه هنوز اينترنت و ماهواره نيامده بود و يا چندان در دسترس مردم جهان سوم نبود . امروز در ايران حجمي قابل ملاحظه از جمعيت شهري در درون فرهنگ ديجيتال تنفس ميكنند در عصر فرهنگ ديجيتال ، آمريت دهه 1970 آمريكاي لاتين در ايران قابل اعمال و تسري نخواهد بود.
7- سؤال شاخص اين است با چه حجم از دموكراسي ميتوان پروسه اصلاحات اقتصادي در ايران را به فرجام قابل قبول رساند؟
جايگاه اكبر گنجي
1- نقد گنجي، اخلاقي نيست چون امكان پاسخ گويي ندارد . اما گنجي يك جريان فكري را در ايران نمايندگي كرده است و براي چند سال كشور را به دنبال خود كشانده است . مردم حق دارند اين جريان فكري را نقد كنند . اينجا گنجي نقد نميشوند جريان فكري كه گنجي نمايندگي كرد نقد ميشود .
2- به اعتقاد نگارنده تفكر اكبر گنجي به دو دوره تقسيم ميشود دو اكبر گنجي وجود دارد و هر كدام بايد جداگانه تحليل شود. گنجي در نگارشات خود در دوره اول بر دمكراسي هر چه بيشتر اصرار دارد . اما در دومين سال بازداشت گنجي مقالهاي از ايشان در مجله آفتاب به چاپ رسيد كه مستقيماً از درون زندان فرستاده شده بود و اين مقاله نشان ميداد كه گنجي دچار يك موتاسيون فكري شده است. گنجي در اين مقاله از عضويت ايران در WTO دفاع كرد و عضويت ايران در سازمان تجارت جهاني را اجتناب ناپذير ارزيابي نمود. تا قبل از اين گنجي عنايتي به اصلاحات اقتصادي نداشت. گنجي با استخدام كلماتي بسيار خشن خواستار انطباق اقتصاد ايران با ضوابط WTO ميشود و اين پارادوكسي را ايجاد ميكند . از اينجاست كه مرز جدايي بين گنجي و حجاريان آغاز ميشود . حجاريان تاكنون نيز هرگز عنايتي به مسائل اقتصادي نداشته است . اما سؤال اصلي اين است كه مدل سياسي مطلوب براي تحقق عضويت ايران در WTO كدامست؟ گنجي در اين مقاله آشكارا از ارائه مدل سياسي مطلوب براي عضويت ايران در WTO طفره ميرود .
اگر گنجي به نظريه پردازي در باب مدل سياسي مطلوب براي عضويت ايران در WTO پرداخته بود بايد در بسياري از مؤلفههاي اصلاح طلبي با قرائت دوم خرداد تجديد نظر ميكرد .
3- اكبر گنجي اگر چه با طرح ضرورت پيوستن ايران به WTO نشان داد كه اهميت اقتصاد را درك ميكند . اما آشكارا از دادن مدل سياسي طفره ميرود و اين نه كه مشكل گنجي كه مشكل بخش قابل ملاحظه از نخبگان جامعه ماست.
4- آيا دمكراسي بيشتر ، باعث طولاني شدن اصلاحات اقتصادي نخواهد شد؟ آيا در باب دمكراسي بيشتر در ايران نبايد سياستهاي تأخيري اعمال كرد؟ و قبل از آن پروسه اصلاحات اقتصادي را به فرجام قابل قبول رساند و آيا به فرجام رساندن اصلاحات اقتصادي، آمريت باقيمانده ايران را در خود نخواهد بلعيد؟
حرف آخر
1- عضويت ايران در WTO مستلزم فشار بيسابقه اقتصادي به قدرت خريد طبقه 2 و 3 خواهد بود.
2- براي ايجاد تعادل و براي اينكه جامعه اين فشار بي سابقه اقتصادي را بپذيرد آيا نبايد فشار سياسي و اجتماعي كاهش يابد .
3- كاهش فشار سياسي به دمكراتيكتر شدن جامعه ايران ميانجامد و دمكراتيكتر شدن در اين مقطع خود به مانعي براي تداوم اصلاحات اقتصادي منجر ميشود .
4- با چه انضباط فكري ميتوان اين پارادوكس را حل كرد؟ تفكر اكبر گنجي آشكارا در اين باب فاقد پاسخ است اگر چه نشان ميدهد كه ضرورت مسئله را درست طرح كرده است .
5- شجاعت اكبر گنجي همواره در نگارنده احترام ايجاد كرده است اما ايران در اين مرحله به چيزي پيش از شجاعت احتياج دارد .
6-اصلاح طلبان بايد مدل سياسي ارائه دهند . حجم آزاد سازي ساخت سياسي، آزادسازي اجتماعي و آزادسازي اقتصادي بايد در چه سطحي باشد؟ و اين سطح بايد چگونه تعيين شود تا در تعامل، اصلاحات اقتصادي فدا نشود .
7- و راي اينكه نخبگان كشور چگونه پاسخ اين سؤال را تئوريزه كنند بايد ديد ساخت اجتماعي به آن چگونه پاسخ خواهد داد؟ به اعتقاد نگارنده :
الف- عضويت ايران در WTO منجر به حاكميت دولت حداقل در اقتصاد ميشود و بدنه افكار عمومي در ايران طرفدار دولت حداكثر و يا دولت رفاه در اقتصاد است و لذا با اصلاحات اقتصادي مد نظر WTO مخالف است .
ب – بدنه افكار عمومي خواستار دولت حداقل در عرصه مناسبات اجتماعي است اكثريت مردم از دخالت دولت در حوزه خصوصي ناراضياند و از آزادي اجتماعي در اين حوزه در مقابل دخالت دولت دفاع ميكنند.
ج – بدنه افكار عمومي در باب ساخت سياسي طرفدار دولت مقتدر است و نه دولت حداقل، جامعه مدني مثبت دولت حداقل است. اما مردم طرفدار دولتي هستند كه با اقتدار به بسياري از مطالبات آنها پاسخ مساعد دهد لذا آزادسازي ساخت سياسي از منظر افكار عمومي به مفهوم دور شدن از مفهوم دولت مقتدر نيست .
پارادوكس در انديشههاي گنجي
آزادي سازي اقتصاد در آمريكاي لاتين، و شرق آسيا در سالهاي 90-1970 زماني تحقق يافت كه دولتهاي اين ممالك نوعاً متقدر بودند و از دموكراسي ديجيتال نيز خبري نبود . توضيحات ذيل مطلب را وارد فاز جديدي ميكند:
دموكراسي ديجيتال
1- تكنولوژي ديجيتال، گوهر دمكراسي را تغيير داده است .
2- جامعه موج اول (كشاورزي ) بر فرهنگ شفاهي، جامه موج دوم بر فرهنگ مكتوب (مطبوعات و كتاب) و جامعه موج سوم بر فرهنگ ديجيتال استوار است .
3- در جامعه موج دوم دولتها مي توانستند با بستن مطبوعات و اعمال سانسور بر چاپ كتاب، مانع جريان آزاد اطلاعات شوند اما بستن مطبوعات و اعمال سانسوز در عصر فرهنگ ديجيتال مانع مبادله فكر و خبر در جامعه نميشود.
4- قهرمان دمكراسي در جامعه موج دوم روشنفكران بودند (شاكله تفكر گنجي بر دفاع از روشنفكران استوار است) اما در جامعه موج سوم قهرمان دمكراسي اينترنت است . اينترنت امكان مبادله فكر و خبر بدون نظارت دولتها را تمهيد ميكند .
5- گنجي فرهنگ سياسي ما قبل اينترنتي دارد . چهار سال قبل كه گنجي به زندان رفت اينترنت در ايران هنوز به صورت جدي مطرح نبود اما امروز در كشور 2/3 ميليون كاربر اينترنتي وجود دارد اگر خانواده هر كاربر اينترنتي را چهار نفر محاسبه كنيم 6/13 ميليون نفر از جمعيت 39ميليون نفري شهري به اينترنت وصل هستند، يعني كميتي حدود يك سوم جمعيت شهري .
6- اگر فرض كنيم اكثر كساني كه خط اينترنت دارند ماهواره نيز دارند ، صورت مسئله تغيير ميكند. يك سوم جمعيت شهري ايران بوسيله دهها تلويزيون و راديو فارسي زبان خارج كشور و صدها سايت اينترنتي تغذيه فكري ميشوند. با اعمال محدوديت براي مطبوعات، متقاضيان چنين روزنامههايي جذب اينترنت و ماهواره شدند . لذا محدوديتهاي اعمال شده در عمل فلسفه وجودي خود را از دست داده است.
7- چه ميزان از جمعيت ايران علاقمند به مطالعه سياسي هستند؟ بنظر ميرسيد بدنه جمعيت علاقمند، اين نياز خود را از طريق اينترنت و ماهواره تأمين ميكنند و حتي در صورت حذف محدوديتهاي موجود براي مطبوعات، قشر نحيفي از آنها مجدداً به مطبوعات عنايت نشان ميدهند . حتي شايد بشود ادعا كرد كه اعمال محدوديت براي مطبوعات، سبب شد تا روي آوري به اينترنت و فرهنگ ديجيتال شتاب بيشتر و كاذبي نيز پيدا كند.
8- برگرفته از مطالب فوق، اگر يكي از اهداف توسعه سياسي، امكان دسترسي مردم به منابع متعدد و متنوع توليد فكر و خبر باشد، چنين امري امروز عملاً حاصل است .
9- دمكراسي مورد اشاره اكبر گنجي دمكراسي ماقبل اينترنت است . در برابر دمكراسي ديجيتال در ايران دولت در عمل و نه گفتار هيچ مانع جدي ايجاد نشده است . دمكراسي الكترونيكي يك ويژگي شاخص دارد كه دولتها حتي اگر بخواهند نيز نميتوانند مانع حركت جامعه به سمت آن شوند.
قدرت دولت
1- پول عامل قدرت است .
2- مهمترين عامل قدرت دولت در ايران درآمد نفت است .
3- درآمد نفت چگونه تقسيم ميشود؟ اگر متوسط درآمد نفت ايران در سال را خوشبينانه 19 ميليارد دلار فرض كنيم ، دولت با درآمد ريالي ناشي از فروش نفت چه ميكند؟
1-3- هزينه حقوق كارمندان وزارتخانههاي دولتي ونه شركتهاي دولتي در سال 1382، 6569 ميليارد تومان است اگر دولت هر دلار را 815 تومان بفروشد 8 ميليارد و 61 ميليون دلار از درآمد ريالي ناشي از فروش نفت صرف پرداخت حقوق ميشود .
2-3- دولت در سال 1382، حدود 1955 ميليارد تومان حق بيمه پرداخت ميكند با محاسبه دلار 815 تومان، 398/2 ميليارد دلار از درآمد نفت نيز در اين زمينه هزينه ميشود .
3-3- هزينه بخش دفاع منهاي حقوق 1600 ميليارد تومان يا 2 ميليارد دلار .
4-3- هزينه استخراج نفت معادل ريالي فروش 6/3 مليارد دلار
5-3- پرداخت قسط وام خارجي = 3 ميليارد دلار
نتيجه
1- جمع موارد 5 گانه فوق ميشود 05/19 ميليارد دلار
2- به صورت بسيار صريح با درآمد ريالي ناشي از فروش نفت دولت تنها ميتواند حقوق و حق بيمه 3 ميليون نفر پرسنل وزارتخانههاي دولتي را بپردازد ، علاوه بر آن با رقم باقيمانده تنها ميتواند هزينه استخراج نفت ، اقساط وام خارجي و هزينه دفاعي مملكت را تأمين كند .
3- با درآمد ناشي از فروش نفت فقط ميتوان در 5 زمينه اقدام كرد . جز در 5 مورد فوق، مردم اگر از دولت توقع ارائه خدمات و كالا نمايند بايد هزينه آن را بپردازند. والسلام
حرف آخر
1- دولت در ايران حالت انفعالي يافته است و ابتكار عمل خود را در اقتصاد ملي از دست داده است .
2- جز در پنج مورد فوق اقتصاد ايران به حال خود رها شده است . دولت پولي ندارد كه در حوزههاي چندان ديگري دخالت كند .
3- خاتمي را متهم به بيعملي ميكنند . ضمن اينكه اين مطلب صحيح است اما مشكل اصلي كابينه خاتمي اين نيست، با اين درآمد ريالي مگر جز در 5 حوزه فوق در قلمروهاي ديگر هم ميتوان دخالت كرد؟ قويترين مديريت عالم نيز اگر رئيس جمهور كشور شود درآمد ريالي ناشي از فروش نفت را چگونه مي خواهد تخصيص دهد؟
4- البته دولت درآمدهاي ديگر مثل درآمد مالياتي هم دارد اما اگر بحث بر سر چگونگي توزيع درآمد نفت است با درآمد نفت فقط ميتوان حقوق و حق بيمه 3 ميليون پرسنل دولتي را پرداخت بعلاوه هزينه بخش دفاع و اقساط وام خارجي، در اين حالت اگر درآمد 18 ميليارد دلار باشد يك ميليارد دلار هم كسر بودجه خواهد داشت .
5- رئيس جمهور در ايران در حوزه اقتصاد چيزي بيشتر از يك ماشين امضاء براي پرداخت حقوق و حق بيمه نيست .
6- رئيس جمهور در ايران جز در5 مورد يك نقش تشريفاتي دارد .
7- مجلس نيز در حوزه اقتصاد جز در 5 مورد فوق يك نقش تشريفاتي دارد . مجلس بر نحوه تخصيص اين درآمد نظارت ميكند و هر سال آن را تصويب ميكنند .
8- منظور از توسعه سياسي دو حوزه در نهاد قوه مجريه و پارلمان چيست؟
9- فرض كنيم همين فردا انتخابات كاملاً دمكراتيك در ايران برگزار ميشود و مجلس كاملاً منتخب مردم و رئيس جمهوري گزينش شده به وسيله مردم در رأس كار قرار بگيرند، آيا مجلس و رئيس جمهور جديد جز در 5 حوزه فوق امكان مانور چندان ديگريي خواهند داشت .
10- رئيس جمهور و مجلس در ايران جز در 5 حوزه فوق و حداكثر 5 حوزه ديگر اگر به آن اضافه شود من بعد يك نقش تشريفاتي خواهند داشت چه به شيوهاي كاملاً دمكراتيك انتخاب شدند و چه به شيوهاي نيمه دمكراتيك (مثل وضع حاضر)
ماحصل كلام
1- آزاد سازي اقتصاد در آمريكاي لاتين و شرق آسيا در عصر دمكراسي ما قبل اينترنت تحقق يافت. در وضع موجود دمكراسي ديجيتالي در عمق جامعه ايران ريشه كرده است .
2- آزادسازي اقتصاد در دو منطقه فوق بوسيله دولتهاي مقتدر و حداكثري مديريت شد در وضع موجود در ايران دولت حداقلي و فاقد اقتدار است .
3- گنجي و اصلاح طلبان بايد مدل سياسي خود را براي تحقق آزاد سازي اقتصاد در شرايط نفوذ عميق دمكراسي ديجيتال در بدنه جمعيت شهري و در شرايط دولت و مجلس تشريفاتي تئوريزه كنند.
4- قهرمان عصر دمكراسي ديجيتالي اينترنت است ونه روشنفكران. عصر تجدد ذيل سرمشق روشنفكران در ايران سپري شده است. جامعه ايران وارد عصر فرا تجدد شده است.
اين مقاله همزمان در روزنامه مردم سالاری منتشر شده است
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری: